سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مبارزه همزمان و دو سویه هم علیه تحریم های ترامپ هم سیاست های ولایت! - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : محمود از ایران

عنوان : عامل غیرایرانی تحریم ایران کیست؟ نام ببرید.
آقای بهزاد کریمی، شما را با سطرهایی از نوشته ات روبرو می کنم. اتخاذ مواضع یک طرفه علیه تحریم ها و عاملان غیرایرانی آنها - ؟؟؟ بخوانید ترامپ – فقط و فقط شائبه همسوئی با حکومت را خواهد رساند. آقای بهزاد کریمی بفرمایید ۱ - عاملان غیرایرانی تحریم ها کیانند؟ شما آمریکا و دولت ترامپ را عامل مستقیم تحریم های ایران نمی دانید؟ اگر می دانید، چرا از بیان واضح نقش دولت ترامپ اکراه می کنی. و اگر نمی دانید جای تامل دارد. قطعا شما مانند برخی از سلبریتی های هنری داخل کشور نیستید که از همصدائی برعلیه تحریم استنکاف ورزیدند آنها دغدغه سکونت در غرب را داشتند و ظاهرا این عده ترجیح دادند با عدم همصدائی و عدم اعتراض به تحریم های ترامپ خطری را متوجه وضعیت اقامت و موقعیت خود نکنند. شما چه دغدغه ای دارید در پنهان کردنئ آمریکا در عبارت عامل غیرایرانی تحریم.
۲- شما معتقدید " بی بررسی گذشته و نشان دادن آینده به رد و محکوم کردنش برخاست و از کمر قضیه را گرفت" در بازه زمانی که تحریم اقتصادی برخاسته از تحریم سیاسی می رود تا سیاست نفت در برابر غذا را اجرائی کند. زمانه زمانه چانه زدن بر سر اینکه جمهوری اسلامی مقصر است یا آمریکا مقصرتر است ؟ چه نتیجه ای دارد؟ تلاش برای ثابت کردن مقصر و مقصرتر تقدم خلقت مرغ بر تخم مرغ و بالعکس را تداعی می کند. ضمنا شما که از کمر گرفتن استفاده کرده ای یعنی فنون کشتی را به جنگ و هماوردی ترامپ و خامنه ای آورده ای و فن کمرگیری را مطرح می کنی امیدوارم که منظورت در وله اول کمرگرفتن جمهوری اسلامی نیست که اگر چنین فکر کنی اثر این توصیه شما کمر مردم ایران را به تشک خواهد سائید و نهایتا خواهد شکست. حواستان باشد شما حامی منافع مردم ایران هستی.
۳ – آقای کریمی رویکرد سیاسی شما سیاستی است "مخالف تحریم ها و همزمان و موازی در مبارزه با ولایت" به بیانی جمهوری اسلامی نقش اصلی و عمده را در تحریم علیه خود و مردم ایران را دارد و نتیجه گیری از گزاره شما می شود این است که آمریکا نقش ثانوی در اعمال تحریم ها علیم ایران دارد. تاثیر و تبعات تحلیل شما که در آن مبارزه با ولایت آشکار و واضح و مقدم بر مبارزه با ترامپ است. چرا مبارزه با ترامپ نماد امپریالیسم آمریکا را استتار کرده ای ؟ نکند حواست نیست چون شما وقتی تقدم مبارزه با ولایت فقیه را عنوان می کنی کوششی ناخواسته نیست تا ترامپ را منسی کنی و در نتیجه مردم تحت منگنه تحریم ها را به امان کی رها می کنی؟
۴ – شما با سادگی و خلوص پاشنه آشیل یا چشم اسفندیار رویکردت را بیان داشته و تاکید داری " این سیاست طبعاً برای بروز خود در داخل کشور با اختناق و بگیر و ببند مواجه است و دست و زبانش خیلی هم برای مقابله با سیاست های جمهوری اسلامی باز نیست." اینجا نیز دچار فول شده ای و یک خم ما فعالان داخل نشین و مردم ایران را به دست ترامپ می سپاری که فتیله پیچ مان کند. بنابراین توصیه دارم راهکاری تجویز کنید که سیاست ساز باشد و مردم ایران و فعلان چپ را ترغیب کند نه اینکه سبب دوری از چپ گردد. باز یادآور می شوم به شما؛ نوشته و تحلیل سیاست ورزی چون بهزاد کریمی سریعتر از فکر کردن نباشد که زاویه خطای سیاسی تان را دوصدچندان کند.
٨۷۲۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣۹۷       

    از : maoud memar

عنوان : سیاست مشمئزکننده را به جان خریدن سخت است
آقای کریمی عزیز شاید نوشته های من ایراد داشته اند که شما بمنزله صرفأ حمایت و بس ٫ تلقی کردید. در واقع علیه حکومت من چیز جدیدی ندارم که بنویسم . صرفنظر از اپوزسیون خود جامعه ایران چهار دهه است که تمامی مشکلات و درد و رنج و بدبختی را با گوش و پوست خود لمس کرده است. علیه کدام حکومت باید نوشت؟ من یافته ام که این ترکیب حکومت کنونی محصولی است که برآمده از متغییرهای مختلفی است و همانطور که بدرستی گفتید من هم نقش و وزن آنها را یکطراز نمیدانم حتی شخصی هم نمیدانم . علیه همگی حاکمیت بنویسم که بخشی از قدرت ٫ نخست وزیر سابق خود را چون اجرای همین قانون اساسی را میخواهد در حصر کرده است ؟ سال ۸۴ علیه عالیجناب سرخپوشی بنویسم که جایش را احمدی نژاد بگیرد ؟ سال ۵۷ روحانیت با ارتش و قدرتهای جهانی به توافق رسیدند اکثر جامعه نیز رهبری انقلاب را بنوعی پذیرفتند و شاه رفت اما شیرازه از هم نپاشید. امروز شکاف جامعه با حاکمیت میرود تا غیرقابل پرکردن شود و از آن سو هسته سخت قدرت نیز چه در داخل چه در منطقه با عملکردهای آشکار چون سد شورای نگهبان در مقابل لایحه فاتف و عملکردهای پنهان چون جمع آوری دلار و عملکردهای رعب آوری چون قتل فعالان محیط زیست در زندان یا انتقال فعالان صنفی به تیمارستان یا ترور فعالان اجتماعی چون هکی یا همین اعدام مرموز به جرم طلا و سکه فروشی ٫ خود عملأ به عمیقتر شدن شکافها دامن میزند ٫ فکر میکنم هسته سخت قدرت بدرستی میداند که امیدی به حمایت جامعه ندارد و محاسبه کرده است که قادر خواهد بود شورش ملی را یکبار برای همیشه سرکوب کند و انتخابات فرمایشی ۱۴۰۰ را با خالی بودن همه رقبا با بزک دموکراسی برگزار کند و پایتخت را از تهران به مشهد منتقل کند. این پروژه سرکوب سراسری را بخواهیم یا نخواهیم پیش خواهند برد اما من بعید میدانم که به هدفشان برسند اگر هم فعالین صنفی و اجتماعی و هنری حتی مراجع تقلید مستقل از حکومت حتی زندانیان و محصورین و ممنوع التصویر ها را بدار کنند ٫ قدرتهای جهانی که پشت پرده به آنها وعده داده اند ٫ عهدشان را خواهند شکست و در نبود چهره های مدنی و ملی از چهار سوی کشور دشمنان قسم خورده جمهوری اسلامی را تغذیه خواهند کرد و رفتن جمهوری اسلامی مثل ۵۷ نخواهد شد که شیرازه از هم نپاشد ٫ بنابر این چاره باید قبل از پروژه سرکوب سراسری عمل کند و آنچه مسلم است این مهم بتنهائی انجام پذیر نیست٫ من یکبار نیز گفته ام که بچه وقتی در باتلاق غرق میشود طناب یک قاتل را نمیشود پس زد.
٨۷۲۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣۹۷       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : بغرنچی حرکت در زمین دوقطبی و احتراز لازم از "یا این و یا آن"!
با سلام به دوست دیرینه و متاسفانه تاکنون نادیده ام آقای تقوایی عزیز. اجازه می خواهم شما را به خواندن یک کامنت تفصیلی از خودم دعوت کنم که ساعتی پیش زیر نوشته هنوز موجود آقای بهرام خراسانی در همین سایت "اخبار روز" آمد. در آنجا نوشته ام که سیاست ورزی را نباید در دوقطبی ها به اسارت کشید و مخصوصاً هم دو قطبی از نوع ایدئولوژیک آن! امید که تامل در مفاد آن، بتواند هم جهات متنوع موضوع را و هم که موضع من در قبال موضوع را روشن تر بنماید. دستت را به گرمی می فشارم.
جناب لواسانی محترم، خوب است که گذشته را همواره و صادقانه و در همه وجوه آن پیش چشم خود به تماشا نهیم. سیاست درست در رابطه با جنگ در آن زمان، همان بود که پیش از آزادی خرمشهر به نمایش درآمد: دفاع از کشور بی هیچ شرط و شروطی با هدف ترک ارتش عراق از آن! این سیاست، بعد رهایی خرمشهر می بایست جای خود را به آتش بس و صلح می داد که جمهوری اسلامی با تن ندادن به آن، فاجعه ای جبران ناپذیر بر مردم ایران تحمیل کرد. اکنون هم سخن اینست که اولاً دچار شماتیسم (الگو سازی) آنهم غیر واقعی از واقعه تاریخی نشویم و در ثانی بر این بیایستیم: تحریم ها نه، اما عقب نشینی جمهوری اسلامی از فزون خواهی و دخالت هایش در منطقه اری و بلافاصله و بلاواسطه نیز. هرگونه جدا کردن این دو از همدیگر، افتادن در دام یکی از "این یا آن" است! این دو را اگر نتوان در سیاست مان در هم گره زنیم، به دام سیاست های جمهوری اسلامی سقوط خواهیم کرد. کاش اپوزیسیون دمکرات سیاست ورز ایران در رابطه با جمهوری اسلامی، هرچه بیشتر دستان "شسته" را بر "الوده"دست های توصیه شده از سوی سیاسی کارهای ساده دل، ارجح شمارد. سکولار دمکرات های ایران از "این یا آن" کم نخورده اند، عزیز!باشد که ماها را نه دیگر ارزانی باد آن رفتارهای بیراه. شما هم خود دانید! زنده باشید.
٨۷۲۱۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣۹۷       

    از : لواسانی

عنوان : بد تر از دستهای آلوده
این مطلب بخصوص تیتر آن مرا یاد شعار برخی سازمانهای سیاسی در دوران حمله صدام به ایران انداخت که خواستار شرکت در جنگ "اما در سنگرهای مستقل" بودند.هیچ سنگر مستقلی درست نشد، یعنی هیچ شرکتی هم در جنگ نشد یعنی شعاری بده تا کاری نکنی تا فردا مجبور به دادن پاسخ هم نشوی.دستهای پاک.. و چه خوب گفت سارتر:"بدتر از دستهای آلوده هم وجود دارد، دستهای شسته از همه چیز"
٨۷۲۱۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣۹۷       

    از : احمد تقوائی

عنوان : تحریم ـ آمریکا
دوست عزیز آقای کریمی :
نزدیک به چهل سال است که حکومت ایران ، آمریکا و یکی از مهم ترین متحدین آمریکا یعنی اسرائیل را دشمن شماره یک و دانسته خود دانسته و سالهاست که در سوریه ، عراق و یمن و ... به اشکال گوناگون در جنگ و جدل است .
آیا در انصورت آمریکا حق ندارد که چنان حکومتی را تخریم کند.
برای یک لحظه تصور کنید شما حکومت ایران در دست گیری و یک کشوری شما را دشمن خود قلمداد کرده و شب و روز بر علیه شما تبلیغ کند و خواستار نابودیتان گردد . آیا به راستی شما آن کشور را تحریم نمی کردید .
حکومت آمریکا و ایران دشمنان یکدیگرند و طبیعی است که برای نابودی یکدیگر فعالیت کنند ،از گسترش نفوذ یکدیگر در خاورمیانه جلوگیری کنند ، به اقتصاد یکدیگر صدمه زنند و به منافع ایران به هر شکلی شده صدمه زنند. مگر راه چاره ای دیگری دارند . مردم ایران صدمه می بینند نه به خاطر امارت ، عربستان و کویت بلکه به دلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی و مردمی که از آن سیاست ها پشتیبانی کرده و می کنند.
باید ارزو کرد که جدل میان کشورههای حوزه خلیج فارس و آمریکا در محدوده تخریم های اقتصادی باقی بماند و حکومت اسلامی زیز فشار تحریم ها از دخالت در کوشرههای عربی و دشمنی با آمریکا دست کشد ، در غیر اینصورت تردید نداشته باشیم که سیاست های حارجی حکومت به طور اجتناب ناپذیری به پیدایش جنگ بزرگتری در خاورمیانه خواهد انجامید .
تقوائی
٨۷۲۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۷       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : هراس فلج کننده یا احساس مسئولیت؟
سلام مسعود عزیز. چون می شناسمت، می خواهم متکی بر صمیمیت،با صراحت بیشتری با تو سخن بگویم! بی هیچ پرده پوشی نیت درونمرا با تو در میان می گذارم و آن اینکه حیف است استعداد اندیسیدن در تو در محبس توجیه وضع و ترس از اتفاق وقایع به افلاج رسد!
همه اش نگرانی که اگر جمهوری اسلامی موجود با این رفتارهایش را یک نه قاطع بگوییم چه بسا روزهای بدتر از این سراغمان آید و در نتیجه نه خبری از کشتی باشد و نه که از کشتی بان! این چه رسالتی است مسعود عزیز که تو در خود می بینی و همگان نصیحت به نرم رفتاری می کنی تا مبادا کسی از گربه شاخ بخورد! می دانم که احساس مسئولیت می کنی اما باید دانست که در سیاست، همین زیاده رفتن های بی مورد و کوتاه آمدن های نا وارد است که جایگاه هر کدام ما را در سیاست ورزیدن و داعیه سیاسی داشتن به محک می کشد! تو در همه کامنت های خود و به تکرار می گویم که در همه آنها، مدام نصیحت و توصیه به توقف می کنی و به این کار نداری و نمی گویی که این رویه و رفتار در تو، از کجا مایه می گیرد، متکی به چیست و وجه اثباتی اینهمه برحذر داشتن هایت کدام؟ این اصل توازن قوا و تعادل قوا، واقعاً که بکلی قوه فاعله تو و امثال ترا کور کرده است! مرا به چنین سخن گویی و این چنین صریح و "زمخت" که فقط و فقط هم از سر دلسوزی است، ببخش. آخر دوست عزیز من که به گفته خودت جوانی مرا در کودکی خویش به محله مارالان تبریز بر صفحه شطرنج داشته ای، آیا خود نمی دانی که اگر هم تنها با متد و روش درست است که می توان فاکت ها را در جای واقعی شان خواند، تشخیص درست بودن متدها هم اما همانا در مصادیق است که می باید خود را نشان دهند و نشان هم می دهند؟! به عنوان یک مثال، گرچه خود منهم پذیرای آنم که در کردستان پسا انقلاب و یا ترکمن صحرای انقلابی اول انقلاب قطعاً این یا آن خطای سیاسی از سوی ماها صورت گرفت اما کجای این کیاست سیاسی است مرد که می آیی و اینها را با رفتارهای جمهوری اسلامی طی چهل سال جکومت آن مقایسه می کنی و آنها را یکپارچه در جدول "مندلیف" ریخته و بر می شمری و متاسفانه هم ارز همدیگر می گیری؟! قتل های زنچیره ای دهه ۷۰ ادامه جنایت خلخالی علیه فرزندان کرد در فرودگاه سنندج و علیه فرزندان ترکمن صحرا در زیر پل گلستان بود یولداش، و یک پیش زمینه برای جنایت علیه مظلومانه ترین اپوزیسیون جمهوری اسلامی طی اواخر دهه ۷۰! تو عزیز را کمی به تامل در رویه سیاسی برگزین ات دعوت می کنم. نمی گویم منطق سیاسی بر زمین بنه، که نه حق آن را دارم و نه باورمند به آن، اما بدان که رفتن به راه سیاست با مغز سرد و بی قلب گرم شاید که موفقیت پراگماتیستی بهمراه آورد اما سخت آرمان گریز است! سیاست ورزیدن بدون آرمان انسانی، به پشیزی نمی ارزد و ارزانی آنانی باد که فقط به منفعت خویش می اندیشند! تو این نیستی. خمیره ات این نبود. عقل میان سالی را در خدمت تحول خواهی مسالمت آمیز بگیریم و نه صرف هشدار دادن ها عملاً در خدمت درجا زدن.
در این بحث هم موضوع این نبود که بیاییم صف آرایی کنیم میان مدافعان تحریم و مخالفان آن که تو بر آن شده ای بیایی و مرا این بگویی که آری، جز تحریم و ضد تحریم در این لحظه مابقی باد هواست! بحث بر سر اینست که آیا مخالفت با تحریم را همراه اعلام مخالفت علیه برنامه های ماجراجویانه، تبهکارانه و زمینه ساز برای تحریم های جناب جمهوری اسلامی بکنیم یا نه؟ آنطور که من از درونمایه نوشته تو برداشت دارم متاسفانه تو می گویی که فعلاً فقط بر مخالفت با تحریم ها بمانیم و بس. حال آنکه خود می بینی هر چه جلوتر می آییم درست همین رویکرد است که در گفتمان دمکراسی خواهی بدیل استبداد ولایی، بیشتر و بیشتر تقویت می شود. اینکه، مخالفت انسانی و سیاسی با تحریم های ترامپیستی و شرکاء، تنها در همراهی آن با مخالفت علیه جمهوری اسلامی است که اصالت و ارزش دمکراتیک می یابند و نه در توصیه های متدیک دوستانی چون تو برای "آهسته بیا و آهسته برو که گربه شاخت نزنه"! از این روند باید درس گرفت و بر آن تامل داشت. به خود آی عزیز و به این بیندیش که چرا همه انرژی سیاسی و رویکردهای نوشتاری تو صرف هشدار دادن ها به اپوزیسیون می شود و تمام؟ بسیار دوست دارم که از تو مسعود معماران عزیزم نوشتاری - و البته نه در حد کامنت- و طبعا با سمتگیری علیه حکومت و نقد روشن و قاطع اعمال آن به چشمم آید که اگر اراده بکنی قطعاً توانش را به بهترین وجه داری. زنده باشی مسعود عزیز
٨۷۲۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۷       

    از : سیامک رهگذر- از آلمان

عنوان : سیاست منشی جناب کریمی یک گام به جلو ولی دوگام به عقب؟
سلامی دوباره به جناب کریمی گرامی! ممنون از بابت توضیحات شما به نکاتی که در کامنت قبلی ام آوردم. این حرف شما را من هم قبول دارم که اتخاذ سیاست آمریکا در ابتدا تامین منافع خودش میباشد بعد شاید منافع طرف مقابلش! ولی آمدیم جناب کریمی بدنبال این تحریمها سرنگونی رژیم اسلامی ممکن شد آنوقت شما چه میگوئید و حق دارید در جشن براندازی رژیم ملائی آنوقت شرکت کنید؟ سطح روشنفکری بالای شما اجازه میدهد که خوب بدانید که در هر دو صورت چه تحریمها جواب بدهند یا نه باز به ضرر رژیم ملائی تمام خواهد شد چونکه اگر بخاطر فشار تحریمها اقتصاد رژیم فلج شد و مجبور شد پای میز مذاکره برود بایستی اینبار امتیازات زیادی به آمریکا بدهد و دیگر آن قصه ( ) برای هر دو طرف که مدام مزدور رژیم وزیر امور خارجه ظریف از آن قبل از برجام حرف میزد خبری نخواهد بود و اینبار سند کاپیتولایسون رژیم در مقابل آمریکاست که این خودش جناح راست و افراطی اصولگرا را بر روی صحنه میآورد تا از سران رژیم یقه گیری بکنند و به اختلاف در بینشان دامن زده میشود. اگر تحریمها جواب نداد بخاطر دور زدن تحریمها توسط رژیم که رئیس جمهورش وعده اش را داده باز فساد و دزدی و رانتخواری و رشوه گیری و رشوه دهی بخاطر دور زدن تحریمها زیادتر میشود و خلاصه گند کار سیستم فاسد حکومت اسلامی درمیآید که همین الانش دارند نفت را به قیمت پنج دلار ارزانتر به کره جنوبی میفروشند و مجبورند حتی نصف قیمت هم بعدها بفروشند که آتش زدن به ثروت و مال مردم ایران است و خلاصه صدای اعتراض ملت در خواهد آمد که سهمشان کجا رفته یا میرود؟ به نظر من اگر با اتخاذ تحریمها رژیم منبع درآمدی نداشته باشد تا خرج رژیم اسد در سوریه یا برای تروریستهای اسلامی در مناطق دیگر شود رژیم مجبور میشود رفتارش را تغییر بدهد تا نظام فاسد اسلامی اش را در ایران حفظ بکند و با حداقل درآمد از فروش نفت به اقشار کم در آمد جامعه از طریق پخش سبد کالای غذائی برای ساکت نگه داشتن شان که اعتراض و بر علیه حکومت شورش نکنند و منظورم "مجبور است به مردم فکر کند"، این بوده نه چیز دیگر چونکه خواندم چیزی حدود بیست میلیارد دلار برای منع آسیب دیدگی مردم بدنبال تحریمها در نظر گرفته شده حالا خالی میبندند یا نه بماند. ولی به نظرم وقتیکه پای حیات رژیم ملائی در میان باشد برای جلوگیری از مرگش حاضر است بیشتر از اینها هم هزینه کند و شاید این روی دیگر مفید بودن تحریمها برای مردم باشد تا از رژیم امتیازاتی بگیرند؟ چونکه فرصت از این بهتر برای کاشته شدن تخم بذر نارضایتی در بین مردم به تنگ آمده از رژیم ضد مردمی نیست و امیدست که با بذر کاشته شده تحریم شاید بشود آزادی و رهائی مردم درمانده ایران درو شود؟ شاید تحریم محصولش سرنگونی رژیم را به ارمغان آورد؟ در ضمن جناب کریمی هنوز گاهی برخی گرایشات چپ سنتی قدیمی در شما موج میزند همان سیاست ورزی چپ سنتی یک گام به جلو ولی دو گام به عقب مثل اوایل انقلاب سچفخا. ولی باز جای شکرش باقی است که من اقلیتی ( سابق! ) با اکثریتی مثل شما تبادل نظر میکنم و اگر رفقای قدیمی بدانند که مرا به خیانت متهم خواهند کرد! البته امروزه در جبهه سوسیال دمکراسی لنگر انداخته هرچند از گنگر خوردن خبری نیست! در نبرد با مرتجعین اسلامی حاکم بر ایران پیروز باشیم!
٨۷۲۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۷       

    از : کیا

عنوان : مبارزه همزمان علیه ولایت و امپریالیسم یک واقعیت تلخ است .
مبارزه اصلی،مبارزه با امپریالیسم است ،متاسفانه امپریالیسم عقب افتاده اسلامی خودمان را باور نداریم.
مردم مبارز ایران در حال استفاده از اختلاف بین امپریالیسم ها چه منطقه ای و چه جهانی هستند واز طرف هردو در تحریم قرار دارند.
در نتیجه پرداختن به تحریم ها باید دقیق تر شود.
آگاهی ،اتحاد و تشکل راه برون رفت از بحران است.
٨۷۱۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۷       

    از : masoud memar

عنوان : میوه بستر بحرانی
آقای کریمی در حوزه سیاست ٫ نیت و انگیزه حرف آخر را در تحولات نمیزند. کسی میتواند با نیت خوب سیاست نادرست اتخاذ کند یا برعکس. یک سیاستمدار اگر در رویدادهای تاریخی سیاست مشخصی اتخاذ نکند در خوشبینانه ترین حالت در حاشیه میماند و در بدترین حالت شریک در فاجعه. سیاستی که رژیم اتخاذ خواهد کرد مسئولیتش در کارنامه اش ثبت خواهد شد. نیروهای سیاسی نیز همینطور. مخالف بودن با رژیم هیچ ربطی با اتخاذ موضع در قبال تحریم ندارد. مثلأ در ۲۸ مرداد علیرغم مخالفت با سلطنت پهلوی ٫ رویداد آنزمان٫ ماندن یا نماندن دولت مصدق بود. همانطور که وقتی کسی مخالف اعدام است نیتواند هم اعدام کسی را محکوم کند هم تقصیر متهم در اعدام شدنش را همردیف با اعدام تئوریزه کند . ارگانهائی که اقتصاد و سرمایه کلان را در اختیار دارند بدلخواه منابع را رها نخواهند کرد و مطمئن باشید اگر چاره ای جز رفتن نداشته باشند خانه را خواهند سوزاند که مردم حسرت این روزها را بخورند. چنین قدرتهائی فقط و فقط قادرند در بحران زیست کنند ٫ اگر هم تحریم نباشد دست به ترور و قتلهای زنجیره ای میزنند تا بحران ایجاد کنند. بستر ایران از سال ۵۸ تا به امروز در بحران بوده است که توسط پوزسیون یا اپوزسیون یا قدرتهای جهانی فراهم شده است از ترورهای فرقان تا حمله حزب اللهی ها به دفاتر احزاب از ترکمن صحرا تا کردستان از جنگ با عراق تا مبارزه مسلحانه مجاهدین از تسخیر سفارت آمریکا تا بالا رفتن از دیوار سفارت عربستان از قتلهای زنجیره ای تا محاکمه سران باصطلاح فتنه از کشتار ۶۰ تا انفجار حزب جمهوری اسلامی از کشتار ۶۷ تا تصفیه حسابهای درونی از بازنگری قانون اساسی تا انرژی هسته ای از جنگهای نیابتی در منطقه تا تحریم ها و ... . جلوگیری از بستر بحرانی نباید از دریچه طول عمر رژیم بررسی شود بلکه از دریچه منافع جامعه بایست نگریست.اصولگرایان و حوزه علمیه و آستان قدس رضوی را نمیتوان از ایران بیرون ریخت بلکه باید با بخش سنتی جامعه بتوان همزیستی کرد و مسلمأ بستر بحرانی کمکی به تحقق این امر نخواهد کرد.
٨۷۱۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣۹۷       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : سر پا بمانیم و در جای خود!
- سیامک رهگذر گرامی با سلام. نوشته تان موارد واقع بینانه ای در خود دارد، اما نکته ای هم در آنست که نمی توان از کنارش گذشت. آنجا که می نویسید: "هدف اصلی تحریم، کمک برای رهائی خود این مردم از شر حکومت اسلامی سرکوبگر است." نه عزیز، "هدف اصلی" ترامپ "اول امریکا" - این طغیانگر علیه همگان در دنیا و این مدافع پدیده ها و روندهای منفی بسیار در جهان ما – کی می تواند رهایی مردم ما از شر حکومت اسلامی باشد؟ آیا دغدغه موتلفین منطقه ای او، واقعاً دردهایی است که مردم ایران از دست حکومت اسلامی می کشند؟ خیر! هیچکدام اینان دلسوز مردم ایران نیستند. اعمال آنها متاثر و برآمده از نیت و اهداف شان است. در عالم سیاست و اینجا و آنجای آن، البته و همواره انطباق ها و اشتراکات و همسویی ها بین انواع جریانات و ملت ها و قدرت ها پدید می آید و سیاست درست هم از درون چنین لابیرنت هایی است که سر بر می آورد، مانوور دادن ها اما نباید منجر به تایید اهداف و انگیزه ها شوند.
بارها نوشته ام که انسان سیاسی، سیاست تحریم را هم مانند هر سیاست دیگری می باید از نگاه سیاسی ببیند و لذا، نه برای همیشه و در هر حد و موردی آن را بالکل رد کند و نه که دربست و همواره، به تایید آن برخیزد. درمورد ماها، این برخورد ضرور سیاسی، در ضمن می باید از زاویه سیاست انسانی هم باشد. این حرف شما درست است که حتی باید کوشید تهدیدهای ناشی از همین تحریم را بدل به فرصت کرد و از عقب نشانده شدن حکومت در سیاست های منطقه ای ماجراجویانه آن بهره برد. اما معنی این نمی تواند تایید تحریمی باشد که برآنست تا درآمد نفتی ایران به صفر برساند! این، در کشور متکی بر درآمد نفت و زندگی مردمانش تا حد زیادی در گرو نوسانات آن، نه تحریم "هوشمندانه" که قلدرانه و کور است و در جهت مردم کشی! سیاست انسانی، بردباری نیاز دارد چون تغییر را برای مردم می خواهد و نه مردم در خدمت مشی. سیاست تحریم قطعاً می تواند نظام حاکم را در این یا آن عرصه به عقب بنشاند که بارها هم تجربه شده و باید هم از چنین نتیجه ای استقبال کرد، اما تصور اینکه جمهوری اسلامی بر اثر فشار تحریم ها به این برسد که "مجبور است به مردم فکر کند"، برای من قابل فهم نیست. همه هم و غم حکومت اسلامی، فکر کردن و رفتارهایش است برای بقاء و دوام شوم خود. دستت را به دوستی می فشارم.
- بهرام خراسانی عزیز با درود. چون در شما و از طریق نوشته هایتان باریک بینی هایی سراغ دارم، از اینرو در شگفت شدم که چرا اینبار نازک بینی نکرده و پدیده "سرگردانی" و نشستن "بین دو صندلی" را از نوشته من برداشت کرده اید؟! حال آنکه آن نوشته در ساختار، درونمایه، پس زمینه و گزاره هایش، در سراسر و جا به جای خود خواننده را به ننشستن بر هیچیک از دو صندلی ولایت و ترامپ فرا می خواند! کاش شما بر همان "حس خوبی" می ماندید و بمانید که در نگاه آغازین به نوشته داشتید! حسی که، باور دارم استعداد و انگیزه اش را دارید. این حس که، سیاست انسانی در گیرودار رودرویی این دو پدیده بسیار منفی برون کشوری و درون کشوری و گیر کردن مردم ایران هشتاد میلیونی در منگنه آن، همانا نیفتادن هاست در سیاهچال هیچ یک از آنها.
بغرنجی سیاست ورزیدن نیروها و جریان های دمکرات، ترقیخواه و مردم دوست و ایران خواه در این برهه و بازه زمانی از رودررویی های سیاسی، مرا به این رسانده است که باید دعوت هر دو طرف دعوا برای نشستن روی صندلی های آنها را پاسخ منفی داد، حتی اگر این اجتناب جویی سیاسی به بهای سرپا ماندن ما تمام شود! آری این سرپا ماندن خستگی آور است ولی اصالت دارد. و اصالت آن نیز نه فقط در فهم درد مردم، که ماندن استوار بر برنامه مبتنی و ناظر بر آزادی، دمکراسی، صلح و امنیت و توسعه و عدالت اجتماعی. من برآنم که "روشن" سخن گفته ام و پیشاپیش نیز نوشته ام که این، گرچه گزینه ای است دشوار در این لحظه از زیر فشار قرار گرفتن ها میان دو سنگ آسیاب متکی بر زور و قدرت و پول، اما سیاستی است درست که می باید بر آن استوار ماند. چشمداشت من از شما خراسانی گرامی اینست که خود شما نیز بکوشید سیاست مشخص خویش در این زمینه را و در وجه اثباتی آن روشن کنید و بگویید که در جدال بین تحریم و ولایت، کجا را می خواهید بگیرید؟ یکی از آنها را، یا هر دو را با هم(؟) و یا که هیچکدام شان را؟ به دوستی دست تان را در دست خود دارم.
٨۷۱۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣۹۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست