سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آیا اصلاح طلبان به خود خواهند آمد؟! - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : محمود از ایران

عنوان : بی ثمری انتظار نابجا از اصلاح طلبان
جناب کریمی، تنها به اصلاح طلبان داخل و خارج کشور گیر ندهید که مثلا دیر جنبیده اند . دیگر جریانات سیاسی بخصوص چپ نیز نه تنها دیر جنبیدند بلکه غافلگیر مردم ایران - البته بخش پائینی طبقه متوسط و کارگران – شدند. طبقه متوسط شهری ایران دل در گرو اصلاح دارند و شعارهای آنها از گلوی اصلاح طلبان حکومتی خارج می شود. اقشار فرودست نیز آرمان خود را از وادی اصولگراها پیش می برند. اما این بستوه آمدگان یکسال بود که به نبود امنیت اقتصادی، رشد نرخ بیکاری و اخراج کارگران و تعطیلی واحدهای تولیدی اعتراض می شد و هیچیک از جناح نخواستند یا نتوانستند به مردم توجه کنند. نتیجه این شد که در یک حرکت اعتراضی خودجوش حرکت کردند تا شعار حق طلبانه خود را به جمهوری اسلامی برسانند. بنابراین شما با طرح دیرجنبدگی اصلاح طلبان حکومتی سعی داری تا تاخیر چپ در دریافت امکان اعتراض را پنهان کنی. من فکر می کنم که شما در عین اینکه اصلاح طلبان را شماتت می کنید که دیر جنبیده اند ولی از امیدواران به اصلاح طلبی حکومتی و اصلاح طلبان هستی. بنابراین کلی گوئی و در پرده سخن گفتن و نوشتن درست نیست
شما انتظار داری که اصلاح طلبان اقداماتی در جهت توسعه کشور انجام دهند یا گام های موثری بردارند ولی چرا بر انتظار اصلاح طلبان حکومتی خرده می گیری و اینکه انها دغدغه نظام شان را دارند برنمی تابی. اینکه اصلاح طلبان دغدغه نظام شان را دارند غیرقابل انکار است ولی باید واقع بین بود تا در سپهر سیاست ایران وجوه گوناگون و جنبه های متفاوت و بعضا مغایر اصلاحات را فهمید . ضعف اصلاح طلبانی که شما به آنها تتمه امیدواری دارید این بوده و است که هیچگاه کتوجه نشدند لازمست با اقشار فرودست جامعه و زحمتکشان پیوندی برقرار کنند و تاکنون برقرار نکردند. حتی اعدالیون دولت حسن روحانی نیز و حتی فراکسیون امید پارلمانی نیز هر روز از کنار اعتراضات درب مجلس بیکاران و اعتراض به حقوق معوقه و مالباختگان رد می شدند تا به صحن مجلس وارد شوند نیز به این اعتراضات متفرقه توجه نمی کردند این تلنبار یا انباشتگی مطالبات فشرده و فشرده تر شد تا اینکه چنین شد که دیدید. اگر چه انتظار خارج از توان اصلاح طلبان عبث است ولی به ازاء اینهمه کوشش برای ترغیب اصلاح طلبان اگر اندکی هم با اصولگرایان اثرگذار باب تعامل باز می شد اگر نتیجه اش بهتر نمی بود بدتر از نتیجه تلاش عدیده با اصلاح طلبان نمی شد
٨۲۹۷۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۶       

    از : اردشیر زارعی قنواتی

عنوان : جهت یادآوری
جناب بهزاد کریمی: من در نوشته کوتاهم به شما بی احترامی نکردم فقط در چارچوب پرنسیب های چپ مارکسیستی رک و شفاف جنابعالی را مورد خطاب قرار دادم و قرار نیست چپ نیز دوستان خود را از خود براند. یا به دقت مطلب مرا نخوانده اید یا نوعی از مغالطه را دنبال کرده اید. یک کنشگر چپ وقتی اصلاح طلبان را در این خصوص مخاطب قرار می دهد یا می خواهد یادآوری کند سهمتان را از کیک قدرت نستانده اند که وجاهت ندارد یا اینکه معطوف به یادآوری این موضوع است که روحانی به وعده های خود حامل تعهد به پاسخگویی به مطالبات جامعه بوده است را انجام نداده است. اگر موضوع و اصل نوشته معطوف به مطالبات مردم باشد باید بگویم که در دو وجه سیاسی و اقتصادی می باشد. بنابراین چپی که چپ باشد باید در خطاب خود به همان نسبت که به تنظیم مناسبات قدرت می پردازد مطالبات اقتصادی مردم و جامعه را هم در نوشته خود لحاظ کند، ولی متاسفانه جنابعالی به این بخش اساسی داستان بی توجهی کرده و نپرداخته اید. با احترام
٨۲۹۶٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۶       

    از : دکتر پ. پیمان

عنوان : نقدی بر مقاله آقای بهزاد کریمی در رابطه با اصلاح طلبان درون حکومت اسلامی
دوست گرامی آقای بهزادکریمی نه تنها اصلاح طلبان و اعتدال گرایان درون حکومت اسلامی که همچنین اصلاح طلبان بیرون حکومتی نه توان اصلاح حکومت اسلامی را دارند و نه می توانند حکومت استبدادی - اسلامی را اصلاح کنند. این حکوم از بنیان ضد مردم است . این حکومت از بنیان فاسد است. این حکومت فاجعه بزرگ تاریخی است که در ایران اتفاق افتاده و فقط با خیزش توده ای مردم دیر یا زود در هم حواهد ریخت. این به این معنی نیست که مردمان بویژه اصلاح طلبان دنبال خواست های اقتصادی/ سیاسی و فرهنگی نباشند. نه این پیگیری ها به آن ها نشان می دهد که استخوان بندی این حکومت از اشرار و دزدانی تشکیل شده است که حاضر نیستند به آوای مرگ بر حکومت اسلامی را بشنوند. باید به مردم کمک کرد تا مبارزات خود را سازمان دهند و این گروه از اشرار را به زیر کشیده و به زباله دانی تاریخ بریزند. وظیفه تحلیل گران سیاسی و محققین این است که زوایای گوناگون فاجعه حکومت اسلامی را نشان داده و از تجربه چهل سال گذشته پند گرفته که تلاش اصلاح گران و اعتدالیون درون جکومت و بیرون حکومت به استقرار و ثبات بیشتر حکومت ضد آزادی در ایران شده است. این حکومت جنایتکار است. این حکومت در تمامی عرصه ها فاسد و تبهکار است.حکومت اسلامی حکومت جهل و خرافات است. حکومت تزویر و ریا است. حکومت ترور و خفقان است. این حکومت بیش از صد هزار انسان را به قتل رسانده است.
٨۲۹۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۶       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : نکاتی چند خطاب به اظهار نظر کننده ها
با سلام به همه دوستانی که پای این نوشته اظهار نظر کرده‌اند و سپاسگزار همه‌شان هستم جدا از اینکه جهتگیری‌شان چیست و چه گفته‌اند. در زیر به اکثر این اظهار نظرها می پردازم.
آقای مجد. به شما که می خواهید اهل فهم جدی حقیقت سیاسی باشید توصیه می کنم از واژه‌های "معتاد" سیاسی و "ترک اعتیاد" سیاسی - این تولیدی‌های زرادخانه‌ای‌ شناخته شده- فاصله بگیرید! اگر کسی بخواهد سیاست را در معنی درست آن بکار ببرد، لازم است بداند با یکی از متغیر ترین و دینامیک‌ترین پدیده‌های اجتماعی سر و کار دارد! با چیزی که در هر مقطعی، متاثر از آرایش قوای واقعی صحنه است. اما اگر باز بر استفاده نابجا از این واژه در سیاست اصرار دارید لازم است باور کنید که مصداق آن فقط می تواند انجماد در تاکتیک سیاسی یکبار برای همیشه باشد! "اعتیاد" سیاسی، اینست! آخر تا زمانیکه نتوان بر سر این متدولوژی محوری در سیاست به تفاهم رسید، کی می توان بر سر سیاست درست به توافق دست یافت؟ سیاست شما منطقاً همواره "مرگ بر اصلاح طلبان" بوده است چون اینان را " بخش بسیار جنایتکار و در عین حال بسیار فریبکار رژیم" می شناسید. ولی من با آنان علیرغم اینکه جزیی از نظام جمهوری اسلامی می دانم‌شان و هیچگونه اشتراک هدف استراتژیکی با آنها ندارم – چون می خواهند این نظام بماند حال آنکه من در پی تشریف بردن آن هستم!- امکان ندارد همان برخوردی را داشته باشم که با اقتدارگرایان یعنی بخش بسیار جنایتکار نظام دارم. گذر از جمهوری اسلامی با متمرکز کردن همه قوای جامعه علیه "عمود خیمه" آن یعنی ولایت فقیه میسر شدنی است.
آقای رستمی. با تصویری که از جناح‌ها و افراد متعلق به این نظام و خدمتگزار آن داده‌ای و نیز "روانشناسی" مورد اشاره‌ات در باره آنان کلاً موافقم. کمابیش همینی است که نوشته‌ای. موضوع قابل تامل اما دوتاست: یکی اینکه چه تصویر و تصوری از نوع گذار از جمهوری اسلامی داریم و دیگری اینکه چه سیاست و تاکتیک نقشه ناظر بر آن را می خواهیم در پیش بگیریم. در باره اولی به اختصار اینکه جمهوری اسلامی از دل یک انقلاب دو بنه درآمده و از همان ابتدا به حذف بنه سکولار خود برخاسته و در همان حال اما زیر فشار نیرومند جامعه عرفی امروزین، مدام هم در دل خود دچار تلاطم بوده است. همواره و بگونه اجتناب ناپذیر، مواجه با "غیر خودی" و خونریزی‌ها از درون. نظام مبتنی بر ولایت فقیه نه می تواند اصلاح شود و نه زمانه ما و جامعه ما، انقلاب از نوع کلاسیک را آبستن است. گذر از جمهوری اسلامی، روندی طولانی است با فازهای متفاوت در دل خود. این روند، از بیست سال پیش در وجود چندین برآمد و هر کدام نیز با مختصات خاص خود آغاز شده، در شکل تکوینی و تکامل یابنده پیش رفته و می رود اما هنوز هم به پایان خود نرسیده است. اگرچه بنا به ارزیابی من از پتانسیل جامعه و چاره ناپذری بحران‌های این نظام و ته کشیدن ظرفیت‌هایش برای غلبه بر اینها، رو به پایان دارد. از نظر من در رابطه با سیاست گزاری باید طی این روند از همه امکانات برای محقق کردن گذر از جمهوری اسلامی بهره گرفت. بسیج جامعه در بیشترینه خود برای توانستنش و تشدید تضادها و تناقضات نظام برای نتوانستن آن! شعار زیبا و معنی دار "اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تموم شد ماجرا!" را باید در معنی چرخش گفتمانی فهمید و از آن استقبال نمود، اما نه الزاماً در تمام دیدن دعوای آنها با همدیگر! تا اصولگرا تشریف دارد، اصلاح طلب هم هست و میان اینان اعتدالیون نیز! استراتژی تحول طلب که تکیه‌اش بر جنبش اجتماعی است نمی تواند در معماری سیاسی خود پارامتر واقعیت اختلافات در حکومت را لحاظ نکند!
آقای بهرام خراسانی، ممنون از توصیه‌تان! برداشت من از نوشته‌های شما اینست که انسان فکوری هستید و در نوشته‌هایتان کم هم نیستند عناصر بدیع و فکر شده. از این بابت و نیز بخاطر آنکه شما را در استراتژی تحول خواهی می دانم، دستتان را می فشارم. اگرچه دوستانه متذکر شوم که نوساناتی از بین اصلاح طلبی و تحول خواهی را هم بعضاً می شود در نوشته‌های شما دید؛ گاه با نزدیک شدن زیادی به روانشناسی اصلاح طلبان در جلد آنها می روید و گاه هم با هشدارهای بجا در باره تعلقات عمیق اصلاح طلبان به نظام متبوع‌شان، از مرز "خویشتن داری" دور می شوید! اما روشن است که تحول خواه هستید، خواهان گذر جامعه از جمهوری اسلامی و نیز متوجه لزوم و اهمیت بهره گیری از هر امکان ولو کوچک در مسیر این گذار. هم از اینرو بعید یافتم از شما که چرا نتوانستید و یا نخواستید به اندازه لازم متوجه درونمایه این نوشته شوید! حرف من اینست که درست در این فضای تند " اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تموم شد ماجرا"، نباید آن اندازه "هیجان زده" شد که چشم را بر شکاف‌های درون و حاشیه نظام بست و از سیاست کردن نافذ در این زمینه باز ماند. ولی شما برداشت عکس آن را کرده‌اید و پرسیدنی است که چرا؟ من فقط به این نتیجه رسیده‌ام که شما متاثر از پیشداوری و داوری‌تان نسبت به مواضع من پیرامون معضل "تبعیض ملی" در ایران و نوع نگاه من نسبت به "مسئله ملی" است که اینجا نیز قضاوت سیاسی خود را نیشدار کرده‌اید! این البته درست است که ما در این زمینه با همدیگر اختلاف نگاه جدی داریم و امیدوارم که شما به عنوان انسانی با مواضع آزادیخواهانه و عدالت طلبانه بتوانید از گرفتاری در "ایران گرایی" رها شوید و صرفاً در ایران دوستی مبتنی بر همبستگی خواهی بشریت بمانید! شما حتی در نوشته‌ خود در جریان جنبش مردمی اخیر زیر عنوان خطر "سوریه‌ای شدن" ایران، بگونه‌ای به اصلاح طلبان محافظه کار - که یا سکوت کردند و یا علیه حرکت موضع گرفتند- در این مورد حق دادید و از خود همدردی نشان دادید! و از کجا بر می خیزد این همسویی و همدردی: آیا فقط از کلان نگری ناشی از واقعیت‌های تلخ جهان و منطقه که متاسفانه با آنها مواجهیم و حتماً هم می باید که در نظر گرفته شوند، یا با نوعی از گفتمان ناسیونالیسم غالب که زهرش را در جان بسیاری از روشنفکران کشور ریخته است و مسموم کرده آنها را؟ توصیه می کنم که هر مسئله را در جای خود ببینیم تا به دام جبهه گشایی سیاسی بی مورد نیفتیم.
آقایان امیر و صادق آشنا. من هم با سابقه آقای جلایی پور در مهاباد آشنا هستم و هم با نگاه اسلامی و ناسیونالیستی کنونی ایشان. از هیچکدام آنان نباید گذشت! از سوابق و مواضع کنونی بسیاری از این امضاء کنندگان بیانیه نیز در حد دانسته‌هایم آگاهم که از یاد نهادنی نیستند. اما آنجا که پای سیاست کردن در میان آید و قرار بر معماری سیاسی باشد، میزان را بر امروز و وضع و جایگاه آنها می نهند تا دیروز سپری شده. دیروز را نباید فراموش کرد و لی امروز را نمی توان با مصالح دیروز ساخت.
آقای اردشیر زارعی قنواتی. از برخی ابراز "لطف"هایی که بر قلمتان جاری شده می گذرم و فقط این می گویم که چپ اگر خود را از خود براند چیزی برایش نمی ماند! بگذرم از این و در خود موضوع بیایستم. آخر این چه نگاهی است عزیز، که در هر نوشته سیاسی با هدف سیاسی خاص خود می باید که سوگندی هم یاد کرد در اثبات چپ بودن خویش و حتماً هم بر وجه اقتصادی ایستاد؟! متدی که ما چپ‌ها از آن کم آسیب ندیده‌ایم و نتوانسته‌ایم از طریق زبان سیاسی نافذ در روز، رابطه‌ای زنده‌ با جامعه برقرار کنیم. این درخواست من از اصلاح طلبان مدعی قانون مداری قوانین خودشان – که خوشبختانه شما موافقت خود با آن را اعلام داشته‌اید- حاوی این نکته محوری بود که از رئیس جمهور خودشان بپرسند چرا بر اختیارات‌اش نمی ایستد؟ نه که چرا راست می زند؟! چرا من باید بر چنین تصوری باشم که این اصلاح طلبان در موضع چپ هستند و همه‌‎شان هم با سیاست اقتصادی رئیس جمهورشان لزوماً زاویه دارند؟ در اینجا نه من خودم آقای روحانی را مخاطب قرار داده‌ام و آنهم مخاطب برنامه‌ای تا لازم باشد که بر سیاست‌های اقتصادی کاملاً راست روانه ایشان تاکید کنم و نه اصلاً دچار این توهم هستم که گویا ایشان بدر آمدنی از راست بودن است! این را می دانیم که در چپ ایران اگر هم بر سر تبیین عملکرد آقای روحانی با "نئو لیبرالیسم" تفاوت ارزیابی وجود داشته باشد، حتی یک نفر را هم نمی شود در راست بودن دیدگاه و عمل این شخص تردید داشته باشد. آنکه تردید ندارد، لابد خود راست می زند! به نظرم چنین می آید که تفاوت برخورد شما با من در این باشد که شما می گویید نقطه عزیمت را بر واقعیت سرمایه داری بگذاریم، و من معتقدم که در حال حاضر عمده ترین گرهگاه تغییر و تحول در ایران برای سمتگیری به سوی دمکراسی و عدالت و توسعه، وجود این نظام است و مشخصاً هم "عمود خیمه" آن که ولایت فقیه باشد. حکومت ولایی همه جامعه را به گروگان گرفته است از کارگر و زحمتکشان گرفته تا بخشی از سرمایه داران. رانت خوار محض است از این منظر هم حرفتان کاملاً درست که رویکرد مرا در نقطه مقابل بخش بزرگی از نیروی غیر چپ جامعه نمی بینید! زیرا در این مبارزه سیاسی، ما چپ‌ها همسویان و همراهان بسیاری داریم و موظف به تجمیع همه امکانات موجود در مبارزه سرنوشت ساز سیاسی علیه ولایت. حال آنکه مبارزه علیه سرمایه داری، مختص چپ است و به باور من، پیشبرد این مبارزه در گرو تحولات ساختاری سیاسی بنیادین در ایران.
مسعود معماریان عزیز. شما که سیاست را همه در واقع بینی جستجو می کنید و تعریف می کنید منطقاً باید دریافته باشید که یکی از راه‌های معرفی کردن سیمای برنامه‌ای و سیاسی خود در جامعه و شاید هم موثرترین آن، ورود در دیدگاه‌ها و برنامه و سیاست و رفتار دیگر نیروهای سیاسی است! این نیروها همگی در جامعه حضور دارند و در فعل و انفعال با همدیگر و ما با کارتون بی جان روبرو نیستیم! مگر اینکه پشت این انتقاد شما نارضایتی از انتقاد تند نسبت به اصلاح طلبان باشد که امیدوارم چنین نشود.
سعید رضا گرامی. شاید در آنچه که تا همین جا نوشتم پاسخ به اشکالی پیش کشیده خود را گرفته باشید. "موعظه" اصلاح طلبان در کار نیست، آیینه گذاشتن در برابر هر مدعی اما، بخشی از سیاستی باید دانسته شود که در پی گسترده‌ترین همسویی‌هاست در جامعه‌ ناگزیر به گذر از این حکومت! اینکه نوشته‌اید ما از خلاء اتحاد وسیع آزادیخواهان در کشور آسیب دیده‌ایم، کاملاً درست است، موضوع اصلی اما چگونگی شکل دادن به آنست. در دید من اتحاد وسیع بر بستر سیاست کردن است که شکل می گیرد و از دخالت سیاسی می گذرد.
٨۲۹۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۶       

    از : سعید رضا

عنوان : از کوزه (اصلاح طلبان) همان برون تراود که در اوست
اقای کریمی با سلام
شما در نوشتار خود بیانیه چندی از اصلاح طلبان حکومتی را نقد کرده و به انها توصیه و راهنمایی نمودید که در برابر خواستهای مردم بهتر بود چه میکردند و یا چه نمیکردند.
دوست عزیز کعبه امال اصلاح طلبان همان دوران طلایی ( بخوانید سالهای خون و شکنجه و اعدام) امامشان است که از گفتن ان هم ابایی ندارند.
مردم سالهاست که چه در شعار و چه در عمل از جمهوری اسلامی و اشکال مختلف ان گذشته اند و استفاده انها از اصلاح طلبان در میدان مبارزه فقط استفاده ای ابزاری است. مگر نمیشنوید که جوانان و مردم انجا که فضا را مناسب میبینند چه شعارهایی میدهند.
بیش از بیست انسان کشته، چندین نفر مفقود و نزدیک به ۲۰۰۰ نفر تحت بازجویی و شکنجه هستند و تجربه نشان میدهد که بزودی ماشین اعدام نیز برای ترساندن مردم، حرکت مرگبار خود را اغاز میکند.
از شما انتظار نمیرود اصلاح طلبان را موعظه کنید که خودشان اساتید موعظه اند، وظیفه شما به عنوان یک برابری طلب و ازادیخواه اگر هنوز این رسالت را بر خود میبینید، حضور پر رنگ و موثر پیرامون حل معضل همراهی و همصدایی سازمان ها، گروه ها و کنشگران مردمی است. همان زخم عمیق جنبش که هنوز که هنوز است بعد از نزدیک به چهل سال ترمیم نیافته و رژیم و رژیم نگهدارها در باز ماندن و چرکین ماندن ان از هیچ حیله ای دریغ نمیکنند.

اینان هراسشان ز یگانگی ماست
٨۲٨۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۶       

    از : masoud memar

عنوان : او کیست هیچوقت خلأ من کیستم را پر نمیکند.
در کشورهای استبداد زده و عقب مانده پوزسیون و اپوزسیون بجای معرفی و علت وجودی خود در صحنه سیاسی کشور به مردم ٫ در صدد معرفی دیگر نیروها میباشند. مجموعه وسیع جریان ملقب به طیف اصلاح طلبی هم در حوزه نظری و همینطور سیاسی و اجتماعی روند طبیعی خود را بخصوص در دهه های جاری طی میکند و مورد قضاوت عمومی قرار دارد و خواهد گرفت . بررسی و پرداختن به مواضع هر جریانی کاملأ ضروری است اما بیش از دودهه است که غالب اپوزسیون وقت خود را صرف این جریان کرده است و بنوعی خود را با این ترازو میسنجد . انگار همه نیروهای سیاسی حق فعالیت در کشور را دارند و عین بیست سال هر روز روز انتخابات است . صرف معرفی کالای بد دیگران که البته ضروری است اما جای خالی عرضه کالای خود که اساسی است را پر نمیکند و در خلأ آن عرضه کنندگان دیگری کالای خود را خواهند فروخت.
باید واقعیت را دید که مردم یک مجموعه است بخشی از مردم همین اپوزسیون است و همین اپوزسیون هم با هزاران طرز تفکر متفاوت . کل جامعه نیز همینطور است و تعمیم دادن شعار بخشی از مردم بعنوان خواست همه مردم اگر برای سیاستگزاری پذیرفته شود تا مرز فاجعه نیز میتواند عمل کند.
٨۲٨۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۶       

    از : امیر ایرانی

عنوان : نئولیبرالیسم
وقتی مبانی نئولیبرالیسم مورد توجه قرار گیرد مشاهده می شود با توجه به این مبانی برنده اصلی کشورهای پیرامونی و جهان سومی و یا کشورهایی هستند که برنامه توسعه را دستور کار خودشان قرار داده اند
در مبانی نئو لیبرالیسم گفته شده نباید جلوی کوچ سرمایه را بگیرید
این شرایط سبب می شد که سرمایه ها به راحتی به کشور های پیرامونی و آنهایی که در پی توسعه هستند کوچ کند که این کوچ سرمایه، سبب می شود و خواهد شد که تحولاتی ساختار در وضعیت اقتصادی کشور میزبان سرمایه بوجود بیاید و...
چین، هند و کشورهای آسیای شرقی و برزیل و مکزیک و کشورهای اینچنینی نهایت بهربرداری را از این کوچ سرمایه بردند
که در نهایت دو کشور اصلی مروج نئو لیبرالیسم یعنی امریکا و انگلیس( از زمان تاچر و ریگان) در مهار اثرات این پدید، به چاره جویی بیفتند
در امریکا وجود ترامپ در خدمت کنارگذاشتن این نئولیبرالیسم خواهد بود آنهم تا آنجا که می تواند باید جلوی خروج سرمایه را بگیرد
و با دوز کلک سرمایه، به داخل کشور بیاورد
و در انگلیس، با خارج شدن از اتحادیه اروپا در حقیقت در پی مهار نئولیبرالیسم براقتصاد کشورش برآمده اند. باید ببینیم چقدر موفق می شوند
مطالب بالا در حقیقت نشان می دهد
باجو گیر شدن و علیه یک برنامه اقتصادی شعار دادند آنهم برنامه ای که کارکردهای مختلف دارد، محروم کردن کشور از استفاده از منابع مالی دیگران برای توسعه کشور است.
٨۲٨۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۶       

    از : اردشیر زارعی قنواتی

عنوان : چپی که دیگر گویا چپ نیست
جناب بهزاد کریمی در این مقاله با عنوان "آیا اصلاح طلبان به خود خواهند آمد" که در خطاب به بیانیه ۱۶ فعال اصلاح طلب نوشته اند، از منظر یک مدعی چپ خود به نوعی دچار همان خطایی شده اند که در وجه "سیاسی موضوع" به این اصلاح طلبان حکومتی نسبت می دهند. تمام آنچه نویسنده مطلب نوشته است بدون هیچ تردیدی قابل قبول است و در آن بحثی نیست، اما ایشان به عنوان یک مدعی چپ تنها یک وجه موضوع را می بینند (سیاسی) و متاسفانه وجه اساسی دیگر اعتراضات که شاید اگر عمده تر نباشد کمتر از وجه سیاسی آن نیست را نادیده می گیرند (اقتصادی) و از این اصلاح طلبان می خواهد که بنا بر وعده خود برای ستاندن اعم امور مملکتی از دست بیت به دست رئیس جمهوری و قوه مجریه عمل کنند. گویا جناب بهزاد کریمی فراموش کرده اند که سیاست های کلان و اهداف راهبردی دولت روحانی حتی در صورت اینکه تمام قدرت هم به وی تفویض شود، با توجه به برنامه های نئولیبرالی وی سرانجامی به غیر از "چاه" در آمدن و به "چاله" افتادن نخواهد داشت. در تمام این متن هر چه نگاه کردم که یک نقد و مخالفت با برنامه های نئولیبرالی و سیاست "خصوصی سازی" چه در طول حیات ۳۹ ساله جمهوری اسلامی و امروز رشد شتابناک آن در سیاست های دولت روحانی "ببینم" متاسفانه هیچ "ندیدم". البته برای من خیلی غیرمنتظره و جای تعجب نبود چرا که بعضی از دوستان با عدول بنیادین از اندیشه و اهداف چپ و نگرش طبقاتی به تحولات اجتماعی، امروز بیشتر لیبرال دمکرات می باشند تا چپ کمونیست که این نگرش هم در همین راستا می باشد. متن نوشته شده را اگر اسم نویسنده را از آن حذف کنیم می تواند نوشته یک سلطنت طلب، لیبرال اقتصادی، دمکرات اجتماعی، مجاهد، و گروه های رنگارنگ وابسته به محافل سرمایه داری در خارج از کشور "هم" باشد. امیدوارم که جناب بهزاد کریمی نشان دهد که فرق این سبک انتقاد (که البته بسیار تندتر از آن هم حق این اصلاح طلبان حکومتی و شریک در فساد ساختاری در نظم حاکم می باشد) توسط یک مدعی چپ با آن "دیگران" که بر شمردم در کجاست؟ قبل از انتشار این مقاله در درون ایران توسط بخشی از فعالین چپ شناخته شده داخل کشور یک بیانیه جمعی با عنوان مشخص "چپ ایران" با همه هزینه های احتمالی مترتب بر آن صادر شد که کلمه کلمه و جمله جمله آن در چارچوب اندیشه و تفکر "چپ" بود و با برجسته کردن هر دو وجه سیاسی و اقتصادی اعتراضات اخیر مردم و تاکید بر مطالبات متنوع معترضان می توانست چراغ راهنمای ایشان و دیگر دوستان مدعی چپ باشد که ظاهرا مورد توجه قرار نگرفته است. البته اشاره به "چراغ راهنما" نه از این جهت که تکلیفی را برای کسی معین کرده باشد بلکه به این دلیل که وقتی "یک چپ سخن می گوید" به همان اندازه که به وجه دمکراتیک تحولات توجه دارد به وجه "عدالت اجتماعی" هم تاکید خواهد داشت. برای جنبش چپ داخل ایران امروز سوالات بیشماری در مورد مواضع بعضی دوستان و سازمان های مدعی چپ خارج از کشور بروز کرده است که یکی "شعار سوریه را رها کن فکری به حال ما کن" را تیتر بیانیه سازمانی قرار می دهد و دیگری دغدغه و تمام دلمشغولی خود را در این خلاصه می کند که چرا رئیس جمهوری به وعده های خود برای کوتاه کردن دست نهادهای انتصابی (که البته در جای خود بسیار مهم و درست هم است) وفا نکرده است. برای یک کنشگر چپ واقعا این سوال ایجاد می شود که این چپ به کجا می رود و نسبت آن با چپ مارکسیست چیست؟ با احترام
٨۲٨۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۶       

    از : صادق اشنا

عنوان : ازموده را ازمودن خطا ست
اقای کریمی،، میشود همین نوشته با صدای بلند ر خطاب به خودتان خواند و بجای " اصلاح طلبان " امیدوارن به إصلاح طلبان را قرار داد, همانگونه که شما هنوز از به اصطلاح " اصلاح طلبان " نا امید نشده اید و چشم امید به اصلاح انها دارید ، انها نیز چشم امید به عطوفت ولی فَقِیه و نظام دارند تا شاید بار دیگر گوشه ای از قدرت نیز به انان داده شود، انانها منافعشان را در همین در یوزگی میبینند ولی شما چه ؟ مردم مدتهاست از این مخلوقات نا میمون قطع امید کرده اند ، اما شما نه! شاید تا چندی پیش این سیاست شما ، انهم شاید ، قابل توجیه بود ، چرا میگویم شاید ، زیرا انگاه که بخشی از مردم صدایشان را در گلو خفه کرده بودند و از. روی استیصال بین بدتر و کمی بدتر گرفتار بودند و به کمک شما به اصطلاح " تحول طلبان" نیاز داشتند ، باز شما و همواره دل در گرو " اصلاح طلبان داشتید، اما اکنون اکنون بغض فرو خفته ترکیده و فریاد شده است ، فریادی که پایه های این نظام ضد بشر و قرون وسطایی را به لرزه در اورده است ، انها این فریاد را شنیده اند و عزمشان جزم است که این فریاد را خفه کنند ، که چه بسا هم در کوتاه مدت همین کار را بکنند و مردم را به خانه هایشان بر گردانند، این اصلا بعید نیست ، اما این مردم یقینا چند صباحی دیگر و با تجربه ای جدیدتر و شکلی تازه تر به میدان خواهند امد، اما ایا شما هم صدای مردم را و همان شعارشان " اصلاح طلب ، أصول گرا، دیگه تموم ماجرا " را شنیده اید ، واقعا که من در این چندین سال اخیر شعری به این زیبایی نخوانده بودم، پس بجای دل بستن به " اصلاح طلبان بفکر این باشید که هم اکنون این فریاد های حق طلبانه را یاری کنید و کمکی بحال انها باشید،امیدواهیدیگربساست
٨۲٨۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۶       

    از : امیر

عنوان : جلاد مهاباد
اقای کریمی
یکی از این چهره های شاخص اطلاح طلب اقای جلایی پور مشهور به جلاد مهاباد است که در سال ۶۲٬ ۵۹ نوجوان مهابادی را در یکروز اعدام کرد. همین شخص معترضان اخیر را کرکسها نامید چرا ؟ چون احساس کرد روز پاسخگویی جنایات نظام نزدیک است وحال که فکر میکند نظام موفق به سرکوب مردم شده در امنیت کامل لباس اصلاح طلبی
را دوباره به تن کرده. اکثر اصلاح طلبان هم از همین نمونه اند.
٨۲٨۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۶       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست