سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نیو لیبرالیسم، دشمن خیالی - مرتضی ملک محمدی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : کیا

عنوان : نیو لیبرالیسم منفی جمهوری اسلامی
تا آنجائیکه من فهمیدم نیو لیبرالیسم همان سرمایداری امپریالیستیست که اجازه دارد در هر نقطه جهان عمل کند و سود ببرد ، این حالت را با اصل ۴۴ خامنه ای که تقسیم ثروت ملی بین خودی هاست ،قابل مقایسه نیست.
نیو لیبرالیسم میرود در فلان کشور یک کارخانه مثلا ماشین سازی میزند، تولید می کند و سود می برد ،تا متوجه شود که اکنون سودی در کار نیست کارخانه را رها کرده و بساط را در جایی دیگر پهن میکند.
در نتیجه سود میبرد!،کار تولید می کند وخیلی هم دست ودل باز وسایلش را رها میکند!
حال در ایران یک منبع در آمد نفتی است که فروخته می شود و بین دزدان تقسیم ،کارخانه های ملی به خودی ها بدون پول با وام دولتی تحویل داده میشود و،آنها هم کارخانه را به ورشکستگی عمدی می کشانند و زمینش با سود می فروشند، یعنی تولید مفید در کار نیست و شغل ها هم از بین می رود حال کارگر باید بسیجی شود و به سوریه برود!
٨۷٨۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣۹۷       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : من اما آرزومندم که دزد خانه ام خوش پوش و زیبا باشد!
چکیده ی کلام آقای ملک محمدی چنین است: "حمله به نیولیبرالیسم در ایران یک سیاست و خط غلط و انحرافی است. مشگل عمده و مشخص اقتصاد ایران و رنجی که مردم از آن می برند بیش از آنکه از خصوصی سازی و نیولیبرالیسم باشد از اقتصاد دولتی است." پیش از آنکه چیزی درین باره بگوییم, لازمست کوتاهه ای از نیولیبرالیسم گفته شود.

برخی از ویژگیهای نیولیبرالیسم که از آغازه های ۱۹۸۰ در غرب با مارگرت تاچر (در انگلستان) و رونالد رایگان (در آمریکا) پدیدار گشت چنین بود:
۱ - مقررات زدایی در هر زمینه که سوداندوزی سرمایه داران را با محدودیت روبرو میکرد. برای نمونه, مقررات کنترل آلودگی و حفظ محیط زیست, که "هزینه اضافی" بر گردن سرمایه دار میگذاشت, بسود سرمایه دار سبک و سبک تر شد. نمونه دیگر آنکه, آزادی سرمایه دار در تنظیم قانون کار بزیان کارگران روزافزون گشت و هر شرکت آزاد بود که "قوانین خود" را برای استخدام و تنظیم روابط میان کارکنان و سرمایه دار به اجرا بگذارد. با استفاده ازین "آزادی" بیشرین (و شاید همه) شرکت ها مزایای بازنشستگی را حذف کردند, قراردادهای کوتاه مدت و استخدام های پایان پذیر در هر-لحظه, به-هر-دلیل و بی-هیچ-دلیل را "جا" انداختند. دولت نیز از سوی دیگر مزایای بیکاری را مرتبا کاهش داده است.
۲ - فرار سرمایه از کشور و فرار از پرداخت مالیات به دولت آسان شد.
۳ - منابع همگانی خصوصی سازی شدند که شگفت آورترین آنها کالایی کردن آب آشامیدنی بود.
۴ - سندیکا ستیزی و فروپاشانیدن اتحادهای کارگری هم از سوی شرکت ها و هم حکومت مرکزی دنبال شد. برای نمونه, در جریان اعتصاب کارکنان کنترل ترافیک هوایی در آمریکا, رونالد رایگان با یک دستور از بالا بیست و هفت هزار از آن کارکنان را از کار برکنار کرد و ارتشی ها را بجایشان برگماشت.
۵ - مخالفت با افزایش حداقل دستمزد که فعالانه از سوی حکومت مرکزی و "نمایندگان مردم" در مجلس از آنزمان تا کنون پیگیری شده است.
۶ - حذف خدمات و کمک های اجتماعی که از آنزمان تا کنون پیش برده شده است.
۷ - کالایی کردن آموزش و به تحلیل بردن روزافزون آموزش همگانی (دولتی).
۸ - دشواری دم فزون یافتن کار مناسب برای دانش آموختگان دانشگاه ها.
۹ - گسترش هر ساله فاصله میان مزدبگیران و "صاحبان" سرمایه. بگفته دیگر, افزایش هرساله فقر برای کارگران و مزدبگیران از یکسو و فزونی سود سرمایه از سوی دیگر.

خوانندگان میتوانند داوری کنند که ویژگیهای بسیاری همسان آنچه در بالا گفته شد در سالهای گذشته در اقتصاد (دولتی و یا خصوصی) ایران پیاده شده اند. با توجه به اضمحلال صنایع تولیدی داخلی, شاید گزاف نباشد که بگوییم, در واقعیت امروزه, مرز میان اقتصاد خصوصی و دولتی در ایران همانند خطی ست که بر شنهای کرانه ی یک دریای توفانی کشیده شود. از سوی دیگر, سیاست های "دولت ها" در حکومت اسلامی بگونه ای فزونگیر در راستای "رهنمود"های بانک جهانی و صندوق بین الملی شکل گرفته اند. ازینرو, رسیدن به این داوری دشوار نیست که حکم آقای ملک محمدی که "حمله به نیولیبرالیسم در ایران یک سیاست و خط غلط و انحرافی است" را نابجا بدانیم.

در پایان, میتوان خصوصی سازی در حکومت اسلامی را, برای کژ-شکلی اش نپسندید یا بدون دقت علمی "خصولتی" نامید. اما, از این واقعیت نمیتوان رویگردان بود که خصوصی سازی, چه (در حکومت اسلامی) کژ-شکل باشد و چه (در غرب) شیک, تنها یک معنا دارد و بس: چپاول دارایی هایی که از آن همگانند. با این چپاول, برخی همراه میشوند, اما اکثریتی عظیم می ستیزند...
٨۷٨٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣۹۷       

    از : کورش فرهنگ

عنوان : سند؟
نقل قول از آقای حمیدی:" آقای کوروش فرهنگ نوشته اید وصل کردن آقای ملک محمدی به آن اشخاص فقط به خاطر یک اظهارنظر درست نیست. شما احتمالا توجه نکرده اید و شاید نمی دانید که آقای ملک محمدی پیش از این به آن آقایان «وصل» شده اند و با ان ها بیانیه ی مشترک می دهند و قرار است از طریق این بیانیه ها «مدیریت گذار» را «رونمایی» کنند. این اظهارنظرها زمینه ی سازی برای آن وصل شدن هاست. اندکی صبر لازم است تا بقیه قضایا بتدریج رونمایی شود."
آقای حمیدی ارجمند! نیت خوانی ها را بگذاریم کنار! آیا شما سندی دارید که آقای ملک محمدی بیانیه های جریان "مدیریت گذار " را امضا کرده اند یا پیش بینی میکنید که ایشان در آینده چنین خواهند کرد؟ اگر سندی دارید اینجا بگذارید و من حرف خود را پس خواهم گرفت.
٨۷٨٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣۹۷       

    از : مرتضی ملک محمدی

عنوان : چند پاسخ
دررابطه با مقاله من دوستان از سر لطف و علاقه انتقاد های مطرح کردند که در خور توجه است. بیشتر تامل دوستان بر مفهوم نیولیبرالیسم و اهمیت جهانی و واقعی ان دور می زند. انتقاد ها با نادیده گرفتن این واقعیت در نوشته من اشاره دارند. باید توضیح بدهم که این بردشت ناشی از تعرض من به کاربرد غالبی و وسیع آن از سوی منتقدین آن بوده است . درست این بود که من به بعد جهانی نیولیبرالیسم و اهمیت آن در سی سال گذشته در تحول اقتصادیات جهانی اشاره می کردم تا این سوء تفاهم پیش نیاید. که من کلا منکر چنین پدیده ای هستم . یکی از دوستان به طنز نوشته است که ملک محمدی ممکن است گلوبالیسم را هم انکار کند. نه خیر م گلوبالیزاسیون و هم نیولیبرالیسم بزرگ ترین واقعیت جهان کنونی و این دوران معین سرمایه داری است. من کاملا با جنبش جهانی ضد سرمایه داری و ضد نیو لیبرالیسم در بعد بین المللی همسو هستم . اساس حرف من نقد این جابجایی امر جهانی به امر ملی است. تصریع کرده ام که معضل و گرفتاری اصلی اقتصاد ایران , نیولیبرالیسم نیست بلکه حاکمیت اقتصاد دولتی , رانتی و فاسد است. معنای آن این نیست که هیچ اثری و ردی از سیاست نیولیبرالیستی در اقتصادیات ایران نیست. اصولا هیچ اقتصاد نابی در جهان وجود ندارد. همه اقتصایات ترکیبی از انواع مناسبات است . اما نقش هژمونیت و سلطه هر مناسباتی تعیین کننده اقتصاد کلان است. نیولیبرالیسم با چند مختصات اصلی تعریف می شود. مثل , آزاد سازی اقتصادی , خصوصی کردن بنگاه ها , تنظیم زدایی , تجارت آزاد , و محدد کردن مداخله دولت. بدیهی است در اقتصایات ایران گرایشاتی و یا سطحی از این خصوصیات وجود دارد , اما کارکرد اصلی اقتصاد ایران با مقررات اصلی نیولیبرالیسم کار نمی کند , تمام آمار ها در بیست سال گذشته نشان می دهد سیاست آزاد سازی اقتصاد شکست خورده است. خصوصی کردن ها خصولتی بوده و تازه این اهمیت اساسی در این سیاست ندارد. حتا اگر خوصوصی کردن هم واقعیت پیدا می کرد باز مساله اساسی کنترل سیاست هاست و نه مالکیت. در این باره می توان مفصل صحبت کرد. اما آنچه از نقطه نظر تئوریک اهمیت دارد این است که در ایران از سال ۱۳۲۰ که آقای متین دفتری خط مشی ازاد سازی اقتصادی و خصوصی کردن اقتصاد را مطرح کرد تا امروز هیچ دولتی نه زمان شاه و نه جمهوری اسلامی نتوانسته است این خط را پیش ببرد. علت اساسی این است که در کشور ما کانون قدرت در سیاست است و نه در اقتصاد. اقتصاد تابع سیاست است. اگر این دو مرکز قدرت جای خود را عوض کنند ما با ایران دیگری روبرو خواهیم بود. اگر هشتاد سال این برنامه ناموفق بوده با وجود نظام کنونی که مراکز قدرت سیاسی و نظامی اش به مراتب توتالیتر تر و متمرکز تر و گسترده تر از نمونه های گذشته است مطمئن باشید نیولیبرالیسم همواره در حاشیه خواهد بود.
٨۷٨٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣۹۷       

    از : جلال افشار

عنوان : آقای فرخجسته
من فکر می کنم انتقاد به چپ در نوشته ملک محمدی دقت لازم را ندارد. گاهی از چپ سنتی صحبت می کند و گاهی از نویسندگان چپ. ابازری را هم توی چپ تعریف می کند. البته جواب سوال شما را ایشان خودش باید بدهد. برداشت من از این نوشته این است که چپ سنتی که با ابازری یکی است , از نیولیبرالسم استفاده فرصت طلبانه می کنند برای کوبیدن فکر لیبرالی . مثل سرمایه داری کومپراتوری که برای خراب کردن کل برنامه توسعه اقتصادی شاه مورد استفاده قرار می گرفت. ولی آنجا که می نویسد متاسفانه برخی نویسندگان چپ هم نیولیبرالیسم را در مورد ایران بکار می برند ؛ انتقاد به جنبه جهانی این فکر نمی کند , می نویسد این تئوری با اقتصاد ایران منطبق نیست و کپی برداری است. و از نظر سیاسی هم به نتیجه گیری های اشتباه منجر می شود .یعنی بجای قدرت اصلی انتقاد متوجه دولت می شود.
٨۷٨٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣۹۷       

    از : بابک مهرانی

عنوان : سئوالی از آقای کورش فرهنگ
جنابعالی ضمن حمایت از مضمون این مقاله به عنوان« شاهد» و «دلیل» به آقای فرخ نعمت پور استناد کردید که قبلا نوشته بوده طرح نئولیبرالی خواندن اقتصاد ایران نادرست است...
دوست عزیز چنین نبوده و نیست و مقاله ایشان در کار اکثریت موجود است و در همان زمان نگارنده یادداشتی پای آن گذاشتم.
خواهشمندست مجددا نوشته ی آقای نعمت پور« چپ و نئولیبرالیسم » را مطالعه کنید و ببینید چگونه می خو.اهد به بهانه ی کراهت و سبعیت حکومت دژخیمان اسلامی به نکنبت سرمایه داری جهانی و هجوم نئولیبرالیسم تن در دهد منطق ایشان با آقای ملک محمدی تفاوت کلی دارد .
نعمت پور نوشته است :
« زیرا که بعلت جهانی شدن و پدیده نئولیبرالیسم، اقتصاد ایران باید بنوعی به اقتصاد جهان گره بخورد، وگرنه با مشکلات عدیدهای مواجه می شود که شده است. و درست بعلت همین منطق اقتصادی است که جریاناتی در درون خود نظام به این ضرورت پی بردهاند و در صدد اند که با پیروی از نئولیبرالیسم به اقتصاد جهانی نزدیک شده و اقتصاد ایران را عرفی کنند. اصلاح طلبان و اعتدالیون از جمله این نیروهایند.»
آیا آقای ملک محمدی بر عکس این موضع را توضیح نداده است ؟

« از طرفی دیگر جریان مسلط بر سیاست کلان کشور تمام تلاش خود را می کند که چنین امری صورت نپذیرد و قدرت آنان در بعد اقتصادی تضعیف نشود. آنان با طرح ایدههای ضد سرمایه داری و ضد نئولیبرالیستی و البته از موضع ارتجاعی کاملا در مقابل این طرح ایستادهاند زیرا می دانند با تقویت نئولیبرالیسم در ایران، نه تنها موقعیت اقتصادی آنان تضعیف می شود بلکه در درازمدت بنیان ارزشهای سیاسی، معنوی و فرهنگی آنان که به زور سرنیزه بر مردم تحمیل کردهاند، فرو خواهد ریخت و بدین ترتیب کل نظام ایدولوژیکی جمهوری اسلامی به زیر سئوال خواهد رفت.»

این قسمت هم از منطق خاصی برخورد می کند که قابل درک نیست.
مقاله را بخوانیم و بحال خود بگرییم.
٨۷٨٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣۹۷       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : پاسخ به آقای جلال افشار
با سلام و شادباش بمناسبت سال جدید میلادی نگارنده بهترین آرزوها را برای همه دوستان ابراز میدارد.
دوست ارجمند ، در این نوشته آقای ملک محمدی احکامی صادر کرده که هزاران نویسنده و روشنفکر در سراسر جهان سالها تلاش کردند تا با روشن کردن میلیونها انسان از تبعیضات و بی عدالتی ها ، غارت و چپاول چهان بکاهند. تردیدی نیست که خالی از اشکال ، افراط و تفریط نبوده ولی مثلا جنابعالی در مورد این گزاره ی مندرج در این مقاله ی آاقای ملک محمدی چگونه برخورد می کنید ؟

آقای ملک محمدی نوشته اند :"نیولیبرالیسم است که در سالهای اخیر رواج بسیاری پیدا کرده و مجذوبین آن نه فقط در عرصه اقتصادی بلکه در همه عرصه های زندگی آن را بکار می برند. در واقع نیولیبرالیسم امروزه در گفتار این نویسندگان همان نقش منفی را بازی می کند که درگذشته مفاهیمی مثل سرمایه داری کومپرادوری, یا "استعمار" و امپریالیسم بازی میکرد."
بنظر میرسد که آقای ملک محمدی به کاربرد «وسیع» واژه «نیو لیبرالیسم » در بحث و گفتگو های مختلف در «همه» عرضه های زندگی و در سالهای «اخیر» ایران اعتراض دارد . به نفس و نقش نتولیبرالیسم در جهان و ایران کاری ندارد. خوب این هم نظری است و طبق معمول نظراتی با آن مخالفت و مغایرت نشان میدهند.
شاید ایشان کلوبالیزاسیون را نیز انکار می کند و ایران را تافته ای جدا بافته از نقش و اتوریته ی بانک جهانی در نظر میگیرد و دگر اندیشان را «تحقیر » می کند. در حالیکه در پایان نوشته به آمار های بانک جهانی در مورد ایران استناد می کند.

حالا بنظر شما آقای ملک محمدی که فکر می کند :"نیولیبرالیسم است که در سالهای اخیر رواج بسیاری پیدا کرده و مجذوبین آن نه فقط در عرصه اقتصادی بلکه در همه عرصه های زندگی آن را بکار می برند. .."
حق دارد این ادعای استدلال نشذه خود را با روش «این همانی » با ادعای بزرگتر و کلی تری در آمیزد :"در واقع نیولیبرالیسم امروزه در گفتار این نویسندگان همان نقش منفی را بازی می کند که درگذشته مفاهیمی مثل سرمایه داری کومپرادوری, یا "استعمار" و امپریالیسم بازی میکرد."

آیا واقعا و به این سادگی می توان تمام تلاش های بشریت سراسز جهان و ایران را با چرخش نوک قلم ـ دکمه های کیبورد ـ با نوشتن همان «نقش منفی» مثل سرمایه داری کومپرادوری ، یا «استعمار» و امپریالیسم بازی میکرد نادیده گرفت؟
با توجه به اینکه سرمایه داری ، استعمار و امپریالیسم به اشکال مختلف در سراسر جهان وجود داشته و توسط نویسندگان و روشنفکران و احزاب سیاسی ملل مختلف نیز به اشکال مختلف با آن برخورد کرده اند . فکر نمی کنم آقای ملک محمدی نسبت به آنها اعتراض داشته باشد . ولی معلوم نیست چرا دوست ندارد چپ ایرانی را مانند سایر چپ های جهان بپذیرد. چرا این همه تعصب و اتهام های اثبات نشده نثار کنشگران ایرانی می کند. مگر چپ های دیگر کشور ها نیز کم و بیش از به همان سرنوشت دچار نشدند که ما شدیم. و از همه بی بینباد تر استناد به «چپ غربی» است برای آنها نیز داستانسرائی خاص خود را بکار می برند مثلا حزب کمونیست فرانسه مانع وقوع
انقلاب فرانسه در ۱۹۶۸ شد. که می بینیم در کشور های نسبتا آزاد هم چگونه چپ تحت فشار رسانه ای قرار دارند. مگر به زبانهای محلی این کشور ها مسلط نباشیم که در رادیو و تلویزیون و روزنامه چگونه با چپ برخورد میشود. نتایج آماری انتخابات در تمام کشور ها نیز نشان میدهد که سرمایه داری در تمام اشکال و سطحش چگونه چپ ها را تحمل می کند.ولی تناقض گوئی های آقای ملک محمدی ابعاد جهانی و افراطی دارد . نباید به بهانه ی یک نویسنده در حکومت ایران ، تلاش جهانی بشریت عدالت خواه و آزادیخواه را با توهین و لیچارد آلوده کرد.
٨۷٨۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣۹۷       

    از : جلال افشار

عنوان : منتقدین ناراست
در اظهار نظراتی که علیه آقای ملک محمدی شد یک چیز مشترکی وجود دارد و آن این است که هیچکدام به مضمون نظرات ایشان نپرداختند. در عوض با عصبیت و تند خویی و بعضی حتا با تهمت که ایشان به یک جاهایی وصل است به مقابله با نظرات ایشان واکنش نشان دادند. حرف ایشان ولی خیلی روشن است , می توان با آن موافق یا مخالف بود ولی با درشت گویی و اتهام که نمی شود. ملک محمدی می گوید آقای ابازری زیر نام بد و رسوای نیولیبرالیسم دارد لیبرالیسم و طبقه متوسط را می کوبد. بازری نوشته این زنها که می خواهند در ورزش گاها را باز کنند , درد سیاسی و آزادی ندارند. دنبال خوش گزرانی هستند. خوب مخالفین ملک محمدی در این باره چه می گویند؟ موضوع دوم ایشان نقدی است از درون به چپ ها که برخی از نویسندگان چپ مشگل اصلی اقتصاد و بحران ایران را نیولیبرالیسم می دانند. او می گوید این غلط است. مشگل اصلی دولتی بودن و فساد و رانت خواری است. ممکن است ایشان اشتباه کنند و آن چپ ها درست تر بگویند. ولی کسی که مخالف است باید دلیل بیاورد . امروز دیگر نم یتوان و نباید مثل ۴۰ سال پیش با اتهام و درشت گویی مباحثه کرد. مهم فاکت است .
٨۷٨۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣۹۷       

    از : ایکاروس

عنوان : "نئولیبرالیسمم آرزوست"
روزگاری در روسیه فیلسوفی به نام میخائیلوفسکی "کاپیتال" را خوانده بود و مارکسیست ها را نقد کرده بود که : من هرچه سرتاسر "کاپیتال" را جستجو کردم اثری از اندشه دیالکتیکی و ماتریالیسم در نظرات مارکس ندیدم. اکنون نیز آقای ملک محمدی با چراغ به دنبال نئولیبرالیست ها ونئولیبرالیسم در جامعه می گردد. شاید "راست" بگوید. نئولیبرالیسم، نئولیبرالیست میخواهد که آن هم بدون کراوات و عطر و ادوکلن و موی ژل زده و صورت سه تیغه که نمیشود. اصولا" نئولیبرالیسم که این همه بدبختی و فلاکت و فقر و فساد و رانت نمی آورد. این همه در ایران نه ناشی از نئولیبرالیسم که ناشی از مرتجعین مذهبی ست. اگر کمپانیهای معظم سرمایه داری رشوه می دهند تا سود ببرند، ارتشاء انان نه ناشی از اندیشه نئولیبرالیستی آنان که از اندیشه ارتجاعی رشوه بگیران است. روزگاری وقتی مارکس اعلام کرد سرمایه داری و تمدن و فرهنگ آن در جهان با آتش و چرک و خون گسترش می یابد، همفکران اقای ملک محمدی در آن زمان "قاه قاه به آن خندیدند" ولی مارکس گفت برای دیدن فرهنگ بورژوازی فقط نباید اروپا را نگاه کنید بلکه باید به مستعمرات آنها، به هند ، الجزابر و... بنگرید.
٨۷٨۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣۹۷       

    از : امیر ایرانی

عنوان : شفاف سازی گروهی به جوش آمدن گروهی دیگر
اگر از رمل و اسطرلاب اندازی برای دیدن طالع نحس یا آینده شگوندار آقای ملک محمدی گرامی بگذریم باید گفت
ایشان در نوشتار جدیدش با اعتماد به نفس خاصی نگرش خود را به مسائل کشور علنی کرده است؛ که این اقدامشان، برای آنانی که خود را در یک برزخ اندیشه ای قرار داده اند و گاهی به نعل می زنند و گاهی به میخ می تواند یک الگوی اقدامی و شفاف سازی رفتاری و کرداری باشد .به امید شفاف سازی های هرچه بیشتر(البته اگر گزمگان حکومتی و غیر حکومتی بگذارند). بگذریم.
ایشان در آورده های خودش نکات مهمی را به بحث گذاشته است:
- یکی از نکات مهم، یاد آوری روش هایی است که بعضی ها در حوزه مبارزاتی و یا اندیشه ای و یا رقابت در رسیدن به قدرت از آن استفاده می کنند؛ آنهم، ساختن چیزی به نام:
امپریالسم و امپریالیست ها یا لیبرالیسم و لیبرالیست ها یا نئولیبرالیسم و نئولیبرالیست ها یا مذهب و مذهبیون یا کمونیسم و کمونیست ها و از این قبیل دشمن ها و دشمن سازی های فرضی است.
جدا از نگرش آقای ملک محمدی به این دشمن سازی ها می توان گفت:
بشیریت هوشمند جامعه بشری،برای خنثا سازی اثرات مخرب این دشمن سازی های فرضی(چه بسا در موارد اندکی واقعی باشد) چاره اندیشی های خاصی را اندیشیده و ارائه داده است. و آن جوامعی که چاره اندیشی هوشمندانه ی بشبریت هوشمند را عملیاتی کرده اند، رفتار اجتماعی و رفتار و کردار اندیشه ایشان در مسیر سازندگی قرار گرفته و یا قرار خواهد گرفت و آنان جلو تنش های فرساینده و یا گاهاً هلاک کننده را گرفته اند و یا خواهند گرفت.
که این چاره اندیشی را می توان در اعتقاد به تکثرگرایی در حوزه اندیشه دید؛ که این تکثرگرایی در حوزه اندیشه، آزادی و آزادی بیان را بدنبال خواهد داشت و آن را در جامعه نهادینه و تثبیت می کند و خواهد کرد؛ که بدنبال آزدای در جامعه آزادی انتخاب افراد فراهم خواهد شد و پیگیری نیز خواهد شد که این آزادی انتخاب افراد در مفهومی به نام دمکراسی تجلی می یابد و نمود خواهد یافت؛ که آزادی بیان و دمکراسی به عدالت اجتماعی پایدار منتهی خواهد شد.
- نکته دومی که آقای ملک محمدی در آورده هایش آورده و به آن پرداخته، مفهومی به نام نئو لیبرالیسم است. در مورد این مفهوم، که چه هست و چه نیست، گفتارها و نوشتارهای زیادی ارائه شده است. در این مورد(نئو لیبرالیسم)، نظری از اینجانب که در پای نوشتاری که در گذشته ارائه شد و انتشار یافت مجدداً ، بخشی از آنرا اینجا می آورم شاید مفید باشد.
البته با اجازه بزرگترها! برای اینکه این متن طولانی نشود در نظری دیگر، آن متن یادآوری می شود با پوزش از همگان.
٨۷٨۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣۹۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست