سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ایران ، کردستان و چپ

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : امیر آمویی

عنوان : آقای پیروز
آقای پیروز،
ممنون از توضیح. من فکر می کردم که peerooz نام فامیل شماست نه نام اولتان.
می بخشید.
پیروز باشید
٨۲۰۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : "آقا"
جناب آمویی,
با سلام و عرض ارادت, نمیدانم که peerooz "آقا"ست, اما قطعا مذکر است, و مونث آن باید "پیروزه" باشد. طبق توصیه شما که " شاید نگاهی به یکی از مقالات من نیز که در همین سایت درج شده بد نباشد.", نگاهی به آرشیو اخبار روز مرا به مقالات ذکر شده هدایت کرد. من با کامنت اول شما و اکثر فرمایشات جناب شالگونی موافقم و در این باره قبلا به اندازه کافی پرحرفی کرده ام و احتیاج به تکرار نبوده و نیست. شما - مانند من در گذشته - صبورانه به "درد دلهای" جناب صدیقی پاسخ داده بودید و من جهت آگاه باش و پرهیز از خصوصی کردن گفتگو, به طول مقاله آقای بنی صدر اشاره کردم؛ و ضمنا فرمایشات ارزشمند! آقای بنی صدر احتیاجی به "نقد و انتقاد ارزشمند" بنده ندارند. اگر سوء تفاهمی در این مورد پیش آمده صمیمانه پوزش می طلبم. سالم و موفق باشید.
٨۱۹٨۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۶       

    از : خسرو گلستانی

عنوان : یکی دو نکته قابل تامل در این مصاحبه
ضمن عرض سلام، یکی دو نکته قابل تامل در مصاحبه آقای محمدرضا شالگونی به چشم می خورد که مایلم در مورد آنها صحبت کنم.
یک- آقای شالگونی می فرماید که "همه طرف های درگیر" در جنگ های خاورمیانه "در شروع و تداوم این آدمخواری هولناک سهم انکارناپذیری دارند". هر چند ایشان نقش امپریالیسم امریکا و متحدانش را در این فاجعه "تعیین کننده" ارزیابی می کند، اما پرسش این است که آیا کشورهایی که در این کارزار علیه عوامل امپریالیسم، از جمله تروریست های دست پروده شان، دست به مقاومت زده اند، نیز جزو ادمخواران هستند؟ ظاهرا از دید ایشان برای آنکه این کشورها "آدمخوار" تلقی نشوند، نباید دخالتی می کردند. در نتیجه، پیامدهای این انفعال هم از نظر آقای شالگونی اهمیتی ندارد! در عین حال، ایشان مداخله نیروی هوایی روسیه در سوریه را، ولو به نفع رژیم اسد، "موثر" می خواند. اگر این دخالت که با مفاد قوانین بین الملل انطباق دارد، موثر بوده، چرا روسیه نیز جزو همان آدمخواران به حساب می اید؟! یا "سهم" آدمخواری روسیه در این فرایند چیست؟ آیا از نظر ایشان بین نیروهایی که دست به تهاجم و تجاوز نظامی می زنند و انهایی که دست به مقاومت مسلحانه می زنند (شامل ایران، سوریه، روسیه، حزب الله و دیگران) ، تفاوتی نیست و هر دو طرف "آدمخوار" به حساب می آیند؟ جناب شالگونی لابد می دانند که داعش فقط در سوریه بیش از نیمی از خاک این کشور را در تصرف داشت و روسیه زمانی وارد جنگ شد که داعش به سرعت در حال پیشروی به سمت دمشق بود. آیا "آدمخواران" روسی و ایرانی و ... باید به تماشا می نشستند؟
دوم، آیا درگبری های نظامی در خاورمیانه و شمال افریقا جنگ بین شیعه و سنی است، یا بین نیروهای متجاوز امپریالیستی و نیروهای مقابل؟ آقای شالگونی باید خوب بداند که در سوریه و عراق، کمونیست ها و سکولارهای ملی گرا هم در کنار سایر نیروها، از جمله مبارزان سنی و شیعی، علیه "داعش" که نماد تمامی نیروهای امپریالیستی در منطقه بوده است، در حال نبرد بوده اند. لذا، این نگاه سطحی از یک فعال سیاسی با سابقه چون محمدرضا شالگونی تعجب انگیز است که دو ائتلاف درگیر در این نبردها را به جنگ شیعه و سنی تقلیل دهد.
با احترام، گلستانی
٨۱۹۷٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۶       

    از : امیر آمویی

عنوان : به دوست گرامی آقای صدیقی و نیز جناب مستطاب آقای/ خانم peerooz
به دوست گرامی آقای صدیقی و نیز جناب مستطاب peerooz
آقای صدیقی
یادداشت اخیر شما در واقع تکرار همان نقطه نظرات پیشین شماست. نکته ی مهم در تحلیل شما یأس مطلقتان از نقش انسان و اجتماع در سمت دادن به مسیر سرنوشت خویش است. امید و فعالیت در زندگی جای خودش را دارد. دست کم این است که گروهی از انسانها امیدوارند و گروهی نا امید و گروهی هم در میان این دو سرگردان.
پاینده باشید.

جناب peerooz

بهتر نبود لطف می فرمودید و نقد و انتقاد ارزشمند خودتان را به آن مقالات در جای مناسبش و یا دست کم در اخبار روز در ارتباط با یادداشت های من یا دیگران منتشر می‌فرمودید تا خواننده دست کم چیزی در تأیید یا رد سخنان آقای شالگونی، بنده، آقای صدیقی یا دیگران دریابد! حضرت عالی ذهن خواننده را زیر سیطره ی پیامی گنگ می‌گیرید که راهی به جایی نمی برد و به واسطه‍ی تخیل با شکوهی هم که دارید تصور می فرمایید که تیر اندیشه‍ی نقادتان چون شاهکاری از تیزبینی به هدف اصابت نموده!
با آرزوی تندرستی برای شما
٨۱۹۷۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : فرع زیاده بر اصل؟
جناب صدیقی میفرمایند "اقای امویی عزیز همه ما سر کاریم..بدجوری هم سر کار.....". برای اینکه ببینم بقیه چقدر سر کارند تصادفا بر خوردم به مقاله جناب آمویی در سکولاریسم نو "نامه ای به آقای بنی صدر" http://www.newsecularism.com/۲۰۱۳/۰۴/۱۵.Monday/۰۴۱۵۱۳.Amir-Hossein-Amuei-Letter-to-Bani-Sadr.htm
و پاسخ ایشان https://www.enghelabe-eslami.com/component/content/article/۲۶-ees/sarmaghaleh/۱۳۳۹-۲۰۱۳-۰۵-۰۶-۱۶-۰۱-۳۰.html
و پاسخ جناب آمویی به آقای بنی صدر http://www.newsecularism.com/۲۰۱۳/۰۶/۱۲.Wednesday/۰۶۱۲۱۳.AmirHossein-Amouei-Banisadrs-idealism.htm.
باید ممنون بود که کامنت ها به طول مقالات نیست و گرنه همگی سرکار بودیم.
٨۱۹۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۶       

    از : امیر آمویی

عنوان : درخواست پوزش و تصحیح
در یادداشت قبلی ام، پاراگراف سوم، صورت درست «زهری است که خودش ملی..» کلمه‍ی "زهری است که خودکشی ملی ..." است.
غلط های تایپی ناچیز دیگری هم هست که صورت درست آنها بر خواننده معلوم است.

با تشکر از توجه تان.

آمویی
٨۱۹۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۶       

    از : پژمان صدیقی

عنوان : دوست گرامی اقای امویی
اقای امویی گرامی..اول اینکه ببخشید بنده واضح ننوشتم..منظور من ،بله مسله تجزیه و حفظ یکپارچگی بود..ببخشید..ببینید دوست من،ما همگی در یک مسله موافقت داریم وانهم جهان بیدرو پیکر امروز و این همه کشتار و بیرحمیست که از یک نظام اقتصادی ناعادلانه مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و ثروتهای کره زمین،سرچشمه میگیرد.بله؟
من عامل اصلی و تعین کننده را در "تکامل عقلی "خود انسان میبینم.شما درست مثال زدید در باره اثار کلاسیک تاریخی دورانت و یا نوشته های راوندی،منتسکیو،روسو و غیره ،ابن اثار گرانبها نقش انسانها را در زندگی امروزشان وعقب افتاده گی عقلی ورها کردن مسولیتهای اجتماعی /سیاسی خود و سپردن به دولتهای"بقول ولتر: وحوش خوشرنگ و نقش" و نشستن و خوردن و خوابیدن ،بما بخوبی نشان میدهند.از کجا به کجا شدیم.نیازی به اینهمه نوشته و قلم زدن ندارد لوکزامبورک در ۴۸ یا ۵۰ صفحه به زیبائی و اسانی و روشنی که قابل فهم بیسواد و با سواد باشد.در اثرش: سوسیالیسم و کلیسا،نشان داده است .چه ایران تجزیه شود و چه کردستانهای ۴ کشور از کشورهای خود جدا شوند،ذره ئی به حال دزدان غارت گر بین المللی ..تاثیری ندارد.کمپانی ها و تراست های بزرگ اقتصادی/صنعتی و حمل و نقل،دقیقا امورشان روزانه و شبانه در حال گذر است.دعوای امروزفقط برسر منابع و گاز و ذغال سنگ و نفت..بر سر حمل و نقل ،ابی،هوائی و زمینی ست.مالیات های هوائی ۱۳ بیش از زمینی و دریائی ست.شما اگر دقت کنید میبینید درست مناطق کرد نشین چهار کشور به لحاظ ترانزیت هوائی بیشترین رفت و امد را داراست و بیشترین مالیات ها و بیمه ها را بخود اختصاص داده است...سر به اسمان میزند این ثروت ها..برای دارندگان این منابع چه تغیری دارد که کردستان عراق یا ایران از کشورها جدا شوند یا خیر؟
اقای امویی عزیز همه ما سر کاریم..بدجوری هم سر کار..ما را سرگرم کرده اندبا مسائلی از این دست ،سوسیال دمکراسی چه شد در کدام کشور و چه نشد در کجا؟ چرا در فلان جا موفق و در فلان جا نشد؟ و..و غیره همه ما سر کاریم..منتها باید شهامت داشت و پذیرفت.
مسله اصلی ،مشکل و درد اصلی بر هم زدن نظام اقتصادی جهانی ست و بس.
زیرا چنین نظامی ست که ریشه در تمام مشکلات امروز جهان و انسان دارد.انسانهای کره زمین مانند خواب زده گان اند..مردمان باید از خواب بیدار شوند..قدرت اول و حرف اول و اخر را همین نظام موجود میزند.اگر ذره ئی صدمه از نوعی تغیر و تحول مثلا ،تجزیه مناطقی یا غیره..حس کند که دارد میخورد ،به هر ترتیبی در نطفه خفه اش میکند.ژورنالیست هائی را که به این اطلاعات نزدیک شده اند همگی روز روشن اعدام شدند.اینروزها تمام مدارک تکان دهنده در باره کلاهبرداری های مالی و بیمه های ثروتمندان بخوان دزدان بین المللی..پادشاهان وافراد مشهور هنرمندان مشهور وغیره .در تمام رسانه های جهان انتشار یافته است..امیدوارم این نوشته بهتر از قبلی منظور مرا رسانده باشد دوست من..
در پایان چکیده نوشته های من این است که :
مولد تغیر و دگرگونی احوال کنونی بدست "انسانهاست" در شعور و فهم انسانهاست که بدرستی از اوضاع امروز جهان اگاهی یابند و به تغیر ان برایند...ما تا ان نقطه ،فکر میکنم راه درازی در پیش داریم.مشکل اصلی به اعتقاد من سوسیال دمکراسی و سوسیالیسم در کل،نیست.چنانچه به لحاظ جنبه تاریخی "دورانت "هم که بر ان اساس هم ببینیم باز ..میریسم به اصل کلی:
اینکه جریان تاریخ سیر طبیعی خود را میپیمایدو پیموده است.در شرائطی سوسیالیسم که همان کمونیسم جوامع اولیه باشد..در قرن نوزدهم احیاء شد که اگر چنین مهمی را مغزهای متفکر و کارشناسان همگی با همت و اتحاد ،جلو میبردند و بر فرمول های علمی تعین شده،قدم به قدم دست در دست هم در مقابل هیولائی چون "امپریالیسم..بجلو میرفتند و یک به یک مراحل را میپیمودند...پیروزی با کمونیسم میبود.اما نشد و نکردند و رفت..این مقطع تاریخی از مقابل انسان امد و گذشت..نتوانست پیروز مندانه انرا به اجرا دراورد.."بگیردش"تمام شد..ما در تاریخ نداریم که موردی بوده باشد که پدیده ئی تاریخی را بتوان دو بار بعد از روند طبیعی اولش..بنا نهاد..اگر هست من سراغ ندارم.
امروز هم اوضاع انسان و جهان..رو به وخامت است و تمام پدیده ها روند طبیعی خود را میروند و میپیمایند..انسان نقش مهم تعین کننده ئی ندارد در چنین مقطع تاریخی.این تنها نظر بنده است ممکن است غلط باشد،نمیدانم.
پیروز باشید شما هم دوست گرامی
٨۱۹۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۶       

    از : امیر آمویی

عنوان : اتحاد رمز پیروزی انسان
آقای صدیقی،

نهاد یا مبتدای پاراگراف اول یادداشت شما «این نظر و ...» است و من نمی دانم مقصود شما چیست: نظر آقای شالگونی یا نظر من مبنی بر حفظ و اتحاد و یگپارچگی کشورمان. نه آقای شالگونی و نه این حقیر، موافق تجزیه ی کشور نیستیم. من که اصلا معتقدم خودمختاری خودش مقدمه ی تجزیه است. اگر به این نظر اخیر، که از آن من است، انتقاد دارید، کوتاه و روشن برایم بنویسید تا دریابم.

متوجه ارتباط پاراگراف دوم شما به موضوع اصلی نیستم. اتحاد تنها رمز پیروزی است. سربازان پراکنده ی لشگری را مجسم کنید: لشگری باقی می ماند؟ داستان شکست انقلاب و هزیمتش به سوی قهقراء داستان درازدامن و دردناکی است که باید مایه ی عبرت ایرانیان شود. در مورد حکم آخر آن پاراگراف نیز با شما مخالف نیستم هرچند که موافقت کامل هم ندارم. انقلاب بهمن ریشه در انقلاب مشروطه داشت و این ریشه هنوز زنده و فعال است.

پاراگراف سومتان: سوالتان خیلی زیبا ولی بی‌منطق است؛ پاسختان را پنج سال پیش در مقاله ی خویش داده ام. به آن رجوع بفرمایید! درد دقیقا همین تفرقه است! شما تفرقه-پسند هستید؟ تفرقه برای ملت های ضعیف زهری است که خودش ملی را به دنبال دارد. همان دشمنانی که شما از آنان نام برده اید، ملت ها را متفرق می خواهند: لقمه ی کوچکتر حتی نیازی به جویدن ندارد!

پاراگراف چهارمتان حاکی از یأسی جانگذاز است. به شما پیشنهاد می کنم، جنین اتحاد را در زهدان تفرقه ملاحظه بفرمایید تا زندگی کمی برایتان زیباتر شود. یأس مادر مرگ است. اما نتیجه ی آخر آن پاراگراف درست است. آن نتیجه هم می تواند تنها حاصل افتراق باشد و پادزهرش اتحاد است مخصوصا اتحاد مردم ایران با هم و اجتناب از خودمختاری و جداسری.

پاراگراف پنجمتان: در اوج یأس و استیصال منجر به محکومیت خود انسان شده است. دوست عزیز به شما پیشنهاد می کنم یک دوره "تاریخ تمدن ویل و آریل دورانت" را به انضمام "تاریخ علم و تکنولوژی " یا "علم در تاریخ" را دو باره مطالعه بفرمایید"، می دانم که قبلا خوانده اید. شاید فراموش کرده باشید که اکنون مثلا وجهی از بهروزی در کشیدن دندان است، بدون احساس درد، و یا داشتن دندان است، بدون استحقاق (منظورم کاشتن دندان مصنوعی است)!
اما شما در این پاراگراف نوعی تفلسف هم کرده اید: "مشکلات از خود انسان ناشی می شود." از کدام انسان یا انسان‌ها؟ دوست عزیز، برای اختلاف نژادها از ته دل فاتحه بخوانید. در مورد مجموعه ی کل انسان ها باید بگویم که در مقیاس جهانی دو نوع انسان داریم: از یک طرف اقلیتی که انسان های استثمارگرند در چهارچوب نظام سرمایه داری و در پیوند با نئوامپریالیسم و از طرف دیگر میلیاردها انسانی که استثمار شونده اند در همان چهاچوب نظام سرمایه داری و در پیوند با نئو امپریالیسم. شما کدام طرف این معادله هستید؟

سه چهار سطر پایانی شما: دو جمله‍ی اول بیان دردی است که همه می دانیم و چاره اش کوشیدن در مقیاس های کشوری-ملی است برای ساختن زندگی. اما جمله ی آخرتان هیچ ارتباطی به این موضوعات ندارد. من فقط یک کامنت برای مقاله نوشته ام و نظر خودم را داده ام. شما اگر انتقاد جانداری به اصل مقاله دارید، تا فرصت از دست نرفته قلم را بردارید و به طور منسجم و کوبنده نویسنده را نقد کنید که بسیار برای روشن شدن راه بشریت مفید است. فقط فراموش نکنید که انسجام و روشنی کلام در تأثیر سخن درست اثر شرگرفی دارد!
پیروز باشید.
آمویی
٨۱۹۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۶       

    از : پژمان صدیقی

عنوان : اقای امویی هموطن گرامی...
دوست ارجمند این نظر و عقیده ،اصل و یا هرچه نامش بگذاریم،بسیار درست است و ضامن سعادت انسانها و جوامع ،اما مگر تا کنون چنین کرداری و سرشتی را در تاریخ مردمان خاورمیانه و در کل مشرق زمین،نمونه داریم که موفق به سر منزل مقصود ،رسیده باشد؟
همه از اتحاد و اتحاد مینویسندو میگویند.ان مقطع تاریخی ئی که در ایران ،سالهای ۵۷ و ۵۸ ..مقطع بسیار حساس و سرنوشت ساز که میبایست متحدانه دست به دست هم میدادند و تمام اهداف قدرتهای غربی را ،نقش بر اب میکرند..که نشد و نکردند.مگر غیر از این است؟ غرب و خمینی پیروز این بازی شدند!
تاریخ اولیه بشری با اجتماعات کوچک اغاز شد و طی مراحلی پیوند هائی صورت گرفت و اجتماعات بزرگتر و وسیع تر شد..شاید تاریخ میرود که بار دیگر از نو اغاز شود..اقوام و جمعیت های مختلف با همه ناهمگونی فرهنگی /هنری و قومی و غیره برای خود تصمیم بگیرند و برای خود زندگی کنند..چه اشکالی دارد؟شما صحبت از پراکندگی و تجزیه میکنید..کمی با دقت به جهان امروز نگاه کنید..چه میبینیم؟
تفرقه و جدا سری،پراکندگی ،مگر بیشتر از اینی که هست ..ممکن است ؟
انسانها همه دور از هم،پراکنده،غریبه با هم،هر فردی در مرحله نخست به فکر منافع خویش است و خانواده خود..هر کسی سعی در کشیدن گلیم خویش است تا اب نگیردش..اقای من،سرور من،برادر ،رفیق باور کنید کار این حرفها گذشته است..عالمی زشت تر و رنج اور تر از این؟فرض بگیریم که تمام این اقوام هر کدام سرنوشت خود را خود بدست بگیرند..انکه زیر پایش گازو نفت است..فبها نوش جانش،انکه خاک ثروتمندی دارد بکارد و نوش جانش باد..انکه معادنی دارد ..همیطور..بگذارید چند صباحی هم پراکندگی "قانونی" حکمفرما باشد..تا امروز که نامش یک پارچگی بوده و هست..در واقع یک گروه بسیار اقلیت تمام کره زمین را در دست دارند..دو قدرت مقابل هم که میبینیم دست به دست هم داده اند..دیگر غرب و شرق نداریم..هر دو به این نتیجه رسیده اند:
با هم همکاری کنیم و سرنوشت کره زمین، با ملیاردها موجودات دو پایش را در دست بگیریم و عملا چنین است امروز.
بنده و بسیاری از انسانهای این کره زمین هم ،به یکپارچگی و اتحاد همه عالمیان اعتقاد دارم و دارند و تقسیم هر انچه این کره دارد همه باهم کنار هم در صلح و دوستی..اما ودرست این اما ست که در تمام طول تاریخ بشری بوده و هست..و ان تربیت ذات و جوهر انسانی ست...انسان زمانی سعادتمند خواهد شد که معنای سعادتمندی را دریابد..زمانی بهروز خواهد شد و یک پارچه و متحد که نخست جانش را از انواع میکروب هائی نظیر: ثروت،تجملات،لذائذمادی و مهمتر از همه از میکروب خودپرستی ،پاکیزه کند و تا این قدم اول برداشته نشود ..هرگز نه به این ایسمهای جورو واجور خواهد رسید و نه به اتحاد.این واقعیتی ست انکار نشدنی دوست من...این طور بنظر میرسد که تمام مشکلات بشر امروز فقط و فقط از "خود" انسان سرچشمه میگیرد.امروز همه در باره سیتم،سیاست، اوضاع اقتصاد جهانی و غیره صحبت میکنند ،اکثرا اما مگر همین انسانها نیستند که باید تاریخ ساز و سرنوشت ساز باشند و هستند؟
نگاهی کنیم به فقر و بی سوادی جهانی.امارها وحشت ناکند..سوسیال دمکراسی برای چه جوامعی؟غرب؟ شرق؟
و مگر قدرتمندانی که همه این کشتارها و این هرج مرج ها را کارگردانی میکنند،بما اجازه نظافت جهان را میدهند؟؟
اقای امویی در سه چهار خط از عقیده ئی پشتیبانی کردن و تعریف چیز دیگریست تا عمق مقوله را دیدن و تحلیل و ارزیابی های علمی و تاریخی نمودن.
٨۱۹۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۶       

    از : کارو

عنوان : دو موضع تخیلی درباره‍ی دخالت آمریکا
تحلیل آقای شالگونی مبنی بر اینکه حکا با حمایت از نیروهای کورد و نیز حمایت از رفراندوم اقلیم، درواقع به سمت همکاری با آمریکا حرکت کرده است کمی تا اندازه ای غیرمنطقی است. میتوان پذیرفت که نیروهای ناسیونالیست کورد ایران به همکاری با آمریکا و جلب حمایتهای مخالفان ج.ا چشم دارند. حمایت حکا از رفراندوم هم حرکتی اشتباه بود، اما اینکه با چه ابزار و روشی میتوان جلوی دخالت آمریکا را گرفت، چیزیست که هیچیک از نیروهای خط یکی و چهاری ما بدان اشاره نمیکنند. در هر صورت هرگونه حرکت انقلابی طبقه‍ی زحمتکش در ایران که منافع آمریکا را به خطر بیندازد، بیشک با واکنش و مداخله‍ی امپریالیستی مواجه خواهدشد. آیا این باعث خواهد شد که از ترس جنگ همچنان نگاه غیرواقعبینانه مان را ادامه دهیم و یا مانند توده ای ها و نئوتوده ای ها حتی از سیاست مداخله‍ی ج.ا در سوریه و عراق و لبنان و یمن حمایت کنیم؟؟ مواضع حکا اشتباه بوده و هست، اما مواضع راه کارگر هم تخیلی و غیرواقعی بوده است. به نظر من حفظ همبستگی نیروهای چپ در این مرحله واجب تر از هرچیز است، چرا که این قبیل حرکتها بیشتر از هرچیزی نیروهای کورد و دیگر ملیتها را از آلترناتیو سوسیالیستی و کارگری دور میکند و حتی ممکن است باعث درگیری میان نیروهای کورد و چپ بشود. دوم اینکه فرمودید بیشتر نیروهای کورد ایران از رفراندوم حمایت کردند، تقریباً به جز پژاک همه‍ی نیروهای کورد ایران از رفراندوم حمایت کردند و خودتان میدانید که احزاب کورد ایران، پژاک را نیرویی متعلق به شرق کوردستان نمیدانند و در تصمیمگیریهایشان این حزب را مشارکت نمیدهند. مشخص نیست که در صورت وقوع جنگ و مداخله‍ی حتمی آمریکا و ناتو، موضع احزاب کورد به همین منوال در قبال پژاک ادامه بیابد، و اگر پژاک نتواند نیروهای ناسیونالیست را به اتخاذ مشی «همزیستی مسالمت آمیز خلقها» به جای «تجزیه» قانع کند، آنگاه وقوع درگیری میان اینها اجتناب ناپذیر نخواهدبود؟ بهتر است از همکنون به این مسئله فکر شود که چرخش ناسیونالیستی حکا باید با چه موضعی پاسخ داده شود؟
٨۱۹۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۶       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست