سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

شاه حرف گوش نمی کرد* - مسعود نقره کار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : امیر ایرانی

عنوان : شاه در رابطه با مذهبی ها سهل انگاری کرد یا خیر چیز دیگری بود
درود برآقای نقره کار ارجمند
باید گفت ایشان با انتخاب موضوعی که ریشه در تاریخ کشورمان دارد روشنگری خاصی را هوشمندانه پی گرفته است.
وقتی نوع حکومتگری برکشورمان از گذشته تا حال را مورد توجه قرار دهیم به این نتیجه هم خواهیم رسید که متاسفانه رگه هایی از استبداد خواهی و استبداد پذیری در لایحه هایی از اجتماع وجود دارد.
اگرچه روند مبارزاتی این صدوچند ساله اخیر، بگونه ای بوده که این رگه های استبداد خواهی را کم رنگ کند و یا ریشه کن کند و لایحه های استبداد خواه را به حاشیه براند اما در این روند مبارزاتی خوردن زمین های زیادی پیش آمد.
اما در یکی از تجربیات مبارزاتی، روح جمعی جامعه توانست یکی از نمادهای استبدادخواهی و استبدادپذیری را به نام نماد شاهی حذف کند.
اما متاسفانه نماد دیگری که مشروعیت دهنده به نماد شاهی بود( نماد شیخی) جایگزین آن شد که این نماد جدیدِ استبداد خواهی و استبدادپذیری شرایط ویرانگری را بر کشور تحمیل کرده است که روح جمعی جامعه در تلاشی جدید در پی حذف این نماد شیخی برآمده است که تعریف های مبارزاتی خاصی نیز آفریده است.
اما نکته مهم در این روند مبارزاتی که نیاز به پرداختن و افشاگری است اینست:
هر وقت جامعه یک حرکت جنبشی را پیش می گیرد، نمایندگانی از نماد شاهی و استبداد خواهان دیگر طلبکارانه و ریاکارانه خودرا بعنوان وراث حرکت ها می خواهند مطرح کنند. اگرچه این وراث خود خوانده حرکاتشان به یک طنزی می ماند و حتی حاکمیت هم در پی پرو بال دادن به آنها است اما اینها نمی توانند چندان دردسر ساز شوند اما اتلاف وقتی می آفرینند وبخشی از توان مبارزاتی را بهدر خواهند داد.
برداشتی که می توان از نوشتار آقای نقره کار داشت اینست:
ایشان روشنگریِ خاصی را در مورد اعمال شاه وشیخ انجام داده و بده بستان آنان را بگونه ای برملا کرده است.که عمل ایشان، پیامی را نیز می دهد که می گوید به بده بستان شاه و شیخ باید توجه داشت و باید بگونه ای خاص عمل کرد که آنها برای همیشه از صحنه مدیریت کشور حذف شوند.
در مسئله محمدرضا و مدیریت او یک پرسشی مطرح است:
آیا محمد رضا در رابطه با برخورد با نیروهای مذهبی بخصوص مذهب شیعه دچار یک سهل انگاری شده بود ویا اینکه حمایت و پررنگ شدن کار مذهبی ها بر اساس یک برنامه ای بوده که در خدمت پروژه خاصش بوده؟
برای رسیدن به پاسخی می توان به یک موضوعی مختصراً اشاره کرد.
وقتی محمدرضا دچار یک توهم امپراطور سازی شد و خود را شاه احیا کننده امپراطوری ایران تصور کرد دنبال یک عامل وحدت آفرین ومشروعیت ساز رفت وآن عامل را در مذهب شیعه دید و خود را شاه شیعه نامید و...که در این بازی کودکانه اش چنان از شیخ تو دهنی خورد که هنوز که هنوز است جامعه ایران تاوان توهم آن فرد بیمار(شاه شیعه) را دارد می دهدو...
٨٣۴۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣۹۶       

    از : مهین مصباح زاده

عنوان : خلیل ملکی چه گلی میخواست به سر مردم بزنه که متحدان مذهبیش نزدن
اسناد پول گرفتن خلیل ملکی از سیا از بابت همکاری با کودتا منتشر شدن. حالا مثلا بین کاشانی همکار کودتا با بقایی یا خلیل ملکی چه فرقی هست؟ خلیل ملکی به منافع ملی در حد خودش خیانت کرد، شاه در حد خودش و کاشانی بقایی هم همینطور. بت سازی نکنید لطفا
٨٣۴۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣۹۶       

    از : سیامک رهگذر- از آلمان

عنوان : باد آورده را باد میبرد!
هرگاه ثروت و مالی بدون زحمت نصیب کسی شود، آنرا بادآورده می گویند! این در مورد شاه سابق هم صدق میکند که با یک کودتا بر علیه دکتر مصدق توسط آمریکائیهای بی همه چیز به قدرت و زر و زور رسیده بود و برایش مهم هم نبود که براحتی از تاج و تختش با میلیاردها دلار ثروت دزدی از کشور بگریزد. در وطن پرستی شاه شکی نیست ولی کوته فکر بود و نادان در برخی زمینه ها. میگویند:" شاه میخواست ایران را به سرعت به انگلیس، ایتالیا و فرانسه برساند که عملی نبود. " این جمله ای است که امروز در یک مقاله خواندم و آدرسش را در انتها میگذارم بد نیست برای خواندن.به نظرم شاه مشکل روانی و شخصیتی متضاد داشت. یکروز خودش را مترقی و با تمدن ترین فرد دنیا میدانست روز دیگر به دامان مذهب ارتجاعی اسلام عقب مانده پناه میبرد و به گفته خودش دوبار هم با حضرت علی دیدار داشته ( در کتابش ماموریت برای وطنم ) و گویا یکبار هم با امام زمان؟ چهارتا کمونیست دلسوز وطن را برای خودش خطری بزرگ میدانست ولی اسلام ملاها را با ساختن مساجد و حقوق به آنها دادن گردن کلفت تر میکرد تا مثل موریانه در جامعه ایران رشد و نمو بکنند که آخرش گور شاه را هم کندند. شاه آنقدر غرور و تکبر داشت که از هرگونه مشاورتی مصون بود! و به تنهائی تصمیم میگرفت که از صفات بارز هر دیکتاتوری است!
در پی نوشته های مختلف صرف نظر از این نوشته با ارزش جناب نقره کار خواندن حرفهای سفیر سابق آمریکا هم در باره شاه کمک به ما میکند که چطور شد به فاجعه بدتری از شاه به فاجعه خمینی دجال و حکومت اسلامی ننگش رسیدیم: جولیس هولمز، سفیر آمریکا در ایران در دوران ریاست جمهوری جان اف. کندی، بعد از حداقل سه سال دیدار و گفتگوی مستمر با محمدرضاه شاه پهلوی یک بار برداشت خود از شخصیت او را به واشنگتن گزارش کرد. در کتابی: شخصیت "پیچیده" شاه به روایت سفیر آمریکا".
با نگاهی به تاریخ گذشته تلخ ایران گاهی آدم باورش میشود که در سرنوشت ماست همیشه با یک مشت دولتمردان بیخرد طرف بودیم و هنوز هم باشیم! یا بقول شعری از مارگوت بیگل با ترجمه احمد شاملو ( سکوت سرشار از ناگفته هاست..):" از بخت یاری ماست شاید، که آنچه که می خواهیم یا به دست نمی آید یا از دست می گریزد."

- http://www.asriran.com/fa/news/۵۹۲۲۸۲/انقلابیون-از-سرنگونی-سریع-نظام-پادشاهی-غافلگیر-شدند-معاون-سازمان-برنامه-و-بودجه-وقوع-انقلاب-را-پیش-بینی-کرده-بود
٨٣۴۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣۹۶       

    از : امیر آمویی

عنوان : گوشهای کر و رقبای بی هنر
«اما مثل ملاقات اول، این بار هم ملاقات با شاه به "رقبای ملکی" بهانه داد که او را بعنوان "عامل حکومت" مورد حمله قراردهند.» این همان کاری است که همین حالا هم رقبای بی فکر و بی هنر می کنند و آن ناشنوایی هم همچنان در کارست.
به نظر من این درسی است که باید از مقاله گرفت!
٨٣۴۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣۹۶       

  

 
چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست