سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ارزیابی اوضاع سیاسی کشور و بیان دیدگاه‌های ما - جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت (داخل کشور)

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : داریوش لعل ریاحی

عنوان : آقای نادری اگر به درستی آن هستی که تصور می کنی با هم میهنان خود هم دردی ، استعفایت را تکرار کن .
آقای نادری ، هنوز در کلاف کلمات و ارزیابی های گرامشی که قبل از جنگ دوم نگاشته گردیده ، به پژوهش مشغول است و قادر نیست ارزیابی خود را در مورد چرایی های مداوم ، آن مردم جان به لب رسیده ای که در وطنش ، فریاد داد خواهی و مبارزه بی رهبری خود را هم چنان تداوم می بخشند ، بیان نماید .
به نشر نامه هایی پرداخته است که ماهییت ، بی اعتبار فداییان خارج از کشور را در نبود کسانی که بتوانند ، جای بی تکاپوی او را در استعفایی که داده است پر کنند ، به معرض دید قرار داده است .
به تاریخ نامه ها نگاه کنید و ببینید این نادری گرامی کجای این فضا دارد سیر می کند ؟
دست از گریبان به در آورید .
لب بگشایید و بگویید ، نمی توانید به درستی در جایگاه شناخت ، سیاست های جهانی و برنامه های تدوین شده ، استکبار ، شناخت لازم را داشته باشید .
دلباختگان انقلابی بودیم که جز به جای گذاشتن پاک ترین جوانان آزادی خواه از مذهبی تا ملی و سوسیالیست . بهره ای از آزادی نبردند .
شما رهبران بی مطالعه آن روز و کمتر آگاه امروز ، نتوانستید ، دست کثیف غرب را در هدایت ، انقلاب به همان لجن زاری که می خواست ، ببینید .
و امرو ز هم از تشخیص همان ترفند ها به دورید .
به جای گفتن از آن چه در حال وقوع است ، از گذشته می نویسید و تازه یک طرفه هم به قاضی می روید .
گفته بسیار دارم و دل پر از درد است ، اگر به خون نا به حق ریخته ، فداییان بی گناه وطتم دلبسته نبودم ، همین گفته ها را هم در سینه پر از آهم پنهان می کردم .
٨۶۵۵۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ شهريور ۱٣۹۷       

    از : حسن نکونام

عنوان : به هموطن
با درود! اگر نوشته آقای نادری را با دقت زیاد، نه یکبار، بلکه چند بار بخوانید، و خودتان هم به پاسخ ایشان بیندیشید، و در زمینه ای اجتماعی- تاریخی، و از زمان شکل گیری سازمانی بنام چریک های فدائی خلق ایران،تا انشعابات از آن سازمان، و اکنون همه این انشعابات، قرار دهید، بنظرم میرسد که، تا حدی به پاسخ پرسشتان خواهید رسید.

دیر بهتر تز هرگز است. امیدوارم آقای نادری، که بنظر می رسد از آن انسان هائی است که، هنوز با اندیشیدن مستقل خودش، وداع نکرده است، به بالا بردن درک شما و همه ما، نسبت به تابوهائی که، شوربختانه هنوز در چپ ایران رواج دارند، کمک کند. بسهم خودم از احساس مسئولیت آقای نادری در این مورد، سپاسگزارم.
٨۶۵۵۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ شهريور ۱٣۹۷       

    از : هموطن

عنوان : به دفتر مقام معظم ولایت
سئوالی داشتم که به اذن آن دفتر معظم منتظر الجواب هستم
آیا سازمان فدائیان خلق ایران-اکثریت داخل کشور با خارج کشور آن یکی است یا خیر؟
التماس و دعا
٨۶۵۴۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ شهريور ۱٣۹۷       

    از : نادری

عنوان : درود رفقای گرامی داخل کشور
من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی کرامت چنان به خوان که تو دانی.
گرامشی مینویسد: قدرت توسط ایده ها به دست می آید. خانواده، مدرسه، کلیسا، احزاب، حرفه ها، موسسات علمی، دانشگاهی و هنری، از طریق ارتباطات جمعی واز طریق ایدئولوژی، شکلی از سلطه طبقاتی را میسازند. قدرت در قالب یک روش زندگی و اندیشه، یک نوع فرهنگ و روابط اجتماعی را باجراء در میآورد. این روابط اجتماعی وابستگی و رضایتی را ایجاد می کند که تسلط طبقه حاکم را تضمین می کند. قدرت منبع هژمونی نیست، بلکه نتیجه آن است. هژمونی فرهنگی برای فتح و حفظ قدرت ضروری است.از نظر گرامشی اندیشه و کنشگری انقلابی،عبارتست از مبارزه علیه ایده های پوپولیستی طبقات پایین دست در راستای غلبه بر ایدئولوژی غالب برای بدست آوردن قدرت. قدرت از طریق قهر به دست نمیآید، بلکه به وسیله "مخالفت و مبارزه علیه ذهنیت" به دست میآید. برای تسخیر قدرت،باید برای بدست آوردن فرهنگ(خارج کردن آن بمثابه کنترل در دست دیکتاتوری) مبارزه کرد؛ زیرا این کلید ارزش ها و ایده ها است".
رفقای گرامی درود
ممنون از تلاش شما در ارایه تحلیل از شرایط مشخص. همانطوریکه بدرستی اشاره کردید: "امروز پراکندگی صفوف، سازمان نیافتگی، فقدان برنامه‌های کوتاه و بلند مدت متناسب با شرایط سیاسی و پذیرش اجتماعی، و توهم‌پراکنی نسبت به امکان اصلاح ساختاری رژیم، مهمترین عوامل آسیب‌رسان به همبستگی سراسری مردم به جان آمده از ظلم و استثمار نظام مستبد ولایت‌فقیهی و ساختار ضدمردمی جمهوری اسلامی می‌باشند ...".به باور من باید براین گفته شما افزود ه شود که در این پراکندگی افراد و گروه های سیاسی بر نقار تفرقه و پراکندگی و در حمایت از حزب ولایی(اصلاح طلبان حکومت ساخته) پافشردند. رفقای گرامی لازمست باطلاع شما برسانم که من چند دوره عضو شورای مرکزی و مسئول روابط بین المللی سازمان در خارج از کشور بودم. اما در بازه های زمانی بعلت نطرات متفاوت و اختلافات بویژه با هیئت سیاسی و اجرائی و در اقلیت گرفتن در مقابل تفکرات رسوب یافته از تئوری ضد علمی "شکوفایی جمهوری اسلامی" ، از طرف سازمان چپ و سکولار، آزادیخواه ناچار به استعفاء از تشکیلات خارج از کشور در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۷ و سرانجام در سال ۲۰۱۴ شدم. علت استعفاء اخیر هم این بود چرا در نشست شورای مرکزی رای به عدم شرکت در انتخابات ریاست "جمهوری" گرفته شدءاما بعداز اعلام رای در"انتخاب" روحانی ،اعضای هیئت سیاسی و بعضی از مدعیان خود خوانده"فرزندان و پدر خوانده های" سازمان در تدوین اعلامیه با عنوان "تبریک به مردم برای تفییر" با هم مسابقه گذاشتند. این اقدام هیئت سیاسی همان کارد به استخوان بود. لازمست بگویم که حدود پنج یا شش ماه قبل از انتخابات، رفقای داخل دو خبر مهم در باره آماده سازی روحانی برای کاندیداتوری ریاست "جمهوری" و تماسهای پنهانی دیپلماتیک ایران و آمریکا در عمان بمن داده بودند و من به مسئول وقت هیئت سیاسی اطلاع دادم که با بی توجه ای از کنارشان گذشت .
باری بعد از هر استعفاء هر باره با وساطت برای ادامه همکاری در تشکیلات خارج شروطی را گذاشتم. از جمله گشودن ستون دیدگاه ها بدون سانسور بود. گرچه این درخواست انجام شد اما تیغ سانسور در نقد رادیکال از نظام جهل و جنایت بدست هیئت تحریریه "کار آن لاین" ادامه داشت. طنز و تراژدی روزگار بآن حد بود که یکی از همان تیغ بدستان خود قربانی سیاستی شد که بعد از سالها در حمایت از "اصلاح طلبان" و "اعتدالیون" باین نتیجه رسیده بود که سیاستهای لبیرالی روحانی کارد به استخوان کارگران رساند و در نقد از لیبرالیسم، خود مورد سانسور قرار گرفت و کلا از همه مسئولیتهای سازمانی استعفاء داد.
جهت اطلاع شما و دیگر رفقای داخل ،بخشهایی از تبادلات نامه با هیئت رئیسه شورا:
رفیق حسن نادری عزیز،
نامه شما را دریافت کردیم و در جلسه هیئت رئیسه شورای مرکزی آنرا با حضور مسئول هیئت سیاسی- اجرائی مورد بررسی قرار دادیم، همگی رفقا از اعلام استعفا شما متاثر شدند ولی رفقا مطمئن بودند که با عشقی که به جنبش فدائی و رهائی زحمتکشان از یوغ ستم طبقاتی دارید این سنگر و رفقای را براحتی رها نخواهی کرد.
سازمان در برنامه بر برکناری جمهوری اسلامی و استقرار جمهوری سکولار و دمکراتیک تاکید کرده و با تجریبه اندوزی از تجربه ناگوار سال های اول انقلاب، دنبال این و یا آن جناح حکومت نخواهد افتاد. طبعا شما می توانید تقویت کننده این گرایش باشید.
از شما دعوت میکنیم در نشست آتی هیئت رئیسه شورا و مسئول هیئت سیاسی- اجرائی حضور یابید و مسائل را به اتفاق مورد بحث و گفتگو قرار دهیم.
بزودی شما را در جریان زمان جلسه قرار خواهیم داد.
با آرزوهای نیک
هیئت رئیسه شورای مرکزی
۳ بهمن ۱۳۹۲ - ۲۳ ژانویه ۲۰۱۴
هیئت رئیسه اولین نشست خود (چهارشنبه ۵ فوریه ۲۰۱۴) را به بررسی موضوع شما اختصاص داد و شما را برای گفتگو با حضور مسئول هیئت سیاسی- اجرائی نیز دعوت نمود که شما چند ساعت پیش از این نشست با ارسال نامه ای دعوت ما را رد و گفتگو را بیفایده دانستید. با اینحال رفقای حاضر در نشست ذکر شده بر یافتن راهی جهت گفتگو با شما تاکید نمودند و در این راستا نیز تلاش صورت گرفت اما تماس(کوشش برای ارتباط تلفنی با موفقیت همراه نشد) برقرار نگردید. رفیق حسن عزیز، آیا طرح بی تفاوتی مسئولین سازمان با استعفای خودتان را واقعاً منصفانه میداند.
در خاتمه امیدواریم که هر چه زودتر بتوانیم در جهت رفع ناروشنی ها و بررسی نکاتی که در نامه استعفای تان مورد تاکید قرار داده بودید، جلسه برگزار کنیم.
با آرزوهای نیک
هیئت رئیسه شورای مرکزی
۲۵ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۴ فوریه ۲۰۱۴
من در جواب به درخواست فوق با ایمیل نوشتم: ... "علاوه برآن موارد همراه استعفاء، مقاله ای با عنوان "چه کسی حزب کمونیست ایتالیا را به قتل رساند" را که در بعضی از سایتها منتشر شد برای شما و میلینگ لیست ارسال کردم تا شاید مقدمه و یا یادآوری برای مرورکردن هرکدام از ما از آنچه در این سی و پنج سال اخیر بر سازمان گذاشته است مکثی شود تا ببینیم اشکالات و انحرافات از کجا سر چشمه گرفته اند. راستی اگر تیتر را با چه کسانی سازمان... را به قتل رساند، عوض کنید چه قضاوتی میتوان از آرشیو وجدان فردی هر کدام از بازیگران ارائه داد. چگونه میتوان یک "تصمیم جمعی" را اعلام نمود و اما مسئولیت فردی به سبب پذیرش تبعیت در اراده "جمع" واکنش نشان ندهد. کشورمان در این سی و پنج سال از جانب نیرویهای اهریمنی جهل و جنایت و با دستیاری غیر مستقیم تفکرات انحرافی برخواسته از زررادخانه تئوری "دوران" آنچنان زحمی برداشت که آثار روانی و جسمی آن تا سالها بر نسل کنونی و آینده و بویژه زنان و جوانان همچنان چالش انگیزخواهد بود.(من در یکی ار سخنرانیها خو در یکی ازکشورهای اروپایی در سال ۱۹۹۸ به نقش تعیین کننده زنان و جوانان و انقلاب انفورماتیک و تلفن همراه در تحولات آینده کشور تاکید کرده بودم). به باور من،افراد و نیروهائی با یدک کشی "اپوزیسیون" در خارج از دستگاه حاکمیت نظام جهل و جنایت نمیخواهند و یا نمیتوانند قاعده مندی قدرت حاکم را درک کنند و از سر استیصال به این یا آن گرایش قدرت جهل زا برای" بازگشائی فضای امنیتی" بسنده میکنند. همانند نمایشنامه تراژدی " کینگ لیر" اثر ویلیام شکسپیر، فرماندهان مست،با اشاره دست، نابینایان را به سوی یک هدف فرامیخواندند. آیا این همه فاجعه انسانی در مفهوم جامعه آنومی دورکهایم،منتج از عملکرد قواعد و قانون قدرت در ایران را نمی بینیم؟ اگر چنین است و جزء جزء عملکرد منفی حاکم را به جریان هارتر نسبت دادن و نه آنرا از طبیعت نظام دانستن، فقط به فقط از جانب کسانی برمیآید که فی نفسه باید به ذات دموکرات بودن آنها شک کرد وآنرا باید به حساب رفتار انسانهای خودزن، قادر به تائید قدرت دانست".
"اعلامیه هیئت سیاسی در تبریک با اعلامیه ۲۶ ژوئیه شورا مبنی به عدم شرکت و آنهم با فاصله کمتر از یک ماه نشان میدهد که اولا مسئولین از سیاست فوق العاده فاجعه بار و ارتجاعی و میزان ما نور مرکزقدرت و حاکمیت شناختی ندارند . دوم آنکه نیروی موثر در درون و پیرامون سازمان در پبشبرد "اتحاد"با جناحی از حاکمیت همچنان جان سخت است. بنابراین برای من که خواهان برانداری متمدنانه نظام جهل و جنایت هستم،ادامه ماندن در این جمع را غیر موجه میدانم".
"در پایان از همه عزیزانی که در کنگره ۱۳ به من رای دادند صمیمانه سپاسگزارم.این عزیزان بدانند که مبارزه من برای پیشبرد فرهنگ سکولار،چپ دموکرات و وفادار به ارزش والای عدالت اجتماعی ادامه خواهد داشت. زیرا عملکرد سی و پنج ساله این نظام جهل و جنایت، تولید کننده ویژه خواران،بیخانمانی میلیونها نفر در داخل و تبعید درخارج،استثمار بی حد از کارگران با نسخه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در لیبرالیسم افسار گسیخته،وجدان هر انسانی را به درد میآورد. یا مبارزه تا بآخربرای دیانت انسانی یا تسلیم و استیصال و قناعت با این یا آن امامزاده جناحی از حاکمیت. لطفا ازشما تقاضا میکنم تصمیم مرا به هر نحوی که صلاح میدانید به تشکیلات و حتی با آن گروه و سازمانهای که در همکاری هستید اطلاع دهید".
با احترام
حسن نادری
۲۰ ژانویه۲۰۱۴ ـ ۲۷ دی ۱۳۹۲
من در ادامه ایمیل ها نوشته بودم:"همانطوریکه پیش و بعد از "انتخابات"مهندسی شده دستگاه حاکم برای برآمد حسن روحانی(فریدون) نوشتم و گفتم: امروزه اخبار و مصاحبه ها همگی از "سیاست حساب شده و هوشیارانه سیستم حاکم" در سمت دادن "پیروزی"حسن روحانی ـ معاون ستاد فرمانده ارتش در زمان جنگ و طراح و همفکر رفسنجانی در برپائی دادگاه صحرائی متشکل از جنایتکاران قاضی رازینی،محمد ری شهری و وزیر دادگستری کنونی پور محمدی ،در اجرای احکام اعدام نظامیان وطن دوست دریادار افضلی و ۱۳۱ نظامی همراه ـ خبر میدهند. به مصاحبه امیر محبیان در سایت "مثلث" دقت کنید: به گمانم سیستم قصد داشت حرکتی حساب شده را در حوزه تعامل بین المللی انجام دهد نه احمدی نژاد می توانست این نقش را بازی کند و نه مصلحت بود کار بدست اصلاح طلبان بیفتد که استحکام لازم را برای این پروژه مهم نداشتند، طبعا روحانی با سوابق خود و نگاه امنیتی خاص تبحر لازم را در این مورد داشت. حرکت هاشمی شاید درون یک حرکت کلان قابل تاویل است". "بنابراین، این پیروزی را نمیتوان باین "مردم" سیال فکر وسیال رفتار در انتخابات به "تغییر" تبریک گفت. تاریخ ایران و جهان از این انتخابات کوربسیار خسران دیده اند".
در ادامه گفتگوهها، چنانکه رفیق گرامی،... مسئول هسا در قبال استدلال من " درغلط بودن تبریک از طرف اپوزیسیون به مردم در انتخابشان در قاعده کلی را درست میداند اما در باره ایران میگوید استثناء دارد، باید بگویم که این استثناههای سخت جان از دیرباز در قالب حمایت از"خط امام" همچون در تشکیلات مسلط اند.من می پذیرم که جریان طرفداران "پوزیسیون" و استحاله گرایان در سازمان قوی است و آن بخش از نیروی مدافع استراتژی تغییر هم در پیچ تاکتیک و حمایت از "اصلاح گرایان" طرفدار اجرای بی تنازل قانون اساسی، زمین گیر و بر دو صندلی نشسته است.این دو نیرو ی "راست" و"میانه" بجای تدبیر مستقل به روز مرگی افتاد و متاسفانه در این راه هنوز جان سخت اند و حاصل این بی تدبیری را میتوان در سکوی امروزی در کمییت سازمان در شرایط حال مقایسه کرد. چه در رابطه با خود سازمان و چه در رابطه با جنبش و موقعیت سازمان بعنوان یک نیروی سیاسی چپ مدافع حقوق زنان،زحمتکشان،جوانان.. در یک کلام جایگاه شهروندی در یک جامعه". "باری گفتنی ها و دردها بسیار اند. اما راه حل پیشنهادی من در شرایط کنونی حداقل در سه بند خلاصه میشود:
۱ ـ "کار آنلاین" بیان کننده و تولید فکر و خبر نیست و در پیچ تفسیر لحظه توقف کرده و کردانندگان کنونی آن را در خط مصوبات کنگره که "جمهوری اسلامی را مانع استقرار دموکراسی " میداند، نمیبینم. براین اساس خواهان ستونی بنام جریان تحول طلب"دیدگاه ها" هستم تا مقالات من و یا دیگر دوستانی که خود را با مواضع من نزدیک و نهادن شعار "اتحاد همه نیروههای جمهوریخواه در انحلال نظام جهل وجنایت" در بالا و یا پائین ستون و مقالات خودهستند،گشوده شود. مقالات من بدون تغییر تیتر و دستکاری منتشر شود. یادداشت سیاسی بیان کننده نظرات و مصوبات کنگره در راستای فوق برای بسیج افکار عمومی در تغییر توازن نیرو در جامعه به سود نیروهای سکولار و کثرتگرائی و عدالت اجتماعی سازمان داده شود".
نامه استعفاء از سازمان:
ـ جناب .....،مسئول هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت)
ـ جهت اطلاع هیئت رئیسه شورا
بدین وسیله کنارگیری خود را از شورای مرکزی سازمان،و مسئول روابط بین المللی اعلام میدارم. قدر مسلم کنارگیری از این دو ارگان با کنارگیری از سازمان(خارج از کشور) همراه است.
این تصمیم ناشی ازآن است که پس از سالها تلاش مستقیم شفاهی،کتبی باین نتیجه رسیدم سازمان نمیتواند تولید فکر،تولیدخبر و سیاست مستقل درراه برکناری نظام را پیشبرد ونیروی موثری در سازمان به هر دلیلی در پیروی با جناحی از حاکمیت جهل و جنایت جمهوری اسلامی هستند". .....
رفقای گرامی داخل کشور!
همانطوریکه کم و بیش در جریان هستید، بخشی از رهبران همیشه در صحنه و پدر خوانده سازمان در تشکیلات خارج بعد از چندین سال تلاش با بخشی از رفقای سازمان اتحاد فداییان وحدت نمودند تا به زعم خودشان در درجه نخست به درخواست رفقای اتحاد که سازمان اکثریت را بمثابه "معضل" در جنبش میدانستند جواب بگویند. و در مرحله دوم دست به انحلال سازمان بزنند. اما تا آنجائیکه من اطلاع دارم تلاش این جماعت در فراخوان و جلب و رهبری بر اعضای داخل ناموفق بود. طرفند عضویت در دو حزب و برگزاری کنگره های ۱۶ و ۱۷ و تلاش برای خنثی سازی نام و فعالیت سازما در خارج هم بی اثر خواهند بود.چنانکه عده ای دیگر از رفقای داخل در تماس و انتقال اخبار بمن گفتند که "موضوع وحدت و تغییر و انحلال سازمان ربطی بما ندارد و ما بکار خودمان ادامه میدهیم و ما بیشماریم" .نظر این رفقا در باره وحدت این بود که شکلگیری هر حزب در خارج از کشور نمیتواند در داخل کشوری که بیش از ۸۰ میلیون جمعیت و نیروهای بالنده برخاسته از بحران داخلی و همه جانبه رژیم روبروست اثر گذار باشد و بخشی از این نیروهای جوان که در خانواده های سیاسی و بعد از انقلاب متولد شدند در درجه نخست تحت تاثیر آموزش اولیاء و پیشینه مبارزاتی پدر و مادر و اقوام نزدیک قرار دارند و به آن افتخار میکنند. .. ازطریق ارتباطات جمعی، کم و یش با مسائل جهانی آشنا هستند اما مسائل حاد اقتصادی،فرهنگی وسیاسی را از طریق تماس روزمره درک میکنند. در بعضی از مواقع از سر نومیدی موضع پرخاشگری نسبت به جریانات سیاسی حاکم برکشور دارند و سازمانهای سیاسی برون مرزی را خوش نشین میدانند". این رفقا همچنین باین نظر کلی و یا "نظر سنجی" اشاره داشتند که ۸۰درصد مردم آماده پذیرش تغییر نظام هستند. اما کمتر از ۴۰درصد آماده حرکت اعتراضی علیه رژیم هستند. ونکته با اهمیت اینکه مردم بیش از پیش به گذار از دو جناح روی آوردند. اما علت اینکه هنوز در کمتر از ۴۰ درصد حاضر به خیابان ریختن هستند اینستکه دیگر به رهبران جنبش سبز اعتماد ندارند و دراین مرحله حاضر به ریسک نیستند. زیرا رهبران جنبش آنها را در سال ۸۹ تنها گذاشتند و خود به خانهای خودشان برگشتند". رفقا معتقد بودند احتمال اعتراضات در کمتر از یکسال وجود دارد و جان جوانان بیکار به لب رسیده است". این نقل و قولها و اخبار رفقای داخل را در تاریخ ۲۶ آوریل ۲۰۱۷ همراه گزارش بسیار مفید بویژه در باره انتخابات پیش روی (۹۶)به رفقای سابق داده بودم.
طنز روزگار اینکه همین رفقای سابق موثر و پدر خوانده سازمان سالها مسئول پیشبردن سیاست انحرافی حمایت از نیروی باصطلاح "اصلاح طلب" نظام جهل و جنایت پیگیر بودند. سیاستی که سازمان را بیش از پیش از نیروی اپوزیسیون بویژه دموکرات،سکولار و جمهوریخواه دور میکرد و سازمان را در تصمیم به سیاست واقعن گذار از جمهوری اسلامی ناکارا کردند. این همه در کناره گیری بیش از پیش رفقای خارج از کشوراز سامان موثر بودند.
رفقای گرامی داخل کشور! درخواست من از شما رفقا اینست که:
بیش از پیش ارتباطات خود را با در نظر داشت مسائل امنیتی و بیرحمانه رژم افزایش دهید. در توضیح وضعیت کنونی اقتصاد افسار گسیخته و اختلاسهای برنامه ریزی شده حاکم به دونکته مهم اشاره کنید: اقتصاد یک علم است و تابع قواعد ملی و بین المللی و برخلاف گفته آیت الله خمینی اقتصاد برای خر نیست بلکه میتواند بمثابه ابزاری در بهینه سازی زندگی مردم باشد. اقتصاد ایران بواسطه ماجراجوییهای منطقه ای اقتدارگرایان حاکم در محاق قرار گرفته و برای فرار از بحران،اقتدارگرایان نسخه های صندوق بین المللی پول و نهادهای مشابه در اجرای سیاستهای نئولیبرالی باجراء در میآورند. از طرف دیگر اقتصاد ایران بواسطه اجرای احکام انحرافی سید علی خامنه ای در قالبهای کوناگون از جمله "اقتصاد مقاومتی" که ریشه در کج فهمی از اقتصاد و مطیع قدرت تسبیح بدستان بازار و رانت خواران که بیش از پیش بحران آفرین است را افشاء کنید. بعلاوه با حوصله نقش قدرتهای خارجی در آلترناتیو سازی و خطرات ایجاد درگیریهای نطامی و تبعات آن را افشاء کنید.
دستهای شما را به گرمی میفشارم. با امید به انحلال نظام جهل و جنایت. و پیروزی استقرار نظام جمهوری،استقرار دموکراسی و جدایی دین از دولت،احترام و دوستی همه اقوام و ادیان بدون تبعیض در کشورمان ایران.
حسن نادری
۲۰ سپتامبر ۲۰۱۸ ـ ۲۹ شهریور ۱۳۹۷
٨۶۵٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣۹۷       

    از : masoud memar

عنوان : حضور آ. بزرگمهر
برای طولانی نشدن مطلبم به همان چهار موردی که نوشتید میپردازم
۱. قدرتهای خارجی و عوامل آنها هر زمان و در هر مکان چه دست داشته باشند چه دست پائین هیچ تفاوتی در این اصل بدیهی نمی کند که اگر عموم مردم همراهی نکنند بقول گابریل گارسیا مارکز آنوقت سیاستمدار فقط میتواند جای بالش خود را تغییر دهد. شما میتوانید تحلیل کنید که اغلب مردم فریب خوردند یا توقع دیگری داشتند یا عقب مانده بودند یا هر برداشت دیگری که قابل بحث است اما به هر دلیلی به خیابان آمدند برای سرنگونی سلطنت پهلوی و اگر نمی آمدند دست خارجی یا داخلی قادر بود همان کاری که مارکز گفت بکنند.
۲. مبارزه چه ربطی به روابط ارگانیک دارد ؟ رابطه ارگانیکی با جامعه یعنی عموم جامعه با شما در ارتباط باشد حرفتان را بخواند اگر انتخاباتی را تحریم کرد به پای صندوق نرود اگر گفت شاه باید برود مجبور به رفتنش کند. ترکیه را مثال زدید اردوغان هر که باشد خوب یا بد دیکتاتور یا دموکرات رابطه وسیع ارگانیکی با جامعه دارد به همین دلیل مردم سربازان کودتاچی را در خیابان
شلاق زدند. همانطور که اوجالان با کردهای ترکیه روابط ارگانیک دارد.
۳. جوابش در همان توضیح ۱ آمد. سالیوان یا هایزر هر ساخت و پاختی هم که با روحانیت کرده بود جای خود٫ اما اگر مردم در خانه می ماندند سلطنت پهلوی در ۵۷ اسقاط نمیشد حتی اگر دهها سالیوان ها با روحانیت همکاری میکردند. بنابر این بگردید پیدا کنید که چرا با اینکه عموم جامعه بروشنی این حکومت را نمی خواهد اما برای سرنگونی به خیابان نمی آید
۴.شما در مورد حق حیات و نوع آن در آینده ایران گفتید . کسی قادر نیست آنرا تعیین کند اما میتواند در راستای تحققش مبارزه کند البته اگر واقعبینانه در زمین نه در هوا سیاستورزی کند در غیر اینصورت نه تنها جواب منفی میگیرد بلکه ناخواسته موانع را مستحکم تر نیز میکند. نمیدانم شما یادتان هست که بعد از سقوط سلطنت پهلوی همه جا گردهمائی و سخنرانی بود از نماز جمعه ها تا میتینگ های مجاهدین و فدائیان. برای مثال شعار هوائی « ایران را سراسر سیاهکل میکنیم » چند ماه بعدش واقعیت زمینی آن بود که وقتی در شمال حزب اللهی ها به دفاتر و کتابفروشی های فدائیان هجوم بردند یا دستگیر شدند یا برای حفظ جان به تهران پناه آوردند.
بعد از دوم خرداد که به اصطلاح جنبش اصلاحات نام گرفت. دیری نپائید که کیهان شریعتمداری خط بطلان و واهی به اصلاح نظام کشید در خرداد ۷۶ رجوی در نشریه مجاهد خاتمی را لقب «فتنه» داد و بعد از چالشهای نیروهای حکومتی و استحکام اصولگرایان٫ مبنای سیاسورزی اپوزسیون بر پایه « اصلاح پذیری یا اصلاح ناپذیری نظام» تبدیل شد یعنی باعث از هم گسیختگی نیروها شد. ائتلاف ها بر همین پایه متمرکز شد. اصولأ نیروهای اجتماعی تلاش خود را میکنند در زمین هنر فرهنگ موسیقی ورزش محیط زیست کار اقتصاد حق رأی صحنه انتخابات و غیره اما اپوزسیون قادر نشد دراین زمین سخت و واقعی نیروهای اجتمائی را پوشش دهد یا بقدری نمایندگی کند بلکه برای مثال چون این نظام اصلاح پذیر نیست پس شرکت کردن در آن یعنی تداوم نظام و برخی فراتر نیز رفتند و بمثابه شریک در جنایات قلمداد کردند یا آرزوی باخت تیم ملی فوتبال را کردند یا فلان کارگردان را جیره خوار نظام خواندند.
بر این باورم که حداقل گذشت یک نسل کمک زیادی به سیاستورزی بخصوص در جنبش چپ خواهد کرد.
٨۶۵٣۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۷       

    از : کیا

عنوان : عمل در خارج تا به داخل انتقال یابند به زمان احتیاج دارد!
بعضی از رفقا اشاره ای به حزب چپ و هواداران اکثریت داخل کشور ،چگونگی تاخیر در انتقال را دارند " به حق"
اولا این چندان مهم نیست،مهم تشکل و فعالیت در داخل است در سمت مبارزه با ولایت!
دوما تاخیر زمانی را بعنوان یک واقعیت میبایست ارزیابی کنیم.
رفیق نکونام به درستی به نکته ای انگشت گزارده اند و آن این است.
شما در داخل سعی و کوشش کنید و در میان مردم روید و سازمان دهید ما هم از خارج همایتتان میکنیم.
٨۶۵۱۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۷       

    از : آ. بزرگمهر

عنوان : To Mr masoud memar
راستش می خواستم در مورد این ارزیابی و دیدگاههای جمعی از هواداران فدائیان اکثریت فقط بنویسم که نه ! اگر حکومت دیکتاتوری پادشاهی و طبقات حاکم آن بعداز سقوط به حکومتی بازتر ، مترقی و چند صدائی فرا میروئید می توانستیم برای آن انقلاب انواع تعریف و تمجید ها کنیم. امروز خیلی دور نیست که فراموش کنیم در انتقال قدرت موضوعات منطقه ای و جهانی وارد صحنه شد تا فقط و فقط نیروهای مذهبی و ارتجاعی قدرت را از ارتش شاهنشاهی تحویل بگیرند . یکی از کارهای درست ما فذائیان تحریم همه پرسی ضد انقلابی خمینی و بازرگان بود.دریغ که بعدا مبارزات ضد امپریالیستی بر همه چیز سایه انداخت.بهر صورت کامنت شما خیلی ایراد دارد.... نه خیر این طور که شما فکرر می کنید نبود و نیست.....
۱. می گوئید «بخش قابل توجهی از مردم یعنی( عموم مردم ) هر کاری که بخواهد ٫ قادر است انجام دهد.» نه خیر ...بستگی به عوامل زیادی دارد.....در ایران ما همیشه قدرت های خارجی و عوامل آنها دست بالا را داشتند و سال ۵۵ تا ۵۷ استثناء نبود.

۲. نوشتید « مخالفان رژیم در خانه تیمی بودند و هیچ رابطه ارگانیکی با جامعه نداشتند...» نه جانم ....بخشی از تمام و کل نیروهای مخالف خحکومت بود که به اشکال مختلف مقامت و مبارزه منفی و فرهنگی و سیاسی کرده بودند تا سال ۵۷..»
۳. .درست می گوئید « . امروز میتوان بصراحت گفت که عموم مردم حکومت جمهوری اسلامی را نمیخواهند.. » اما نادرست است که خیال می کنید: « باید واقعبینانه و بدون هیچ پیش فرض و خواست آرمانی علت عدم براندازی نظام توسط عموم مردم را دریافت.» این گزینه بی پایه است .بدلیل اینکه فراموش کردید که در سال ۵۷ غرب و نمایندگان آمریکا سالیوان و هایزر به ارتش شاهنشاهی دیکته کردند که اعلام بی طرفی نمایند، شاه رفت و خمینی آمد....
شرائط جهان بکلی متفاوت است دیگر چنان انتقال قدرت فرمایشی از شاه به خمینی و خیانت به حق حاکمیت مردم امکان پذیر نیست مگر با الگوهای جدید مثل افغانستان ، سوریه ، عراق و لیبی که بسیاری از ملت ها را مرعوب کرده اند.
۴. نوشتید « تئوری بافی ذهنی ( اصلاح پذیری یا عدم اصلاح پذیری نظام ) که خود زائیده سیاست آرمانخواهی است ..» ای حرفها ساده نیست جای بحث دارد.ولی مسئله ایران گذار از حکومت دینی و فقاهتی به دموکراسی سکولار است که از صدر مشروطه روحانیون مزاحم دموکراسی و حکومت پارلمانی و سکولار بوده اند. بر خلاف نظر شما نیروهای سیاسی مذهبی در بهترین و خوش بینانه ترین حالت به عنوان حق شهروندی و رعایت حقوق بشر فقط حق فعالیت دارند. ولی بعنوان بخشی از نیروها بدون دخالت دین در حکومت می توانند در آینده سیاسی ایران حضور داشته باشند . شما این پاندول سکولاریسم ـ ارتجاع دینی را در ترکیه هم می بینید از خلافت عثمانی تا همین چند سال پیشر، تعادل قوا بسود نیروهای سکولار بود ولی فالانژها با وجود تمام خرابکاریها دیگر نمی توانند ترکیه را به ۱۹۲۰ بر گردانند.
در ایران هم مردم بخوبی و با تجربه زندگی فهمیدند که رهبران کنونی شایسته اداره ی مملکت نبوده و نیستند و حق ندارند سرنوشت همه را بگروگان بگیرند تمام مقایسه هائی که باگدشته می کنند از این جهات عینی است نه «ستایش» دیکتاتور های سابق..
حرف آخر: در کشور ۸۰ میلیونی ایران دیگر گروهی نمی تواند خود را نماینده «خدا» یا تمام مردم جا بزند. با تائید نظرات نویسندگان بخشی از فدائیان اکثریت در داخل کشور در مورد حکومت ، مجاهدین و شاهدوستان « توضیح تکراری که آنها قانون اساسی مشروطه سلطنتی را با کودتا زیر پا گذاشتند و بهتر است پهلوی پرست یا شاهدوست نامیده شوند.».
نجات ایران در تشکیل مجلس موسسان با شرکت تمام نماندگان سراسر مردم از سراسر ایران ـ کاری که باید بعداز انقلاب بهمن می شد ـ تدوین قانون اساسی بعنوان میثاق مشترک تمام مردم که ایجاب می کند تمام نیروها از هم اکنون خود را برای آن آماده کنند وگرنه در بر همین پاشنه می گردد.
٨۶۵۱٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۷       

    از : حسن نکونام

عنوان : به سازمان فدائیان خلق ایران (داخل و خارج کشور)
با درود! انتظار می رود که پرسش «هموطن» پاسخ داده شود، تا هرگونه ابهامی در این مورد برطرف گردد. سپاس
٨۶۵۱۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۷       

    از : داریوش لعل ریاحی

عنوان : ایران را در پروسه در حال اجرای ، برنامه های تدوین گردیده بانک جهانی و سرمایه داری آمریکا ، بنگرید .
تمامی این مقاله از ابتد تا انتها ، جمع است از حقایقی که باکلمات به دنبال هم آمده ، ولزومی هم در باز نشر این حقایق نیست ، در جایی که میلیون ها نفر از هموطنان ما این گفته ها را با رگ وپوستشان حس می کنند و روزانه با آن درگیرند .
گفته اید ، یاگفته اند آن هواداران سازمان در داخل کشور که ایجاد سازمان سراسری کارگران و زحمتکشان را در دستور کار قرار داده اند .
زهی تأسف و درد که بعد از آن همه شعار و وام گیری از اندیشه های مارکس که تمامی رفیقان در برداشت توری در آن استاد شده اند .
تازه در دستور کار قرار داده اند .
به کجا چنین شتا بان ؟
آن واقعییتی را که نمی بینید ، یعنی بعد از گذشت چهل سال ، هنوز از دید رهبران سازمان های چپ ، پنهان مانده است .
اجرای گام به گام ، دکترین شوک تراپی در جامعه جوانی است که کارآمد ترین نیروی کار ارزان را می تواند در اختیار ، سرمایه داری غرب قرار دهد .
وقتی از اصلاح در درون و هجویاتی از این دست ، می گویید و می گویند . تن دادن به زیر بختک رفتن ، این ملتی است که دزدان و اختلاس گران کمرشان را شکسته اند و روشنفکرانشان نیز ، درک درستی از آنچه در حال وقوع است ،ندارند .
٨۶۵۱۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۷       

    از : هموطن

عنوان : سردرگمی
جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت (داخل کشور)با خارج کشور تفاوت دارند؟ آری یا خیر لطفا توضیحی داده شود.
٨۶۵۰۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست