سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گستره جغرافیایی، پیش نیازی است برای کامیابی تاریخی! - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : سیامک رهگذر- از آلمان

عنوان : در جواب به جناب کریمی
با عرض ادب و احترام و سپاس از جواب ارسالی جناب کریمی محترم!
در ابتدا نوشتید که نیازی وافر حس میکنید به مباحثه! و نظرات مرا مناقشه بحساب آوردید و در همینجا سوال پیش میاید اگر که شما واقعا طرفدار بحث و گفتگو هستید پس چرا در بحثی بین شما و جناب نیکفر در همین سایت که شروع شده بود ادامه ندادید و به انتقادات منطقی جناب نیکفر که شما را بخاطر فرارتان از انقلاب مورد انتقاد قرار داده بود جوابی ندادید و از ادامه بحث خودداری کردید؟
بدون شک من در مقابل شما که یکی از پیشکسوتان و سرمایه های چپ ایرانی بودید و هستید تحت هر نام و نشان سازمانی و حزبی در مقام شاگردی نیستم که به معلم دیرینه درس آموزی انقلاب و انقلابیگری بدهم و جنابعالی بهتر به مکانیسم بروز یک انقلاب خوب آشنا هستید که چه شرایطی و زمینه هائی مرحله انقلاب را بدنبال خواهد داشت. جنابعالی بهتر میدانید که تنها راه منع خشونت انقلابی دیالوگ یا گفتگو است چیزیکه رژیم استبدادی آخوندی آنرا خصوصا برای مخالفین حکومتش غیر ممکن ساخته و راه هرگونه گفتگو را بسته! وقتیکه گفتگو و آزادی فعالیت احزاب نباشد خشونت جایش را میگیرد یا فریبکاری! وگرنه نیروی مخالف در اپوزیسیون چطور میتواند از حقوق زحمتکشان دربند ایرانی دفاع بکند یا صدایش را بگوش مردم برساند؟ رژیمی که هرگونه انتقاد به خودش را با بگیر و ببند و زندان و شکنجه و سرکوب جواب میدهد خودش به خشونت بر علیه خودش دامن میزند و مگر ما تا کی میتوانیم دست روی دست بگذاریم تا این مزدوران رژیم اسلامی به جنایاتشان ادامه بدهند؟ شما میگوید که حتی گذار از رژیم ج.ا. با انقلاب اگر باشد "متمدنانه" باشد در حالیکه خوب میدانید سران این رژیم اسلامی بوئی از تمدن بشری نبردند و هنوز به دنبال تعالیم اسلام عصر حجری ۱۴۰۰ سال پیش هستند که بوی گند ارتجاعش حتی صدای برخی خودیهایشان را هم درآورده و فهمیدند که کفگیر اصلاح طلبی هم به ته دیگ خورده و دیگر کارآرائی ندارد. پاسیویست یا طرفدار روشهای صلح آمیز بودن شما در این مقطع از زمان مبارزه که نیازمند فشار بیشتر روی رژیم ملائی هستیم به نظر من چوب لای چرخ انقلاب گذاشتن است و تنها به تداوم رژیم استبداد مذهبی کمک میکند چونکه نقش کاهنده فشار روی رژیم را برعهده میگیرید. شما با ابزار برخورد "متمدنانه" با کسانیکه لاتهای مذهبی هستند حتی مجال نمییابید حرفتان را بزنید آنوقت چطور میخواهید به تغییر رژیم یا فروپاشی و سرنگونی آن دست یابید؟ آیا به نظر شما اگر با گروه تروریستی داعش اسلامی سوریه و عراق با خشونت و جنگ برخورد نمیشد قادر به نابودی آن میشیدیم؟ حالا در ایران هم یک گروه مذهبی و قشر فاسد آخوندی که داعش شیعی راه انداختند حاضر به شنیدن هیچ حرف غیر خودی حتی متمدنانه نیستند چونکه منافعشان در این سیستم استبداد مذهبی که ساختند میباشد و اینرا دیگر جنابعالی که سالیان دراز سیاسیکار چپ مبارز هستید بایستی بهتر بدانید یا نه؟ چرا میخواهیم تا کی خودمان را گول بزنیم که روشهای مسالمت آمیز در برابر رژیمی که خود جز ابزار خشونت و کاربرد اسلحه راه هرگونه دیالوگ را بسته میتواند جوابگو باشد؟ جناب کریمی وقتیکه غده سرطانی آنقدر در سر آدمی بزرگ شد و راههای تراپی دیگر جوابگو نیستند باید دست به اسکالپل یا چاقوی عمل جراحی برد و غده سرطانی را با عمل جراحی نابود کرد. حالا انقلاب میتواند همان تراپی عمل جراحی برای جسم بیمار ایران که مبتلا به غده سرطانی بنام اسلام سیاسی شده و شاید درمانگر باشد با همه احتمالات خطرات پیش بینی نشده و عوارض جانبی که ممکن است دربر داشته باشد. فقط باید مواظب بود که دوباره مثل انقلاب ۵۷ انقلاب دوباره توسط امثال خمینی دزدیده نشود و جریان ارتجاعی دیگری جای ارتجاع اسلامی ملائی را نگیرد! راههای مدنی مبارزه که شما پیشنهاد میکنید آنهم در یک دیکتاتوری اسلامی!! جوابگو نیستند چونکه سران رژیم با مزدورانش راه مقابله را خوب بلدند نمونه که چطور اعتصابات کامیونداران را با کامیونهای ارتش و سپاه شکستند و یا مبارزات کارگری را هربار سرکوب کردند و معترضین خیابانی را هم هزار هزار به زندان افکندند که حتی حق دفاع از خود را هم ندارند. کدام قوه قضائیه بیطرفی که صدای اعتراض مردم را بشنود میشناسید؟ جناب کریمی شما با روشنفکری تان خوب هم میدانید که حکومت اسلامی به بن بست رسیده چونکه از اولش بارش کج بوده و بقول قدیمیها بار کج هم هیچوقت به مقصد نمیرسد! پس منتظر چی هستیم و چرا نشستیم ما چپها و اینقدر بی عمل هستیم؟ رادیکالیسم و خشونت انقلابی نتیجه خشونتهای خود رژیم اسلامی ملایان است و مطمئن باشید اگر مردم کارد به استخوانشان برسد منتظر نمیمانند تا ابتدا فکر کنند انقلاب بشود یا نشود چونکه راه دیگر غیر از انقلاب قهرآمیز نمیماند در مقابل رژیمی که حاضر است برای حفظ نظام فاسد اسلامی اش دست به هر جنایتی بزند! پیروز باشیم در سرنگونی رژیم اسلامی!
٨۶۰۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱٣۹۷       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : سپاس و تذکر
با سلام به عزیزان امیر ایرانی و کیا و ابراز سپاس.
با سلام به رهگذر محترم. اگر نگویم مجادله دستکم مناقشه فرموده‌اید حال آنکه ما را مباحثه نیاز است آنهم برای هم افزایی نیروهایمان جهت گذر از این حکومت مستبد و ویرانگر.
آقا سیامک، این حکومت ها هستند که جامعه را به انقلاب می کشند نه که خود آنها تصمیم به انقلاب بگیرند. اگر جمهوری اسلامی بر این جامعه، انقلاب تحمیل کند وای بر هر آنی که دل با مردم دارد نخواهد با همه وجود در آن شرکت کند و شرکت از موضع سمت دادن متمدنانه به آن و هدفمند کردنش در راستای دمکراسی و رفع هرگونه تبعیضات. پرسش اما این است که یک جریان سیاسی اپوزیسیون، حتماً باید مشی استقبال از انقلاب را در پیش گیرد و بیشتر از آن خود نیز انقلاب را بتازاند تا از نظر شما دارای موضع روشن در قبال این حکومت معرفی شود؟ من از آنجا که بر این نیستم که برای گذر جامعه ایران از جمهوری اسلامی تنها و تنها راه ممکن انقلاب است و بس، آنهم مسلحانه و برعکس فکر می کنم که جامعه ما به آن حد از بلوغ مدنی رسیده و بیشتر هم خواهد رسید که بتواند جمهوری اسلامی را با مبارزات مستمر خود مبتنی بر تظاهرات، راهپیمایی، مبارزات منفی و اعتصابات و ... به چنان تنگنایی برساند که این حکومت با همه خشونت خود تسلیم نیروی مدنی شود، لذا مانند شما نمی توام و نمی خواهم بر روی انقلاب شرط بندی تضمینی بکنم. من مبتنی بر تجاربم، فهم عمده شکل گذارها در شرایط کنونی در بسیاری از نقاط جهان و با تبیینی که از جامعه کنونی ایران دارم نه تنها روی "انقلاب یگانه راه است" شرط نمی بندم بلکه به سهم خود می کوشم تا این گذر با کمترین هزینه انسانی و نیز کمترین از دیگر انواع هزینه ها صورت گیرد. آیا حتماً چنین خواهد شد؟ اصلاً معلوم نیست. معلوم برای من فقط آنست که همین حالا مشی مطلوب را برگزینم و بکوشم تحول بدانگونه صورت گیرد که معطوف به تحقق اهداف دمکراتیک، سکولار، جمهوری خواهی شود. در ضمن آنکه بر انقلاب تاکید دارد و آنهم از نوع خشن آن که البته همش را هم به حساب خشونت گرایی این حکومت می گذارد، مشی سیاسی خود را باید از همین حالا بر استقبال از آن مبتنی کند و واقعاً هم در این راه وارد اقدامات رادیکال مقتضی امر انقلاب بشود. من موافق چنین مشی‌ای نیستم اما این می دانم که در این میان شانس بیشتر با آنهایی خواهد بود که اقداماتشان با حرفشان بیشتر منطبق است و همه مسئله‌شان هم رسیدن به انحصار قدرت برای خودشان! این باید موجب نگرانی همه ما دمکراسی خواهان باشد. شناخت دورادور و حداقل من از شما اینست که به جبهه دمکراسی خواهی و عدالت طلبی متعلق هستید و درد مردم دارید و چون چنین است شما را به تامل باز هم بیشتر بر تجاربی که در پیشا و حین و پسا انقلاب داشتیم دعوت می کنم. موفق و پایدار باشید.
٨۶۰۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣۹۷       

    از : کیا

عنوان : ما چهل سال است که در انقلاب هستیم !
انقلاب در بهمن ۵۷ با معامله خمینی و حاکمان آن زمان ترمز شد و شکل سلطنتی به ولایی تبدیل گشت.
جنگ با عراق که با تحریک خمینی و حمله صدام شروع شد فقط امکان جابجایی یک دیکتاتور بد تر راممکن ساخت تمام دستگاهای سرکوب شاه ترمیم شد و دستگاه های جدیدی به آن اضافه گردید.
مبارزه همیشه ادامه داشت و ادامه خواهد یافت تا انقلاب ۵۷ به ثمر برسد.
در نتیجه همدیگر را به کم کاری ویا توهم متهم نکنیم .
خطای انقلاب عدم اتحاد نیرو های خلقی و ملی بود این معظل را می بایست پشت سر گزارد در غیر اینصورت در جهنم مذهبیون باقی خواهیم ماند.
٨۶۰۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣۹۷       

    از : سیامک رهگذر از آلمان

عنوان : به جناب روزبه زرین
با تایید نظرات درست جنابعالی باید اضافه کرد که جناب کریمی کلا از واژه انقلاب هراس دارد و حتی تصور انقلاب خشونت آمیز برایش یک کابوس است و باید به هر قیمتی شده جلوی آن گرفته شود و برای همین به بازی با کلمات خوددرآوردی سعی میکند جنبش اعتراضی مردم درمانده ایران را به انحراف ببرد در حالیکه اگر حساب و کتاب بکند میبیند که رژیم اسلامفاشیستی ملاها دواطلبانه دست از قبضه قدرت مطلق نمی کشد و با زور اسلحه دارد نظام فاسد و جنایتباره اش را میچرخاند. بزعم تفکر امثال جناب کریمی دیکتاتوری اسلامی با دسته گل گرفتن هم رفتنی میشود که خیالی باطل است. چپ اکثریتی هنوز مبتلا به بیماری توهم زده گی است و به رژیم ملاها هنوز امید دارد و یکروز همصدا با اصلاح طلبها میشود و روز دیگر تحول خواه میشود و گذشته خط امامی را هم هنوز تا به امروز با خودش یدک میکشد با نامهای مختلف. با شما موافقم که دیکتاتوری اسلامی بدون شیوه قهرآمیز مردم سرنگون نمیشود. ملاشناسی جناب کریمی بسیار ضعیف است و در دنیای رمانتیک همه خوبند بسر میبرد و شاید هم خبر ندارد کشتارهای حتی رفقای اکثریتی دهه شصت به دستور امام خمینی جنایتکار بود تا نظام تروریستی خودش را بر مردم تحمیل کند و خامنه ای قاتل هم در خونریزی کوتاهی نخواهد کرد اگر نظامش بخطر بیافتد. اکر سرنکونی رژیم اسلامی تنها راه نجات ایران و رسیدن به آزادی است این گذار بدون قهر و خشونت مردمی غیر قابل تصور است وقتیکه طرف مقابل مردم اسلحه در دست دارد و حفظ نظام اسلامی را به هر قیمت مقدس کرده.
٨۶۰۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۷       

    از : روزبه زرین

عنوان : تحول یا توهم
"برداشت شما از اینکه گویا من از وجود مستمر خیزش های مردمی جاری از تحول خواهی عبور کرده و به چیز دیگری رسیده ام، صحیح نیست."

این "تحول خواهی" جنابعالی یک چیز من در آوردی است که بیشتر به آرزوی جنابعالی می ماند تا واقعیت سیاسی. این اختراع جنابعالی بهتر با "توهم" می خواند تا با تحول. رژیم جانیان بارها نشان داده است که فرسنگها با این رویایی جنابعالی فاصله دارد.

"برای من این خیزش ها آستانه گذر ایران به دمکراسی است و نه هنوز خود گذار که نوشته اخیر نیز بر آن تصریح دارد. من هیچگاه به اصلاح نظام مبتنی بر ولایت فقیه باور نداشته ام و تاکنون هم در حد خود به اندازه کافی در این باره نوشته ام و بر آن تاکید کرده ام."

این هم از آن غیب گویی ها می باشد. از کجا می دانی که این به قول شما "خیزش ها" آستانه گذر ایران به دمکراسی است؟! تمام نشانه ها حاکی است که مردم ایران حکومت آخوند ها را نمی خواهند اما این دلیل نمی شود که یک حکومت غیر دمکرات که دمار این دین فروشان را در بیاورد را قبول نکنند؟!

"من همواره مبلغ و مروج آنم که تا آنجایی که به اپوزیسیون مربوط می شود می باید کوشید تا گذر از جمهوری اسلامی از طریق محاصره مدنی آن و بگونه مسالمت آمیز انجام گیرد. نام این راهبرد، تحول خواهی است"

ما ۴۰ سال است که شاهد مبلغ و مروج های دین فروش که بهشت را در این دنیا وعده می دادند بودیم و جنابعالی رویا های "محاصره مدنی" و "مسالمت آمیز" خود را با نام من در آوردی "تحول خواهی " می خواهید به خلق الله بفروشید. این حکومت آدمکشان بیخودی نام حکومت "جانیان و تبهکاران" را کسب نکرده که با "محاصره مدنی " جنابعالی راه را برای دمکراسی برای جنابعالی باز کند. بهتر است این توهمات را بگذارید کنار و چشم هایتان را به واقعیت های سیاسی ایران باز کنید. این رژیم با قهر کنار گذاشته خواهد شد و مردم ایران به خوبی آن را می دانند.
٨۶۰٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۷       

    از : امیر ایرانی

عنوان : فارس و غیر وفارس و مرکز گرا و غیر مرکز گرا
آقای کریمی گرامی در قسمتی از نوشتارش مسئولانه تلاش کرده که تفکر تبعیض آمیزی که همه شهروندان ایرانی را دچار مشکل کرده است پررنگ کند و در ادامه نوشتارش تلاش می کند که نشان دهد
شهروند ایرانی با هویت ملی ایرانی خویش در تلاش مبارزاتی آنهم مستمر در پی تحقق آزادی و دمکراسی در کشورشان هستند تا بتوانند
روش های تبعیض آمیز را برای همیشه از این سرزمین برکنند یا دور کنند تا همه بتوانند با هویت ملی ایرانی خویش زیست عادلانه ای را نیز در کشورشان دنبال کنند و در سپهر آزادی و دمکراسی هویت فرهنگی منطقه ای خویش را در بُعد انسانمدارانه اش( نه قوم خواهی کودکانه اش) پی بیگرند و به آن بُعد انسانمدارانه فرهنگ های محلیشان نیز بالندگی خاصی ببخشند . بگذریم.
اما در یکی از نظرات، هموطنی نکاتی را بعنوان بخشی از هویت مبارزاتی خود و دیگرانی همانند خود ذکر کرده است که با صغرا و کبرا چینی های خاص نوعی باج خواهی برای مبارزه گری خویش عنوان می کند که این روش ایشان و این نگرش ایشان و حتی نیت ایشان پرسش برانگیز می شود!
که باید به این هموطن گفت اگر بفکر احیا ی حرکات مشروطه خواهان که منجر به لشکر کشی قومی و ایلی برای فتح تهران هستید باید این را در نظر داشته باشید زمان و تحولات اجتماعی شرایط جامعه ایران را بگونه ای دگر کرده است که جالبست در همان دوران تبریز با روحیه شهروندی ایرانی پیگیر تحولات شد اما بختیاری ها و بخشی دیگر که هنوز زیست عشایریشان پررنگ بوده با فتح تهران روح ایلاتی را بر روند تحولات حاکم کرد که متاسفانه در مرحله ای روحیه شهروندی را از روند مبارزاتی دور کرد
در نهایت استبداد حاکم بعدی که سیطره خود را گسترانید هم بساط ایلیاتی را برچید و هم با استبدادش مدرنیته را به انحراف برد و شرایط دیگری را برکشور حاکم کرد
حاصل کار شد
حکومتی برمبنای دینی، که داریم آنرا تجربه می کنیم.
اما در نهایت به این هموطن بایدگفت:
روی پروژه فارس و غیر فارس و مرکز گرا و غیر مرکزگرا آنهم برپایه قوم اندیشی کار کردن، راه به جایی نمی برید بلکه پایه های استبداد را محکم می کنید.
وقتی ایشان می گوید در هر قومی گروه های مختلفی هستند که چه خواهند کرد
که باید گفت پدرجان خیلی از آنان را بگونه ای هوشمندانه که در خدمت اهداف دیگری است
حاکمیت خود سازماندهی کرده است و تفتگ های قدیمی(برنو و ...) که در انبارها داشته ،در دوره احمدی نژاد آن تفنگ ها را برای بدست آوردن پولی ( که پول ها را نیز بدزدند) و همچنین تفرقه افکنی ،بین ایل های مختلف پخش کردندکه نتیجه این پخش کردن ها آن شده است که هراز چند گاهی در اثر درگیری ها که ریشه در موضوع زمین و آب دارد و...چند تا از افراد کشته می شوند که هر کشته کینه ی ماندگاری را خواهد آفرید
بحث طولانی است. بگذریم.
٨۶۰٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۷       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : نکاتی چند
با سلام به س.آذر عزیز. اول از همه این تذکر که در خود نوشته هم تصریح شده است که همه گیر نشدن جنبش های اعتراضی از نظر جغرافیایی فقط یک جنبه از ضعف های آنست و سخن هم در این گفتار متمرکز بر همین یک عامل. بنابراین نه ساده نگری در کار است و نه ساده اندیشی. و اما: با تو گرامی موافقم که به محض فراهم آمدن شرایط برای برآمدهای عمومی در هرجایی از کشور شاهد جوشش وسیع مطالبه خواهی ملی در مناطق تحت تبعیض کشور خواهیم بود و بارها هم در این باره نوشته و گفته ام، نیز با تو هم نظرم که چنین جوشش هایی زیر چندین چتر سیاسی و لابد هم متفاوت و گاه مقابل یکدیگر سر برخواهند آورد، و با این نکته از نوشته ات هم توافق دارم که شکاف ها بین این تحت تبعیض ها با جریانات سیاسی بیرون از آنها واقعی و در مواردی هم بسیار عمیق است، اینها اما ذره ای هم از وظایف چند وجهی نیروهای خواستار دمکراسی - و دمکراسی و برابر حقوقی در همه جهات آن - برای همه ایران نمی کاهد. کاملاً درست تشخیص داده ای که من خود را موظف دیده ام و می بینم تا از تکرار لزوم درک متقابل دو سوی م"مسئله" و ایجاد همبستگی و همکاری بین آنان در مبارزه علیه استبداد و تبعیضات رفع تبعیض خسته نشوم و هرگز هم تا نفس دارم خسته نخواهم شد. تو گرامی قطعاً می پذیری که هرگاه قصد بر این باشد که از میان برداشتن تبعیض ملی در کادر ایران واحد صورت گیرد، آنگاه هیچ چیز مهم تر از تامین تفاهم و توافق بین این دو سوی "مسئله" نیست. این نیز اضافه کنم که من نه این تصور را دارم که فردای روزگار همان دیروز روزگار خواهد بود و نه اینکه تامین هژمونی برای نیروی سراسری در مناطق تحت تبعیض برای من پیش شرط است و یا که خط قرمز . من اگر بدانم که رهبری جنبش مطالبه ملی در دست نیروهای دمکراتیک منطقه ای هست و خواهد بود آنگاه سر به آسودگی بر بالین خواهم گذاشت. خط قرمز برای من آنست که رهبری آنها دست جریان های جدایی خواه نیفتد. نام اینها اگر ساده اندیشی است ترجیح من بر استقامت بر سر آنست و در عین حال طرح این پرسش با هر انسان دردکش و دارای حس مسئولیت که برای تامین اتحاد حول دمکراسی میان همه نیروهای دمکراسی خواه کشور برنامه اش چیست؟ من تا آنجا که به همین "مسئله" بر می گردد با هرگونه تقلیل گرایی در میان جریان ها و نیروهای فارغ از تبعیض ملی و هر نوع افراط گرایی در تبعیض دیدگان مبارزه کرده و می کنم و خواهم کرد .و در هر جایی هم که این جهات منفی در میان باشد. زنده و پایدار باشی س. آذر عزیز.
آقای روزبه عزیز. برداشت شما از اینکه گویا من از وجود مستمر خیزش های مردمی جاری از تحول خواهی عبور کرده و به چیز دیگری رسیده ام، صحیح نیست. برای من این خیزش ها آستانه گذر ایران به دمکراسی است و نه هنوز خود گذار که نوشته اخیر نیز بر آن تصریح دارد. من هیچگاه به اصلاح نظام مبتنی بر ولایت فقیه باور نداشته ام و تاکنون هم در حد خود به اندازه کافی در این باره نوشته ام و بر آن تاکید کرده ام. من همواره مبلغ و مروج آنم که تا آنجایی که به اپوزیسیون مربوط می شود می باید کوشید تا گذر از جمهوری اسلامی از طریق محاصره مدنی آن و بگونه مسالمت آمیز انجام گیرد. نام این راهبرد، تحول خواهی است و شما اگر علاقمند به شناخت بیشتر از نگاه من به این استراتژی باشید می توانید با مراجعه به آرشیو مربوط به نام این نگارنده در سایت "به پیش" آن را مطالعه بفرمائید و در آن تفاوت بین استراتژی و تاکتیک و پایداری بر سر اولی و انعطاف در دومی را ملاحظه نمایید. موفق باشید.
٨۶۰۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱٣۹۷       

    از : روزبه زرین

عنوان : شوخی می کند یا جدی هست؟
نوشته های این رهبر سابق اکثریتی از بس متناقض هست که نمی شود دانست بلاخره او چه می خواهد. یک روز اصلاح طلب است یک روز تحول خواه و انگار الان خدای نکرده فکر می کند که رژیم رفتی هست؟!
٨۶۰۰٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱٣۹۷       

    از : س. آذر

عنوان : به صداقت بخش بزرگی از اپوزیسیون برای خواست سرنگونی این سیستم شک دارم
بهزاد عزیز!...
دیگر بار نوشته ای به قلم تو در باره ی عدم شرکت غیر فارسها در جنبش ضد حکومت اسلامی را خواندم.
به عنوان دوست قدیمی و همشهری که به صداقت ات شکی ندارم، به قول ما آذربایجانیها " اوزومه، اوز باغلاییب" و می گویم که در بعضی عرصه ها نه تنها ساده انگارانه، بلکه ساده لوحانه می اندیشی.
سرنگونی سیستم حاکم بر کشور که خود محصول یک انقلاب توده ای بی نظیر است، کار نه چندان کوچکی است که بخواهیم با سمبل کردن بعضی موضوعات مهم، جبهه ی " همه با هم" و "وحدت کلمه" را بوجود آوریم.
بلی، نیروهای امنیتی در میان فعالین ملی غیر فارس نفوذ معینی دارند.
بلی، نیروهای امنیتی با شگرد های مختلف از وحدت نیروهای برانداز فارس و غیر فارس جلوگیری می کنند.
منتها با نگاهی به مدیا و سازمانهای اپوزیسیون در داخل و خارج، تصدیق خواهی کرد که نفوذ نیروهای امنیتی در میان فعالین مستقر در مرکز و وابسته به فارسگراها به مراتب بیشتر و همه جانبه تر است.
گفتن این موضوعات به توئی که تمام عمرت را در سیاست گذرانده و زندانها را تجربه کرده است، شاید زاید به نظر آید. ولی از تکرار آن ضرری نمی بینم.
به جرئت می توان‌گفت که جنبش مبارزه برای حقوق ملی ملت های غیر فارس از نظر گستردگی و عمق، هیچگاه در تاریخ کشور چنین شکل توده ای نداشته است. چنین جنبشی البته که نمی تواند خواستهای یکسان و همگونی داشته باشد.
شما فعالین سازمانهای سراسری- مرگزگرا باید برای همیشه از رویای رهبری بر ترک، کرد، بلوچ، ترکمن، عرب و گیلک خداحافظی کنید. دوران طلائی سازمانهای سراسری که با یک اعلامیه شان همزمان در تهران، تبریز، سنندج، زاهدان، اهواز و گنبد مردم به خیابانها می ریختند، سپری شده است.
ملل غیر فارس خیلی وقت است که رهبران و سازمانهای خودشان را به وجود آورده اند. کافی است که سرنیزه ی حکومت مرکزی چند ماهی از سینه ی فعالین ملل غیر فارس برداشته شود، تا در شهرهای آذربایجان حداقل پنج و یا شش سازمان سیاسی اعلام موجودیت کرده و در عرض چند روز دهها هزار عضو و کادر حزبی و سازمانی را در حول و حوش خودشان گرد آورند.
نتیجه ای که می خواهم بگیرم، در چند جمله چنین است:
- با وضعیت فعلی نیروهای برانداز، ملل غیر فارس وارد میدان ‌نخواهند شد.
تا زمانی که نیروهای برانداز، درچهارچوب پلاتفرمی، که در آن خواسته های ملل غیر فارس بدون اما و اگر منعکس شود، گرد نیایند، ملل غیر فارس سیاست انتظار را ادامه خواهند داد.
- دوستانی چون تو باید نیروی اندکی را که برایتان باقی مانده است، نه برای قانع کردن ما، بلکه برای نیروهای مرگزگرا صرف کنید. بخش بزرگی از این نیروها، هنوز هم در فکر "شیره مالیدن" بر سر ما هستند. اگر در همین شماره ی اخبار روز مقاله ی آقای ناصر اصغری را بخوانی متوجه نظریات عفن و ضد بشری این جنابان خواهی شد.
لازم نیست که سازمانهای اطلاعاتی برای شکاف ما بین فارس و غیر فارس وارد میدان شود. بعد از خواندن چنین مطلبی هئچ فعال آذربایجانی حاضر نخواهد شد با چنین جریانهائی وارد این " میدان بلا" شود.
- من به صداقت بخش بزرگی از اپوزیسیون برای خواست سرنگونی این سیستم شک دارم ( خود تو هم در نوشته ات به آن اشاره کرده ای).
نیروهائی که در کشور ایران واقعا در پی دگرگونیهای بنیادی هستند، بعد از " صد بار بدی کردن"، یک بار نیکی" را آزموده و با اذعان به حقوق بنیادی ملل غیر فارس، بدون توهم و سوظن های مرسوم، تبختر و اهن تلپ های مرکزگرایانه، دست دوستی را بسوی ما دراز کنند.
فقط بعد از چنین پروسه ای می توان به ایجاد جبهه ای واقعی برای ساختن فردای بهتر برای ایرانیها از هر ملیت موفق شد.
بخاطر طولانی شدن کامنت، از مسئولین اخبار روز عذر می خواهم.
٨۵۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱٣۹۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست