سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

جان بولتون رئیس شورای امنیت ملی آمریکا می‌شود

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : حسن نکونام

عنوان : نگاهی به نکات آقای رهگذر
آقای رهگذر با درود، و سپاس از اظهار نظر در مور نوشته من. اجازه بدهید بخاطر شما، کمی از «آب» تحلیل کم کنم. سه نکته در نوشته شما هست، که بسیار خلاصه به آنها اشاره ی دارم، تا نقاط اشتراک و افتراق خود را با شما دریابم.

نگته اول - در مورد امکان برپائی جنگ : با شما موافق هستم که صنایع اسلحه سازی، مهم ترین منبع در آمد برای جناح هار سرمایه داری جهانی است، و برای فروش سلاح هم بایستی جنگی در بگیرد، و یا جنگ برپا بشود، تا سلاح را بتوان بکار برد. من نیز، وقوع جنگ جدیدی را ناممکن ندانسته ام، بلکه با توجه به فاکتورهای مختلفی، وقوع آنرا مشکل تشخیص داده ام. در سیاست، هیچگونه فاکتور ثابتی وجود ندارد، بلکه همه فاکتورها متغیرند. جنگ هم چیزی نیست جز اعمال سیاست به شیوه ای دیگر، و تا حد ویرانگری.

نکته دوم - در مورد سپاه پاسداران، و داوری ناراست شما، مبنی بر این که از سپاه پاسداران حمایت کرده ام. سپاه پاسداران از بدو تشکیل خود، نیروئی سرکوبگر بود، برای جلوگیری از تعمیق انقلاب ۵۷، در جهت پاسخگوئی به مطالبات تاریخی جامعه ما، که همانا آزادی، استقلال و عدالت بوده است. سپاه پاسداران، بازوی سرکوبگر ضد انقلاب حاکم بر انقلاب ۵۷ بود، و همین امروز هم به این وظیفه ضدانقلابی خود عمل می کند. سپاه پاسداران باید منحل شود. برای اینکه متوجه تفاوت نگاه خودمان بشویم، شما را دعوت می کنم به رویدادهای اول انقلاب ۵۷، رجوعی داشته باشیم. یادتان هست که در آنزمان، خیلی از عناصری که در حکومت سلطنتی، در حوزه های مختلف سیاسی، افتصادی، فرهنگی، اجتماعی، هنری، نظامی بکار مشغول بودند، اسیر دژخیمی چون خلخالی شدند، و این آخوند تشنه بخون، به قصابی بسیاری از انسانها پرداخت. در حالی که آنها توانائی هائی در زمینه های مختلف داشتند، و حکومت می توانست با بازآموزی آنها، از توانائی هایشان در پیشبرد جامعه استفاده کند. سپاه پاسداران، پرسنلی چند صد هزار نفری دارد. اگر می خواهیم از تجارب تلخ ۵۷، چیزی یاد بگیریم، بابستی در آینده بگونه دیگری فکر و عمل کنیم. اگر فردا ایران را بمباران کنند، بمب ها که فقط گوشت پاسداران را برای له و متلاشی کردن، انتخاب نمی کنند. موسسات و زیر ساخت ها و استحکامات و نهادها و امکانات مادی و معنوی جامعه هم ویران می شوند.آیا می خواهیم بیایند و همه چیزمان را ویران کنند، تا خودشان بیایند و بسازندشان و پول بسازند، مثل کاری که در عراق کردند و در سوریه و جاهای دیگر مشغول به آنند. بسیاری از این پاسداران، سرباز وظیفه بودند، و برای اینکه شغل و در آمدی داشته باشند، در سپاه مانده اند، آنهم در این اوضاع حاد اقتصادی و بیکاری. خیلی از پرسنل پایه سپاه، خود از ناراضیان هستند، و در نقط عطفی تعیین کننده، به مردم خواهند پیوست. بین فرماندهان فربه و فاسد و دزد و میلیاردر و امنیتی و تبه کار، و این بدنه وسیع ناراضی، بایستی تفاوت گذاشت. نمی خواهم موضوع را بیشتر کش بدهم، می دانم که منظورم را می فهمی. کینه کور، و حس انتقامجوئی غیر انسانی، ویژه کسان و گروهها و احزابی است که، برای رسیدن به قدرت و مکنت، حاضرند دست به هر جنایتی بزنند، و از هر جنایتکاری حمایت کنند. پست و مقام و قدرت و ثروت، تنها انگیزه این انسان نماهاست.

نکته سوم - بر پایه دوبرداشت ناراست از نوشته من، سایت اخبار روز را دعوت به اعمال سانسور کرده اید. من می خواهم از دوستان اخبار روز تشکر کنم، که نوشته شما را سانسور نکرده، و با انتشار آن، به من و دیگران کمک کرده اند، تا از نکات آموزنده احتمالی نوشته شما، بهره ببریم. این را هم اضافه کنم که، شاید این شیوه برخورد نه چندان سازنده شما، به نوشته من، ناشی از مخالفت شما با مواضع فکری من باشد، چیزی که فقط خود شما از آن آگاهید.

تندرستی و شادیتان آرزوست

با مهر، حسن نکونام
٨۴۱۵۶ - تاریخ انتشار : ۵ فروردين ۱٣۹۷       

    از : سیامک رهگذر

عنوان : تناقضی در تحلیل آبکی جناب حسن نکونام
نوشتید:" تولید یک «ماه» فولاد در چین، برابر است با تولید یک «سال» تولید فولاد در آمریکا. آمریکا، بجز تحریم اقتصادی، هیچ حربه دیگری برای مقابله با رقبای خود ندارد. هر گونه صحبت از حمله آمریکا به کشوری دیگر، جز خودکشی برای این کشور معنای دیگری ندارد." عاقل جان خب اگر امریکا جنگی راه بیندازد یا خودش یا متحدانش مثل عربستان و اسرائیل در آن شریک باشند تولید سلاح های جنگی بیشتر میشود و سلاحهای جنگی سنگین هم میدانیم از چوب و پلاستیک ساخته نمیشوند بلکه از فولاد و آهن. پس اگر آمریکا میخواهد که تولید سالیانه فولادش بالا برود پس جنگی راه بیفتد تولیدی فولادش بالا میرود تا سلاح های بیشتری تولید شود یا به عقل کل شما سطح تولید فولاد پائین میماند؟ پس جنگ راه بیفتد میتواند به نفع صنعت تولید اسلحه سازی آمریکا بشود که از پشتیبانان اصلی ترامپ در انتخابات هم بودند. فکر میکنید برای چی؟ عین همین برنامه را کشور آلمان قبل از به قدرت رسیدن هیتلر پشت سر گذاشته که شرکت کروپ آلمان تولید کننده اصلی فولاد یکی از حامیان بزرگ هیتلر بوده چونکه او با قول هیتلر برای جنگهای بزرگ سود افسانه ای را به آنها وعده داده بود و کروپ هم ثروتمندترین شرکت تولید فولاد جهان شد چونکه در جنگ جهانی دوم فولاد برای ساخت اسلحه را تامین میکرد و در انتخاب شدن هیتلر کلی هزینه کرد! نظر دیگر شما که سپاه پاسداران را میخواهید مردمی جا بزنید در حالیکه در مزدور بودن و تنها نقش سرکوبگری این نهاد که ارتش ایدئولوژیک رژیم ملایان است و حاضر است حتی با کشتن میلیونها ایرانی از نظام اسلامی دفاع بکند به اعتقاد شما دست نخورده بایستی باقی بماند در حالیکه خود رئیس جمهور روحانی بنا به سندی حمایت مالی سپاه را کم کرده تا رفته رفته منحل شود و حتی خود خامنه ای هم دستور داده سپاه از فعالیتهای اقتصادی خارج شود ولی نه گفتند. عجیب است که شما از یک نهاد جنایتکار و سرکوبگر حمایت میکنید و سایت اخبار روز هم به شما این اجازه را در سایت خودش داد یا میدهد؟
٨۴۱۴۲ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣۹۷       

    از : حسن نکونام

عنوان : فریب این هارت و پورت ها را نخورید!
فلسفه روی کار آمدن ترامپ در آمریکا، نافی ایجاد هر گونه جنگی در دنیاست. علل و دلایل فراوانند. بچند تا اشاره مختصر می کنم.

یک - حمله سال ۲۰۰۱ به افغانستان، و اشغال این کشور، نه تنها آمریکا، بلکه همه دولت های متحد آنها را زمین گیر کرده است. تقریبن تمامی نیروی ناتو را به افغانستان فرستادند، و ۱۷ سال است که بقول خودشان، با نمیدانم چند هزار نیروی طالبان، که گویا در کوههای «ترابورا» در مرز بین افغانستان و پاکستان، خودشان را مخفی کرده اند، مبارزه گنند. ۱۷ سال را به روز تبدیل کنید. اگر در هر روز نیم کیلومتر از مخفیگاههای طالبان را پاکسازی می کردند، تا حالا طالبانی در افغانستان وجود نداشت.اما «خودساخته» را که نمی خواهند از بین ببرند. آمریکا آنجا نیست که با طالبان مبارزه کند، بلکه آنجاست که پایگاه نظامی (که هزاران تا از آنها در سراسر جهان دارد) داشته باشد.چرا آمریکا رفت و طالبان ساخت برای افغانستان، زیرا در دنیای دو قطبی سابق، شوروی هم افغانستان را اشغال کرد، تا نظریه لنینی «راه رشد غیر سرمایه داری» را در افغانستان پیاده کرده، و بر تپاله های اطراف کابل، سوسیالیسم بر پا کند. عجب سوسیالیسمی!

دو - در سال ۲۰۰۳، با فریب مستقیم مردم جهان، مدعی وجود سلاح اتمی و کشتار جمعی در عراق شدند، و در عرض دو سه هفته تمامی جامعه عراق و زیر ساخت های آنرا ویران کردند. بلافاصله شرکت هالیبرتون و سایر شرکت های بخش خصوصی آمریکا و اروپا، روانه عراق شدند تا ویرانی ها را بازسازی کنند. ویران کردند تا خود بسازند و پول بسازند. صدام حسین هم از همان «موش آزمایشگاهی» های نظریه پردازان «راه رشد غیر سرمایه داری» بودند که ریشه در نظریه لنین دارد. البته حزب «شیوعی» هنوز وابسته به کرملین در عراق، حالا متحد استراتژیک دیگری هم، بعد از صدام حسین، پیدا کرده است، و او هم مقتدا صدر شیعه هست. در ایران هم که روزی خلخالی، کاندید حزب توده روس پرست بود، امروز در قید حیات نیست. بازماندگان او همان علی خامنه ای و موسوی خوئینی ها، و خاتمی و بقیه هستند.

سه - جنبش معروف به بهار عربی، دو متحد دیگر شوروی سابق و روسیه امروز را ،که دولت هائی «قبیله ای» در سوریه و لیبی بودند، و باز هم «موش آزمایشگاهی» نظریه پردازان مواجب بگیر روس بودند، دچار طوفان کرد، که ناآرامی ها و جنگ های ویرانگر آن همچنان ادامه دارند. در این دو کشور هم، غرب و بویژه آمریکا، با ایجاد ائتلاف هائی، قصد حضور خود و ایجاد پایگاههای نظامی را دنبال می کند.

چهار - با پاپان جنگ سرد و دنیای دو قطبی پیشین، و بحران هائی که سرمایه داری جهانی، در همه عرصه ها با آن روبروست، برپائی جنگی تازه، غیر از آنهائی که همین حالا در جریانند، اگر چه نه ناممکن، اما بسیار دشوار خواهد بود. در جهان امروز فقط می توان از جهان چند قطبی سخن گفت. چین دارد از نظر «اقتصادی» آمریکا را پشت سر می گذارد و روسیه از نظر «نظامی» چین دندان اقتصادی نشان می دهد، و روسیه دندان نظامی. تولید یک «ماه» فولاد در چین، برابر است با تولید یک «سال» تولید فولاد در آمریکا. آمریکا، بجز تحریم اقتصادی، هیچ حربه دیگری برای مقابله با رقبای خود ندارد. هر گونه صحبت از حمله آمریکا به کشوری دیگر، جز خودکشی برای این کشور معنای دیگری ندارد. آمریکا، در افغانستان و عراق و سوریه و لیبی و کشورهای آفریقائی و کشورهای آمریکای لاتین، و بویژه دز خاورمیانه، بازی را باخته است.

پنج - اقتصاد آمریکا، تحمل جنگی دیگر را ندارد. ترامپ یک بقال و تاجر است. حساب سود و زیان سرش می شود. هنوز که هنوز است از زیانهائی که جنگ های تا کنونی برای کشور داشته اند، فریادش بلند است. جنگ پول می خواهد. اگز در جنگ عراق، سربازان آمریکائی فرار گرده و به کانادا پناهنده می شدند، امروز افکار عمومی مردم آمریکا، چندین برابر بیشتر مخالف جنگ هستند. سرباز پول می خواهد و جنگ هزینه دارد. بسیاری از سربازان آمریکائی که در جنگ شرکت کرده بودند، امروز با مشکلات جسمی و روانی بسیاری درگیر هستند. خیلی از این سربازان به اختلال روانی «پی تی اس دی»(PTSD)
POST TRAUMATIC STRESS SYNDROM، یعنی «ضربات روانی پس از رویداد» مبتلایند. مادران سربازان آمریکائی بیکار نمی نشینند تا سرمایه داران آمریکا، برای سود و منفعت خودشان، فرزندان آنها را بکشتن بدهند.

شش - چند دهه است که مردم ایران و جریان های جدی و مسئول سیاسی آن، از این هارت و پورت ها و «هخا بازی ها» زیاد شنیده و دیده اند. مردم ایران خود در صحنه حضور فعال و مبارز دارند. احتیاج به هیچ منجی و پیغمبری هم از بیرون ندارند. منتظر پیام و رهنمود هیچ کس هم نیستند. هر زمان که توازن قوای موجود در جامعه از آنها بخواهد، خود کار را یگسره می کنند. اگر هستند کسانی که خیال می کنند با دریوزگی برای کسب قدرت،بدرگاه پمپئو و چان بولتون و جنگ طلبان سرمایه دار آمریکا متوسل شوند، تا کنون کسی موفق نشده است، و هرگز هم موفق نخواهد شد.

هفت - حالا فرض کنیم که «مریم ماه تابان» برای اینکه «ببرندش به تهران» و یا کس دیگری که خیلی دلش برای «تاج وتخت» لک زده است، آقای ترامپ را راضی کنند که به ایران حمله نظامی کند. خب، برای حمله نظامی بیک گشور، بایستی از نظر قوانین بین المللی، از سازمان ملل و شورای امنیت سازمان ملل اجازه گرفت. ناگفته پیداست که، غیر از چین و روسیه، خیلی از همین گشورهای اروپائی هم چنین اجازه ای را نخواهند داد. جالب است که بیشتر این کشورهای اروپائی بر این باورند که آمریکا آنها را در حمله به عراق گول زده است. اما ممکن است کسانی بگویند: صحبت از جنگ و جمله نظامی به ایران نیست، بلکه ضربه ای به سپاه پاسداران، و استحکامات آنها و تاسیسات هسته ای و بیت رهبری و این هاست. آمریکا چنین حقی را هم ندارد، زیرا :

یکم - پاسداران هم از مردم ما هستند. درست است که عده معدودی از فرماندهان سپاه، در سیاست های ارتجاعی و ضد مردمی این حکومت، شریک و سهیم و منتقع هستند، اما بسیاری از نیروهای پائین سپاه از مردم هستند که برای امرار معاش به این شغل رسیده اند. مردم ایران نمی خواهند فرزندانشان کشته شوند

دوم - تمامی موسسات، امکانات مادی و معنوی، و زیر ساخت های کشورما، متعلق به همه مردم ایران هستند، و هر نیروئی که خواهان ویران کردن آنها باشد، نیروئی ضد مردمی است، و در اصرار خود در حمله به ایران، ماهیت ضد مردمی خود را به مردم می نمایاند.

هشت - ممکن است که آمریکا، همانطور که در جنگ های قبلی، بدون اجازه سازمان ملل و شورای امنیت، به ایران حمله همه جانبه، و یا گزینشی بکند. در این مورد فکر میکنم که فردایش، سراسر دنیا تظاهرات بر علیه آمریکا بر پا خواهد شد.
دوستان اخبار روز با درود! ببخشید که کمی طولانی شد. حرف هائی داشتم که بایستی می زدم.
٨۴۱٣۰ - تاریخ انتشار : ٣ فروردين ۱٣۹۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست