سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

صدای شکستن تابوها - جمشید طاهری پور

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : شهیر اسدی

عنوان : چه باید کرد
آقای طاهری پور مطلب جالب و پر محتوایی بود.
چه بدرستی در این دوران ترلزل حکومت اسلامی به "چه باید کرد" ها پرداخته اید.
متاسفانه خیلی از گروه ها و سیاستمداران اپوزیسیون ایران، یا هنوز به این موضوع مهم نپرداخته اند و یا بدرستی این مهم را نمی شناسند و از بازکردن همه زوایای آن عاجزند.
لطفا درباره این "چه باید کرد" در این دوران حساس و خطیر بیشتر بنویسید و آنرا به یک بحث همه جانبه در اپوزیسیون ایران تبدیل کنید.
٨۶۵۹۷ - تاریخ انتشار : ۲ مهر ۱٣۹۷       

    از : ع.ا ط.

عنوان : ادامه چراغ های رابطه خاموش است!
ساخته نخواهد شد. در پس اندیشه شما چند فرهنگ باوری زیبا و قابل ستایش است که امتزاج خشونت پرهیزی را خواه و ناخواه با خود حمل می کند.
اما در خاتمه وقتی به مباحث اتنیکی در ایران می رسیم همواره وزن این گفتار در کفه کردستان عزیز به دلیل تاریخ مبارزاتی خونبارش بیشتر خواهد شد.امروز نیز کردستان دورانی سرشار از تجربه های تلخ و خونبار و نابرابری و تبعیض راکه حکومتگران ساخته اند را با خود دارد.کردستان در طول تاریخش پر از دلاوری ها و قدم برداشتن در راه خشونت گریزی وتساهل و تعامل بوده است،ولی متاسفانه هیچگاه به نیت صلح طلبانه اش وقعی نهاده نشد و حتی تبلیغات زهرآلود حاکمیت هماره خواسته است تا تصویری خشن و قهرآمیز از کردها به نمایش بگذارد.نمونه بارز روحیه پذیرش تساهل و خشونت گریزی کردستان را در نمونه تاریخی نزدیکتر آن به اولین سال پس از انقلاب بر می گردانم که چگونه مبارزین کرد راه عدالت وآزادی،ابتدا سیاست مدارا و مذاکره را با دولت وقت پیشه کردند و رژیم اسلامی با توجه به ماهیت ضد مردمی و قومیش پاسخ ندای حق طلبانه شان را با توپ و تانک وگلوله وتیربارانها داد...جامعه مدنی و سیاسی کردستان آنروزهاچون هیچگاه برداشتی لیبرالی از تساهل و مذاکره و مدارا نداشته و صادقانه به حمایت از توده های تحت ستم کرد و خواست هاشان به آن روکرده بودند توسط حاکمیت به خاک وخون کشیده شدند.کردستان آنروز هم هیچگاه با همبستگی جمعی،ارتباط و مسئولیت شناسی سیاسی واجتماعی در کنار ایرانی آباد و آزاد بیگانه نبود.اما دلیل اصلی دست به اسلحه بردن و پذیرش خشونتش در مقابل رژیم سفاک،خلاء فرهنگ سیاسی جاافتاده خشونت پرهیزی بود که در حاکمیت جمهوری اسلامی وجود داشت.آلترناتیو چپ نیز این را درک نکرده و با تحلیل ها وتاکتیک های نادرستش آتش بیار معرکه گردید!
امروز پارادایم خشونت پرهیزی تقلیل خواست های بر حق توده ها و قومیت ها نیست.در خواست بنده نوازانه از حکومت نیست.امروز خشونت در سرشته شدن سرمایه داری با ذات جهانی شده بنیادگرائی را تقویت می نماید.نژاد پرستی،نفرت پراکنی و تبعیض و تاثیرات فاجعه بار آن در نظام اقتصادی_سیاسی امروز مشهود است... در انتظار ادامه نوشتار هاتان.بدرود.
٨۶۵٨۹ - تاریخ انتشار : ۱ مهر ۱٣۹۷       

    از : ع.ا ط.

عنوان : چراغ های رابطه خاموش است!
بادرود و سپاس از تداوم نوشتارتان.
اشکال مدنی و خشونت پرهیز بودن مبارزه برای تغییرات اجتماعی با عناصری از مناسبات سیاسی_اجتماعی و ساختار حاکمیت ها رابطه برقرار می کند.مناسباتی را تعریف می کند که کنش های اجتماعی در آنها شفافیت یافته و شکل می گیرند.
در دموکراسی های صنعتی مدرن است که خشونت پرهیزی یا کنش بدون خشونت در مقابل دولت ها "مقاومت مدنی" نامیده می شود. این مقاومت و ایستاده گی با روش هائی نظیر راهپیمائی ها،گردهمائی های عمومی، استفاده از فضای مجازی و سایبری، تمرد و سرپیچی جمعی از قوانین نا عادلانه،تشویق توده ها به امتناع از توافق و همکاری با سیستم های توتالیتر و سیاست های نئولیبرالی ضد رفاه عمومی، سخنرانی ها و گفتگوهای عمومی برای آگاهی دادن به توده ها به حقوقشان در عرصه های گوناگون، ترویج دادخواهی از زندانیان سیاسی،بایکوتهای سیاسی و اقتصادی ،هنری،ورزشی ،اعتصاب ها و ترویج مباحث زیست محیطی و بهداشت عمومی و...نقش خود را در فرآیند فرهنگ سازی ایفا می کند.
در ایران امروز،کنش سیاسی و مبارزه برای آزادی و دموکراسی در اشکال خشونت پرهیزش،روشن است که در تناسب وتقابل با حاکمیتی است که با عملکردش نشان داده که هنوز به مرحله آماده گی و ظرفیت پذیرش ارزش پاسخ منطقی واحترام آمیز به حقوق واقعی مردم نرسیده است.بنابراین کنش خشونت پرهیزی در مبارزه با آن جنبه "بی ضرری" پیدا نموده وبه چیزی شبیه تساهل و کنار آمدن برای آسیبی نرساندن به هر موجودی می شود که چه دوست باشد و چه دشمن! در روند خود تبدیل می شود به Ahisma ی بودیست ها و بی ضرری خاص عرفان شرقی وصد البته تاثیر پذیری خود را برتغییرات اجتماعی از دست می دهد.
بنابراین بدون در نظر گرفتن و فهم و تدقیق و تناسب شرایط سیاسی و فرهنگی و مناسبات فاسد و ظرفیت و ماهیت حاکمیت امروز ایران که در تقابل باحقوق بشر و عدالت خواهی و آزادی طلبی مردم است،اغراق کردن در تاثیر پرهیز از خشونت به عنوان "راهبرد اصلی پیکار" مورد نظر ما بی تردید به تضعیف و پاسیو کردن گروه های مبارزاتی خواهد انجامید و یا شاید راهی هم بگشاید برای کمرنگ کردن باورهای راستین به رهائی و آزادی!
نباید گذاشت استراتژی پرهیز از خشونت در مقابل حاکمیت امروز ایران که خودتان نیز معترفید که چیزی جز ارعاب و سرکوب مردم نمی شناسد،فضای مبارزاتی و "آلترناتیو سازی میهنی" را به تداعی گذاشته ای بر گرداند که خود شما با توجه به جایگاه سیاسی که داشته ایداز همه بیشتر در سالهای نخست پس از انقلاب تجربه خونبار آنرا در یافته اید.!
نکته بسیار مهم و قابل توجه این است که با تدبیر ودرایتی می توان این فضا و خاطره تلخ و رنج آور را از حافظه تاریخی مردم و جوانان پر شور و علاقه مند به سیاست چپ زدود.
شما گام درستی در شکستن عادات فکری و گفتاری که منجر به رادیکالیسم و استفاده از خشونت می شود را برداشته اید.اما آموختن این فرهنگ و جاانداختنش کار ساده ای نمی تواند باشد.معلوم است که شما بی تفاوت ننشسته اید و به دنبال یافتن راهی برای انتشار و اشاعه تفکر صلحید. اما باید به این نکته توجه بیشتری داشته باشید که چگونه از گریز از خشونت به تساهل و تعدیل ملاحظات حق طلبانه سیاسی و عافیت اندیشی تن ندهید.
با توجه به عنوان نوشتارتان باید تابو شکنی کنید؛ پیش فرض هائی که به دنبال حس عدالت و وجود دلسوزی و مردم دوستی در حاکمیت توتالیتر مذهبی می گردد تا آنرا با توهمش در اذهان جا بیاندازد را در هم بریزید.خودتان بهتر از همه می دانید که تاریخچه چپ ایران سرشار از باورها و بینش های حس گرائی(سنسوالیتی) است! این تاریخ پر است از دانستن های بدون مطالعه سیستماتیک و تعمیق یافته و متفکرانه و بررسی های تخصصی.بنابراین پارادایم اهمیت استراتژیک خشونت پرهیزی در مبارزه به روشنی و مستدل باید نشان دهد که به معنای توافق و همکاری با حاکمیت مذهبی_توتالیتر نیست.
رفتار درست در پیکارمان برای رسیدن به این استراتژی پروسه دشوار فرهنگ سازیست.برای این فرهنگ سازی ابتدا باید به خوبی آموزش دید و آموخت.وقتی به بسط نظریه بیزاری از خشونت و اقدامات خشونت بار و همدردی با قربانیان آن می پردازیم،باید کاملا مراقب باشیم تا در یک معنا و به قول اسلاوی ژیژک به "کشش دام گونه"ای که ما را از اندیشیدن و پیکار با حاکمیت تمامیت خواه باز می دارد در نغلطیم. پس باید به شیوه ای متفاوت تر بنگریم وچشم بر تاثیر آسیب زای احتمالی آن نبندیم وبرای قوام بخشیدن به این نظریه از آشفته گوئی بپرهیزیم و خشونت را درستر بشناسیم.شاید با یک گام به عقب برگشتن و گذشته را بازنگری کردن ما را به راه درستری رهنمون گردد تا حتی خشونت را در تحکیم تساهلی که به نفع تمام مردم است ارزیابی کنیم.
اشاره شما به ایران با تنوع همبودهای زبانی،مذهبی و فرهنگی که به طور سمبلیک به فرش زیبای ایرانی تشبیه شده است می دانید که بدون دستان پینه بسته و سرانگشتان ظریفی که گاهی هم به خون می نشینند!
٨۶۵٨٨ - تاریخ انتشار : ۱ مهر ۱٣۹۷       

    از : سیامک رهگذر- از آلمان

عنوان : فقط سوسیال دمکراسی و فدرالیسم را خوب نسخه پیچیدید جناب طاهری پور!
هم ولایتی گرامی جناب طاهری پور من هم مثل شما تجارب خوبی با هموطنان کوردستانی دارم و معتقدم که در حق کوردهای ایران این رژیم ضد ایرانی آخوندی واقعا ظلم و ستم و جنایت کرده طوریکه حتی از خود مختاری کوردستان ( کُردستان) بایستی حمایت کرد و حقشان است! اینطور که از نوشته جنابعالی پیداست مخالف انقلاب قهرآمیز برای سرنگونی یا براندازی رژیم ملایان هستید بدلایلی که میآورید ولی فراموش میکنید که رژیم اسلامی که طرف مقابل ما باشد اسلحه در دستش دارد و حاضر به گفتگو به هیچوجه نیست و این عدم دیالوگ با مخالفینش است که خواه ناخواه به قهر و خشونت و روی آوردن به انقلاب برای سرنگونی رژیم اسلامی ختم میشود. رژیم اسلحه خودش را زمین بگذارد آنوقت شیوه عملکرد پیشنهادی شما قابل قبول است وگرنه در تاریخ کمتر نمونه ای دیده شد که یک دیکتاتوری آنهم از نوع دیکتاتوری مذهبی با شیوه های مسالمت آمیز دست از قدرت و زورگوئی برداشته یا بردارد و جایش را به اپوزیسیون بدهد. حتما جنابعالی با تاریخ آلمان و ژاپن آشنا هستید که در ایام جنگ جهانی دوم بر دو کشور فاشیستها حکومت میکردند و نه تنها نمیشد از آنها با روشهای مسالمت آمیز گذار کرد بلکه تنها تهاجم نظامی و جنگ و خشونت باعث شدند آنها به زیر کشیده شوند! همین مشکلی که با حکومت اسلامی که در ساختارش تشابه زیادی با فاشیسم هیتلری دارد و حتی با ابزار مقدس سازی دین و ایمان و اعتقادات مردم در آمیخته شد و ریشه دارتر و جان سختر است و کندن ریشه قدرتش برای نجات ایران به این سادگی نیست. یا شاید جنابعالی معتقدید از دولت اسلامی تروریستی داعش در سوریه و عراق هم میشد مسالمت آمیز گذار کرد؟ ولی دیدیم تنها با زور اسلحه موفق به شکست دولت اسلامی داعش شدند. حرفهای غیر انقلابی شما نه تنها انقلاب هراسی را دامن میزند بلکه با متدیک پیشنهادی جنابعالی ملاها صد سال دیگر بر مردم ایران حاکمند و مطمئنا بدون فشار و خشونت و پسگردنی راضی به واگذاری قدرت نیستند و نخواهند شد! مقطعی از زمان شرایط ایجاب میکند که به ابزار انقلاب متوسل شویم با همه عوارض مثبت و منفی اش و فقط بایستی طوری هوشمندانه انقلاب کرد که تلفات و هزینه مالی و جانی و بار خشونتش کم باشد. تنها گذار از حکومتی به سیستم حکومتی دیگر که حتی از دماغ کسی خونی نریخت و میشود گفت انقلاب صلح آمیز بوده تجربه پایان سوسیالیسم و حزب کمونیسم در آلمان شرقی سابق بوده که تنها با اعتراضات و تظاهرات خیابانی مردم آلمان شرقی رژیمش تسلیم خواسته مردمش شد و به اتحاد با آلمان غربی سرمایه داری مجبور شد و تن داد. ولی طرف مقابل ما که بر ایران حاکمند یک مشت آخوندهای مرتجع هستند که نه بوئی از تمدن غربی نبردند و نه حقوق بشری را قبول دارند یا میشناسند و بدتر از همه تا زیر دندان هم مسلح هستند و هرگونه اعتراض مردم ناراضی بر علیه خود را با سرکوب و زندان و زنجیر و شکنجه و اعدام جواب دادند و میدهند. من و شما با یک رژیم متمدن ملائی طرف نیستیم که شیوه های متمدنانه و خشونت پرهیز شما کاربرد داشته باشند و لطفا سعی هم نکنید رمق انقلابیگری را از اپوزیسیون ایرانی بگیرید یا نقش آنرا منفی جلوه دهید چونکه از فشار کمر شکن روی رژیم ملائی می کاهید! پیرهای خسته شده از انقلاب و مبارزه چه خوب بود انقلاب کردن را به جوانان تازه نفس بسپارند و حداقل نقش ترمز آنرا نداشته باشند اگر که خود قدرت و توانائی انقلابی را دیگر ندارند تا رژیم اسلام فاشیستی ملایان را به زانو در آورند!!
٨۶۵٨۶ - تاریخ انتشار : ۱ مهر ۱٣۹۷       

    از : اصغر الهیاری

عنوان : کدام "فاکت برجسته و قابل تاکید " ؟
جناب طاهری پور، با سلام ، نگارنده مراتب ناخرسندی خود را در کاربرد نادقیق آمار و ارقام در این نوشته ابراز میدارد نمی دانم چرا ، بر اساس یک بخش از واقعیت های تاریخ معاصر ، یعنی تا سال ۹۲ ، بقیه ی پروسه را که اتفاقا به امروز نزدیک تر و جاندار تر است را فراموش کرده اید.
نوشته اید:"همسوئی نسبی رأی دهندگان کردستان و رأی دهندگان در تهران و بیشتر استان های کشور در انتخابات ها بوِیژه در انتخابات ریاست جمهوری، یک فاکت برجسته و قابل تاکید است. (۱).."
البته برای این "همسوئی نسبی" تعریف و دلیلی ارائه نفرمودید بلکه با استناد به زیر نویس (۱) خود را راحت کرده اید.
در زیر مقاله توضیح جنابعالی را خواندم :
(۱): نگاه کنید به حسین باستانی؛ مقایسه آرای استان های ایران در انتخابات ۸۴، ۸۸، ۹۲ – بی بی سی، ۱۰ ژوئیه ۲۰۱۳ – ۱۹ تیرماه ۱۳۹۲
بله، آقای حسین باستانی در سال ۹۲ بر اساس انتخابات های قبلی مطلبی نوشته که هرچه باشد به انتخابات مجلسین سال ۹۴ و انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ نمی تواند ربطی داشته باشد. چون مطلب در سال ۱۳۹۲ نوشته شده بود. اشکال همین جاست !

خب، جناب طاهری پور ، از بد شانسی جنابعالی در سال ۹۴ و ۹۶ انتخابات بسیار جنجالی و در عین حال مبتذل تر از همیشه بود. دیدیم که در انتخابات مجلسین ۹۴ هدف کنار زدن جنتی ، یزدی و مصباح از خبرگان بود تا بقیه فضاحت ها ماسمالی شود "کشک" .....در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ هم فقط رئیسی نباید انتخاب می شد. اصلا قول های انتخاباتی دوره قبل و بقیه مسائل مبرم جامعه عمدا فراموش شد.

با وجود ابتذال و حقه بازی ها در انتخابات مجلسین ۹۴ و ریاست جمهوری ۱۳۹۶ یک نقطه مشترک و درخشان در میان تمام هو وجنجال ها وجود داشت و نگارنده چند بار اینجا و جاهای دیگر به آن اشاره کرد.

آقای طاهری پور ، میزان مشارکت در تهران بزرگ هم در سال ۹۲ برای مجلسین و هم در سال ۹۶ برای ریاست جمهوری حدو ۵۰ در صد بود مانند سالهای ریاست جمهوری رفسنجانی !!

هم حکومت اسلامی و هم اصلاح طلبان حکومتی و هم حامیان خارج از کشور این نیروهای ارتجاعی موضوع مشارکت نازل تهران بزرگ را درز گرفتند.

در نهایت فروتنی عرض می کند که معلوم بود تقّ حکومت در آمده . دلیلی ندارد که انتظار داشته باشیم در تمام ایران میزان مشارکت همزمان پائین باشد. انقلاب مشروطه و کودتاها و انقلاب ۵۷ همه در تهران کلید خورد.

حال جنابعالی چگونه تهران بزرگ و دیگر استانهای کشور را در «همسوئی نسبی » گنجانده اید؟
وقایع بعدی در دیماه ۹۷ ثابت نمود که جامعه به مرحله ی تغییرات کیفی رسیده است.
و همان مشارکت پائین تهران بزرگ ۱۵ میلیونی گواه روشن بود.
اتفاقا رادیکالیزم تهران بزرگ که مجموعه ای از اقوام و مردم سراسر کشور را در خود جای داده بکلی "همسوئی نسبی " جنابعالی را زیر سئوال می یرد.
این ها را نوشتم که توجهتان را به وقایع بعداز ۹۲ جلب کنم زیرا شما در این مورد غفلت بزرگی انجام دادید و بهمین دلیل نمی تواند یک "فاکت برجسته وقابل تاکید"برای معضل کردستان باشد.
٨۶۵۷۱ - تاریخ انتشار : ٣۱ شهريور ۱٣۹۷       

    از : جلیل ت. صحرالی

عنوان : درود بر طاهری پور
بحق جناب طاهری پور گرمی به این رسیده اند :که "مشروعیت و مقبولیت این نظام ارتجاعی فرو ریخته".ولی متاسفانه برخی از مثلا اپوزیسیون چپ نما ،تالش دارند که مشروعیت به این نظام فقه ها ببخشند..من با دقت این مسیله را دنبال کرذم که مواضع ای افراد در قبال اعدام سه زندانی کرد و بمباران ساختملم حزب دمکرا ت کردستات چیست؟ سکوت . سکوت . !! سکوت هم رضایت از اعمال جنایتکاران این نظام در قبال کردهاست .
در رابطه غیر خودی دانستن کردهها !! نه تنها کردها بلکه ترکمنها ،بلوچها ،عرب ها و..
رفیق سابق ! در رهبری عریض طویل سازمان اکثریت که شما هم از تاثیر گذاران ان بودی چند تا ترکمن ،کرد ،بلوچ وعرب بود؟چه روحیه ای برشما حاکم بود ؟شما انها را غیر خودی نمیدانستید؟هنوز هم ای سیاست بشکل دیگری ادامه دارد.هر کسی از حقوق خود حرف میزند بلافاصله انگ "تجزیه طلب " اماده است.
٨۶۵۶۹ - تاریخ انتشار : ٣۱ شهريور ۱٣۹۷       

    از : تبریزی

عنوان : فدرالیسم دموکراتیک برابر با رژیم ملوک الطوایفی نیست!
فدرالیسمی را که برابر با دیوارکشی های هیتلری میان ترک و فارس و کرد و عرب باشد باید انداخت به زباله دانی و آسوده شد! در هیچ کجای جهان دیوارکشی میان مردم یک سرزمین بر پایه نژاد و تبار و زبان و رنگ پوست و نیاکان و زادگاه فدرالیسم دموکراتیک نام ندارد و چنین سیستمی برابر با رسیدن به یک رژیم ملوک الطوایفی مانند روزگار فرمانروائی پادشاهان باستانی است!

چنان که در زمان های باستانی و در یک سیستم بومشاهی (ملوک الطوایفی) یک پادشاه پرزور پادشاهان دیگری را در سرزمین های گوناگون به کار می گماشت و آن پادشاهان کم زور در درون مرزهای آن سرزمین ها هر کاری که می خواستند می کردند و پادشاه پرزور که شاهنشاه یا شاه شاهان (امپراتور) بود از پایتختی که در آن فرمانروائی می کرد در کارهای پادشاهان کم زوری که آنها را به کار گماشته بود پادرمیانی نمی کرد! کاری هم که پادشاهان کم زور برای شاه پرزور می کردند دادن باج و گردآوری سرباز برای شاه شاهان یا شاهنشاه بود!

بدبختانه در زمان کنونی گذشته از ناسیونالیست ها حتی کسانی نیز پیدا می شوند که نام خودشان را چپ و کمونیست گذاشته اند و فدرالیسم برای چنین کسانی نیز برابر با دیوارکشی میان ترک و فارس و کرد و عرب و رسیدن به یک رژیم بومشاهی (ملوک الطوایفی) است! اما آیا فدرالیسم دموکراتیک برابر با دیوارکشی های ناسیونالیستی و نژادپرستانه میان مردم یک سرزمین است؟

آیا پنجاه استان فدرال آمریکا از دیوارکشی به گرداگرد پنجاه نژاد و ملیت و قومیت و اتنیک برپا شده اند؟ آیا فدرالیسم در روسستان و چین و آلمان و مکزیک و استرالیا و فیلیپین و ..... برابر با دیوارکشی میان اقوام و نژادهای گوناگون است؟ در فیلیپین بیش از صد زبان گویشور دارند اما فدرالیسم فیلیپین با دیوارکشی به گرداگرد گویشوران به بیش از صد زبان برپا نشده است، در چین ده ها زبان گویشور دارند که گاه شماره گویشوران این زبان ها به ده ها میلیون تن می رسد اما فدرالیسم در چین برابر با دیوارکشی به گرداگرد گویشوران به زبان های گوناگون و یا وابستگان به نژادهای گوناگون نیست!

سخن کوتاه، اگر ما بخواهیم در ایران نیز مانند آمریکا و آلمان و روسستان و چین و فیلیپین و مکزیک و استرالیا با رژیمی که ساختار آن فدرال - دموکرات است کشورداری شود باید پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مانند نژادپرستی و زبان پرستی و خاک پرستی و مرزپرستی و کهنه پرستی و مرده پرستی را دور بریزیم تا بتوانیم با راهکار: (فدرالیسم آری، ناسیونالیسم هرگز) به فدرالیسم دموکراتیک برسیم!
٨۶۵۵۹ - تاریخ انتشار : ٣۱ شهريور ۱٣۹۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست