سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

توهم سیاسی - مسعود نقره کار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : فریبا علیخانی

عنوان : جالب؟!
دوستانی که با خواندن مقاله به جالب بودن آن رسیده اند لطفاً بگویند جالبیش را در چه دیده اند؟
آیا جالبیش در این است که در برخورد با جمهوری اسلامی هم سرنگونی طلبها هم اصلاح طلبها و هم ... جمله گی متوهم هستند؟
و آقای دکتر نقره کار پاسخ دهند؛ آیا ایرانیان (۸۱ میلیون) فارغ از نوع تفکرشان، مردمانی متوهم نیستند؟ از مبارزان راه آزادی و عدالت بگذریم آیا کلیه فلاسفه انسانهای متوهمی نبوده اند؟
آنها که بحث را به ترجمه و فرهنگ لغات می کشانند با اصل استدلال مشکل ندارند. برای این دوستان آکادمیکر و از جمله نویسنده آنچه در اطراف و اکناف عالم می گذرد جمله گی بیماریست. که البته در این چارچوبه نظری حق با آنهاست، ولی من نمی دانم چرا دیگران در این چارچوبه می گنجند ولی این حضرات نه!
٨٣۹٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣۹۶       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : بنا بود که ایران "ژاپن دوم" شود, اما "بنی خمیه دوم" شد...
هم میهن گرامی, آقای امیر آمویی, سپاس از شما برای پیگیری گفتگوی سازنده.
در برشماری خطاهای شاه گفته اید بدلیل اتکاء بی هوده اش به حجم اسلحه, "مرتب سفارش خرید اسلحه می داد، اما به تقویت سلاح معنوی که همان آزادی، تقویت دلهای مردم و سرافرازی ملت بود اعتنایی نمی کرد."
با بخش دوم این گفته میتوان کمابیش همراه بود. اما "سفارش خرید اسلحه" از سوی شاه, تنها ظاهر کار بود. چرا؟ بر بنیاد مشاهدات مستقیم بسیاری از کارمندان وزارت خانه های حکومت آنزمان, در سالهای آغازی دهه ۱۳۵۰ که دلارهای نفتی (پس از افزایش بهای نفت از سوی اوپک) به ایران سرازیر شد, شاه که قانون را زیر پا نهاده و همه کاره بود, بودجه طرح های ترویجی و آبادانی را, با خوشخیالی و از محل دلارهای نفتی, چند برابر کرد. کارشناسان در ادارات موظف شدند که "در اسرع وقت" طرح های خود را از نو با بودجه های جدید تنظیم کرده و برای "توشیح ملوکانه" به وزرا تحویل دهند. اما پس از تحویل و گذشت "ضرب الاجل", بی سر و صدا قرار شد که طرح ها با بودجه های کمتر از میزان اصلی تنظیم شوند! چرا؟ آنچه در نهان میگذشت, اجرای ناگزیر دستوراتی بود که از آنسوی آبها داده می شدند... شرکت های چند ملیتی اسلحه سازی "گوش شاه نافرمان را کشیده بودند" بدین ترتیب که "دلارهای نفتی نه برای آبادانی کشور نفت خیز که برای گرداندن چرخ اقتصاد جنگی کشورهای متروپل است!" و چنین بود که میلیاردها دلار وسائل جنگی و هزاران مستشار در نیمه نخست دهه ۵۰ به ایران سرازیر شدند...
آری, شاه اگر هم میخواست کاری برای کشور بکند آنگونه باید میکرد که آقایان آنسوی آبها می خواستند.
٨٣۹٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣۹۶       

    از : Hadi Shahab

عنوان : بعد از گذشت ۳۹ سال از برقراری حکومت اسلامی توهم یا منافع طبقاتی
به نظر من مقاله جالبی است از آقای نقره کار.
بد نیست که مقاله را شاید دوبار بخوانیم از خود بپرسیم آیا ما دچار توهم آنهم از نوع
سیاسی اش هستیم یا نه . رهنمود های فردی ما تا به کجا به استمرار نظام اسلامی منجر شده.
گذشته از تمامی رفیق بازیها و حزب و گروه بازیهایمان .
اگر هر یک از ما حاضر شدیم به کردار سیساسی مان به طور شخصی
در چهل سال گذشته نگاهی منصفانه از زاویه محرومان جامعه بیاندازیم ...

به نظر من نظرات و رهنمود ها افراد و گروها (حد اقل بعد از گذشت ۳۹ سال از برقراری حکومت اسلامی )
پایه مادی منافع طبقاتی دارند و کمتر از توهم آنها ناشی میشود


هادی شهاب
٨٣۹۷٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹۶       

    از : امیر آمویی

عنوان : برای آقای شیرازی
آقای شیرازی، خیلی ممنون از توجه شما، هم به اصل مقاله و هم به یادداشت من.
عین عبارت من چنین است: «شاه تصور می کرد که خطری از سوی روحانیت و اسلام متوجه او نیست و فقط روشنفکران و کمونیست ها و مجاهدین قدرتش را تهدید می کنند!"

روشن است که خطای شاه این بود که روحانیت قدرت او را تهدید نمی کند، ولی بقیه نیروها تهدیدکننده‍ی حکومت او هستند (توجه داشته باشید که جبهه‍ی ملی و نهضت آزادی دشمنان او نبودند! هرچند که در یادداشت من جا افتاده اند) این تصور، بدون شک، یک خطای آشکار در درک او از فاصله یا مناسبات آن نیروها با سلطنت بود. شاه از دینامیزم حرکتهای اجتماعی درک درستی نداشت؛ او یک جامعه شناس واقعنگر نبود و به جامعه شناسی علمی هم باور نداشت. در تصورات پر از خطای خویش به شدت غرق در سطحی نگری سیاسی بود و همه را توطئه گر می دانست، در حالی که توطئه گران واقعی را در درون خانه‍ی خویش و در میان دوستان غربی خود نمی دید. او حتی به غلط فکر می کرد که اگر غرب او را نخواهد دیگر کارش تمام است. در حالی که پایه‍ی ثبات قدرت یک حکومت حمایت مردمی از آن است. شاه اگر زودتر می جنبید می توانست حمایت لایه های بزرگی از مردم را به دست آورد و از خطاپنداری مصون ماند. کودتای بیست و هشت مرداد مظهری از این خطاپنداری بزرگ بود. خطای دیگرش اتکاء بی هوده‍ی او به حجم اسلحه بود و بهمین دلیل مرتب سفارش خرید اسلحه می داد، اما به تقویت سلاح معنوی که همان آزادی، تقویت دلهای مردم و سرافرازی ملت بود اعتنایی نمی کرد.

شاد باشید.

آمویی
٨٣۹۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣۹۶       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : مقدس در جهان, گر هست, ستیز با بهره کشی, تبهکاری و نادانی ست...
پاراگراف یکم از پانویس هم میهن گرامی, آقای امیر آمویی, با توضیح درست illusion (کژفهمی و بدفهمی یا بگفته او خطاپنداری) از یکسو و hallucination (خیال پردازی و پنداربافی یا به عربی توهم) از سوی دیگر نشان می دهد که نوشتار آقای نقره کار, حتی در بکار گیری کلمه توهم, دقت لازم را نداشته (یا دست کم به-روز نبوده) است. باید امیدوار بود که آقای نقره کار نوشتار(های) بعدی خود را با بررسی و ویراستاری بیشتر بچاپ بسپارد.
آقای امیر آمویی البته در ادامه پانویس خود برداشت های شخصی را طرح میکند که میتوان با برخی از آنها همراه بود و پاره ای دیگر را به چالش کشید. تنها یک نمونه در باره شاه را میتوان برشمرد و آن اینکه, اصلی انگاشتن خطر "روشنفکران و کمونیست ها و مجاهدین" و نادیده انگاشتن خطر "از سوی روحانیت و اسلام", نه یک تصور نادرست (یا اشتباه) از سوی او که دنبال کردن آگاهانه و ناگزیرانه سیاست برنامه ریزی شده سرمایه داری جهانی در برخورد به قدرت گیری ملی-دمکرات ها (مانند مصدق) و نیروهای چپ بود.
نمونه آشکار دیگر این سیاست تبهکارانه, در افغانستان پیاده شد که آمریکا در مخالفت کور با نیروهای چپ به همراهی با خیره سرترین و ارتجاعی ترین گروه های مذهبی روی آورد و گندابی پدید آورد که خود در آن به گل مانده ست! گرچه منابع گرانبهای افغانستان, مانند لیتیوم, را در تاراج پنهان خود دارد...
٨٣۹۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣۹۶       

    از : j m

عنوان : توهم
راستش را بخواهیدبا خواندن این مقاله،من دچار توهم شدم و نفهمیدم که مقصود نویسنده گرامی از این همه کلی گویی چیست.البته و در ابتدا به خود گفتم که لابد مشکل از درک من است اما با خواندن نظرات سایرین به این نتیجه رسیدم که شاید نویسنده محترم هم قدری مسئول این توهم زایی بوده باشد.
با احترام
٨٣۹۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۶       

    از : امیر آمویی

عنوان : پوزش خواهی به خاطر غلط تایپی
خواننده ی عزیز در کامنت قبلی ام، واژه ی «حوزه» اشتباهاً به صورت «حوضه» تایپ شده و مقصود از «شعر سیاسی» نیز «شعار سیاسی» است. پوزش مرا بپذیرید.
٨٣۹۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۶       

    از : امیر آمویی

عنوان : توهم و خطاپنداری
ممنون از دوست عزیزم، آقای دکتر نقره کار برای این مقاله‍ی خوب که می تواند مقدمه‍ی بسیاری از گفتگوها باشد. بد ندانستم این نکته ها را هم من اضافه کنم:
واژه‍ی «توهم»، که در این مقاله به کار رفته، ترجمه‌ای قدیمی از کلمه‍ی انگلیسی (Illusion ) است. امروز آن را «خطای ادراکی» (نگاه کنید به هیلگار و اتکینسون: "زمینه‍ی روانشناسی")، یا به گمان من، «خطاادراکی» یا «خطاپنداری»، ترجمه می‌کنند. این در حالی است که «توهم» معادل گزیده شده در برابر (Hallucination) است. «توهم»، به معنای دوم، نوعی "اختلال" روانی و از جنس اسکیزوفرنی است، در حالی که «خطای ادراکی» یا «خطاپنداری» نوعی "خطا"ست که ناشی است از عدم توانایی در ایجاد ارتباط منطقی و درست میان مقولات دریافت شده توسط ذهن. اختلال فرد متوهم را در صف بیماران قرار می دهد، اما خطا از افراد سالم سر می زند.
فرد دچار «توهم» ممکن است در آینه به خود نگاه کند و صورت خود را درازتر از اندازه‍ی واقعی‌اش ببیند؛ ممکن است چَشم‌های خود را در جاهای همیشگی‌اش نبیند، ممکن است صداهایی بشنود و آنها را واقعی بپندارد، در حالی فرد خطاپندار معمولا بواسطه‍ی وجود عوامل خارجی یا دوری و نزدیکی به چیزی و یا فاصله‍ی اجسام از یکدیگر دچار خطای ادراکی می‌شود و در پی بردن به حقیقت خطا می کند. مثلا اگر ما به هنگام غروب به ماه نگاه کنیم، اندازه‍ی آن را یک برابر و نیم بزرگتر از زمانی می‌بینیم که ماه در اوج آسمان است (نک. هیلگارد و اتکینسون، متن فارسی، صفحات ۲۰۱ و ۵۴۵). خطاپنداری در حوزه‍ی روانشناسی سیاسی و اجتماعی نیز مصداق مشابهی دارد. خطاپنداری "اگر آگاهانه صورت گیرد"، اصلا خطا نیست! بل که نوعی تظاهر و تاکتیک، و یا گزارش عمدی نادرست است، به قصد گمراه کردن و معمولا، همان طور که گفته شده، منافعی را دنبال می‌کند که همراه با زیان فرد یا افراد دیگر و یا گاه سقوط یک ملت است، اما اگر ناآگاهانه صورت پذیرد، اولا ناشی از فقدان دانش و آگاهی و ادراک منطقی است و ثانیا برای فرد «خطاپندار» (مسامحتاً متوهم) و احتمالا جمع نزدیکان و پیروانش همراه با شکست، تراژدی و گاه فاجعه ی ملی است. آقای خمینی یک نمونه‍ی بزرگ این فرد خطاپندار است: او هنگامی که در آینه نگاه می‌کرد چهره‍ی خود را چون همیشه می‌دید، اما زمانی که به جامعه و راههای بهبود آن می‌اندیشد، دچار خطا می‌شد! او صادقانه باور داشت که نهادهای حقوقی و مدنی نو را باید از میان برداشت و جامعه ای مطابق با مفاد و آیات قرآنی و شرعی ایجاد کرد، در حالی که توجه نداشت و اصلا نمی فهمید که ساختار متن مقدس، از نظر جامعه شناختی، ساختار نظام بدوی صحرایی و جامعه‍ی قبیله ای و قدیمی عرب بود. او دانشی در مورد جامعه‍ی شهروندی نداشت. جهان در نظر او محدود بود به حجره و حوضه و اندیشه چیزی نبود جز تفسیر فقه و قرآن! به همین دلیل زندگی شهری را در ایران مثله کرد و می کوشید آن را در چهارچوب شریعت و آیات قرانی بگنجاند! عدم درک درست وی از دنیای خارج از ذهن وی و تفسیر خطای او ناشی از اختلال دستگاه ادراکی اش نبود، تفکر مذهبی افراطی یا ایدئولوژی کارش را ساخت و ملتش را در خاک سیاه نشاند. مثال دیگری بزنم: در اوایل انقلاب، پس از هجوم جنایتکارانه‍ی رژیم به روشنفکران، اعضای سازمانها و دگراندیشان، مسعود رجوی دچار خطا شد و با رژیم به مبارزه‍ی مسلحانه برخاست. این یک خطای سیاسی مهلک بود. او درک درستی از دینامیزم انقلاب و دوره های آن نداشت! خطاهای مشابه دیگری هم توسط دیگر سازمانهای سیاسی، از جمله چپ صورت گرفت! یکی خمینی را ضد امپریالیست تصور کرد و حیثیت خود را به باد داد، برخی ها نیز شعرهای نادرست دادند. نه تنها دولت شاه دچار خطاکاری ها و خیانت های متعدد و مکرر بود (شاه تصور می کرد که خطری از سوی روحانیت و اسلام متوجه او نیست و فقط روشنفکران و کمونیست ها و مجاهدین قدرتش را تهدید می کنند!)، بل که تقریبا تمامی گروههای سیاسی نیز، درک خطاکارانه ای از اوضاع اجتماعی-سیاسی ایران داشتند و آگاه از تئوری تاریخ ایران نبودند: یک عده راه حزب فاسد کمونیست شوروی را می رفتند، یک عده غرق در قهرمانگرایی شبه-گوارایی بودند و یک عده هم اسلام شریعتی را با مارکسیسم مخلوط می کردند و آن را راه رسیدن به جامعه‍ی مرفه می‌دانستند. پرسش این است که آیا امروزه خطاکاری‌های جامعه‍ی روشنفکری و سیاسی ایران از میان رفته است؟ جدا از مستبدان صاحب قدرت، که حقیقت را خوب می دانند ولی کتمان می کنند، اگر به هر دوسوی این موجود غول پیکر بنگرید خواهید دید که هریک به شکلی در سویی دچار خطاپنداری هستند.
به قول دکتر آریانپور که یادش گرامی باد، تنها ملاک حقیقت واقعیت است: درک درست واقعیت است که ما را به حقیقت می رساند و از خطا دور می کند!
٨٣۹۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۶       

    از : سعید محمدی

عنوان : وسط دو صندلی
آقای نقره کار اگر با بیانیه رفراندوم مخالفید صریح نظرتان را در مورد آن بیان کنید. این شیوه برخورد هیچ کمکی به کسی نمی کند جز ایجاد توهم، آنهم "توهم سیاسی"
٨٣۹۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۶       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : گفتار گزیده باید آورد, آنگاه که توفان به پیرامون ما گردان ست...
با ارجگزاری به نویسنده و گردانندگان اخبار روز, باید گفت که این نوشتار آقای نقره کار مانند بازنویسی چند صفحه یا رویهم گذاری چند پاراگراف از یک کتاب جلوه میکند. مطلب بسیار کلی ست و انباشته از پراکنده گویی, بدون پرداختن به واقعیات مشخص و جاری جامعه که از دیدگاه شبه آکادمیک و گاه با کم دقتی در ساختار جملات نگاشته شده است.
پیدا نیست آیا اخبار روز دچار کمبود مقاله بوده و یا اهمیت ویژه ای در این نوشتار یافته که به چاپ آن دست زده است.
٨٣۹۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۶       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست