سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

باز هم لنین؛ دوباره «انقلاب اکتبر» - ناصر زرافشان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : جناب نیما نیمایی؟ که اسم مستعار شما فامیلی هم دارد! «لحن آشنا» از سوی جناب زرافاشان آغاز نشده
این لحن آشنا از سوی دیگری شنیده شده و لحنی است بسیار بسیار کهنه و از آنِ جناب مالجو و شرکا نیز نیست. این لحن دو باره به دلایلی در دستور کار قرار گرفته. این لحنِ کهنه ی آشنا، آقای زرافشان را وادار به جوابگویی کرده. در همین راستا فراوان می توان نوشت و روشنگری کرد، ولی من به این کوتاه بسنده می کنم. زیرا طرز نوشتن من این است که انشا ننویسم با گواه سخن بگویم. برای چنین بحثی باید از همین لحظه ی تاریخ برای آنچه هست و آنچه نیست، گواه آورد؛ گواه های استوار و اساسی تا به درستی بتوان به دیروز نقب زد.
من در همان روز اول انتشار مقاله ی بسیار ارزشمند جناب زرافشان دو منگفت از زندگی همین لحظه و هم از فاجعه در زندگی شخصی خودم با گواه هایی باور نکردنی که حقایقی بی نهایت تلخ هستند، نوشتم تا بحثی زنده و واقعی و امروزی صورت گیرد برای امروز و هم برای نقب در تاریخ و مقایسه. یعنی هم مقایسه شود و هم با جنایاتی که همینک انجام می گیرد خواننده آشنا گردد تا بتواند درست قضاوت کند.
دوستان گرداننده ی سایت تشخیص دادند آن حقایق وحشتناک و باور نکردنی منتشر نشود. من تنها کاری که می توانم بکنم این است که با ایمیل نظرم را برای دکتر زرافشان عزیز بفرستم. البته من حق این سایت و هر سایتی می دانم که نظراتی را با تشخیص خود منتشر نکند؛ به همین خاطر اغلب اعتراض نمی کنم.

ولی نکته ی بسیار مهم این است که اگر این شیوه ی من(آوردن فاکت های زنده و بحث را امروزی ساختن برای قضاوت درست و هم برای نقب به دیروز) پس زده شود، بحث های تاریخی در حد انشا نویسی و حتی چونه زنی بی فایده ی من بگو تو بگو بدل می گردد، که "نتیجه" اش، بی نتیجه است + افسوس برای وقتی که کشته شده. انقلاب اکتبر که جهان را لرزاند را کودتا نامیدن، دوباره در دستور کار قرار گرفته، و «لحن های آشنا» به برجسته کردن آن مشغول اند؛ برای هزارمین بار مشغول شده اند. این "کار" دلایلی دارد؛ دلایل بسیار بسیار مهمی دارد. و وقت کشته شده ی من و جناب زرافشان و دیگران در واقع قربانی برنامه ی جدید آن ها شده.
فعلن همین
٨٣۹۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۶       

    از : نیما نیمایی

عنوان : لحن آشنا!!!
آقای زرافشان عزیر این لحنی که شما در این نوشته بکار گرفته اید بسیار لحن آشنایی است که در این چهل سال ما هر روز و هر شب از رسانه های رسمی در ایران می شنویم که مخالفان هیچی نیستند جز یک مشت نوکران بی اجر و مزد بیگانه. باز جای شکرش باقی ست که خواجگان حرمسرا نامیده نشده اند. آیا فکر نمی کنید این همان منطقی است که در تمام سال های پس از انقلاب اکتبر یکی یکی هر صدایی حتا دوستداران انقلاب اکتبر را حذف کرد؟. آیا فکر نمی کنید همین منطق اندیشیدن بود که سوسیالیسم واقعن موجود را فروپاشید چون هر نقادی جاسوس امپریالیسم بود؟ وقتی شما که در این کشور به خاطر دگراندیشی این همه زجر کشیده اید چنین بر دگراندیشان و دگر کیشان روا می دارید و آن ها را چنین تحقیر می کنید پس به چیزی اعتراض دارید و چرا اصولن مبارزه می کنید به عنوان یک اندیشمند؟ استالین نیز وقتی کمونیست های مومن را در دهه ی سی میلادی به سلاخی می فرستاد نیز با همین منطقه سخن می گفت. آیا بهتر نیست از تاریخ درس بگیریم؟.
٨٣۹۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : "مشروطه" و "مشلوطه".
جنابان پرویز ف, و masoud memar نظرات خود در باره تند روی جناب زر افشان بیان کرده و باید منتظر پاسخ جناب مالجو بود. آنچه نظر مرا جلب مصرف کلمه "مشروطه" در جمله زیر در مقاله بود که علت آنرا نمیدانم :

"اما سرمایه‌داری – و دستگاه فکری آن لیبرالیسم – از زمانی که در جریان بی وقفه ی تاریخ به «مشروطه» خود رسید و سلطه ی خود را تحکیم کرد همواره کوشیده است خصلت جانبدارانه ی خود را انکار کند، نظام خود را پایان تاریخ و ابدی، و ارزش داوری‌‌های خود را «ورای طبقات» معرفی و به عنوان تنها مفاهیم «انسانگرایانه و کلی که شامل همگان می‌شود» جا بیندازد.".

در ولایت ما و در فرهنگ لغوی کردی تا آنجا که بیاد میاورم کلمه "مشلوطه" برای هرج و مرج بکار میرفت و یا هنوز میرود و مثلا میگفتند " مشلوطه بی" یعنی هرج و مرج و شلوغ شد که یادگار نا آرامی های دوران مشروطه و یا هر "شاه گرد" دیگری ست. از طرف دیگر کرد ها به تحریک سالار الدوله. ضد مشروطه شده و سرانجام "قشون" سالار الدوله مقهور قوای مشروطه گردید. جناب memar میفرمایند "شما میگوئید چرا نباید تاریخ را از زبان انقلاب کنندگان واقعی نشنید ؟" خب تاریخ مشروطه را اکثرا مشروطه خواهان نوشتند, آیا نباید نظر هم ولایتی های مرا نیز به عنوان "آلترناتیو" پذیرفت و شاید جناب زرافشان نیز به همین منظور کلمه مشروطه را برای "سرمایه‌داری – و دستگاه فکری آن لیبرالیسم –" بکار برده اند. الله اعلم.
٨٣۹۰۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۶       

    از : طاهری

عنوان : تاریخ و انقلاب؟
"چرا نباید تاریخ را از زبان انقلاب کنندگان واقعی نشنید ؟" سوال بعدی اینست که : چه کسانی " انقلاب کنندگان واقعی" هستند؟ در شوروی براستی " گذشته غیر قابل پیش بینی" بود! هر تغییری در رهبری باعث می شد تا " از زبان انقلاب کنندگان واقعی " تاریخ را طور دیگری بشنویم .
ضمنا نوشته آقای زرافشان ما را به ۵۰ سال پیش می برد که همین حرفها را میزدیم . هیچ چیز تغییر نکرده و هیچ درس جدیدی گرفته نشد.
٨٣۹۰۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۶       

    از : masoud memar

عنوان : حضور آقای زرافشان
آقای زرافشان تاریخ را کس و کسانی میسازند اما همین اشخاص خود زائیده تاریخند و بدون شرایط و امکانات و بستر موجودی که در آن زیست میکنند بقول گابریل مارکز فقط میتوانند موقعیت بالش زیر سر خود را تغییر دهند. هر نوع تغییری که متناسب با ظرفیتهای موجود و متناسب با آینده پیش رو نباشد لزومأ دوام نخواهد یافت و منجر به تغییرات بنیادین نخواهد شد که غیرقابل برگشت باشد مصداق دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد است. انقلاب اکتبر در طی هشت دهه جامعه ای را آموزش و تعلیم و تحویل آینده داد که حتی این جامعه پتانسیل این را هم نداشت که اگر میخواهد مناسبات را تغییر دهد لااقل به یک کشور سرمایه داری آنهم به شکل مافیائی تبدیل نشود. همانطور که کیفیت جامعه ۵۷ قادر نبود نظام پادشاهی را به یک سیستم جمهوری واقعی تبدیل کند. زیست انسانها از دوران غارنشینی تا به امروز با جنگها و جدال های ساده و پیچیده و گوناگون همراه بوده است و مناسبات اجتماعی و اقتصادی امروز نتیجه این کشمکش در روند تاریخی بوده است نه اراده و خواست یک فرد یا یک حزب هر چند همسو در این راستا بوده باشد مثالی بزنم امروز اسناد منتشر شده ٫ نقش مستقیم دولت وقت آمریکا را در ۲۸ مرداد نشان میدهد و این مسئله موجب شده است که بنوعی مسئولیت و پاسخگوئی سیاستورزان وقت را کمرنگ کند و این سوأل اساسی و پایه ای را حذف کند که آیا اگر بستر کودتا مهیا نبود اصولأ آمریکا بدنبال این پروژه میرفت ؟ یا اگر میرفت به هدفش میرسید ؟ . در نحوه نگرش شما به مسائل ٫ فلسفه ای است که قادر است صرفأ گوشه ای از تاریخ را توضیح یا روایت کند اما دگراندیشان و غیرخودی ها را اپورتونیست یا ضدانقلاب یا دشمن قلمداد کند یا توطئه گر قلمداد کند. شما میگوئید چرا نباید تاریخ را از زبان انقلاب کنندگان واقعی نشنید ؟ بله مسلمأ بخشی از تاریخ است اما این نگرش آیا این میدان را به بانیان انقلاب اسلامی نمیدهد که مرکز اسناد انقلاب اسلامی ٫ تاریخ انقلاب را تنها روایت واقعی قلمداد کند؟ شما نیت خوانی و تفتیش عقاید را جزو سوالات پایه ای قلمداد میکنید و میپرسید : « آیا اصولاً اپورتونیسم راست خرده بورژوائی به انقلاب سوسیالیستی و آرمان مارکس اعتقاد جدی داشت یا نه؟ » و خود جواب میدهید : « کائوتسکی، ‌اس‌آرها و منشویک‌‌های روسیه و همه ی اپورتونیست‌‌های دیگر به این دلیل انقلاب اکتبر را تخطئه می‌کردند که اصولاً به انقلاب سوسیالیستی، نقش قهر در تاریخ و مفاهیمی که مبارزه ی طبقاتی و دیکتاتوری پرولتاریا در‌ اندیشه ی مارکسیستی دارد، اعتقاد جدی نداشتند و پیش از انقلاب اکتبر هم آنچه از دستشان بر می‌آِمد برای سرکوبی و ازمیان برداشتن بلشویک‌ها کردند » . انقلاب اکتبر و انقلابات مشابه آن بلوک قدرتمندی در جهان را تشکیل دادند و از حوزه آموزش و پرورش تا اداره اقتصاد کشور از حوزه هنر و ادبیات تا سازمان اطلاعات و امنیت از عرصه ورزش تا مطبوعات از اتاق های فرمان تا دولت را طی هشت دهه از عناصر اپورتونیست و فتنه گر و سازشکار و همسو با امپریالیسم و دشمن پاکسازی کردند و محصولش شد کشورهائی که امروز مشاهده میکنید. قبول دارم که یکی از مهمترین دلایل بقدرت رسیدن ترامپ و یکه تازی های نئولیبرالیسم غیبت چپ بوده و است اما باید به این پرسش اساسی پاسخ داد که چرا چپ غیبت دارد ؟ مطمئن باشید که چپ با گفتمانی نظیر دفاع از عملکرد تاریخی خود همچنان در غیبت بسر خواهد برد.
٨٣٨٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۶       

    از : پرویز ف

عنوان : چرا؟؟
نوشتهٔ آقای دکتر زرافشان نقاط برجستهٔ بسیاری دارد، اما خالی از اشکالات اساسی هم نیست. برای مثال بسیار ضد روشنفکری است و تحلیلگران و تاریخ نویسان را به خواجه های حرمسرا تشبیه کرده است. ایشان می گوید:
«او (لنین) معمار و سازنده ی بنایی است که مفسران و منتقدان نظری او از کار گذاردن یک آجر آن عاجزند و این رو‌ نمی‌توانند با در نظر گرفتن همه ی آنچه که در دنیای پراتیک دخیل و درکار است و باید درنظر گرفته شود، داوری کنند. نقش مفسران و منتقدان نظری در برابر تاریخ سازانی چون لنین و بلشویک‌ها بی شباهت به نقش «خواجگان حرمسراها» نیست. می‌گویند خواجگان حرمسراهای عهد فئودال از نقاط ضعف و حساسیت‌‌های زنان و مردان خیلی خوب اطلاع داشتند تا آنجا که در این باب به زنان در مورد حساسیت‌‌های مردان و به مردان در مورد نقاط ضعف و حساسیت‌‌های زنان آموزش می‌دادند اما با این همه خود از انجام اصل عمل عاجز بودند و از این رو شناخت واقعی و درستی از ماهیت آن نداشتند. »
مبارزان پراتیک جنبش کمونیستی مگر همه چیز را از تجربهٔ خود و رفقایشان فرا گرفته اند. اگر کار عظیم روشنفکری وجود نداشت، لنین چگونه امپریالیزم را درک می کرد و کتاب «امپریالیزم به مثابه بالاترین مرحلهٔ سرمایه داری» اش را می نوشت. به لیست منابعی که مورد استفاده قرار داده، نگاه کنید!
بسیاری از تحلیلگران و تاریخ نویسان و روشنفکران عمری را مبارزات سیاسی گذرانده اند و اغلب آن ها که جدی گرفته می شوند، بی ارتباط به پراتیک مبارزه نبوده اند.
خود آقای زرافشان نمونه ای از آن هاست. بخش بزرگی از این نوشتهٔ ایشان نیز وامدار کتاب ها و روشنفکرانی است که ایشان در کمال بی انصافی یکجا خواجهٔ حرمسرا می خواند.
این دیدگاه ضد روشنفکری خود ریشه در مطلق گرایی هایی دارد که باید از آن فاصله گرفت. همانطور که صنعت و علم به یکدیگر نیازمندند و بر هم تاثیر می گذارند، کار نظری و پراتیک سیاسی هم وامدار یکدیگرند. همهٔ کار نظری در این زمینه محصول مبارزان درگیر در کار پراتیک نبوده و نمی تواند باشد (بخش بزرگی از مبارزان در هر دو عرصه کار کرده اند) . روشنفکران مردمگرای ما اعم از روزنامه نگار، تحلیلگر، و یا دانشمندان اقتصادی، اجتماعی و ... و فرهنگی وظیفهٔ بزرگی به دوش دارند که ضعف در کار آن ها عینا به ضعف در صحنهٔ عملی مبارزه می انجامد.
درست نیست آقای دکتر زرافشان آنان را بدینگونه تحقیر کند و کار آن ها را در حد پااندازی در یک فاحشه خانهٔ خصوصی پایین بیاورد.
٨٣٨٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۶       

    از : کیا کیانفر

عنوان : باز هم لنین؛ دوباره «انقلاب اکتبر»
ممنون آقای زرافشان. با ظرافت و دقت و در عین حال موجز حق مطلب را بیان کرده اید. موفق و سر افراز باشید.
٨٣٨۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۶       

    از : ح خرسند

عنوان : در ستایش درک انقلابی
دمت گرم و خامه پربارت همیشه بکار. عالی بود.درود برتو زرافشان گرانمایه.جز تحسین و ستایش چیزی نمی توان گفت.پایدار باشی.
٨٣٨۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۶       

  

 
چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست