سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

"ما" بر متن آن "انقلاب"! - بخش اول - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : الف داخلی

عنوان : نصر ساده، مخاطب بیشتر
با سلام خدمت رفیق عزیز
مقاله پر بار شما را بسختی خواندم، متاسفانه بعلت نصر سخت شما امکان به اشتراک گذاری برای دیگر دوستان جوان که مشتاق بررسی عوامل شرکت کننده در انقلاب ۵۷ بودند نشدم.
سربلند باشید
٨٨۴٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۷       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : هستی "ما" گرو توفان بود...
هم میهن گرامی, آقای بهزاد کریمی, درود بر شما!
گفته اید در میان "ما", "گفت و شنود درباره وقایع جاری کشور، وزن بمراتب بیشتری نسبت به موضوعات کلی یافت." بگفته دیگر, از موضوعات کلی و راهبردی غافل ماندیم!

نا گفته پیداست که "وقایع جاری کشور" همه آن چیزهایی بودند که سیل خروشان انقلاب (بخوان اکثریت عظیم مذهب-زده و تصویر-در-ماه-باور) با خود نیرومندانه و خیره سرانه به پیش می برد. براستی, چه گریز از چنین سیل بنیان کن وجود داشت که نا گزیده ماند؟
گر چه واقع گرایانه نیست که چشم بر اشتباهات مهلک نیروهای تاثیرگذار (مجاهدین, فداییان اکثریت و حزب توده) بسته بداریم اما هر نیرو که در برابر این سیل می ایستاد بیگمان خورد می شد, و دیدیم شوربختانه که شد! از سوی دیگر, ایستادن بر صف مستقل و, از آن میان, رویگردانی از پاسخ به "رفراندوم" فروردین ۵۸, افشاندن بذری بود که در ذهن مردم, پس از فرونشستن سیل, توان رویش داشت... که بببینند و بیاد آرند کدامین کس گفت آری, کدامین گفت نه!

چرا سد شکست و سیل ناگزیر گشت؟
کودتای آمریکایی-انگلیسی ۱۳۳۲ راه را برای زیرپا نهادن قانون اساسی و گسترش خودکامگی شاه فراهم ساخت. از آن پس, سیاست های شاه, همخوان با راهبرد های امپریالیستی در جهان, در راستای سرکوب و نابودی چپ در پهنای کشور بود. همزمان اما, همراهی او با پیشوایان دینی, آزاد گذاری و حتی ترویج مذهب شیعی به گسترش ریشه های این باور, بگونه ای موثر, یاری رساند. ساخت مسجد در دانشگاه, دیدارهای پای-بوسانه او از مراکز مذهبی, آوردن تعلیمات دینی در مدارس, روشن کردن "چراغ شریعتی" در حسینیه ارشاد, باز گذاری تقویم برای تصرفات بی پایان مذهب شیعی, و مانند آنها نمونه های دردآوری از عملکرد او هستند که نتایج مرگبار زیر را پدید آورد:
۱ - شکل گیری یک لشگر صد هزار نفره ی "آتش به اختیار" از ملایان و مبلغان مذهبی که همواره بدنبال خلافت بود.
۲ - پدیداری ده ها هزار مسجد (بخوان بنگاه تحمیق) در سراسر کشور.
۳ - واگیری و همه-گیری "مذهبی اندیشی" و در گذار آن چیرگی فرهنگ مذهبی (شیعی) بر زندگی اجتماعی.
بنابراین, آنگاه که اعتراضات اجتماعی در برابر خفقان سیاسی و نابسامانی های اقتصادی آغاز شد, آن لشگر صد هزار نفره, بسان پیشینیان خود بهر "کسب غنائم" تازان شد. ستادهای هماهنگی (مساجد) به سازماندهی بیشینه مردم که اسلام-باور بودند پرداختند... سپاهی از میلیون ها انسان مغز-شسته براه افتاد که در برابر آن هیچ خرد یا نیرویی توان ایستادن نداشت. آن "سبز" دیرینه به گل نیز آراسته شد آنگاه که امپریالیست های "همیشه در صحنه" دار و دسته خمینی را بیدریغ همراهی کردند و بدنبال گوادلوپ, ژنرال خود را برای همکاری ارتش و هموارسازی راه برای قدرت گیری مذهبیون به ایران فرستادند. دشمنی کور آنان با چپ بدان اندازه بود که, همانند افغانستان, با نیروی واپسگرا و جامانده در قرن پنجم همراه و هم پیمان شدند.
سرشت این نیروی ویرانگر پس مانده از زمان آنچنان دوزخی بود که, پیش از قدرت گیری, سردسته ها و سازمانگران صفوف آنها به دیگران تحکم میکردند که چه شعار بدهند, روسری بپوشند و از دستورات بلندگوهای آنان تبعیت کنند! پس از قدرت گیری نیز با چماق, زنجیر, چاقو و نارنجک به صفوف خردورزان حمله بردند, پراکندند, کشتند, تبعید کردند, چپاول کردند و تیره روزی آفریدند! از آن پس, داستان این تبهکاران را همگان میدانند...
آری, "ما" را, پیش از هر چیز, نابالغی هایمان در فهم جایگاه آزادی و ضرورت دمکراسی بر زمین کوبید. اما رهبران انقلاب, یعنی شاه و خمینی, از دو سوی خطه ی خودکامگی, همداستان شدند و تمامی ایران را به تاراج زمان دادند... با چنین آغاز بی پایان آیا باز هم پذیرفتنی ست که هشدار و تیزبینی جزنی در باره ی قدرت گیری روحانیت (بخوان ملایان, چون کلمه روحانیت مفهوم کیفی ناروایی به آنان می بخشد), اگر با دقت بیشتر طرح و جدی گرفته میشد, میتوانست در مهارسازی آن جنبش اکثریت عظیم مسخ شدگان بازیگر شایسته ای باشد؟
دادورزانه اگر توجه کنیم, حکومت اسلامی تنها یک دستاورد, ناخواسته و برنامه ریزی نشده, برای ایران داشته است. انهم گذر دادن ایران از مسیری پر هزینه و رنج به نوزایی (رنسانس) بوده است. بیشینه مردمان میهن اکنون دگرسان گشته اند! تا آنجا که اگر پس از چهل سال درد و تیره روزی اینک پرسیده شود "حکومت اسلامی؟" خواهند گفت "نه!"
٨٨۴۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۷       

    از : جمشید برومند

عنوان : پوزش برای اشتباه
در پایان پادداشت قبل باید می نوشتم :
ولی در اینکه چوهر آزادی و برادری به تعبیر انقلابیون فرانسه و ژان ژاک روسو برابری است تردیدی باقی نمانده است ...
٨٨۴۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣۹۷       

    از : جمشید برومند

عنوان : پاسخ پرسش ایرانی شاید این باشد...
آزادی، برابری، برادری (به فرانسوی: Liberté, Égalité, Fraternité) شعار رسمی جمهوری فرانسه است که در جریان انقلاب فرانسه و قبل از تشکیل اولین جمهوری در بین مردم و انقلابیون رایج بود و از همه محبوب تر آزادی بود. البته برای آزادی ، برابری و برادری در همان سال ها تعریف های مشخص در قانون اساسی فرانسه تا سال ۱۷۹۵ گنجانده شد.
ـ «آزادی را انجام هر عملی گویند، بدون آزار رسانیدن به دیگری.انجام حقوق طبیعی هیچکس به هیچ وجه نمی‌تواند محدود شود، مگر هنگامیکه با حقوق افراد دیگر جامعه تعارض پیدا کند.محدودیت مذکور فقط توسط قانون مشخص می‌گردد.»
ـ «قانون یکسان برای همه» می‌باشد.بر اساس مفهوم برابری، تبعیضات نوعی و نژادی برانداخته می‌شوند و ارزش هر شخص به اندازهٔ نفعی خواهد بود که از او به جامعه می‌رسد.
ژان ژاک روسو - فیلسوف بزرگ فرانسوی - هم برابری را جوهر آزادی می‌داند و آن را اینگونه معرفی می‌کند:«هیچکس آن اندازه بی ارزش نیست که به فروش برسد و نیز هیچکس آنقدر ارزش ندارد که بتواند دیگری را بخرد.»
ـ«برادری یعنی در کنار هم بودن.چه فرانسوی باشیم چه نباشیم، همه باید برای بدست آوردن آن مبارزه کنیم تا بتوانیم به کمک آن برابری و آزادی خود را نیز جاودانه سازیم».

ولی قوانین فوق الذکر بمروز زمان و در عمل در فرانسه و دیگر کشور ها دستخوش تغییرات کیفی گردید و بجای آزادی ، برابری و برادری ؛ آزادی ، دموکراسی و عدالت رایج شد .
ولی در اینکه چوهر برابری و برادری به تعبیر انقلابیون فرانسه و ژان ژاک روسو آزادی است تردیدی باقی نمانده است . سوسیال دموکراتها بعدها آزادی ، برابری و همبستگی را بکار بردند و سوسیالیستها الویت را به عدالت اجتماعی دادند.
٨٨۴۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣۹۷       

    از : امیر ایرانی

عنوان : پرسشی
پرسشی مطرح است:
تفاوت
عدالت، آزادی، دمکراسی
با
آزدای، دمکراسی، عدالت
از نظر اولویت بندی سه مفهوم در چیست؟
٨٨۴۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹۷       

    از : جمشید نجفی

عنوان : اخبار ................ روز
آقای کریمی ما حالمان خوب است، ولی تو باور نکن.
٨٨۴۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹۷       

    از : هرمز سوادکوهی

عنوان : پرسشی از دلیمان
شما که همه چیز را «تجزیه» و « تحلیل» کردید لطفا بگوئید؛
۱. بعداز سفر جیمی کارتر به ایران و ضیافت شب ژانویه ۱۹۷۸/ ۱۰ دیماه ۱۳۵۶ در کاخ سلطنتی تحت چه محمل «قانونی» از حکومت شاهنشاهی مقاله ی « ارتجاع سرخ و سیاه» با نام « مستعار» در راست ترین روزنامه ی حکومتی «اطلاعات» منتشر شد ؟
۲. در کشوری که نه آزادی بیان و اندیشه ،احزاب وتشکل های مختلف ، مطبوعات و رسانه ها و........جود نداشت چگونه روحانیون برای نماز عید فطر قیطریه و راهپیمائی بعداز آن مجوز گرفتند؟
۳. وقتی قبل از ۲۶ دیماه ۵۷ و خروج شاه ، چند تن از سران ارتش شاهنشاهی با حضور مستقیم سفیر و نماینده ی رئیس جمهور وقت آمریکا به بازرگان و دیگر حواریون خمینی قول بی طرفی ارتش را دادند که بعدا در ۲۲ بهمن «رسما» از رادیو و تلویزیون هم پخش شد. چرا دیگر شاهنشاه آریامهر کاره ای نبود و او را دور میزدند؟ مجلس کجا بود ؟ چرا قانون اساسی ارزشی نداشت ؟ وکلای مجلس و سناتور ها کجا بودند؟ در آن ۲۵ سال بر کشورمان و مردمان چه رفته بود؟
این فعل و انفعالات یک ساله را در ارتباط با وقایع جهانی و منطقه برای وقوع انقلاب تعیین کننده می دانید یا اینکه شادروان بیژن جزنی یا زنده یاد احمد زاده دیگر مبارزان علیه دیکتاتوری آریامهری در سالهای قبل چه گفتند؟
٨٨٣۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۷       

    از : دیلمان

عنوان : نقدی برنقد
با همان چند سطر اولیه نوشته اقای کریمی که میگوید شاه ناگزیرمردم را بسوی انقلاب محتوم پیش راند مخالفم اگر قرار بود که زور گویی و منم منم کردن دیکتاتور عامل انقلاب باشد که تا بحال دراین حکومت میبایست ده ها بار انقلاب میشد اما چرا نشد چون هیچگاه حکومت علامت ضعف از خود بروز نداد وبوسیله جان بر کف گرفتگان خود کف خیابانها را از معترضین پاک کرداما شاه با قبول در بست هژمونی امریکا و پذیرش تقدیر گونه تمایل کاخ سفید در مقدرات سلطنت خود با اجرای تز فضای باز سیاسی هزینه فعالیت سیاسی را کاهش دادواز این رو کسانی که حتی در خلوت خود از بیان عقاید وحشت داشتند بمبارزین خیابان مبدل کرد البته این بمعنای نفی وجود مشکلات عدیده چون فشار هیستیریک ساواک که بیشتر ان برای خود شیرینی وگرفتن پاداش های فراوان بوده ویا تقسیم نابرابر اعتبارات دولتی مابین شهر وروستا وفساد و هزینه های گزاف سلاح وارتش که اتش زیر خاکستری ایجاد کرده بود نیست اما همه این قابل مهار بود وتوسعه اقتصادی بتدریج نارضاییتی را کاهش میداد
اما حال که اقای کریمی بپاسخگویی اشتباه نشسته وبا نگاه امروز که حاوی تجارب ملی وجهانی است بگذشته چشم میدوزد می پرسیم که چرا بتوسعه اقتصادی دوره گذشته که منجر باحداث کارخانه و کشت وصنعت ها بزرگ شده که حتی اعتراضات امروز از خاکستر بجامانده ان تاسیسات بر میخیزدنمی پردازد اری الگوی رشد جایگزینی واردات اشتباه بود و کشور هایی امثال کره با استراتزی توسعه صادرات موفق شدنداما سازمان که دل در گرو تحلیل سیستم سرمایه داری وابسته و صنایع مونتاژ داشته که خیل عظیمی کارگر را در کارخانه ها سازماندهی می کردباین دستاورد بی اعتنا مانده وبر طبل نابودی سرمایه وسرمایه خارجی می کوبید واقای فاتح را هم پیروز مندانه قربانی کرد تا نظرلطف کارگر جهان چیت را جلب کندسئوال اینجاست که ایا کره که چپی مانند ایران نداشت راحتتر راه خودرا پیدا نکرد
اقای کریمی باید بگوید که چاره بن بست سیاسی ایران انروز انقلاب سیاسی بوده ویا انقلاب اجتماعی اگر سیاسی و ضد دیکتاتوری بوده پس مرگ بر لیبرال و مرگ بر سیستم سرمایه داری که هنوز در مرحله ایجادونوزایی بوده جه معنایی داشت اری میتوان بدیکتاتوری نه گفت ولی با سیستم سرمایه کاری نداشت اما میدانید که استبدادمعرف شرایطی در جوامع نابالغ است که مانع هرج ومرج و کاهش رشد اقتصادی میشود همانگونه که در چین اتفاق افتاد وتنها در سایه اقتدار برشد توسعه ای شگرف نائل شد همانگونه که در ویتنام تکرار میشو بفرض ازادی سیاسی در دهه جهل وپنجاه ایا دهها پانزده خرداددیگر ببار نمی اورد ویا در انگیزه چپ که سرشار از مطالعات اراده گرایانه لنین و مائم وکاسترو ماریگلا ودبره برای انقلاب شهری و محاصره شهر از روستا برای میان بر زدن تکامل اجتماعی بوده خللی وارد میکردو مگر از فضای بالنسبه ازاد بعد از شب شعر گوته چگونه استفاده شد ادامه را با توجه بمحدودیت مقالات ارسالی بفرصتی دیگر موکول میکنم
٨٨٣٨۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۷       

    از : عباس هوشمند

عنوان : عدالت، آزادی، دمکراسی
وقتی درک و فهم جامعه ی روشنفکری ما از عدالت و آزادی و دمکراسی در حد همان مثل فیل در اتاق تاریک بود، از شما آقای کریمی و چریکها و مجاهدین باقیمانده، که از سیاست فقط قلب پر خون و سری پر شور را داشتید چه توقعی می شد داشت! باید پذیرفت "جمهوری اسلامی" برایند شعور جامعه ی روشنفکری و جامعه ی سیاسی ایران در مقطع ۱۳۵۷ بود.
اما آیا بر فهم و درک جامعه روشنفکری و جامعه سیاسی ما از آن دوران و در این ۴۰ سال، چیزی افزوده گشته است؟
میدان خالی و قیل و قالی پراکنده و بی عمل، پاسخیست شرمگینانه!
٨٨٣٨۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۷       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : سپاس و تصحیح
با سلام به آقای محسن کوشا و سپاس از دقت و تذکرتان. حق با شماست. بهنگام ادیت نهایی نوشته، توی هم رفتگی هایی در آن پاراگراف پیش آمد که شکل درست آن را در زیر می آورم:
همینجاست جای نخستین درنگ بر نکته اصلی مد نظر: اگر در مقطع شورش ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و در برخورد با آن، هنوز صداهایی در سپهر سیاسی کشور شنیده می شد که محکوم کنننده قساوت رژیم شاه در برخورد با آن بود و نیز منتقد وجه ارتجاعی این حرکت، هم به گوش رسیدن اعتراض علیه رژیم سرکوبگر و انتقاد از گرایش های ارتجاعی روحانیت در آن و هم به میان آمدن ندای "اصلاحات آری و دیکتاتوری نه!"؛ در ۱۹ دی ۱۳۵۶ ولی، فقط محکومیت برحق سرکوبگری های شاه بود که بدون مرزکشی برنامه ای روشن با انواع تجلیات ارتجاعی در اعتراضات صورت گرفت. "ما" و بقیه نسبت به میدانداری گرایش های ارتجاعی در حال خیز غافل ماندیم.
٨٨٣۷٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست