سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

از سرشت و خاستگاه جنبش دیماه ۱۳۹۶ چه میدانیم؟ - بهرام خراسانی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : کاظم کردوانی

عنوان : هدف مقاله
اینهمه طولانی نویسی فقط برای دفاع از اصلاحات و نفی انقلاب براستی انسان را به شگفتی می آورد. آقا جان شما لیبرال هستی خب باش طرفدار اصلاحات هستی خب باش با جنبش کارگران کمونیست به عنوان تنها جنبش رهایی بخش مخالفی خب باش مغز متفکر می نمایی خب بنمان ترسان از انقلاب هستی خب بترس با جنبش گرسنگان مخالفی خب باش ....این دیگر چه رویه ای است که جنابت قیام مردم فرودست را به لومپن ها نسبت می دهد. به قول مارکس شرم یک احساس انقلابی است البته برای انقلابیون نه اصلاحات چی ها...متاسفم برای خودم که وقت گذاشتم برای خواندن این مطلب
٨۲٨۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۶       

    از : احمد صلاحی

عنوان : جای احمد شاملو واقعا خالیست
بنام احمد شاملو که یکی از شاهدان زنده و زبان گویای مردم ایران تا آخرین دم از زندگی بود و آثار او در تاریخ خواهدماند.
نویسنده ی این نوشته‍ی سراپا توهین و خودستائی را به مطالعه جدّی تاریخ معاصر ایران بخصوص بعداز کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ جلب می کند که بر ایران ما چه گذشت .....
چهل سال پیش در چنین روزهائی پس از سفر جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا به ایران، انقلاب اسلامی ایران کلید خورد. حاصل مبارزات خون بار مردم را بحاشیه راند.
هفدهم دیماه ۱۳۵۶ مقاله ی «ارتجاع سرخ و سیاه » با نام مستعار احمد رشیدی مطلق در روزنامه ی اطلاعات منتشرشد و مانند «امداد غیبی» بهانه ای شد که نیروهای مذهبی به میدان بیایند تا جنبش انقلابی ، دانشجوئی ، روشنفکری متعلق به نیروهای عرفی چپ و ملی ، دموکرات و لیبرال را کنار بزنند. شاید مانند اینکه سدّی توسط عماّل حکومت عمدی شکسته شد تا همه چیز را باخود ببرد..... وقایعی مانند شورش ۱۵ خرداد تکرار شد.آخوند ها و طلبه ها در مسجد ها، هیئت ها، دسته ها و امامزاده هاو در همه جا فعال تر شدند و در قم و تبریز عده ای کشته شدند. برای شب سوم و هفتم و چهلم همه جا عزاداری شد . در تبریز ابعاد وسیع تری داشت که به «قیام تبریز» معروف شد. تا بالاخره نماز عید فطردر بهار سال ۵۷ در تپه های قیطریه‍ی تهران نمایش قدرت نیروها ی مذهبی و سنتّی بود که به اعتراض سیاسی ـ مذهبی میلیونی تبدیل شد. اسلام سیاسی همه جا را تسخیر کرد
طنز تاریخ است که بازماندگان حکومت پیشین هنوز بروی مبارک نمیاورند که چه افتضاحی بپا کردند.با پشیمان های سیاسی به مثل مزدک بامدادان و همفکرانش هم داسنان شده و شیپور را از طرف گشادش می دمند که بعله، مبارزان و انقلابیون باعث روی کار آمدن نیروهای مذهبی شدند. شرم آور است !
بعضی دیگر در مورد حکومت دینی فعلی نیز سنگ تمام گذاشته اند و میگویند : هیس ! کاری نکنید که مثل زمان شاه سال ۵۷ بجای« بد» بدتر بیاید. بدون اینکه قدرت کمترین تاثیر گذاری در روند قهقرائی جامعه داشته باشند. به هرکس که دلش برای ایرانی آزاد و آباد و جدائی دین از حکومت می طپذ و اعتراض می کند تنه میزنند و با طعنه به آن ها «بر انداز» می گویند. واقعا چشم احمد شاملو را دور دیده اند که چند تا از آن واژه های ناب نثارشان کند....
و دریغا بروی مبارک هم نمی آوردند و نمی پرسند که جرا تمام غربیها امروز در باره ی دخالت و انتقال قدرت از شاه به خمینی در سال ۵۷ از خود «انتقاد» می کنند. ولی بازهم بهرام خراسانی مانند آنهائیکه حتی بعداز انتشار اسناد کودتای ۲۸ مرداد توسط سازمان سی ای ا « سیا » حرف و حدیث خود را تکرار می کنند.: «تمام بدبختیهای ما از روشنفکران و انقلابیون بوده و هست »
٨۲٨۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۶       

    از : فواد میرانی

عنوان : خط مستهلک پولانی
دو دیگر بازنگری در نگاه قبیله گرایانه و پیشامدرن این گروه به نقش و جایگاه طبقه های اجتماعی در دگرگونیهای هر جامعه یا کشور است. آنها پیش از هرچیز باید خود را از طلسم عشق "مجنون"وار و ازلی و ابدی به "لیلی" طبقه کار گر "همچون یک طبقه‌ی تا به آخر انقلابی" برهانند، و به هر کسی که انتقادی یه آنها دارد انگهای کلیشه ای نئولیبرال، نئوکان، ضد کمونیست، اپورتونیست یا چیزهای همانندی را که از کتابها یادگرفته اند، نچسباند. اکنون دیگر نه طبقه کارگر تنها طبقه تعیین کننده سرنوشت و "دیکتاتور" جامعه است، و نه انقلاب تنها راه رهایی توده‌های میلیونی جامعه از ارتجاع و واپسمانگی
نوشته بالا بخشی و در واقع تمام مایه « مقاله » جناب بهرام خراسانی است که هدفی جز تخطئه انقلاب کارگری و سوسیالیستی برای خود قائل نیست. از منظر ضدیت با تنها سوژه انقلابی تاریخ ما یعنی طبقه کارگر جناب خراسانی یک گام عقب تر از لیبرال ها و اصلاح طلبان است. در روزگاری که صغیر و کبیر به آموزه های مارکس در مانیفست بازگشته اند از امثال خراسانی نباید انتظار داشت که در حمایت از قیام انقلابی مردم زحمتکش کنار جنبش کارگری بایستد....البته خراسانی و خطی که ایشان به شیوه ای خام و پریشان دنبال می کند به صورت فرموله از سوی سهراب بهداد تدوین شده و از طرف امثال مالجو و صداقت پی گرفته می شود. این خط پولانیسم را رنگ زده و می خواهد به جای سوسیالیسم قالب کند. نماینده جهانی این خط برنی ساندرز است. در ایران امثال سحابی و پیمان....با به میدان آمدن کارگران انقلابی کل این خط و « طبقه متوسط » قبله گاه آن با تمام نمایندگان ریز و درشتش جارو خواهد شد.
٨۲٨۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۶       

    از : هرمز رودبارکی

عنوان : مجرد و مشخص ؟
آقای خراسانی نمی توانیم وقایع اخیر ایران را جدا از مجموعه ی وقایع تا کنونی کشور تبیین کنیم. شما سعی کردید از تجرید برای اثبات نظارت خود مدد بگیرید و خیلی در مورد انقلا ب و اصلاحات اشاره کردید. نگارنده میخواهد به موضوعات مشخص بپردازد. بر سر مردم عرفی ایران که بعداز سالها بی اعتنائی به انتخابات در حکومت کشتار برای اولین بار به صندوق های رای روی آوردند چه آمد؟ آنها میزان مشارکت را بالا بردند تا به ۸۰ در صد در سال ۱۳۷۶ رسیاندند و تمام رکورد های قبلی حکومت کشتار را شکستند.و در سال ۱۳۸۸ نیز دوباره شرکت کردند و بازهم میزان مشارکت را بالا تر بردند و به ۸۵ در صد رساندند.آنها با همایشی متمدنانه در ایران و جهان مُهر شریف آزادیخواهانه و عدالت جویانه خود را بکوبند . بر سر آنها چه آمده است ؟ اصول گرایان و اصلاح طلبان حکومتی که همیشه بودند.
مگر میشود آنها را که آگاهانه وارد کار زار انتخابات کنترل شده حکومت شدند را به این سادگی نادیده بگیریم ؟
بر سر اصلاح طلبان حکومتی بعداز ۱۳۸۰ چه رفته است ؟ چرا در سال ۸۴ و ۸۸ خبری از آنها نبود؟ در سال ۸۴ دکتر معین به دور دوم نرسید.
چرا بخشی از مردم عرفی فقط در بعضی از دوره ها و موقعیت های حساس مثل ۷۶و ۸۸ میزان مشارکت را به ۸۰ و ۸۵ درصد رساندند چه خاتمی کاندید بود چه میر حسن موسوی یا کروبی . ولی همین مردم در سال ۸۰ ، ۸۴ ، ۸۲ و ۹۶ نه به خاتمی چندان توجهی کردند نه به دکتر معین و کروبی و نه به عارف ، رفسنجانی و روحانی ... چرا میزان مشارکت در حکومت کشتار منتاوب و متغیر است ؟ چرا انگیزه ها تغییر می کند و گرایش به شرکت در انتخابات کاهش یا افزایش پیدا می کند؟
بهتر نیست در باره این نیروی سوم مطالعه کنیم ؟ رابطه ای بین روی گرداندن جوانان که اکثریت شرکت کنندگان در سال ۷۶ و ۸۸ بودند با جنبش کنونی نمی بینید ؟ مطمئن هستید که در عرض ۸ سال «لومپن» ها و اقشار آنچنانی که شما ترسیم کردید صحنه گردان سیاست اعتراضی ایران شده اند ؟
در مورد ایرانیان خارج از کشور چه میگویئد؟
مگر مردم باید همیشه مطابق میل جنایتکاران حکومت کشار عمل کنند؟
٨۲٨۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۶       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست