سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

درباره ی دو ادعای پهلوی طلبان - ف. تابان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : فریبرز ستاری

عنوان : جایگاه چپ سوسیالیستی در ایران فراموش شده است
آقای تابان دقیقا انگشت بر نقطه حساس گذاشته است. زیرا می خواهد جایگاه چپ سوسیالیستی را به بخش های دیگر چپ یادآور شود و آنان را به جهتی سوق دهد تا جایگاه چپ سوسیالیستی را فراموش نکنند. وی با تاکید براینکه جمهوری خواهی در برابر پهلوی خواهی را عمل سیاسی منطقی ارزیابی می کند ولی مانع سازی جمهوریخواهان بر سر راه احیا سلطنت فروپاشیده پهلوی تنها رسالت تاریخی چپ نیست. مطلب آقای تابان تلنگری بر بخشهایی از جریان چپ می باشد که مدتهاست صف مستقل چپ سیوسیالیستی را به دست فراموشی سپرده است . اصول و اموزه های علوم اجتماعی مدرن اذعان می دارند که هدف چپ - البته پارادایم سوسیالیستی آن - مبارزه در راه ایجاد جمهوری دموکراتیک و با سمت گیری عدالت خواهانه و سوسیالیستی است. بنابراین در بازه زمانی کنونی چپ سوسیالیستی ایران می کوشد از هرگونه تلاش برای ایجاد صف مستقل دریغ نورزیده تا قادر شود در برابر انواع جمهوری خواهی ها با گرایش های راست طبقاتی مقابله موثر و مفید بنماید. بنابراین بخش دمکرات و جمهوریخواه چپ ایران باید بر خودمحوری و خودنماینده پنداری فاصله بگیرد و حرکت های همگرایانه به تعویق افکنده را به مسیر منطقی بازگرداند.
٨٨۱۵۲ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣۹۷       

    از : باقر شیخ الاسلامی

عنوان : چرا مردم نسبت به سازمانهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی ، بی تفاوتند ؟
آقای تابان به نکته درستی اشاره کرده اند که من وسیعترش میکنم . گروه های چپ و جمهوری خواه متکثرند و چه بسا درجاهایی در مقابل هم، در صورتی که ما چیزی بنام طرفداران سلطنت ( مطابق قانون اساسی انقلاب مشروطیت ) نداریم که که اگر بودند آنها هم قاعدتآ میبایستی متکثر بودند . طرفداران مشروطه سلطنتی فعلی ، همه پهلوی طلب و خواستار سلطنت رضا پهلوی هستند و آنرا حق آقای رضا پهلوی میدانند و به گمانم آقای رضا پهلوی هم همین عقیده را دارند .
اما نکته گنگی هم در گفتار بیشتر سیاسیون ایران هست : براندازی حکومت جمهوری اسلامی و بعد مجلس موسسان و نظرخواهی از مردم .
آن نیرو و یا نیرهایی که جمهوری اسلامی را برمیاندازند ، حکومتگران آینده ایران هستند و همانها هستند که میدانند چطور خودیها را سوار قطار انقلاب کنند و چطور مردم را بسوی صندوقهای رآی بکشانند . اینکه یکی میشویم و این حکومت ارتجاعی را برمیاندازیم و بعد از مردم میخواهیم که مارا به قدرت بخوانند یا نه ، دروغ و یا خواب و خیالی بیش نیست و مردم عادی خیلی خوب این حرفها را می فهمند و از سازمان و یا سازمانهایی استقبال میکنند و یا آنها را نشنیده میگیرند .
قدرت حکومتی چیزی نیست که از کسی بگیری و با تواضع و متانت تقدیم دیگری کنی . تعارفات جان من و شما نیست . آن کس که در نابودی این حکومت مردم را فرا میخواند ، خود را جانشین بلامنازع او معرفی میکند .
اگر به نابودی این رژیم فکر میکنید و اگر دل به حمایت مردم داخل بسته اید ، بی رودرواسی جانشین آنرا هم معرفی کنید . بعد از مجلس موسسان ، حرف پوچی است .
٨٨۱۲۹ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣۹۷       

    از : باران اذرمینا

عنوان : اقای تابان گرامی
۱ـ از اشتباهی که در نقل سخن شما پیش امد پوزش می طلبم
۲ـشما دچار سو تفاهم شده اید . از من دور باد که شما را به هواداری از دیکتاتوری متهم کنم. منظور من این بود که در شرایطی که الیگارشی حاکم بر کشور راه هر گونه فعالیت مدنی را بسته است و کشور بسوی از هم پاشیدگی می رود و نهادهای مدنی ازاد وجود ندارند یا زیر فشارند و امکان هیج گونه تشکل سdاسی و مدنی و سندیکایی نا وابسته نیست مسئله برقراری ازادی ها برجیدگی نظام حقوقی عیر سکولار ودینی باز سازی و پاکسازی دستگاه های دولتی و بویژه نظام قضایی اموزشی و بهداشتی ...... از الویت برخوردار است. تادر چارجوب ان بتوان تولید صنعتی و کشاورزی را سامان داد کار افرینی و فقر زدایی کرد عدالت اجتماعی را گام به گام به تحقق رساند.
فرمودید بردریای فقر نمی توان دمکراسی و ازادی برپا داشت هندوستان بر اقیانوس فقر یکی از استوار ترین دمکراسی های دنیا را بر پاکرده است ودر ایالت کرالا سالهاست چپ در قدرت است و گام های اساسی در راه بهبود زندگی محرومان برداشته است. از چپ های امریکای لاتین بیاموزیم که در بلیوی ، برزیل و...در چارچوب نظام دمکراتیک اقدامات بنیادی در راه بهبود وضع زحمتکشان متحقق کردند.سربلند باشید
٨٨۱۲۶ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣۹۷       

    از : امیر ایرانی

عنوان : مجلس موسسان
باید گفت وقتی مشاهده می شود بحث های اقناعی بسمتی می روند که برجسته کردن مفاهیم آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی هدف است این رخ داد را باید به فال نیک گرفت و از آن استقبال کرد چون بحث کردن روی این مفاهیم در تاریخ مبارزاتی مبارزان کشور مغفول بوده است.
چنانچه می نماید در پذیرش این سه مفهوم اکثریتی اتفاق نظر دارند اگر اختلافی است در تقدم و تأخر آنهاست. چون قبلا در مورد اولویت بندی صحبت هایی شده از پرداختن به آن خوداری می شود اما به بهانه آورده های آقای تابان گرامی می توان مواردی را مطرح کرد.
صحبت از مجلس موسسان شد.
اگر برای مجلس موسسانی -که قرار است بعد از عبور از جمهوری اسلامی قانون اساسی بنویسد- چارچوب اولیه ای مشخص نشود چه بسا ولایت فقیه کرواتی و شیک وپیکی از آن زائیده شود که حاصل کار فقط تعویض یک پشمالو و با یک غیر پشمالو و صاف و صوف کرده اما با همان تفکرات فردی و استبدادی.
بخاطر تجربه تلخ تاریخی مان حتما در نزد بسیارانی نگرانی از تکرار استبدادوجود خواهد داشت
در انقلاب ۵۷ آقای خمینی اگر چه خود یک تئوری حکومتی خطرناکی را در زیر عبا داشت اما در روند تحولات آن دوره او ظاهراً اعتقاد داشت که همان قانون اساسی که بگونه ای تهیه شده بود و در آن ولایت فقیه وجود نداشت باید توسط مجلسی به تصویب برسد و به رای گذاشته شود و کار تمام شود اما آن نشد چیز دیگری شد که چهل سال داریم آنرا تجربه می کنیم.
ممکن است گفته شود هر مجلسی خودش هم می تواند چارچوبی برای خودش تعریف کند و کارها را به پیش ببرد که باید گفت تجربه تاریخی چیز دیگری می گوید.
ممکن است گفته شود چه چارچوبی باید در نظرگرفته شود باید گفت
اگر در همه آنانی که دل در گرو سرزمین و مردمان سرزمین خویش دارند یک هم رأیی و هم اندیشی حادث شود که سه مفهوم اساسی آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی سر لوحه هر تصمیمی برای نوشتن قانون و اصول اصلی قرار گیرد
بیگمان هیچ نگرانی از مجلس موسسان پیش نخواهد آمد.
اما اگر این هم رأیی و هم اندیشی نباشد چه بسا از چراغ جادوی موسسان غول بد ترکیبی بیرون بجهد..
این سه مفهوم چگونه می توانند سرلوحه همه تصمیمات نمایندگان قرار گیرند؟ باید گفت:
آزادی: اگر پذیرفته شود که هیچ قانونی و هیچ اصلی نمی تواند وجود آزادی را نفی و یا تضعیف کند آنگاه تمام آنانی که نماینده مجلس موسسان می شوند نخواهند توانست روحیه استبداد خواهی و استبداد پذیری خودشان را به وسیله اصول قانونی به مردم وجامعه تحمیل کنند.
دمکراسی: اگر پذیرفته شود تمام مردم بصورت مساوی در هر مرحله فقط از یک رای برخوردارند که بوسیله آن رای برای مدت محدود چندساله می توانند اختیاراتی را به دیگران واگذار کنند که امورجامعه به پیش برده شود و مردم هم حق ندارند برای همیشه حق خودشان را به دیگری واگذار کنند آنگاه آنانی که نماینده مجلس موسسان هستند متوجه می شوند
که دیگر نمی توانند پای خدا و نماینده خدا و یا ...را در اصول قانون اساسی به میان آورند.
عدالت اجتماعی: اگر پذیرفته شود تمام شهروندان ایرانی از یک حق مساوی درآموزش و بهداشت و دستیابی به شغل برخودارند آنگاه نمایندگان مجلس موسسان هیج اصل تبغض آمیزی را نمی توانند تصویب کنند.
پس هر مبارزی چنانچه موارد بالا را بپذیرد، دو وظیفه برای خودش تعریف می کند:
۱) تبلیغ و پافشاری برای همه گیر کردن پذیرش سه مفهوم آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی
۲) عکس العمل نشان دادن به آنهایی که در پی نفی آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی هستند.
٨٨۱۱۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۷       

    از : ف. تابان

عنوان : برای خانم آذر مینا
من اصرار ندارم شما و یا کس دیگری را قانع کنم، پرسشی کرده اید که به احترام شما یک بار دیگر - هر چند در خود مقاله به آن پاسخ داده ام، نظرم را درباره ی ان می نویسم: از قول من نوشته اید: «پیکار با سرمایه داری به اندازه پیکار برای ازادی اهمیت دارد. از شما می پرسم کارگران و دیگر فرو دستان در نظامی دمکراتیک بهتر می توانند به خواست ها و حقوق خود برسند یا در دیکتاتوری های سرکوبگر که حتا اجازه تشکل ازاد به کارگران و کارمندان نمی دهند؟»
من در جایی نگفته ام پیکار با سرمایه داری به اندازه پیکار برای آزادی اهمیت دارد. گفته ام عدالت اجتماعی به اندازه ی آزادی اهمیت دارد. اما توضیحات شما حقیقتا تعجب برانگیز است. آیا من در این مطلب از «دیکتاتوری» دفاع کرده ام که می پرسید کارگران در نظامی دموکراتیک بهتر می توانند به خواست های خود برسند یا در دیکتاتوری های سرکوبگر؟ بحث را تا به این حد تنزل دادن یا نشانه ی بی دقتی و ولنگاری است و یا نشان دهنده ی آن است که در ذهن نویسنده ی آن پیکار در راه عدالت برابر با دیکتاتوری است.
خانم آذرمینا! معلوم است که در حکومت های دموکراتیک بهتر می شود برای عدالت مبارزه کرد. شما چرا در این بحث می خواهید ثابت کنید که دیکتاتوی بد است، با که دارید می جنگید؟ من در این زمینه کاملا با شما موافقم که دیکتاتوری بد است! مقاله ای هم که نوشته ام اساسش انتقاد به نظریاتی است که می خواهند تحت پوشش «دموکراسی» حق حاکمیت مردم یعنی دموکراسی را نفی کنند. بنابر این خوب است در نقد و بحث دقیقا به نظرات ارایه شده توجه کنیم.
بحث من به طور روشن این است: دموکراسی و عدالت اجتماعی دو مفهوم در هم تنیده هستند. بدون یکی دیگری وجود ندارد. یعنی شما نمی توانید مثلا داشتن حق رای را معیار قرار بدهید، اما چشمتان را بر سفره های خالی ببندید. کسی که گرسنه است، کسی که از صبح ساعت شش تا دوازه شب در چند شیفت دنبال نان می دود دیگر چطور می تواند در سرنوشت خود و جامعه اش دخالت کند، اصلا چطور می تواند فکر کند، چطور می تواند فکر کند که او هم انسان است و حقوقی دارد و برای حقوقش مبارزه کند، او تبدیل می شود به برده ی شکم. حرف من روشن است: دموکراسی و عدالت اجتماعی دو مفهوم مرتبط با هم هستند. نه می توان دموکراسی را بر دریای فقر برپا کرد و نه می توان عدالت را در حکومتی دیکتاتوری جاری ساخت.
٨٨۱۰۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۷       

    از : سیامک رهگذر- از آلمان

عنوان : خطاب به کاربران گرامی زیر!
کاربر گرامی باران اذرمینا- ممنون از توضیحات تاریخی تکمیلی درست شما تا سردبیر محترم سایت اخبار روز آقای ف. تابان کمی بیشتر به تاریخ حکومتها در نوشته بعدی اش توجه بکند و فاکتها درست آورده شوند. از شما چه پنهان من هم یکسری توضیحاتی در کامنتهایم دو بار برای سایت ارسال کردم ولی تا این موقع منتشر نشدند! خوب است که کاربران گرامی بیداری مثل شما در اینجا حضور دارند تا برخی خطا ها تصحیح شوند! با تشکر از زحمات روشنگری شما!
- به کاربر گرامی سیامک: اشاره ای خوبی کردید که جناب ف. تابان تاکیدی روی دمکراسی و آزادی در نوشته هایش نمیکند در حالیکه بدون دمکراسی و آزادی خصوصا آزادی بیان محال است به عدالتی که ایشان دنبالش است رسید چونکه اگر آزادی باشد میتوانی فریاد بزنی که عدالت نیست! برای رسیدن به عدالت بایستی ابزارهای آزادی در چارچوب ساختار یک حکومت مبنی بر دمکراسی موجود باشند تا به عدالت رسید! مثال کشور سوسیالیستی ( شاید ایده ال طبق فرمایشات جناب ف. تابان؟) کوبا را مشاهده کنید که تا حدودی عدالت شاید باشد ولی چند هزار زندانی سیاسی دارد و چقدر از نظر اقتصادی عقب مانده نگه داشته شد توسط رفقای کمونیست یا سوسیالیستهای کوبا که در آن نه از حقوق بشر خبری هست و نه آزادی سفر و نه انتخابات آزاد و نه فعالیت احزاب آزاد ممکن است و بعبارتی نوعی دیکتاتوری سوسیالیستی است. یا در همسایگی کوبا کشور سوسیالیستی ونزوئلا را ببینید که رفقای سوسیالیست ما چه فاجعه ای درست کردند با اینکه یکی از ثروتمندترین کشورهای نفتی دنیاست! جمهوریت یا سلطنت و یا سوسیالیسم بخودی خود تضمینی برای دمکراسی و آزادی و عدالت نیستند تا زمانیکه ساختارشان با مکانیسم کنترل قواها مانع از دیکتاتوری نشوند وگرنه فیدل کاسترو سوسیالیست هم پنجاه سال خودش را بر مردم کوبا تحمیل کرد بدون اینکه مردم کوبا حق انتخاب داشتند! یا جمهوری اسلامی ایران که بدترین نوع دیکتاتوری و حتی فاشیستی است. سلطنت هم در گذشته ایران نشان داد که همیشه دیکتاتوری بوده و در آینده هم اتوماتیکوار به دیکتاتوری شاه ختم خواهد شد با همه وعده های توخالی که ولیعهد سابق میدهد. نمیدانم چه مرضی ما ایرانیها داریم همیشه دنبال سیستمهائی باشیم که بجای آزاد کردنمان زنجیر به پایمان میبندند. خیلی شاهکار و هنر بکنیم یک سکولار سوسیال دمکراسی در ایران راه بیافتد بجای رژیم ملائی باز جلوی ضررهای بیشتر حکومتهای شاهی و اسلامی را به موقع گرفتیم!
جامعه ایرانی نیازمند جمهوری واقعی با ساختار دمکراسی واقعی است و بقیه وعده های یکسری چپها نه قابل باور است و نه عملی و شدنی! خصوصا یکسری چپها ( سنتی!) را ابتدا بایستی کلاس آموزش دمکراسی فرستاد تا دیگر نسبت به واژه های مثل آزادی آلرژی نداشته باشند! هر کسی یک کشور نمونه سوسیالیستی حتی با عدالت نسبی سراغ دارد لطفا آدرس بدهد! سابقه ندارد که با دیکتاتوری از هرنوعش ( سلطنتی ، اسلامی، کمونیستی یا سوسیالیستی و نظامی و ...) به عدالت اجتماعی رسید چونکه اولین قربانی این سیستمها " آزادی" است. آزادی هم نباشد هیچ چیز سر جای درستش قرار نمیگیرد و میشود همان سیستم خودیهای رژیم و غیر خودی ها!
چپ سوسیال دمکراسی که در کشورهای اروپائی غربی برای رفاه کارگران و زحمتکشان و غیره دستآوردهای درخشانی داشته که در هیچ کشور کمونیستی یا سوسیالیستی نبوده و نیست یقینا برای ایران آینده هم بهترین نسخه درمانی میتواند باشد! آلترناتیو سازی بایستی با شرایط واقعا موجود ایران هم تطبیق داشته باشد!
٨٨۱۰۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۷       

    از : کیا

عنوان : چرا اینهمه اسرار برای سلطنت!؟
آقای رضا پهلوی یک بار در مصاحبه‌ای عنوان کردند که ایشان جمهوری خواه مانند پدر بزرگشان هستند.
جا بجایی ولایت فقیه و سلطنت کم کم به یک توطئه نزدیک می شود وبو میدهد، اطاق برنامه ریزی اش هم در ضد اطلاعات حکومت قرار دارد!
٨٨۰۹۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۷       

    از : سیامک

عنوان : توجیه کشتارهای انجام شده به نام سوسیالیزم
اقای تابان ممنون از پاسختان
ضمنا من نظام جمهوری اسلامی را نظام عدالت خواهانه نخوانده ام. اگر توجه میکردید میدیدید که نظام عدالت خواهانه را در گیومه گذاشتم.
ثانیا شما ادعا کردید که:کشورهای سوسیالیستی علیرغم همه ی بد و خوبش، تقریبا همه - با یک استثنا - از قدرت کنار رفتند و به روی مردمشان اسلحه نکشیدند.....
اقای تابان برای استقرار این کشورهای سوسیالیستی میلیونها انسان کشته شدند و جای تعجب است که منکر این کشتارها هستید٬تنها نمونه های اتحاد شوروی٬ چین٬ کامبوج برای یاد اوری کافیست.البته توجیه این کشتارها به بهانه اجرای ًعدالت اجتماعیً برای چپهای خاورمیانه قابل درک است.در تمام نوشته شما دریغ از یک کلمه دموکراسی....دموکراسی از این منظر بر سایر سیستمها (با وجود معایب بسیاری) برتری دارد که
اجازه نمیدهد زندگی مردم وثیقه تئوریهای احزاب چپی باشد که به اسم عدالت مرتکب جنایات زیادی شدند وی یا بشوند.
٨٨۰۹۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۷       

    از : باران اذرمینا

عنوان : یاد اوری به اقای تابان
در پاسخ به سیامک نوشته اید که پیکاز با سرمایه داری به اندازه پیکازر برای ازادی اهمیت دارد . از شما می پرسم کارگران و دیگر فرو دستان در نظامی دمکراتیک بهتر می توانند به خواست ها و خقوق خود برسند یا در دیکتاتوری های سرکوبگر که حتا اجازه تشکل ازاد به کارگران و کارمندان نمی دهند؟
دوم گفته اید که کشودهای اروپاس شرقی قدرت را بی سرکوب واگذار کردند اما فراموش فرموده اید که اگر شوروی در مرکز امپراتوری در وضعی بود یا می خواست تانک ها ی پیمان ورشو مداخله می کردند مانند برلین شرقی ۱۹۵۳ پزنان لهستان ۱۹۵۶مجارستان ۱۹۵۶ چکسلواکی ۱۹۶۸ ئ کودتادر لهستان علیه ستدیکای همبستگی ۱۹۸۳.
درباره یونان حزب چپی که به رهبری الکسیس پیتراس در انتخابات برنده شد هنوز در قدرت است ولی جناج چپ ان از دولت بیرون رفت بازهم فراموش نفرمایید که در دارازی بیست سال دولتهای چپ و راست یونان ۳۰۰ میلیارد یورو از بانکهای خارجی وام کرفته بودند و برای جلب مشتری انتخاباتی پول پخش کرده بودند. لطفا ادرس غلط ندهید
٨٨۰٨۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۷       

    از : باران اذرمینا

عنوان : توجه
توجه فرمایید که سخن شما که که پادشاهی در هیچ کحا بازنگشته درست نیست. در اسپانیا نظام پادشاهی برچیده و جمهوری بر پا شد و پس از شکست ان دیکتاتوری فرانکو چندین دهه بر کشور مسلط گردید و پس از ان پادشاهی دمکراتیک با موافقت چپ و راست البته بجز فرانکیستها برقرار شد . ته جمهوری و نه پادشاهی هیچ یک به خودی خود ضامن دمکراسی نیستند .
منتسکیو بیش از دو سده پیش
طرح اصل تفکیک قوا را پیشنهد کرد تاراه حلی برای این بیابد که استبداد برقرار نشودو قوه احرایی بر قوه های دیگر مسلط نشود. کشورهایی که در انها فرهنگ دمکراتیک ،آصل برابری شهروندان ، وجود نهادهای مدنی نیرومند( احزات سیاسی ، ستدیکاها ی مستقل ،انجمن های مردم نهاد و....) انتخابات ازاد بی تقلب و دوره و.... رسمیت دارد شکل حکومت بی اهمیت می شود .
تمس جفرسون هنگام تدوین قانون اساسی امریکا نوشت باید در برابر نهاد ریاست جمهوری تهادهای باز دارنده استواری بر پاداشت تا هیچ رییس جمهوری نتواند به هوس دیکتاتوری بیفتد . بدون تهادهای باز دارنده عیسا مسیح هم اگر بفدرت برسد ممکن است به هوس دیکتاتوری بیفتد.( نقل بمعنی )
٨٨۰٨۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست