سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

چرا تبریز تب نکرد؟! - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : masoud memar

عنوان : توضیحی چند حضور آقای کریمی !
آقای کریمی واقعیت هر چند هم که تلخ باشد ذره ای از واقعیتش کم نمیکند. من به هیچ وجه در مطلبم در مورد راهکارها چیزی ننوشتم حتی ارزشگذاری نیز نکردم هر چند ارزشمند بودن یا نبودن جریانی باعث نادیده گرفتن واقعیت نمی شود ٫ شما بازگوئی مرا از وقایع بعنوان نگاه از دریچه اصلاح طلبان یا جناح های حکومتی برداشت میکنید . من به علل شرکت اقشار مختلف مردم در انتخابات ۹۶ امسال ورود نمیکنم اما واقعیت این است که ۴۱ میلیون نفر از ۵۶ میلیون نفر واجد شرایط در انتخابات با در نظر گرفتن شرایط جامعه ( فقر و فساد و مشکلات و موانع ) شرکت کردند یعنی راهکار براندازی نظام را انتخاب نکردند هر چند این نیز بدین معنی نیست که تا ابد این گزینه تداوم پیدا خواهد کرد. درصد قابل توجهی نیز در انتخابات شرکت نکردند یعنی اگر هم به خیابان نیایند حداقل شرکت در انتخابات را راهگشا نمیدانند انتظار میتوان داشت که بخشی از این تفکر از هر روزنه و امکان موجود استفاده کند و شعارهای ساختارشکنانه یا در راستای حکومت مطلوب و مد نظر خویش سر دهد. اما قابل فهم است که حداقل ۲۴ میلیون رأی دهنده به روحانی فعلأ وارد این راهکار نشود . اما برداشت من از افکار عمومی اینست که بخش زیادی از همین رأی دهندگان با شورش مردم همدلی داشتند اما به دلیل بهره برداری جناح اقتدارگرا از آن وارد نشدند. پتانسیل جنبش خرداد ۸۸ وجود واقعی دارد کمتر که نشده است بلکه با اولیت بندی با بخشی از اصولگرایان از جمله یاران هاشمی و امثال مطهری ها بیشتر نیز شده است و چون مخرج مشترکی را رقم زده اند که برخی از موانع و لاینحل های پیچیده موجود را حل کنند بنابراین فعلأ وارد صحنه های زرگری پوپولیستی امثال احمدی نژادی نمیشوند چون این پروسه در زمین بی ثبات جواب نمیدهد همچنین برای عملی شدن این مخرج مشترک ٫ سقف مطالباتی جای خود را به کف مطالباتی داده است. اینکه در عمل و آینده با چه راهکارهائی ؟ بستگی به عوامل و شرایط گوناگون دارد و بستگی به متغیرها دارد و ثابت نیست.
با در نظر گرفتن واقعیتها شورش دی ماه نمیتوانست میلیونی شود با اینکه میلیونها نفر با آن همدلی داشتند. به نظر من اگر در آینده نزدیک دولت و منتخبین آن به هر نحوی ( چه رایزنی و اعتصاب و قیام یا تلفیقی از همه آنها ) نتوانند تغییرات بنیادی در ساختار حقیقی و حقوقی را رقم بزنند این پروسه شکست خواهد خورد و نیروئی خلأ حکومتی را پر خواهد کرد که ...
٨٣۱۹۴ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣۹۶       

    از : مهران همایون

عنوان : چند نکته
مقاله نسبتا درستی است و مسائلی است که من هم سالها پیش در همین سایت منتشر کردم و واکنشهای برخی خوانندگان هم نشان دهنده آن است که نفرت پراکنی بین اقوام در این سالها چقدر تاثیر مخربی برجای گذاشته، با این تفاوت که من نقش ارگانهای امنیتی را دامن زدن به نفرت پراکنی بین اقوام را در آذربایجان و با مشاهدات عینی خود در این سالها بسیار بیشتر میدانم و به عنوان مثال و به عینه دیده ام که اگر در جلساتی که یک فارس یا کرد در تبریز در جلسه ای شرکت بکند ، برخی از مسئولین با سابقه امنیتی ، با تحریک سایر افراد آذری ، سعی میکنند که آنان را ترغیب به صحبت به زبان آذری بکنند ،
در مورد تیم تراکتور سازی تبریز هم که برای اولین بار در سالهای پیش در همین سایت توضیح دادم ، چنین است که لیدرهای تمام تیم های فوتبال ، اجیر شده باشگاهها هستند و تیم تراکتور سازی هم از این قاعده مستثنی نبوده و تمام شعارها در مسابقات کاملا هدایت شده است .
البته چپ های آذری علیرغم فشار زیاد به آنان از هر دو طرف حکومت و پان ترکیستها کاملا به دسیسه ها و نفرت پراکنی ارگانهای امنیتی واقف هستند ،
مثال دیگری در مورد اعتراض سال ۸۵ گفتید که اتفاقا این مورد هم دقیقا از طرف ارگانهای امنیتی برای نابودی بقایای آزادی نسبی مطبوعات دوره خاتمی دامن زده شد و همان ارگانهای امنیتی با سرکوب وحشیانه آن اعتراض خود ساخته ، مجددا مسئولیت آنرا به عهده "مرکز نشینان " قرار دادند و ثمره این نفرت پراکنی را در سال ۸۸ چیدند که اگر از یک آذری ناسیونالیست افراطی میپرسیدی که چرا در جنبش حضور نداری پاسخ میشنیدی که چرا در سال ۸۵ شما سکوت کردید ،
البته به نظر من اگر در بخشهایی از ایران نشانه هایی از فارس گرایی افراطی و بر ضد عربها میبینیم ، فقط واکنشی است در مقابل حکومت به شدت مذهبی شیعه که با تحریف تاریخ ایران ، سعی در نابودی بسیاری از مظاهر فرهنگی سرزمین ایران دارند ، و این فارس گرایی یا آریایی گرایی افراطی به هیچ وجه ای علیه سایر اقوام ایرانی نبوده .
ضمنا موضوعی که باید در نظر داشت آن است که حکومت ایران نه یک حکومت فارس گرا ، بلکه یک حکومت شعیه گرا است ، و بخصوص آنکه آذری ها همواره در حکومت و دولتهای ایران نقش اساسی داشته اند ، و همه اقوام به شرط شیعه بودن میتوانند در حکومت سهم داشته باشند که اتفاقا سهم آذری ها از بقیه بیشتر بوده ، از بازرگان آذری تبار تا میرحسین موسوی و خامنه ای و اردبیلی تا دیگران ،و اساسا مسائله این حکومت نه اقوام ، بلکه مذهب است و نیز اساسا زبان دیگری به غیر از عربی را به رسمیت نمیشناسد و اگر زبان فارسی را تحمل میکند ، چاره ای ندارد که اگر میتوانست زبان عربی را جایگزین آن میکرد ،
ضمنا این موضوع را هم بگوییم که اصطلاح " مرکزگرا " هم از آن ساخته های پانترکیستهای افراطی است ، در این مورد این توضیح لازم است که این مرکز گرایی پدیده ای جهانی و مختص کشورهای غیر دمکراتیک است که حاضر نیستند قدرت را از الیگارشی حاکم در مرکز کاسته و به سایر مناطق اختیارات دهند و ربط مستقیمی به ضدیت با سایر اقوام ندارد ضمن آنکه برخی از اقوام در این قبیل کشورها از منابع قدرت و ثروت سهم کمتری میبرند به عنوان مثال در کشورهای امریکای لاتین که سالها بوسیله قدرتهای نظامی و دیکتاتوری اداره میشد ،در برخی ، سرخپوستان مورد ستم مظاعف بودند و در برخی دیگر الیگارشی سرخپوستان در قدرت سهیم بودند
٨٣۱۹۱ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹۶       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : چند نکته به چند محترم
با سلام به خوانندگان محترمی که در باره این نوشته اظهار نظر کرده اند.
به آقای آراز سلیمانی. شما مصداق همان تفکری هستید که در نوشته ام بر آن انگشت گذاشته بودم: پان ترکیست چپ ستیز! تنها باید گفت که شاهد از غیب رسید. حس شما را می فهمم، اما با رویکردتان موافق نیستم و بر لزوم مبارزه با رویکرد "اولچیب بیچمیشیک!" نیز مصر تر از همیشه! هارا قارداش، بیلیرسن بو هارا چاتار؟! ( کجا برادر، می دانی این به کجا می رسد؟!)
به آقای رضا بی نام. و شما مصداق آن یکی تفکری هستید که در نوشته من مورد نقد قرار گرفت! همه فکر شما در همان جمله آخرتان متجلی است: "آریایی اند و عرب نمی پرستند"! واقعاً متاسفم و تنها این نکته را بر آن مقاله ام اضافه کنم که چنین افکاری، خطرناک ترین زهرها هستند برای همبستگی در ایران و بیشترین تهدید علیه دمکراتیزاسیونی که ایران آن را لازم دارد.
به خانم/ آقای "آذربایجان". شما که معتقد به "استعمار" آذربایجان توسط "فارس"ها هستید و نگاه من به موضوع تبعیض ملی نسبت به آذربایجان در ایران را تحت تاثیر همین "استعمارگران" تاریخ ساز ارزیابی می کنید، خواهشاً بیایید و بطور خلاصه هم که شده، تاریخ آذربایجان از دید آذربایجانی را قلمی بفرمایید تا "بو خمیر بوننان آرتیق سو آپارماسین" (این خمیر بیش از این دیگر آب نبرد) و خوانندگان مشتاق برای کسب آگاهی تاریخی بیشتر از این دیار، مدیون شما شوند.
به آقای تبریزی. ممنون و " سیزین ده گوزلریز هر زامان پارلاق" ( چشمان شما نیز همیشه رخشان).
به آقای حبیب. آرزوی من آنست و برایش نیز می کوشم تا آذربایجانی ها، هم پلکان خود باشند و هم "دیگران"! پلکان برای همه آنانی که، هم سرنوشت همدیگرند گرچه با ویژگی های خاصی که ما داریم و می باید که پاسخی گیرد درخور.
به آقای مسعود معمار. دیدن همه وقایع از پنجره دوگانه سیاسی "اصولگرایان" و "اصلاح طلبان" جمهوری اسلامی، خطاست عزیز. شما با تحلیل هر چیز زیر سر دعواهای آنان، عملاً خلاف تاکیدات مکررتان مبنی بر فهم دینامیزم جامعه، روندهای "زیر پوست شهر" را که مستقل از این دو بال جمهوری اسلامی جریان دارد بگونه ای شایسته در نظر نمی گیرید! این تصادفی نیست که شما علت به حرکت درنیامدن تبریز در خیزش دی ماه را در این می بینید که "جبهه پایداری در تبریز فاقد تشکیلات است"! و معنی این، هیچ چیز نمی تواند باشد مگر داشتن تشکیلات این جریان در آن "هشتاد شهر" و حضور "احمدی نژاد ها" در آنها! خودتان هم نوشته اید که از ۷ تیر ماه، جریان احمدی نژاد و به قول خودتان "جبهه پایداری" هاعلیه روحانی رییس جمهور اسلامی "رقم خورد" تا برسد به جریان مشهد و "جوانان رضوی"! البته منصفانه این هم نوشته اید که کنترل حرکت خیلی زود از دست تدارک بیننده های آن خارج شد اما به نظر می رسد که نگاه شما به صحنه، و اساساً هم از منشور اختلافات درون حکومتی، چنان دچار انجماد شده که خلاقیت فکری در شما را – و من آن را در شما می بینم- می سوزاند! مسعود گرامی، روندهای جامعه بسی جدی تر از آنی است که با چنین اصطلاحاً ابراز "واقع بینی" ها بتوان از آنها رهایی یافت. من در نوشته ام از تقویت وزن پان ترکیست ها در مبارزه حق طلبانه مردم آذربایجان علیه تبعیض ملی ندر مقایسه با مبارزان آذربایجانی خواهان برابر حقوقی ملی سخن گفته ام و شما از ضعف تشکیلاتی "اصلاح طلبان" در مقطعی و قوت آنان در مقطعی دیگر برای اینکه مثلاً تبریز طی حرکت اخیر در دام "پایداری"ها نیفتاد! این، دو برداشت مختلف از نگاه به صحنه است و طبعاً منجر به دو رویکرد متفاوت در قبال آن!
به آقای خراسانی. از ابراز لطف شما سپاسگزارم. در تحقق ایرانی واحد و دمکراتیک باید دست به دست داد تا شرط تضمینی آن که نیست مگر دمکراتیزه شدن ساختار و فرهنگ سیاسی کشور و نیست جز رفع و لغو هرگونه تبعیض ملی در آن،بلکه بتوان آن را محقق کرد.
به خانم/ آقای س. آذر. یک تایید، یک تصحیح و یک رفع سوء تفاهم. تایید اینکه تاجزاده ها و جلایی پورها که هیچ، حتی درون اپوزیسیون سراسری و سکولار جمهوری اسلامی، ما با واقعیت وجود تفکر و رفتار سیاسی کم اعتنا و بی اعتنا به برابر حقوقی ملی و حتی انکار تبعیض ملی در ایران مواجهیم! مسئله مهم هم همین است. دمکراسی خواهی اسیر ناسیونالیسم – و از هر نوعش- خطری است برای تحقق دمکراسی واقعی در ایران و از جمله آذربایجان ما. و اما تصحیح: آری نسبت به این نوع رفتارها نباید "اعتماد" کرد اما از برخورد انتقادی سازنده و حاوی روحیه دعوت به اتحاد با آنها نیز نباید دست شست و خسته شد و به جایی رسید که گفته شود: هر طرف "به راه خود می رود"! این گزینه، با حل مسئله در کادر ایران که شما بر آن تاکید دارید و با این تذکر که در اشکال بدیع قرن بیست و یکمی (؟) باید برآمد داشته باشد کاملاً نا همخوان است. و اما رفع سوء تفاهم. نوشته اید که گویا من "پان ترکیست ها" را جزو "هویت خواهان" حساب نکرده ام. بهیچوجه چنین نیست. من در نوشته ام اتفاقاً تصریح کرده بودم که زیر "هویت خواهی" دو گرایش وجود دارد که یکی همین پان ترکیست ها هستند و دیگری برابر حقوقی خواهان. در رابطه با پان ترکیسم هم به صراحت نوشته ام که حساب پان ترکیسم را از توده دنباله رو پان ترکیسم باید جدا کرد. اولی طرد شدنی است و دومی را اما با کار توضیحی فکری طولانی می توان از پان ترکیسم به برابر حقوقی خواهی ملی ارتقاء داد و باید داد.
به خانم منیره – ب. سپاسگزار تقدیر شما هستم و آرزومندم که سئوالات جدید خود را مطرح کنید تا بحث در این عرصه مهم برای امروز و فردای ایران، شکوفاتر شود.
٨٣۱۹۰ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹۶       

    از : منیره ب

عنوان : موضوعی بسیار جدی
مقاله ای بسیار باارزش. پاسخی بود به بسیاری از سوالهایم و نیز گشودن سوالهای جدید در برابرم. ممنون از آقای کریمی.
٨٣۱٨۱ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹۶       

    از : س آذر

عنوان : آذربایجان راه خود را می رود!...
دوست عزیز بهزاد!...
علیرغم اینکه با بخشی از نظرات تو در باره ی مسائل امروز آذربایجان موافق نیستم، ولی تلاش ترا برای باز کردن "گره" آذربایجان برای روشنفکران "فارس- آریا محور" ارج می نهم. نوشته ی تو در بعضی از بخش هایش نمایانگر آگاهی "سطحی" از مسائل "پیچیده ی" آذربایجان است. در نوشته ات از نقش بورژوازی نوین آذربایجان در حرکت ملی و باز شدن مرزهای آذربایجان (تا دیروز بن بست) به سوی اروپا و ارتباطات گسترده ی اقتصادی و اجتماعی با جمهوری های آذربایجان، ترکیه و کشورهای دیگر قفقاز نشانی نیست. اما همین نوشته نشان می دهد که تو هنوز فرزند دیار خودت هستی.
دوست عزیز!...
می دانی و نمی نویسی که آذربایجان بعد از شکست ها و سرکوبهای متمادی هولناک صد سال اخیر و با درس گرفتن از راه طی شده، "به راه خود می رود". اینکه بقیه ی ایران در این راهپیمائی با آذربایجان همراه خواهد بود یا نه، انتخابش با آذربایجانیها نیست. البته فورا باید اضافه کنم که قصد من جدائی و استقلال آذربایجان جنوبی نیست. برای رسیدن به آرمانهای دموکراتیک ملی، قرن بیست و یکم راهای دیگری را هم پیش پای ملتهای تحت ستم ملی می گذارد. فقط کافیست که چشمان خودمان را پاک کرده و به وضعیت کشورهای همسایه دقیقتر نگاه کنیم.
دوست عزیز!...
سخنگوی خود خوانده ی اصلاح طلبان تاج زاده، در سخنرانی اخیر توجیهی اش برای اصلاح طلبان، هنوز "جنبش ملی" ما را "پان ترکیست" نامیده و برای حفظ نظام مقدس اسلامی و بازگشت به دوران طلائی امام، در رویای جنگ ترک و کرد، فارس و عرب دقیقه شماری می کند. و اگر از تعارفهای دل خوش کنک و آذربایجان سر ایران است و همه با هم برادریم و غیره بگذریم، همینطور در بین اکثریت مطلق مخالفان برانداز فارس محور نیز، حقوق ملی آذربایجانیها محلی از اعراب ندارد.
حال دوست عزیز، به نظر من انتظار اعتماد آذربایجانیها به چنین "دموکرت هائی" بیجاست. به قول مثل آذربایجانیمان، "ما ها هم می توانیم تا سه بشماریم".
چند کلمه ای هم در رابطه با صفت "پان ترکیست" در نوشته ات، که به وفور از آن استفاده کرده ای.
اگر چپ ایرانی امروزه شامل سوسیال دموکرات چپ و راست، لنینیست های مختلف، مارکسیست هائی با مشرب های گوناگون، آنارشیست ها و ... می باشد، شرکت کنندگان "حرکت ملی آذربایجان"، همانند یک جنبش توده ای, چرا باید همه همچون ید واحده ای "وحدت کلمه" داشته باشند؟
اختلافی که من با شما در این مورد دارم، عبارت از این است که: "پان ترکیست" ادعائی, برای شما کسی است که از "آنور مرزها" آمده است، برای من و امثال من، چه شما خوشتان بیاید یا نه، اینها در داخل طیف توده ای جنبش قرار می گیرند. گیرم که نظرات من شرکت کننده در این جنبش، با نظرات پان ترکیست ادعائی، در بعضی از مسائل کلیدی حرکت ملی مان، با همدیگر از زمین تا آسمان فرق داشته باشند.
سلام ات آرزوی قلبی ام است.
٨٣۱۷۶ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹۶       

    از : بهرام خراسانی

عنوان : گفتاری بسیار با ارزش و واقع گرایانه
جناب آقای کریمی
با سلام و سپاس
گفتارنامه دردمندانه و پرمایه‌ی شما را که هم ارزش تاریخی دارد و هم ارزش تبارشناسانه و ملی، بی آنکه مژه برهم نهم و چشم از خواندن آن بردارم، به پایان رساندم. این نگارنده گاه سخنان تلخ از شمار اندکی از هم میهنان آذربایجانی خود شنیده ام اما بیش از آن، نقش بسیار سازنده نخبگان آن سرزمین در سرنوشت کل ایران را در تاریخ خوانده و برآنم که اکنون اگر ایرانی هست، بخش بزرگی از این هستی را وامدار همان انسانهای بزرگ آذربایجانی میدانم که به یاری سرزمین مادری خود برخاسته بودند. کسانی چون ستارخان که هفت دولت را زیر بیرق ایران میخواستند و به زیر بیرق هیچ اجنبی نرفتند. فزون بر آن، در سالهای آغاز دهه‌ی ۱۳۵۰ شیرین سخنیها و ایران دوستیهای کسانی چون زنده یاد حبیب ساحر که شما از آن نام برده اید، و محمدعلی فرزانه (قوسی) از فرقه دموکرات، شخصیت سیاسی مرا شکل داده است. در سالهای پیش از انقلاب نیز که در زندان بودم و شما هم آن سالها را دیده اید، در میان ایرانیانی با زبان و زادگاه گوناگون که به بهای جان خویش رویاروی نظام پیشین ایستاده بودند، چنین دوگانگیهایی دیده نمیشد. اکنون نیز که ایران بدترین شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تاریخ همروزگار خود را از سر میگذراند و چوب آن را مردم همه‌ی بخشهای ایران میخورند، هرگونه هویت خواهی تندروانه و ناسازگار با پیشینه‌ی تاریخی این سرزمین بزرگ، زیانی ناگزیر برای همه‌ی ما دارد. شما این پیشینه‌ی مشترک را آنچنان گویا نوشته اید، که مرا از هرگونه دوباره گویی باز میدارد و ناگزیرم آن را بپذیرم. از این رو، من بهرام خراسانی زاده‌ی خراسان، همآوا با شما بهزاد کریمی زاده‌ی آذربایجان میگویم: "ما آذربایجان دوست هستیم و ایران دوست، کردستان دوست و ارمنی دوست و...، اما انسان و بشریت را بر فراز همه آنها می دانیم. باید بر همبستگی ها و بر با هم بودن ها ایستاد تا بنای دوستی‌های سازنده ارتفاع گیرد. می توان این کار را کرد و باید کرد".
"همراه شو رفیق، تنها نمان به درد،
کاین درد مشترک هرگز جدا جدا، درمان نمی شود
دشوار زندگی، هرگز برای ما
بی رزم مشترک، آسان نمی شود".
پیروز باشیم
بهرام خراسانی
چهارم بهمن ۱۳۹۶
٨٣۱۶۲ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣۹۶       

    از : masoud memar

عنوان : بر پایه فرض نادرست نتیجه درست غیرممکن است.
آقای کریمی قبل از ورود به چرائی تب نکردن تبریز ضروری میدانم به چند نکات اشاره کنم تا سوء تفاهمی نشود. ۱. در جامعه ایران مردمان متفاوت فکر میکنند از ذوب شدگان در ولایت بگیرید تا براندازان گوناگون ٫ از حامیان تمامیت ارضی بگیرید تا خواهان تجزیه. ۲. همه رأی دهندگان به روحانی به هیچ وجه یکسان و از یک قشر نیستند از اصولگرایان حافظ نظام بگیرید تا خواهان گذار از نظام ٫ از دنباله روان محض بگیرید تا حامیان همواره منتقد یا حامیان مقطعی . اما همگی آنها یک مخرج مشترک دارند و آن روند اصلاح طلبی است هر چند تا به امروز ناموفق بوده اند . ۳. روند اصلاح طلبی مترادف با حمایت صرف از اصلاح طلبان نیست هر چند حمایت از آنان در این روند چشمگیر باشد. روند اصلاح طلبی در ایران صرفأ بمعنی گذار ماهوی به نظامی فرای آنچه است بدون فروپاشی نظام . همچنین این روند همچنان که شاهد بودیم مطابق با یک کلیشه واحد عمل نمیکند برای نمونه در ۸۸ به نتیجه انتخابات اعتراض کرد در ۹۰ صندوق ها را خالی گذاشت در ۹۲ و ۹۶ به یک اصولگرا رأی داد در انتخابات خبرگان به لیست هاشمی رأی داد چه بسا باقتضای زمان قیام سراسری نیز بکند همان فرمله ای که حسن خمینی در ۹۱ بدان اشاره کرد. ۴. عموم جامعه از سیستم ناراضی هستند بخصوص نزدیک به ۳۰ میلیون رأی دهنده به روحانی. ۵. فشار اقتصادی و فاصله عمیق طبقاتی بیداد میکند.
اما در مورد تأکید شما در چرائی تب نکردن تبریز باید بگویم که شورش دی ماه مردم تصادفی نبود
که بعضی از شهرها از قلم افتادند و اسم برخی را باید در نقشه جغرافیا جستجو میکرد.
کودتای ۷ تیر آستان قدس و جبهه پایداری ( جناح احمدی نژاد ) در شهرها مثل مشهد و شهرستانهائی که پایگاه داشتند رقم خورد که قبل از چند ماه از بست نشینی بقائی تا ویدئو های قاصب خواندن لاریجانی و روحانی شروع شد تا ورود ۸۰۰ نماینده تشکیلات « جوانان رضوی » که مسئولان ستاد رئیسی در انتخابات اخیر بودند به مشهد در ۵ دی از همین شهرستانهائی بودند که شما حدودأ ۸۰ تا گفتید و همگی ستادها اعتراضات را سازماندهی کرده بودند. استارت را زدند اما آنچه شاهدش شدند را نافرجامشان کرد. جبهه پایداری در تبریز فاقد تشکیلات است مطمئن هستم اگر پایگاهی داشتند که ندارند و آنجا نیز با شعارهای فقر اقتصادی و مرگ بر روحانی شروع میکردند واکنش تبریز غافلگیرشان میکرد. در ۸۸ ستادهای موسوی و کروبی در تبریز مثل تهران رونقی نداشت و درصد شرکت کنندگان نیز بمراتب کمتر از ۹۲ بود که اعتراض وسیعی شکل بگیرد اگر به ریزه کاریهای اصولگریان زمان ۸۸ که حامی ۱۰۰ درصدی احمدی نژاد بودند توجه کنید خواهید دید که شب انتخابات تمامی کنشگران سیاسی و فرهنگی تبریز که حامی موسوی و کروبی بودند بازداشت میشوند یعنی یک شب قبل از اعلام نتایج اما پان ترکیستها در تبریز براحتی اعلامیه پخش میکردند و تجمع برای زبان مادری برگزار کردند . چنین شد که تبریز نیز مثل خیلی از شهرها در دی ماه از قلم افتاد.
٨٣۱۵۷ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣۹۶       

    از : حبیب از آمریکا

عنوان : آذربایجانیها دیگر نمیخواهند پلکان ترقی دیگران باشند
مقاله‌ای است بسیار جالب و جامع. آذربایجانیها دیگر نمیخواهند پلکان ترقی دیگران باشند. همه گروههای اپوزیسیون از چپیها گرفته تا سلطنت طلبها و مجاهدین خلق یک نکته مشترک دارند و آن تبلیغ نژادپرستی آریائی است. همه‌شان دم از آزادی، دموکراسی، و حقوق بشر میزنند ولی کوچکترین حقی برای غیر فارسها قائل نیستند حتی حق تحصیل به زبان مادری.
٨٣۱۵۲ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣۹۶       

    از : تبریزی

عنوان : الوز آغرماسین
دستتان درد نکند آقای کریمی. مقاله ای به غایت اندیشیده شده فاقد عقده ها و به دور از هیجانات. پا گذاشتنتان را به مرحله‍ی فرزانگی تبریک میگویم و برایتان خوشحالم
٨٣۱۴۵ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣۹۶       

    از : Y Azerbaycan

عنوان : این خمیر کلی آب میبرد
در زبان تورکی یک مثلی داریم که میگوید این خمیر کلی آب میبرد « بو خمیر چوخ سو آپارار » از هر پارگراف این مقاله میشود کلی ایراد گرفت فقط به یکی از پارگراف نوشته شده توسط آقای بهزاد کریمی اشاره بکنم که خود دلیل بر زیر بنای تفکر ایشان از برخورد به مسائل و بالخص آذربایجان میباشد و آن استفاده از منابع تاریخی و دیدگاههای ناسیونالیستهای ایرانی - فارسی در رابطه با تاریخ آذربایجان است که ایشان در هر صورت زیر و تاثیر این ادبیات و تاریخ نگاری به آذربایجان و ملت تورک زبان نگاه میکند یعنی مساله بشکل زیر بنائی و از بیخ خراب است و درست در همین نقطه است که مشکل اساسی شروع میشود یعنی یک جهان بینی استعماری و مرگز گرا که همیشه اعمال زور گو و غیر انسانی اش را از زمان رضا شاه با تکیه بر همین تاریخ نگاری و ایرانشهری بر ملیتهای غیر فارس بالخص آذربایجان اعمال میکند مثلا میگوید که شما تورکها را مغولها آمدند به زور تورک کرده اند و الا آخر . یک سوال این همه آذربایجانی و از ملیتهای دیگر چرا در اعتراضات خارج کشور در کنار نیروهای سراسری ایرانی - فارس شرکت نمی کنند ؟
٨٣۱۴۴ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣۹۶       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست