سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تخریب و تخطئه تا کجا؟

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : کاوه

عنوان : ... هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار
آقای صلاحی محترم
بجای تعیین حدود و ثغور آزادی دیگران در قبال نوشتار خودتان پاسخگو باشید.
٨٨٣٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۷       

    از : احمد صلاحی

عنوان : پاسخ به کاوه
شما هرچه میخواهید بنویسیدآزادید .
ولی نوشته ی خانم شیدا نبوی هرچه بود ، نه نقد ادبی بود ، نه معرفی کتاب بود و برخلاف ادعای «آرمان شیرازی» معلوم نیست با کدام «روش علمی» نوشته شده بود.
در این باره آن نوشته ، مطالب دیگری هم نوشته شده است که می توانید به نوشته ی سعید یوسف مراجعه کنید که هنوز در پائین صفحه اول /گوناگون موجود است .
از قضا چند نویسنده و کنشگر و چریک فدائی خلق با او وارد بحث شده اند که آموزنده است.چند آدرس نیز در آن خواهید دید که اگر مایل باشید نظرات دیگران را نیز در مورد نحوه ی برخورد خانم شیدا نبوی خواهید دید.
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۹۱۱۷۶
٨٨٣۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۷       

    از : کاوه

عنوان : لطفاً برای ثبت در تاریخ منتشر کنید.
جناب آقای احمد صلاحی
اکنون که این کامنت را می‌نویسم متن مورد بحث از صفحه اصلی سایت خارج شده و احتمالا این کامنت خواننده ای نخواهد داشت اما صرفا جهت درج در سابقه و تاریخ می نویسم.
جناب آقای محترم در این نوشته هایی که فرمودید بارها خوانده اید و کلمات داخلی و خارجی هم در آن نوشته ها بوده نمیدانم در مورد تحریف مطالب نقل قول شده از دیگران چه نوشته بوده اما لازم است بدانید خانم نبوی در آن نقد مورد بحث با کلمات فارسی چنین نوشته اند:«...این کتاب، به باور من، و بطور قطع و یقین هیچ قرابتی با آن دست نویسندگان و نوشته ها که در بالا ذکر شد ندارد، اما، باز هم تبدیل به متونی برای تخطئه ی «آن سازمان یگانه» (ص.۱۰) شده است....»
شما یا متن خانم نبوی را نخوانده اید یا رسما دارید متن ایشان را تحریف می کنید. متنی که بدون فاصله و واسطه قابل خوانش همگان است و در کلماتش هیچ ابهامی نیست اینگونه با جسارت تمام مورد تحریف قرار می گیرد.
شما البته نمونه خوبی از مخاطبین تاریخ نگاران عالم و فاضلی هستید که جرات یافته اند در قرن بیست و یکم جلوی چشم ما ژدانف را به واسطه همین مخاطبت! تحریف کنند و اژادانف بنویسند تا خوب شیر فهم کنند.
اینها در تاریخ خواهد ماند.
٨٨٣۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۷       

    از : احمد صلاحی

عنوان : به بهانه‍ی نوشته‍ی «آرمان شیرازی»
سال پیش گفتگوی آقایان تورج اتابکی و ناصر مهاجر با رادیو زمانه شنیدم که ار انتشار کتاب راهی دیگر در ۱۹ بهمن ۱۲۹۶ خبر دادند .بعدا نوشته آنها در باره ی کتاب را در اخبار روز خواندم که برایم بیشتر جنبه ی اطلاع رسانی داشتند. هنوز هم کتاب ها را تهیه نکرده ام.
تا اینکه نوشته ی «مفصل» خانم شیدا نبوی با عنوان »راهی دیگر»، به کجا؟ را در بخش
دیدگاه اخبار روز در ۱۷ آذر ۱۳۹۷ (۸ دسامبر ۲۰۱۸) خواندم.
خوشبختانه چون پیش از این بارها نوشته هائی در باب «معرفی کتاب » و «نقد کتاب / نقد ادبی » book review and book or literary criticism را در همین اخبار روز و سایر منابع ایرانی و خارجی خوانده بودم این نوشته را به حساب هیچ کدام از اینها نگذاشتم.
برای این ارزیابی خود چندین دلیل داشتیم که مهمترین آن "پیش در آمد» نوشته خانم شیدا نبوی می باشد که با ردیف کردن و در کنار هم قرار دادن غیر مسئولانه و غیر منطقی نهاد های امنیتی و انتشاراتی حکومت دگر اندیش کُش و تلاش دگراندیشان مختلف که قربانیان حکومت بوده و هستند همه را به یک چوب زده است. از این زاویه بر خورد ایشان بسیار ما متعارف و غیر منطقی می باشد.
بهمین دلیل نگارنده در هر جای نوشته که ایشان از چارچوب معرفی ، نقد و بررسی فرم و محتوی دو کتاب مورد نظر خارج شده و مسائل دیگری که ربطی به گردآورندگان این دو کتاب ندارد را غیر منطقی میداند.
بهمین دلایل تعجب می کنم که «آرمان شیرازی» بر اساس کدام متدولوزی برخورد خانم نبوی را «روش علمی در سنجش کار » ارزیابی می کند؟

«پیداست که هدف من, بر خلاف دو نویسنده گرامی (آقایان تورج اتابکی و ناصر مهاجر), ستایش روش "ارزیابی سنجش‌گرایانه‌ی" خانم شیدا نبوی بود چرا که برخورد او همخوان با روش علمی در سنجش کار ارائه شده در کتاب "راهی دیگر" بود.»
ولی نگارنده درک می کند که دونویسنده گرامی بشدت از «نادان دوست» آزرده شده اند.
٨٨۲۹۶ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣۹۷       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : ارسال برای بار دوم - پیدا نیست چرا این پانوشت بار نخست چاپ نشد!
هر چیز را بجای خویش نکو باید داشت!
نیاز امروزی مردم و میهن ما, بیش از هر چیز, پردازش کنشگران به یابش همراهی ها و روش های موثر در گردهم آوری بیشینه نیروهای میهندوست است تا هرچه زودتر پایانی بر استیلای حکومت تبهکار اسلامی بگذارند و راه بهروزی همگان را بگشایند. پرداختن به موضوعات دیگر, درین برهه, سرشتی ثانوی دارد. اما براستی چه میتوان کرد؟

نگارنده, نوشتار خانم شیدا نبوی با نام ("راهی دیگر" به کجا؟) را در اخبار روز (۱) خوانده و پانوشت کوتاهی, آنگونه که در زیر آمده است, بر آن نوشته بودم:
[انتقاد سازنده افزار پیشرفت است:
هم میهن گرامی, خانم شیدا نبوی, درود بر شما! نوشتارتان در باره ی کتاب "راهی دیگر" بسیار نوآورانه, ارزشمند و آموزنده بود. بامید آنکه بررسی هایی چنین همه-سو-نگر, الگویی برای هم میهنان دیگرمان در پهنه های فرهنگی, اجتماعی و سیاسی باشد.]
پیداست که هدف من, بر خلاف دو نویسنده گرامی (آقایان تورج اتابکی و ناصر مهاجر), ستایش روش "ارزیابی سنجش‌گرایانه‌ی" خانم شیدا نبوی بود چرا که برخورد او همخوان با روش علمی در سنجش کار ارائه شده در کتاب "راهی دیگر" بود.
شوربختانه, آقایان اتابکی و مهاجر بجای برشماری درستی ها و نادرستی های نوشتار خانم نبوی, پیشاپیش داوری خود را روا میدارند... که کار او "شبه نقد است... قابل اعتناء نیست چون هدف اصلی‌ (او) بی‌ارزش کردن یک کتاب، بی‌اعتبار کردن بیشتر روایت‌ها و راویان آن و تحقیر و تمسخر ویراستاران است..." حال آنکه پیداست خانم نبوی کتاب را با دقت, بگونه ای واقع گرایانه و عینی بررسی کرده است.
آنجا نیز که این دوستان از "در خور بررسی‌" بودن کار خانم نبوی میگویند, نه از پذیرش درستی هایش, که از تعلق آن به "نگاهی‌ست... (که) از سدهای بالندگی جنبش چپ در میهن ما بوده است." آیا بالندگی جنبش چپ در میهن ما (یا هر کشور دیگر) در اصل به میزان آگاهی, صداقت, تجربه, کاردانی, دورنگری و توان سنجش آن بر نمی میگردد؟ آیا شایسته است که عوامل اصلی بالندگی را کنار بگذاریم و چگونگی "نگاهی نسبت به روایت و تاریخ" چپ را بالای فهرست بررسی خود بگذاریم؟
جای شگفتی ست که نویسندگان, هیچ چیز مثبتی در نقد خانم نبوی نمی بینند و نکات مشخصی را که برشمرده در نگر نمی گیرند! این چنین برخورد بیشتر نشان از آن دارد که برهان آوری و سنجش شکیبانه نزد این دوستان, هنگام نوشتن, در بند رنجش از نوشتار خانم نبوی گرفتار بوده است.

۱ - http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۹۰۳۴۷
٨٨۲۷۰ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣۹۷       

    از : از داخل ایران

عنوان : این سکوت معنادار
جای شگفتی دارد که این دوستانی که حالا ناگهان تهییج و ترغیب شده‌اند به نظردهی و صدور حکم تکفیر برای پدیدآورندگان کتاب، چرا در باب نوشتاری که خانم «شیدا نبوی» منتشر کردند و آکنده از افترا و اتهام و اهانت بود، لام تا کام سخنی نگفتند(حالا له یا علیه آن آراء)؟ اگر خانم نبوی و هر یک از ما دلسوز تاریخ هستیم، چرا باید با نقدی تهاجمی و سراسر توهین و تهمت راه دیالوگ را ببندیم؟ ایشان اگر نگران تاریخ بودند می‌توانستند با ادبیاتی معقول و شیوه‌ای مطلوب و دور از پیش‌داوری و فحاشی نقد و پرسش‌های خود را طرح کنند و قطعن در آن زمان دیالوگ کلید می‌خورد و قطعن ویراستاران هم می‌توانستند مورد به مورد دلایل و توجیه‌های خود را ارائه دهند و خطاهای احتمالی‌شان را نیز بپذیرند و در صدد ترمیم آن‌ها برآیند.ولی وقتی کسی رویکردش این است که چون فلان خطا یا بی‌دقتی یا سهل‌انگاری یا اشتباه در کتاب هست، پس مولفانش بی‌سواد، دارای سوءنیت، وابسته به سیاست‌های نظام و غیره هستند، مشخص است که دعوا با خود متن کتاب نیست و بوی دلسوزی برای تاریخ و واقعیت‌نگاری از آن به مشام نمی‌رسد و همان برخورد سلبی است که فرآیند تعامل میان اندیشه‌ورزان را عقیم می‌کند. دوستانی که این‌جا کامنت داده‌اند به همین اندازه و حتا بیشتر باید خانم نبوی را هم مستحق سرزنش بدانند که چنین سیاق ناخوشایند و تهاجمی و توهین‌آمیزی را آغاز کردند. اما سکوت دوستان در این مورد "معنادار" است.
٨٨۲۵۵ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹۷       

    از : کاوه

عنوان : اوج امارت امرا
جناب آقای امیر ایرانی!
جنابعالی دست بر قضا در نقش از اول تا آخر دستگاه قضا (قاضی، مدعی العموم، منشی دادگاه،دادیار، بازپرس و قس الی هذا ) نهایتا قضاوت نموده و حکم صادر فرموده اید که : «شاید فداکاری آنان در حافظه تاریخی کشور بجز یاد بودی از آنان( آنهم یاد بودی برای یاد بود) موضوعیت دیگری نداشته باشد. و ندارد.»
وقتی انشای حکم را با شاید توام نمودید نگران بودم در حکم امیری چون حضرتعالی آن استحکام لازم نباشد اما وقتی به آن ندارد انتها ی حکم رسیدم آن صلابت و اقتدار شایسته را یافتم. احسنت به این حکمی که تو فرمایی.ما به این احکام البته عادت داریم.
قدر قدرتا، اصلا حرف من هم همین است. حالا که آن فداکاریها( البته سبیل تقیه و لحاظ مخاطب عوام را بنده هم واقفم) موضوعیت ندارد و مابقی قضایا آیا بهتر نیست به همفکران عالم و فاضل خویش هم حکم بفرمائید دست از تاریخ نویسی برای ما بردارند، و ما را به حال خویش رها کنند؟
٨٨۲۴۴ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹۷       

    از : امیر ایرانی

عنوان : فقط یاد بودی از گذشتگانی که...
اگر کتاب اصلی و نقد نوشته برآن خوانده نشود فقط به نوشتار انتشار یافته فعلی آقایان تورج اتابکی و ناصر مهاجر -که شاید نقدی بر نقد دیگری بحساب آید- برای داوری اکتفا شود با توجه به آوردن موضوع مهمی به نام تاریخ نگاری خاص:
که گاهاً نتیجه آن فریبنده و یا فریبکاری است و شاید بانی تخریب های خاصی بوده و خواهد بود می توان به این موضوع بیشتر وافق شد که:
چپی که در کشورمان ریشه دوانده بود چپی بوده که ریشه در روش های چپ اروپای شرقی داشته که نتیجه کارش با توجه به تجربه تلخ تاریخی امان در خدمت تحولات کشورمان نبوده؛ بلکه از بین برنده توان مبارزاتی بسیارانی از فداکاران کشور بوده است؛ که شاید فداکاری آنان در حافظه تاریخی کشور بجز یاد بودی از آنان( آنهم یاد بودی برای یاد بود) موضوعیت دیگری نداشته باشد. و ندارد.
اما چیزی که در روند تحولخواهی کشورمان موضوعیت دارد و خواهد داشت:
رویش چپ جدیدی است که در خدمت آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی است و...
٨٨۲٣٨ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹۷       

    از : از داخل کشور

عنوان : تشکر از پیام جوانی از ایران و چند نکته
نخست اینکه گویا شوربختانه حضرات جوابگو، به عمد یا سهل، قصد تقلیل موضوع را به شوخی بیمزه و کریه آبگوشت گربه دارند که این به واقع توهین به شعور مخاطب است. (خوشمزگی اخبار روز هم در انتشار عکسی با چنین مضمونی موضوعیت ندارد)
یعنی چه که تعدادی جوان روشنفکر چنین کنند با هم؟ مخاطب را چه فرض کرده اید؟
مشخص است که تنفر و شرمساری توامان از گذشته، دامن مدعی را بدجور گرفته... بماناد!

از مدیران اخبار روز درخواست دارم جواب جوانی از ایران را به صورت یک مطلب مستقل در سایت بگذارند، چون خود فی نفسه حاوی نکات مهمی است. مهمتر از کنایه های لوس "عشقی" در یادداشتی دیگر.

و بنظر میرسد اخبار روز اینجا، و در مواردی دیگر شاید که جای طرحش اینجا نیست، موضع موسوم به توده ای- اکثیریتی گردانندگانش را در نحوه انتشار مطالب، با شگردهای ژورنالیستی (چون برجسته کردن موضوعی، یا حذف زودهنگام مبحثی که به ذائقه مذکور خوشایند نیست و...) اعمال میکند که مشخصاً خلاف و ضد دموکراسی و نارفیقانه است.
برای گرفتن ژست دموکراسی لازم نیست هر بیانیه و هرزنامه حکمتیستی و امثالهم را منتشر کنید، همین که به صداهای غیر از گرایش خود هم اجازه طرحِ برابر بدهید، کافیست.

پ.ن: انتتشار یا عدم انتشار پیام فوق برای نویسنده فاقد اهمیت است و فقط منباب اطلاع دبیران سایت اخبار روز نوشته و ارسال میشود.
٨٨۲۱۴ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹۷       

    از : یک جوان ساکن ایران از سردبیر سایت اخبار روز میخواهم این پاسخ را در سایت منتشر کنند.

عنوان : پاسخ به نقد یا سرکوب نقد؟
عجبا از این پاسخ!
دیگر باید عادت کنیم که دقیقا همانهایی که هی با شوروی-شوروی کردن و ارجاع به سانسور استالینی به جنگ (نقد؟) تجربیات چپ در ایران می‌روند و هر بی‌خبری را در ظاهر به اشتباه می‌اندازند که انگار اشتباه چپ ایران غیردموکرات بودندبود و اینها این اشتباه را دریافته‌اند و بعد کافی است نقدی به اینها وارد شود تا چهرهٔ واقعی «چپ نادم» از پرده برون افتد.
تجربهٔ همکاری و بحث با مدعیان سوسیال «دموکرات» (که به قول کالینیکوس اینها تنها شرمندگان از سوسیالیسم و گریزندگان از دموکراسی هستند.) در داخل کشور به ما آموخته که شیوهٔ برخورد این جریانهای فکری با نقد هرگز فراتر از گیر دادن به لحن و زبان منتقد و در رفتن از زیر بار مسئولیت نوشته‌ها و مدعیات خویش به کمک نسبی‌گرایی و کلبی‌مشربی نخواهد رفت. برای نمونه نگاه کنید به پاسخهای مالجو به نقد امثال زرافشان و دارالشفا.
در این نوشته هم داستان هنان داستان همیشگی است.
فردی در نقد کتاب راهی دیگر نقدی نوشته و موارد مهمی را مطرح کرده. برای اطلاع خواننده لینک این مطلب را اینجا میگذارم تا خودتان بخوانید:
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۹۰۳۴۷
البته این وظیفهٔ سردبیر یا سردبیران اخبار روز بود که حالا به هر دلیلی نکردند.

اما ببینیم نویسندگان کتاب در واکنش به این نقد چه نوشته‌اند.
این دو نفر ابتدا دربارهٔ اینکه آیا آن نقد در خور اعتنا هست یا نه حرف زده‌اندو گفته‌اند این نقد درخور اعتنا نیست چون هدف نویسنده بی‌اعتبار کردن کتاب بوده!
نیت‌خوانی کرده‌اند و به سبک نهادهای سانسور احتمالا برخورد پیشگیرانه کرده‌اند. دقت کنید که نکفته‌اند درخور اعتنا نیست چون گیرهای الکی داده‌ یا موارد خلاف واقع نوشته یا تناقض‌گویی کرده. بلکه درخور اعتنا نیست چون «هدف» منتقد بی‌اعتبار کردن کتاب بوده. (حالا اکر بر فرض محال، که فرض محال هم محال نیست، کتاب واقعا فاقد اعتبار باشد چه؟)
این روش پاسخگویی برای ما در ایران هر روز از سوی مدیران و مسئولان در حال تکرار است. همین چندی پیش اسماعیل بخشی قربانی شکنجه شد چون به زعم نیروهای امنیتی او صرفا یک کارگر نبود و گرچه همان مطالبات پنج هزار کارگر دیگر را بیان میکرد اما «هدف» دیگری داشت!
و اما پاسخ‌دهندگان به نقد از طرفی نقد مذکور را درخور اعتنا میدانند چون به نوعی نمایندهٔ تفکر حاکم بر چپ ایران است. (البته خواننده میتواند هم آن نقد را خوانده و هم این پاسخ را تا خودش انصاف دهد کی چقدر دربارهٔ تاریخ درست میگوید.)

خوب! تا اینجا تکلیف را روشن کرده‌اند. البته جلوتر از عبارت محبوب هر دو رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی دربارهٔ نقد استفاده کرده اند تا ما بدانیم بالاخره چگونه نقدی از نظر ایشان درخور اعتناست و نمایندهٔ بختکی نیست که به زعم این دو نویسندهٔ گرامی بر چپ ایران افتاده: نقد سازنده!

البته ما با شنیدن این عبارت به یاد هزاران منتقدی می‌افتیم که در سیاهچالهای حکومت سرکوب شدند چرا که به جای نقد سازنده، نقد مغرضانه با هدف تخریب و بی‌اعتبار کردن حکومت مرتکب شده‌اند.

اما خواننده میخواهد بداند بالاخره کجای آن نقدمفصل خانم نبوی غیرسازنده و مخرب بوده؟
نویسندکان دست به کار همان ترفند قدیمی می‌شوند که دو دهه در محافل فرهنگی حکومتی به نویسندکان و روشنفکران جوان ترار و تزریق شده: هر کس حرف زد سریع جواب بده که تو میخواهی شوروی و کوبا و کره شمالی برپا کنی!

این دو عزیز هم همین کار را کردند چون میدانند جواب میدهد. مخصوصا آقای اتابکی بنا به تجربهٔ حضور در رسانه‌هایی مثل بی‌بی‌سی خیلی بیشتر با این ترفند ساکت کردن منتقد چپ آشناست.
اینان بخش عمدهٔ پاسخ خود را به شرح الکوی تاریخنگاری در شوروی پرداخته‌اند با این امید که خواننده، نقد خانم نبوی را نخوانده باشد و چشم‌بسته او را و نقدش را بکذارد در شابلون شوروی-کرهٔ شمالی که دهه‌هاست از رسانه‌های امپریالیستی و روشنفکران والسته به آنها تکرار میشود.
به حداقل دستمزد اعتراض داری؟ آه پس میخواهی اینجا پلپوت راه بیندازی.
ضد سرمایه‌داری هستی؟ آه پس قصد راه انداختن دادگاه‌های استالینی داری.
با بی‌بی‌سی مخالفی؟ پس ژدانفی هستی.
از شورا حرف میزنی؟ میخواهی مردمت را مثل مردم کوبا و کره شمالی بدبخت کنی.
و از این دست وردهای بی‌محتوا که فقط به یمن تکرار در اذهان جا گرفته و البته به یاری پژوهشگرانی از جنم این دو عزیز که حتی اگر به آبگوشت گربه‌شان اعتراض کنی، طرفدار تاریخنگاری شوروی هستی و پر از کینه و فقط روایت خودت را درست میدانی!

این شعبده‌بازی البته ابتکار این عزیزان نیست. ولی الحق که نزد استاد، خوب درس پس می‌دهند.

پس از شرح مصل تاریخنگاری شوروی، این بار می‌روند سراغ این راه دررو که ما نگفته‌ایم روایت ما تمام است و کامل است و تکین.
بله! هیچ کس چنین ادعایی نمیکند. منتقد شما هم نگفته روایت خودش تکین است و فقط مال خودش درست است.این اتهامی است که ضما وارد میکنید تا از زیر مسئولیت پاسخ در بروید. این روش کهنهٔ ساکت کردن منتقدان چپ است که ما به خوبی با آن آشناییم چون این روزها تمام فرهنکی‌کاران امنیتی و امنیتی‌کاران فرهنگی داخل کشور دقیقا با همین ژست دموکرات همه را خفه میکنند.

اینکه روایت شما و روایت دیگرتن هیچ یک تنها روایت نیست چطور دلیل بر این میشود که نتوان تناقضها و گزافه‌گویی‌ها و نقص‌ها و اشتباهات شما را کوشزد کرد؟
اصلا شما بفرمایید فرمت مطلوب شما برای نقد خودتان چیست که هم سازنده باشد هم خالی از نیت و هدف و غرض باشد (با توجه به تکنولوژی ذهن‌خوانی شما) و لحن تر و تمیز آکادمیک منتسب پخش در بی‌بی‌سی هم داشته باشد؟ (آدم یاد عبارت دیپلماتیک و خالی از هدف و غرض وسازندهٔ «پیکارجو» می‌افتد!)
متن این عزیزان به پایان رسید و حتی به یکی از ده‌ها نکته‌ای که شیدا نبوی در نقد مغرضانه و غیرسازنده خود نوشته بود حتی اشاره‌ای هم نکردید.
گفتید ما که نگفتیم روایت ما تنها روایت است. و باز گفتید کی گفته روایت شما درست است؟ (روش جالبی است برای دور زدن منتقد.) و بعد در پایان پاسخ تذکر دادید که از همه (ناراضیان؟ منتقدان؟ سازندگان یا غرض‌ورزان؟ تمام آن بقیه‌ای که از دایرهٔ بررسی‌تان بیرون ماندند؟) دعوت میکنید که در تکمیل پژوهش کمکتان کنند و بعد هم خاضعانه بابت چند اشنباه ویراستاری پوزش میطلبید؟
عجبا!
شما لطف کنید دست به نقد، به همین مواردی که شیدا نبوی ذکر کرده پاسخ دهید.خیال کنید دارید به نمایندهٔ ژدانف پاسخ میدهید ولی پاسخ دهید. خیال کنید دارید با یک چپ دگم و تندرو و افراطی حرف میزنید (همینها را به خورد نسل ما میدهید دیگر؟ نه؟ که همه افراطی بودند و فقط اکثریت و توده که رفتند زیر عبای امام معتدل و اهل نقد سازنده و رهاشده از ژدانف بودند)ولی پاسخ دهید.
پاسخ شما مثل همهٔ سوسیال‌دموکراتهای امروزین سرشار از تهمت و سرکوب و زدن به جاده خاکی بود و همهٔ موارد مطروحه در نقد شیدا نبوی همچنان بی‌پاسخ.
بنده به عنوان کسی که بعد از خواندن این کتاب، آن را دست‌کم به بیست نفر از دوستانم دادم تا بخوانند، از شما انتظار بیشتری داشتم.
ولی شما با این پاسخ خود بار دیگر به من و نسل من ثابت کردید که اتفاقا آن که در جزمهای خود غوطه‌ور بود و ماند، آنکه زمانی اشتباه کرد و امروز هم باز اشنباه میکند و بی جرات پذیرش اشتباه خود، تلاش میکند تا ثابت کند مارکس و لنین اشتباه میکردند دوباره مشغول همان سازی خطرناک قدیمی‌اش است ولی این بار در زمینی بزرگتر و از آن دشمنانی قدرتمندتر. (چون میدانم شما چپهای نادم از کلمه امپریالیسم هم خوشتان نمیاید ازش استفاده نمیکنم. ولی خوب میدانید از چه حرف میزنم.)

باز هم از خوانندهٔ این متن میخواهم نقد شیدا نبوی را در اینجا بخواند و باز پاسخ آقایان اتابکی و مهاجر را بخواند تا دریابد استالینیسم واقعی را کی بر سر ما آورد و حالا هم با رنگ و لعاب جدید حقوق‌بشری‌پسند دارد همان مسیر را می‌رود.
٨٨۲۰٣ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣۹۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست