سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پروژه ققنوس: تکرارِ مکررِ خطا؟! - مسعود نقره کار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : فریبرز ستاری

عنوان : هر کسی و تشکلی بهر کاری ساختند نه برای همه کارها
آقای نقره کار ! خسته نباشید. شما براساس شم پزشکی دقیقا انگشت روی نبض یا کانون درد و آلام تشکل ها گذاشته اید و از تداخل منجر به تزاحم تشکل های حزبی یا سازمانی در نهادها و تشکل های مستقل سخن رانده اید. در امتداد نظر شما و برای تکمیا آن یادآور می شوم؛ تاریخ تحزب در ایران، همسوی با اصول و آموزه های تحزب در جهان نبوده و نقصان هایی در آن قابل بررسی است. بررسی تحزب و تشکل های صنفی به ما تلنگر می زند که هیچگاه مرزبندی بین گونه های تشکل و حوزه فعالیت و حدود اختیارات آنها رعایت نشده و در مورد مشخص ایران عموما تشکل حزبی بر تشکل صنفی قیومیت اعمال کرده و استقلال تشکل را قربانی منافع حزبی خود نموده است. همین امر یعنی برخورد غیراساسنامه ای و عدول از برنامه بین بخشی همواره بسترسازی نموده تا تشکل حزبی در عرض تشکل صنفی قرار نگیرد تا با درنظر گرفتن منافع خاص خود در دیگر زمینه ها نیز تعامل موثر داشته باشند. مصادیق مخدوش کردن مرز و حریم تشکل ها عمدتا از ناحیه حزب توده بوده است که از رشد روحیه مبارزاتی تشکل صنفی ممانعت به عمل اورده تا همواره در رابطه عمودی ذیل حزب قرار گیرد. فرقی نمی کند طعم تلخ سیاسی و سپس تشکیلاتی کردن تشکل های صنفی را در کانون نویسندگان از ۱۳۲۵ تا ۱۳۵۸ شاهد بوده و پس از آن حتی نهادهایی صنفی بظاهر مستقل دولت ساخته اعم از خانه کارگر خانه دهقان تحت امر حاکمیت قرار می گیرد. قطعا ققنوس تشکل علمی مستقل پهلویستی ها نیز نعل وارونه ست و حتما به مجرد تشکیل تحت سیطره رضا پهلوی قرار می گیرد. بنابراین باید برای درمان این درد چاره پیدا کرد و گرنه شرح مدام این درد راه به جائی نبرد/
٨۹۰٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۷       

    از : م حسین

عنوان : چرا؟؟
اینکه یک تشکل «دمکراتیک مدنی» با یک تشکل حزبی و سازمانی متفاوت است و این تفاوت را باید درک کرد، به رسمیت شناخت و از شکل گیری و گسترش آن پشتیبانی نمود، حرف درست و صحیحی ست و باید ممنون آقای نقره کار بود که آن را یادآری می کند. اما قرار دادن حاکم و محکوم، ارتجاعی و ترقیخواه، مامور و مظلوم و غیره در کنار هم به این بهانه که گویا از یک شیوه استفاده کرده اند، کار درستی نیست. روش و هدف از بکارگیری روش هم یکسان نیست. هدف نیروهای ترقیخواه از تشکل های دمکراتیک تحت کنترل خود، بیش از هر چیز پنهان داشتن آن از سرکوب ارگان های امنیتی بوده و تا حدی ویژگی انتخابی و دمکراتیک بودن آن رعایت شده، اما هدف از تشکل های تحت پوشش نیروهای دست راستی، عوامفریبی و با شناسایی و حذف نیروهای منتقد بوسیله روش های امنیتی آن ها را غیر دمکراتیک نگه می داشته است.
تشکل شورای نویسندگان و هنرمندان هم نه به دلیلی که شما نام بردید، بلکه - تا آنجا که به یاد دارم- پس از آن صورت گرفت که این اعضای منتقد به سیاست های کانون (درست یا غلط) از کانون اخراج شدند و لذا مجبور شدند جمع دیگری را تشکیل بدهند.
همچنین، به نظر می رسد «عضو حزب یا گروهی سیاسی» نبودن هنرمندان و روشنفکران معنی بدهد، اما ادعای غیر حزبی بودن، وقتی قرار است یک پروژه‌ی سیاسی نظیر براندازی رژیم یا برنامه ریزی برای آینده کشور صورت بگیرد، اگر واقعی هم باشد که نیست، یک ضعف بزرگ و اساسی ست. کسی که تکلیف سیاسی خودش را نمی داند، چگونه می تواند برای مردم تکلیف سیاسی روشن کند؟! مگر دمکراسی ادعایی بدون احزاب و سازمان های سیاسی ممکن است؟
٨۹۰۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۷       

    از : امیر ایرانی

عنوان : ققنوس گویان
عمر طولانی و پر برکت جمهوری اسلامی سبب ساز برساخته های مخربی در جامعه شده است که با تدوام عمر پر برکتش آنهم بدینگونه، برساخته های رنگوارنگ جدیدی را نیز خواهیم داشت و خواهیم دید.
پربرکتی این رژیم می تواند بدین دلیل باشد که باعث شده ویا می شود درون مایه بسیارکسانی رونمایی شود و یا برملا شود حتی می تواند فرصت کشف عورتی مبارزاتی را نیز بیآفریند.
وقتی مشاهده می کنیم موازی سازی های بسیاری در مورد یک نهاد اصلی جامعه به راحتی انجام می گیرد این توانایی موازی سازی را می توان در دو چیز دید:
۱) پلید اندیشی و نگرش هوشمندانه به موضوع موازی سازی حتی با نگرش جنایتکارانه ی حاکمیت؛
۲)خصلت فرصت طلبانه ی نهادینه بودن و یا نهادینه شدن در افراد و گروه های خاص چه از نوع سیاسی کاران و چه اجتماعی کاران ویا ممکن است در مقاطعی این خصلت در بعضی ها بروز یابد و یا می خواهند در آنان بروز یابد.
بلی، اینست حکایت، حکایتی تلخ و طنز گونه
هراز چندگاهی مدعی هایی با شعار های جدید خواهیم دید که آخرکارشان می شود هیچ فقط یک نمایش کمدی کلاسیک است
همین ادعا ققنوس گویی گروهی جدید، که باید گفت پدرجان وقتی حرکات را بر اساس ترامپیستی تنظیم می کنید با یک حرکت رژیم، از ترامپ چیزی که عاید شما ققنوس گویان می شود فقط یک...
٨٨۹٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۷       

    از : peerooz

عنوان : از آتش خاکستر میماند.
میگویند از آتش خاکستر میماند. از آتش رضا شاه خاکستر محمد رضا شاه بجا ماند که هر روز میخواست از مملکت فرار کند که سفرا او را نگه میداشتند. اکنون عده ای به دل داماد, می خواهند به امید شامورتی جناب جلالت مآب وزیر امور خارجه و کمک "یواشکی" ها, ققنوسی از این خاکستر بر آورند.

حقیقت اینست که والا حضرت "شاهزاده" در سرانه پیری, همچون ولایت عهد بریتانیای کبیر, از فروش "خالصجات" پدر بزرگ به دولت, و نقد کردن پول آن, در واشنگتن شکر خدا میگویند و جهت سر گرمی و تفنن گاهی به عاشقان سلطنت گوشه ابرویی هم می نمایند و گرنه مرد این میدان نیستند - سالارالدوله قاجار در مقایسه, برای خود "مردی" بود - به ویژه اگر به ایران حمله شود و بوی خون و باروت فضا را پر نماید.
٨٨۹۶۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۷       

    از : ناصر نورایی اصل

عنوان : فریب و دغل
راه‌اندازی فرشگرد و ققنوس یکی به عنوان تشکلی سیاسی و دیگری به عنوان تجمعی از متخصصین هدفی ندارد (منتظر راه‌کار و راه‌حلهای این متخصصین و دانشمندان نئو‌لیبرال در زمینه مدل رشد اقتصاد و صنعت و کشاورزی منطبق و باب میل سیاستها و سیاست‌گذاران بانک جهانی تحت نام راه و روش علمی باشید) جز برآورده کردن یک سری الزامات. متقاضیان شغل رهبری باید برای جدی گرفته شدن از طرف از ما بهتران این شروط الزامی یعنی تشکل و برنامه را داشته باشند. این سناریو بی‌شباهت نیست به نکات راست و دروغی که متقاضی استخدام به رزومه کاری خود اضافه می‌کند به امید بالا بردن شانس خود در رقابت با سایر متقاضیان.
٨٨۹۵۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۷       

    از : کامیار مفید

عنوان : از قدیم گفتند: بشنو ولی باور مکن!
از قدیم هم گفتند گربه برای رضای خدا موش نمیگیرد! رضا پهلوی اگر سودی در این پروژه ققنوس به نفع خودش و سلطنت طلبها نمیدید تا سر زبانها بیافتد چرا چنین چیزی را راه می اندازد؟ آدم عاقل به " قول" دادن بسنده نمیکند چونکه خمینی دجال هم قبل از انقلاب ۵۷ " قولهای" قشنگی داده بود از آزادی و دمکراسی گرفته تا مجانی کردن آب و برق برای همه! البته بد نیست چهارتا متخصص دور هم شوند برنامه ریزی بکنند ولی مشکل بشود باور کرد که این حضرات متخصص و کاردان در رشته های مختلف بدون پاداش یا چشمداشتی از وقت گرانبهای خود مایه بگذارند؟ تازه میخواهند این پروژه خود را در کدام کشور پیاده کنند در ایران اسلام زده که با بودنش محال است حتی بهترین برنامه یا پروژه در عمل اجرا شود. روشنفکر و متخصص برای کار کردن نیاز به فضای باز سیاسی با آزادی بیان دارد نه اینکه وقتیکه بگوئی در یک کشور مدرن که قرار است با این پروژه ساخته شود نمیشود از نیروی کار انسانی زنان که نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند صرف نظر کرد و بنابراین بایستی اولین شرط برابری حقوق زنان با مردان در قانون اساسی درج و اجرا شود. آنوقت خواهید دید اسلامگرایان حتی در سکولار دموکراسی بعد از رژیم ملائی چه پروژه ای از پروژه مترقی شما بسازند! جالب اینجاست که رضا پهلوی تا حالا هیچ حمله ای به اسلام که دلیل اصلی بدبختی ایران و ایرانی است نکرده و لابد میخواهد با بودن حوزه علمیه قم و تهران در سراسر کشور با همین صدها هزار آخوند به دموکراسی برخلاف دین اسلام برسد؟ یا مثل پدرش محمد رضا شاه مجبور است با اسلام به تختخواب برود و دیدیم که ثمره اش چی شد و خمینی مرتجع بدنیا آمد! همه این ادا و اطوارها بدون مبارزه اصلی با اسلام در صدر برنامه داشتن منحرف کردن اذهان عمومی است و ما بعد از تجارب تلخ با ج.ا. و رهبر فریبکار و دروغگوئی مثل خمینی دیگر به "قول" دادنها اعتقاد و باور نداریم. خوش بحال کسی که ساده لوح است و با "قول" وابسته نیستیم میشود هوادارش کرد!
٨٨۹۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۷       

    از : احمد صلاحی

عنوان : تاریخ ها درست نیست؟
جناب مسعود نقره کار نوشته اند : "کانون نویسندگان ایران، یکی از مطرح ترین و فعال ترین تشکل های روشنفکری، و صنفی و دموکراتیک، پنج دهه بخش اعظمِ انرژی اش صرف جدال و مقاومت در این راستا شد که حزب توده ایران، سازمان چریک های فدایی خلق و... از این تشکل مستقل و دموکراتیک بهره برداری حزبی و سازمانی نکنند. نتیجه آن شد که حزب توده ایران سرانجام تشکل فرهنگی و هنری دست سازش "شورای نویسندگان و هنرمندان ایران" را راه اندازی کرد." پایان نقل قول
از طرف دیگر زنده یاد محمد علی سپانلو در «سرگذشت کانون نویسندگان» می نویسد:
"در اردیبهشت سال ۱۳۴۷ خورشیدی به طور رسمی و علنی به عنوان نخستین تشکل صنفی و دموکراتیک اهل قلم فعالیتش را آغاز کرد.از نُه نویسنده - جلال آل‌احمد، نادر ابراهیمی، بهرام بیضایی، داریوش آشوری، محمدعلی سپانلو، اسماعیل نوری‌علاء، هوشنگ وزیری، فریدون معزی مقدم و اسلام کاظمیه - همچون موسسان کانون نویسندگان ایران یاد می‌ کند"
ده شب تاریخی مهرماه ۵۶ که کانون نویسندگان در اینستیتو گوته شعر خوانی و مقاله خوانی برگزار کرد شاید وسیعترین کاری بود که هزاران نفر از آن استقبال کردند و نشان داد که کانون جایگاه والائی در بین مردم و روشنفکران داشت.

با این وجود دلیلی وجود ندارد که در این نوشته نوشته شود :"پنج دهه بخش اعظمِ انرژی اش صرف جدال و مقاومت در این راستا شد که حزب توده ایران، سازمان چریک های فدایی خلق و... از این تشکل مستقل و دموکراتیک بهره برداری حزبی و سازمانی نکنند"
کدام پنج دهه؟
تمام عمر کانون از ۱۳۴۷ تا سالهای بعداز انقلاب ۱۳۵۷ و اختلافات با نویسندگان و شاعران با گرایش به حزب توده به دو دهه هم نرسید کمی بیش از یک دهه !
بهتر نیست در اطلاع رسانی دقیق تر باشیم ؟
در ضمن همیشه از هواداران سازمان چریکهای فدائی خلق بودم که و در بعداز انشعابات متعدد منفعل گردیدم .در مورد استقلال کانون نویسندگان نیز در صد با شما موافقم ولی بحث من دقت و حسن اطلاع رسانی می باشد.
٨٨۹۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۷       

    از : کیا

عنوان : خاطره
این مقاله ،مرا بیاد یک تماس از یک دوست چپ که ۲۰ سال پیش با من از آمریکا گرفت انداخت "پس از رهبری خامنه ای"
ایشان ادعا کرد که به دستور خامنه ای املاک سلطنت طلبان پس داده می شود و خیلی ها به بخشی از ثروتشان رسیده اند .
در این معامله در صد بالا یی از این ثروت ها را هم دلال ها واسطه بدست می آورند .
این و انتقال قدرت در ۲۲ بهمن به خمینی ، همکاری روحانیان و شاه را آشکار تر می کند.
اکنون برای حکومت ولایی هم مشخص شده است که به شکل کنونی نمیتوان ادامه داد وبا فرض استفاده از نیروهای طرفدار خارجی که فعلا مطرح است هم داعشی وار به نابودی کشانده خواهند شد.
در نتیجه اگر هم قرار باشد حکومت را کنار بگزارند ، که بهتر از پهلوی ها هستند.
جامعه ما در تلاطم های متفاوتی قرار خواهد گرفت و تشخیص راه مناسب برای بیرون رفت آنچنان ساده نخواهد بود .
٨٨۹۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۷       

    از : peerooz

عنوان : "هزاردستان به چمن".
"شاهزاده" باید "یک نان بخورد و یک نان صدقه بدهد" که به سرنوشت همسایگان چپ و راست ما - عراق و افغانستان - دچار نشده و به این ترانه جاودان قمر گوش کرده و عبرت بگیرد.

"هزاردستان به چمن". قمر ملوک وزیری.
https://www.youtube.com/watch?v=JbqDoeG_۴mU

"نیرزد این جهان بدین که بهر دل دل شکنی برون کنی پیرهنی از تنی"( غصب هزاران ده توسط بابا بزرگ).

"مکن این طنازی باما, عبث به خود می نازی جانا".واقعا.
"ازین بلند پروازی, دانم, کاخر شکار بازی جانم". امیدوارم چنین نشود, به خاطر همسر فرهیخته ایشان که شنیده ام اخیرا مبتلا به سرطان شده اند
٨٨۹۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست