سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

هفت بیانیه و یک یادداشت - علی عبدالرضایی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : علی عبدالرضایی

عنوان : به ایران ایلخانی
ایران ایلخانی عزیز،چنان مستند نوشتی که نتوانستم برات ننویسم، کار من شعر و داستان و نظریه پردازی ادبی ست اما وقتی ششم دی دیدم که در ایران چنان شوری جهت تغییر برپا شده و کسی هم نیست که تجربه اش را پیش روی جوانترها بگذارد نقش عوض کردم تا شاید تلاشم کمی موثر بیفتد. زندگی در انگلیس یادم داد که نسبت به شعارهایی که در آثارم می دهم مسئول باشم و منتظر نمانم تا همه چیز مهیا شود و سرِ سفره بنشینم. حالا هم فکر می کنم که قیام موفق بوده اما برخی مشکلات ذاتی ما ایرانی هاست..
درست است که طی سیزده روز گذشته ده‌ها نفر کشته و شبانه دفن شدند. صدها نفر زخمی و مجروح شده‌اند که معلوم نیست کجا بستری‌اند. و هزاران نفر دستگیر و بازداشت شده‌اند که مشخص نیست شکنجه‌گران در کدام کهریزک در حال شکنجه‌شان‌ند اما دستاورد داشتیم. ما امسال هم خوب به خیابان آمدیم اما مثل مصری‌ها که در یک سال، دو دیکتاتور را از پا درآوردند، در خیابان دوام نیاوردیم. کاش همه می‌دانستند که محال‌ست دیکتاتور عقب‌نشینی کند و تن به رفراندم دهد مگر این‌که خیابان را خانه کنیم. کاش این‌بار یاد بگیریم و دوباره آن داستان قدیمی را تکرار نکنیم. سال هفتاد‌و‌هشت در کوی دانشگاه، همگی ما شدیم و علیه دیکتاتور فریاد برداشتیم و همین که پُرشورترین جوانان‌مان را که باید آینده را رقم می‌زدند، دستگیر کردند، به خانه برگشتیم تا ده سال دیگر در جنبش سبز، خیابان را پر از « مرگ بر دیکتاتور» کنیم، فقط برای این‌که پُرشورترین جوانان نسل بعدی را هم دودستی تحویلِ مزدورانِ رژیم دهیم تا فردا را بُکشند و باز در خانه بنشینیم تا هشت سال بعد باز خیابان را بلرزانیم و این بار هم عزیزان‌مان را طعمه‌ی مشتی کفتار کنیم.
ما صد و ده سال پیش، چیزی حدود صد و ده سال بعد از انقلاب کبیر فرانسه انقلاب کردیم! انقلاب مشروطه ده سال قبل از انقلاب روسیه اتفاق افتاد. دویست و بیست و چهار سال‌ست که در فرانسه دیگر لوئیِ شانزدهم تکرار نشده‌ست. دقیقن صد سال‌ست که تزارها رفته‌اند و دیگر به روسیه برنگشته‌اند. ما ولی حدود صد سال پیش یعنی ده سال بعد از انقلاب مشروطه دیکتاتوری قاجار را کنار زدیم و باز دیکتاتوری پهلوی را بر تخت نشاندیم، پنجاه و پنج سال پیش انقلاب سفید اتفاق افتاد و بعد هم حدود چهل سال پیش دیکتاتوری پهلوی را نابود کردیم و دیکتاتوری ملاها را برپا کردیم. اروپا درکی درست از تراژدی داشت و از گذشته عبرت گرفت و انقلاب فرانسه و روسیه دیگر تکرار نشد، ما ولی به طرز فجیعی بخشنده‌ایم و گذشته را خبلی زود از یاد می‌بریم و یک اشتباه هی تکرار می‌شود تا تاریخ معاصر ایران سینمایی کمدی را به اکران بگذارد. مصر از اروپا آموخت و وقتی به خیابان آمد، آن‌قدر در خیابان ماند تا دیکتاتور رفت! ما ولی چهل سال‌ست که بین خانه و خیابان در رفت و آمدیم و باز یک اشتباه دارد هی تکرار می‌شود تا سریالی کمدی را به اکران گذاشته باشیم. انگار قرار‌ست هر ده سال به خیابان بیاییم و قربانی دهیم و بعد از عقب‌نشینی، به‌خانه برگردیم تا دیکتاتور پروارتر شود! انگار جز این راهی نیست و ناگزیریم تجدید قوا کنیم و سنگر به سنگر پیش برویم. کاش تمام ایرانی‌ها سمیوتیک می‌دانستند و بلدِ نشانه‌خوانی بودند. پریروز وقتی که بیت رهبری خیالش راحت شد که در نهایت قساوت قیام فرودستان را سرکوب کرده، ویزای ورودِ اصلاح‌طلبان به متن قیام مردمی را صادر کرد و شانزده هم‌دست، شانزده اصلاح‌طلب انگار که تا دیروز با مزدوران خامنه‌ای همکاری نمی‌کردند، جهت دل‌جویی از مردمی که با تمام قوا سرکوب‌شان کردند، بیانیه دادند و خود را از حاشیه وارد متن کردند و امروز جلوی زندان اوین، بین جمعیت معترض حاضر شدند و باز شعارها‌ را آلوده به الله اکبر کردند تا هم‌شانه با مزدوران خامنه‌ای که موفق شدند اکت و عمل اعتراضی را بکُشند، اینان نیز شعور را از کار بیندازند و باز جایگاهِ از دست رفته شان را بین مردم کسب کنند و مأموریت قبلی‌شان را که چیزی جز فریب و تحمیق توده نیست، ادامه دهند. شانزده نفر که نیمی‌شان هفت روز پیش، قیام را آشوب و معترضان را اغتشاش‌گر خوانده بودند، حالا در نهایت وقاحت خود را نماینده‌ی مردم ستم‌دیده خوانده‌اند و از دیکتاتور طلب بخشایش کرده‌اند، نیمِ دیگرشان هم که انگار طی آن هشت روز بزرگ خواب بودند تازه یادشان آمده که مردم حق اعتراض دارند.
در کل این بیانیه ها درباره دستاوردهای بزرگ این قیام نوشته ام اما باید تاکید کنم ما این‌همه کشته و زخمی و اسیر نداده‌ایم که تمام دستآوردهای قیام مردم را یک‌شبه از دست بدهیم، کاش ایرانی‌ها اگر سیاست نمی‌دانند، سمیوتیک می‌دانستند.
٨۲٨٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۶       

    از : ایران ایلخانی

عنوان : به علی عبدالرضایی،کلیت نظام،اسیر آچمز و کیش و مات ناگریزند.
اکثریت جماعت خو کرده به استبداد از درون و برون،امیدنامیرای ما را از سوریه شدن و تکرار سیکل استبداد می ترسانند و بی خبرند که امیدنامیرای ما،با پوست و گوشت و خون خود،آزمون سنجش و ترم گزینش و ترس و دستگیری و شکنجه و کشتار و تجاوز و غارت را در دولت میرارتجاع و عالیجناب سرخپوش و دولت خواری طلب و هاله نور و تزویر و اسید،پاس کرده است که امروز فرزندانش در قم فریاد می زنند «مرگ بر حزب اله» که دوستانش در اصفهان شعار می دهند «دیکتاتور ببخشید دیگه باید بلند شید» که یارانش در تهران اعلام میکنند که« اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» که همراهانش در اقضاء نقاط کشور سمفونی رهایی می نوازند«حکومت آخوندی نمیخواهیم نمیخواهیم» که جملگی از کثرت به وحدت رسیده اند و شاه بیت غزلشان استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی و ناسزای درشتشان رضا خان روحت شاد است.
اینچنین است که سبز و بنفش های قهوه ای شده مجبورند روی خون سینا قنبری ماله بکشند و با خفت شعار «خامنه ای بی ناموس» نوجوانان دبستانی را بشنوند و حسب معمول در قبال عملکرد خواری طلبان و اصولگراهای بی اصول و اعتدالیون و تحول خواهانی که زمینه ساز دخالت روسیه در ایران شدن،سیاست مماشات پیشه کنند و در برابر مواضع مجاهدین و سلطنت طلبان و ترامپ و عربستان و اسرائیل و اعتراض مردم به آمده جان آمده،گارد آوانگارد بگیرند و در واکنش به سرکوب اعتراضات سراسری و دستگیری معترضین نعل وارونه بزنند و رو به جلو فرار کنند و با وقاحت اذعان نمایند که مردم مقدس نیستند و نباید به هر اعتراضی که می کنند،بها داد و حمایتشان کرد،مقدس فقط نظام است و اعتراض قابل اعتنا،کوتاهترین اعتصاب آب و نمک شیخ رشوه گیر مجلس خواری طلبمان است و بس.
ظرف ده روز طبق آمار رسمی ۳۰ نفر را کشته شدند و ‌۱۷۰۰ نفر را دستگیر کرده اند و سینا قنبری را در زندان تهران و وحید حیدری را در زندان اراک و محسن عادلی را در زندان دزفول کشته اند و می گویند آنها خودکشی کردند و توگویی بی شرفی و پس فطرتی سقف ندارد،وگرنه چگونه می توان با این حجم از رذالت کنار آمد و دق نکرد.
پ.ن.
سقوط نظام مشرکین اجتناب ناپذیر است،چون به لحاظ سیاسی با گسل قتل و تجاوز و غارت سیستماتیک روبروست،چرا که به لحاظ دینی خون بر شمشیر پیروز است و به لحاظ اجتماعی به مثابه زن بارداری می ماند که حجم وسیعی از مطالبات و خشم و نارضایتی و نافرمانی عمومی را با خود حمل می کند،زنی که دیر یا زود در مکانی معلوم باید سزارین بکند و سرزا برود.
٨۲٨۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۶       

    از : امیر ایرانی

عنوان : باد کاشتن
آنکه در پی اینست که در ایذه و حومه آن، پارتیزان بسازد یا آنجا را نمی شناسد ویا می شناسد اما..
باید توجه داشت منطقه ای که بخشی از آن بگونه ای برساختار قوم اندیشی برتری طلبی خانی و طایفه ای و کُروبوئی(پسرپدری) است
-و اگر چپی هم از خان زاده های منطقه برآمده در شرایط فعلی با یک عقبگرد وحشتناک روحیه برتری طلبی خان زادگیش را بروز می دهد این هم از طنز تلخ مبارزه گری در ایران است-
می توان در ایذه و حومه پارتیزان ساخت؛ اما باتوجه به بافت آنجا،
بلافاصله
آن پارتیزان، پارتیزانِ برتری طلبی طایفه ای خواهد شد وخواهد بود؛
باغ ملکی ایذه ای را می کشد و ایذه ای باغ ملکی و
فلان طایفه مدعی خانی طایفه مقابل را می کشد وبعکس
و فلان کروبو(پسرپدر) براساس کینه های نهفته در بازی های خان وخان بازی -یا اختلاف های ملکی وبرتری طلبی های دیگر که از دوران قجر و یا بازی های رضا شاهی بجا مانده سربر می آورند- از هم خواهند کشت
و شرایط را بگونه ای خواهند کرد
اگر دولت مرکزی در کارباشد باید چند لشکر را بفرستد آنجا که با توجه به جنون برتری طلبی خانی یا طایفه ای، آنها از همدیگر نکشند؛
و اگر دولت مرکزی درکار نباشد رد پای سوریه شدن را خواهیم دید که هرمنطقه دست تفنگچی های همان منطقه است و شدیداً مراقب هم خواهند بود؛
دیگر نه تلاشی برای ترقی و نه ...
راهکارمبارزاتی، راهکاری بدون خشونت و بر اساس روحیه شهروندی ایرانی که ریشه در تحولات صدوچندساله مبارزاتی ما دارد جواب می دهد:
آنهم با مطرح کردن یک شعار و پافشاری برای به رفراندوم گذاشتن آن و نتیجه را از صندوق رای جستن است؛ که دست آوردش بستر ساز تحولات بعدی خواهد بود و..
دیگر روش ها کاشتن باد است که حاصلش ...
٨۲۷٨٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : اطاعت.
جناب کیانی,
اطاعت.
٨۲۷۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣۹۶       

    از : کیا

عنوان : تشکر
از رفقایی که معنی‌ کلمه ریزوم را روشن کردند سپاس گزارم.
٨۲۷۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : تشکر
جناب لیثی حبیبی,دوست قدیم,
اگر همه چون شما می اندیشیدند احتیاجی به این گفتگو نبود. ضمنا بنده نیز از جناب عبدالرضایی به خاطر توجه و حسن تفاهم ایشان تشکر کرده و مساله را خاتمه یافته دانستم تا اینکه "میانجی" به میان آمد. بهر حال خرسندم که دل نگرانی خود را بیان و آنکه باید بفهمد فهمیده است. با تشکر مجدد.
٨۲۷۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : اطاعت.
جناب کیانی,
اطاعت.
٨۲۷۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣۹۶       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : جناب پیروز سلام بر شما. من نیز چون شما همان پرسش را داشتم، و حق را به شما دادم وقتی دیدم پرسیده اید؛
چنانکه نویسنده ی محترم نیز با شما موافقت کرد.
در ضمن من نه ضد عربم و نه ضد ترک؛ در نزد من هر دو عزیزند. امروز ما همه ایرانی هستیم؛ یعنی دیگر ترک و عرب و عجم در کار نیست. همه ایرانی و دارای حقوق مساوی هستیم؛ باید باشیم. درود بر حساسیت بجای شما که باعث روشنگری شدید.
در مورد نام من بعضی می نویسند «لیسی» و من اصلاح می کنم که چون اصلِ واژه عربی است، بهتر همان است که «لیثی» نوشته شود. عربی زبانی ست ریشه ای، شگرف و بسیار پرتوان و من آن زبان را دوست می دارم. در مورد ترکان ایرانی(ترکمان ها، قشقایی ها، آذربایجانی و ...) هم باید بگویم که همه برایم مانند دیگران عزیزند؛ و خوب است این را نیز بنویسم که وقتی دیگر هیچ زبانی جواب نمی دهد تا تیره اندوه بیکران در این غربت غریب و پر از بی کسی پراکنده شود، ترانه های شورانگیز آذربایجانی می خوانم که گاه گویی در آن شعر و موسیقی و فریاد برای زخمی ترین دل ها به هم آمیخته شده آنگونه که باید.
و ببخشید که من به بخش فرعی سخن شما پرداختم. علت این بود که در بخش اصلی با شما دوست نادیده سد در سد موافق بودم و هم سوال؛ و وقتی دیدم نویسنده ی محترم با شما برخوردی منطقی و درست نمود بسیار خوشحال شدم از آن برخورد درست که متأسفانه ما ایرانیان از جمله ایرانیان اینترنتی همیشه آن زیبا را دارا نیستیم.
شاد و پیروز باشید
لیثی حبیبی - م. تلنگر
٨۲۷۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣۹۶       

    از : سمیرا کیانی

عنوان : به پیروز
جناب پیروز من طبق شناختی که از عبدالرضایی دارم فکر می کنم اگر جواب شما را با فروتنی داده فقط بخاطر این باشد که نمی خواست اذهان از مسئله قیام که نیازمند اتحاد است دور شود وگرنه کیست که نداند پای ملا و آخوند را حکومت صفوی به حکومت باز کرده است و در دوران قاجار به اوج خود رسید. الان بحث سر قیام مردم است چرا عمد دارید مدام پای اختلاف قومیت ها را پیش بکشید وقتی که همه اقوام علیه دیکتاتور متحد شده اند؟
٨۲۷٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : " لیثی حبیبی"
جناب م.تلنگر, دوست قدیم,
شما را با نام انتخابی مورد خطاب قرار میدهم چون تمام "نبوغ ایرانی - بخوان فارسی" نتوانست از عربی شدن نام شما جلوگیری نماید و به شما اطمینان میدهم که نام کوچک و فامیلی اصلی من هردو نام های سره فارسی میباشند.

اشکال من به مقاله, کلی تر از این مطلب و مربوط به لحن مقاله بود که بنظر من شباهت به احضار روح شاهنامه بعد از هزار سال و وانمود کردن به اینکه "ترک ها" توسط " محقق کرکی جبل‌عاملی" مانع شدند که " لندن هم احتمالن مثل رُم، مملو از آتش‌کده و معماری مانوی یا میترائیستی " باشد. فردوسی ۵۰۰ سال پیش از صفویه و به مقتضای روز به شاه ترک پناه برد که افسانه و یا حماسه توران و ایران را زنده کند که ظاهرا به مذاق شاه خوش نیامد. تمام این ماجرا مربوط به ۱۰۰۰ سال پیش است و هیچ ربطی به زندگی امروز ما ندارد و آن ترک با این ترک زمین تا آسمان تفاوت دارد. این ترک اقلا ۱۴۰۰ سال است که ایرانی ست و در راه ایران از بذل جان و مال دریغ نکرده و در برانداختن سلسله ترک قاجار از همه ما پیش قدم تر بوده است و به قول زنده یاد شهریار "هنوز از ماست ایران را اگر روزی فرج باشد" و ما با بلاهت نمیخواهیم که اینها حتی به زبان خود صحبت کنند. جناب م.تلنگر "......سخن بسیار است".
٨۲۷۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣۹۶       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست