سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بازهم درباره تاکتیک انتخاباتی (۱) - اسماعیل سپهر

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : peerooz

عنوان : (ویلیام گلاسر)
جناب بهرنگ ایرانی,
اگر کامنت من به نظر شما "به علت برآشفتن من" بوده است عذر میخواهم ولی بنده صریحا ذکر کردم که "گروهی آن گروهی این پسندند" نه اینکه خود را عقل کل بدانم. همانطور که فرمودید بنده هم به ندرت مقالات مورد علاقه را اگر طولانی هم باشد چند بار میخوانم ولی معمولا این امر استثنایی ست. قبل از نوشتن کامنت, بنده به آرشیو مقالات جناب سپهر سری زده و در چند مورد نارضایتی از طول مقالات ذکر شده است بنا بر این من تنها گناه کار نیستم. من نمیدانم که چند نفر دیگر این مقاله را - که ظاهرا برای آنها نوشته شده است - با علاقه خوانده اند ولی اگر منظور مطلع نمودن افردی مانند من است - که شما هم تلویحا اشاره فرمودید - شکی ندارم که مقاله کوتاه تر خوانندگان بسیار بیشتری خواهد داشت.
٨۲٣٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱٣۹۶       

    از : بهرنگ ایرانی

عنوان : چه کسی باید صلاح من را تشخیص دهد.
جناب پیروز سلام
گویا از استقبال من از نوشته ی آقای سپهر خوشتان نیامد و بنظر می رسد برآشفته شدید.نمیدانم لازم است از این بابت از شما پوزشخواهی کنم یا نه؟!
حقیقتش را بخواهید هیچکدام از نوشته های آقای سپهر را از نظر دور نگه نمی دارم. و اغلب بیش از یکبار هم می خوانمشان.احتمالا مثل من سن و سالی از شما گذشته است که کم حوصله شده اید.شاید هم به نوعی حق با شما باشد. راستش من هم از مطالعه ی برخی نوشته های طولانی که قرار است به هر نحوی شده مرا به آیینی در آورند،سر باز می زنم.از این بابت تصور می کنم محق نیستم که بر شما خرده بگیرم.ولی اگر در نوشته هایی رد دغدغه هایم را ببینم مشتاقانه دنبالشان می کنم.اگرچه این نوشته ها طولانی باشند و این علاقمندی، برای شما دوست عزیز خوشایند هم نباشد. .چرا که تصور من این است که از این منظر خسارتی متوجه شما نخواهد شد.ولی ایکاش به جای ناراحت شدن از اشتیاقم به این مقاله و گوشه وکنایه زدن،حوصله می کردید و با دقت آن را مطالعه می فرمودید و بعد نقدی بر آن می نوشتید. بی کمترین تردیدی،حتما" نوشته ی شما را هم می خواندم و احتمالا" با توجه به بضاعت اندکم،کامنتی هم پای نوشته ی شما می گذاشتم.دوست ارجمندم در ارتباط با "تکرار" اگر خواندن مقاله ی جناب سپهر از حوصله ی شما خارج بود،حتما چند خط نوشته ی بنده را مطالعه کردید .به ایشان عرض کردم وقتی چپ رادیکال سنتی را به این زیبایی توصیف می کنی،بهتر است اشاره ای هم به آنچه که خود بهتر می دانی داشته باشی . هرچند در نوشته های قبلی خود ،به شکلی ،به همین پرسش من پاسخ داده است،ولی اشاره مختصر دگرباره آن را در قسمتهای بعدی همین نوشته از ایشان مطالبه کردم. به نظر شما تقاضای ناجوری از ایشان کرده ام؟ متاسفانه در این مورد با شما موافق نیستم.لطفا از من دلخور نباشید.
"بذر تمام بدبختی‌های ما در سال‌هایی کاشته می‌شود که با آدم‌هایی سر و کار داریم که معتقدند نه تنها دریافته‌اند چه چیزهایی برای خودشان درست است، بلکه صلاح دیگران را نیز می‌دانند"

(ویلیام گلاسر)
٨۲٣۲۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : اشتها؟
"ولی چقدر خوب است با توجه به این که دیر به دیر مطلب می نویسید،حتی اگر شده به صورت مختصر هم، به نوع سیاستورزی چپ مورد نظرتان (نو) اشارتی می کردید.نباید خیلی نگران تکراری بودنش باشید.". بهرنگ ایرانی

نمیدانم اصطلاح فنی برای ناحیه پر رنگی در گوشه راست و بالای صفحات اینترنت که معرف طول نوشته است چه میباشد ولی نشانه سودمندی جهت ارزیابی فوری طول نوشته است. با نگاهی به این نشانه به خود گفتم کی حوصله خواندن مقاله جناب سپهر را دارد؟ غافل از اینکه حتی این نوشته برای بهرنگ ایرانی کافی نبوده و تقاضا دارند که جناب سپهر حتی اگر مختصر هم شده به تکرار مکررات بپردازند!
ولی خب, متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست - گروهی آن گروهی این پسندند. باباطاهر
٨۲٣۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱٣۹۶       

    از : بهرنگ ایرانی

عنوان : میانه ی دو دیدگاه
باعث خوشحالی است که بعد از گذشت زمان زیادی دوباره نوشته ای از شما را در "اخبار روز" می خوانیم.آقای سپهر عزیز،برداشت شما از چپ رادیکال سنتی به گمانم بسیار واقعبینانه و قابل درک است.این که می گویید نتیجه ی طبیعی نگاه به قدرت سیاسی و تلاش برای تسخیر آن از دیدگاه این گرایش از چپ آن را به دوگانه ی انزوا و رفرمیسم ناب می رساند،منطقی به نظر می رسد.این که می گویید با توجه به ظرفیت و خصلت دموکراسی بورژوایی دیگر امکان وقوع انقلاب سوسیالیستی به سبک و سیاق گذشته منتفی است،به گمانم سخن گزافی نیست.ولی چقدر خوب است با توجه به این که دیر به دیر مطلب می نویسید،حتی اگر شده به صورت مختصر هم، به نوع سیاستورزی چپ مورد نظرتان (نو) اشارتی می کردید.نباید خیلی نگران تکراری بودنش باشید.واقعیت دردناکی که وجود دارد این است که همین که از دموکراسی حرف می زنیم با اتهام دفاع از نئولیبرالیسم مواجه می شویم و به محض آن که از عدالت اجتماعی می گوییم به سرعت به دفاع از استالینیسم متهم می شویم. گویا هیچ گزینه ی دیگری بین این دوگانه نباید امکان وجود داشته باشد بطوریکه دموکراسی و عدالت اجتماعی را تواما نمایندگی کند. سرمایه داری جهانی در شکل نئولیبرالیسم با هیاهوی کر کننده ای در بوقهایش می دمد که ما مدافع عالی ترین شکل عدالت و دموکراسی هستیم و چپ رادیکال سنتی هم با تکرار مدام و آیه وار "دموکراسی از سوسیالیسم جدا نیست " هر منتقدی را به راحتی آب خوردن به تاثیر پذیری از تبلیغات نئولیبرالی و وابستگی به آن متهم می کند.زمانی که درک نوین از چپ (سوسیالیسم +دموکراسی)بتواند با وضوح هرچه بیشتر خود را معرفی کند و دلایلش را ارائه دهد،می توان امیدوار بود که طلیعه ی رهایی از استبداد و بیعدالتی نمایان شده است.
٨۲۲۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۶       

  

 
چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست