سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ترویج توهم دموکراسی "تمام‌عیار" فراطبقاتی به‌جای حزب انقلابی پیشاهنگ طبقه‌ی کارگر - مسعود امیدی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : م. مالجو

عنوان : انتظار بیشتر از شما
آقای عاصمی گرامی،

ممنون که کوشیدید تقاضای مرا بی‌پاسخ نگذارید، هرچند اظهارنظر اخیرتان کماکان فاقد مستنداتی در تأیید اتهاماتی بود که بر من روا دانسته بودید. در اظهارنظرهای قبلی‌تان نوشته بودید من بر ضد نبرد طبقاتی کنونی در ایران و مشخصاً مبارزه‌ی زحمتکشان هفت‌تپه و اهواز و معلمان موضع می‌گیرم و به منظور توجیه شرایط حاکم قلم می‌زنم. از شما تقاضا کردم جمله‌ای از سخنان یا نوشته‌های من در تأیید این اتهام‌ها ارائه بفرمایید. جناب‌عالی، در عوض، خوانندگان را خیلی کلی‌گویانه به مصاحبه‌ی من با اخبار روز و نیز نقدی که خودتان بر آن نوشته‌اید ارجاع دادید. برای اثبات دعاوی‌تان نیز نوشتید که مالجو نشان نمی‌دهد چگونه باید از سرمایه‌داری حاکم بر ایران گذر کرد و نمی‌گوید که چه پیشنهادی برای استراتژی چپ در ایران دارد و غیره. ضمن تأکید بر این واقعیت که من نه دبیرکل یک حزب سیاسی بلکه فقط یک پژوهش‌گر ساده هستم که متناسب با دانسته‌های محدود خودم درباره‌ی چنین مسائلی اندیشیده‌ام و گاه اینجا و آنجا مطالبی را نیز پراکنده تقریر کرده‌ام، اصلاً فرض کنیم مطلقاً پاسخی برای هیچ‌یک از این پرسش‌ها ندارم. آیا از ناگفته‌های من در پاسخ به چنین پرسش‌های بزرگی که باید دسته‌جمعی درباره‌شان به نتیجه رسید می‌توان تأییدی بر اتهاماتی که شما بر من روا دانسته‌اید اخذ کرد؟ من فرق می‌گذارم بین شما که تجربه‌ی مبارزه‌ی سیاسی دارید با فلان جوان بی‌تجربه‌ای که چه‌بسا آلت دست دیگران شده و بدون هیچ گونه احساس مسئولیت در شبکه‌های اجتماعی و فضاهای مجازی بس نااندیشیده هر چه را از مخیله‌اش عبور می‌کند به معرض تماشای عموم می‌گذارد. از شما انتظار می‌رود به معنای اتهاماتی که بر کسی وارد می‌کنید بیش‌تر بیندیشید.

با احترام،
مالجو
٨۹۲۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣۹٨       

    از : فرهاد عاصمی

عنوان : مصاحبه با اخبار روز
آقای مالجوی گرامی، شما در مصاحبه با اخبارروز این مواضع را در گفتنی ها و ناگفتنی ها سخن، بیان نمودید.
اکنون هم ابراز نمی کنید که خواستار گذار از نظام سرمایه داری حاکم در ایران هستید و به نظر شما چگونه باید این گذار عملی گردد؟ نظام اقتصادی- اجتماعی وابسته به اقتصاد امپریالیستی که برای بقای خود به دیکتاتوری عنان گسیخته نیاز دارد!
شما و دیگر دوستان و رفقای موافق خوانش جدید مارکس که شکل نوین اندیشه ی سوسیال دمکرات راست است، به جای بحث درباره ی شرایط مشخص ایران، هرزگاهی با طرح انتزاع های توخالی بحث را به انحراف می کشانید.
در ارتباط با مصاحبه ی شما با اخبار روز من مقاله ای نوشتم، هیچ پاسخی از شما نیامد.
اکنون هم یر نشده است، لطفن بگوید با اوضاع ایران، با وابستگی نواستعماری ایران به اقتصاد جهانی شده ی امپریالیستی، با فقدان شرایط قانونی بر هستی مردم میهن ما، و برای گذار از این شرایط که ایران را به بحران اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی روزافزون دچار ساخته است، می خواهید چه بکنید؟ چه پیشنهادی برای استرتژی چپ دارید؟
در شرایطی که کارگران، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان و دیر لایه های زیر فشار خواستار «پایان دادن به خصوصی سازی زندگی» هستند، پاسخ چپ ایران به آن چیست؟
اجازه دهید، به بحث مشخص بپردازیم! امروز ۸۴ انجمن صنفی کارگران ساختمانی اعلامیه صادر کرده اند و خواستار بهبود شرایط زندگی و کار خود هستند. پیشنهاد شما چیست، چپ چگونه می توان از خواست های قانونی آن ها دفاع کند، چگونه باید دفاع کند؟
دستتان را می فشارم
٨۹۲٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹٨       

    از : ع.ع

عنوان : منطق صوری و منطق دیالکتیک
ما یک ابزار ارزیابی منطقی بیشتر نداریم. آنهم همان دستگاه سه پاره ای ست که بهش “قیاس” میگن. نام “منطق صوری” هم از همین “فرم” سه گانه میاد. دو مقدمه و یک نتیجه. ارستو برای اولین بار قانون مندی های این دستگاه را فرموله میکنه. اما دستگاه ساخته ی ارستو نیست. بخشی از بافت استدلالی ذهن انسانه. مثل زبان که ما باهاش حرف می زنیم اما دستور نویس ها قانون هاش را کنار هم می گذارند. نیازی به گفتن نیست که “منطق دیالکتیک” منطق نیست، نوعی شیوه ی دیدن هستی ست. رر
٨۹۲۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹٨       

    از : امیر ایرانی

عنوان : روش دیالکتیکی چماق شونده
از آنجائیکه پایه وجودی هر نظریه ای ریشه در عملی تجربی دارد اما باید دانست آن تجربه عملی باید با روش های خاصی بصورت عقلی و مجرد قابل اثبات و قابل دفاع باشد.
برای دفاع عقلی تجریدی و استدلالی روش هایی مطرح شده است که آن روش ها را می توان چنین برشمرد:
روش استقرایی( از جز به کل رسیدن) روش استنتاجی( از کل به جز رسیدن)
روش استقرائی را در علوم تجربی روش علمی نیز می نامند اما محدودیت این روش این است که تمام نمونه ها مربوط به استخراج نتیجه کلی را نمی توان مورد آزمایش قرار دهد اما روش استنتاجی با روش استدلال عقلی ،براساس اصول اولیه خاصش، همان نتیجه کلی را اثبات می کند و بگونه ای نتیجه کلی روش استقرایی را از ابهام در می آورد.
در نتیجه گیری کلی و اثبات آن اگر بتوان یک مثال نقض آورد دیگر آن نتیجه کلی هیچ ارزشی نخواهد داشت! بزک کردن آن نتیجه، برای خوراندن آن به دیگران، یک فریبکاری آشکار و یک شیادی است.
روش های استدلالی دیگر -که جنبه کمکی برای فهم دارند- نیز مطرح است
مثل استدلال تمثیلی یا برهان خلف. بگذریم.
اما در مورد روش دیالکتیکی باید گفت
از همان زمانی که بشر احساس کرد که نیاز به استدلال دارد، روش دیالکتیکی وجود خودش را به بشریت قبولاند.
اما بعداً، این روش با تغییراتی ابزاری شد برای انحصاری کردن استدلال و بدر کردن بقیه روش ها و ساختن چماقی خاص در حوزه اندیشه.
می دانیم در پدیده های طبیعی برای حرکت یک تضادی وجود دارد که از برخورد تضاد ها حرکت آفریده می شود.
تا اینجای کار، هیچ مشکلی در حوزه اندیشه پیش نمی آید بلکه کارساز نیز است.
اما وقتی در حوزه تحولات اجتماعی شروع به تضاد سازی می شود، مشکلات این روش استدلالی بروز می کند
که تجربه تاریخی هم به ما گفته است: گروهی با علمی خواندن آن و تسری آن به موضوعات دیگر، آنهم با تضاد سازی های مورد نظر خود، چماق سازی های خاص خود را برملا کرده و خواهند کرد؛
که هر چماقی ضد چماق خودش را طبق همان تفکر تضاد سازی پیش خواهد آورد و ادامه خواهد داشت و...
٨۹۲۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹٨       

    از : م. مالجو

عنوان : پرسش از اقای عاصمی
آقای عاصمی گرامی،

در دو اظهارنظر جداگانه تان چنین نوشته اید:

یکم) «محمد مالجو که خواستار گذار از نظام سرمایه داری حاکم بر ایران نیست. از این رو نیز موافق نیست که نبرد طبقاتی کنونی در ایران ژرفش یابد. »

دوم) «... مالجو ... علیه مبارزه ی زحمتکشان هفت تپه و اهواز و معلمان و ... موضع می گیرد و به منظور توجیه شرایط حاکم قلم می زند.»

سپاسگزار میشوم مویدهایی برای این اتهامها از سخنان شفاهی یا نوشته های مکتوب من به خوانندگان ارائه بفرمایید. در غیر این صورت، گمان میکنم که توقع تجدیدنظر در دعاوی تان به هیچ وجه ناموجه نباشد.

با احترام،
مالجو
٨۹۲۲۲ - تاریخ انتشار : ۹ فروردين ۱٣۹٨       

    از : فرهاد عاصمی

عنوان : علم مارکسیست ها
رفیق محمد مالجو یک مارکسیست است. این ارزیابی را او از خود در همین مقاله نیز تکرار می کند. لذا مفهوم بررسی علمی برای او محدود به منطق صوری نمی شود که ع ع گرامی با دقت شایان توجه، کارکرد آن را توصیف می کند. از این شیوه باید و می توان بهره گرفت. ولی یک مارکسیست نمی تواند به این شیوه قناعت کند. برای یک مارکسیست شیوه ی علمی کارکرد اندیشه، اضافه بر منطق صوری، کارکرد شیوه ی دیالکتیکی بررسی است.

اگر دانشمندان و اندیشمندان پایبند به منطق صوری در بحث ها درباره شرایط جامعه سرمایه داری تمایلی در به کار گرفتن اسلوب ماتریالیسم دیالکتیکی ندارند، از این روست، که با شیوه ی دیالکتیکی بررسی، اندیشمند به گذرایی بودن نظام سرمایه داری پی می برد و ضرورت آن را به اثبات می رساند.
شناخت گذرایی بودن یک پدیده، لزوم اندیشیدن به شیوه های گذار از آن را الزامی می سازد. اندیشمند مارکسیستی که به بررسی گذرایی بودن پدیده ساختار اقتصادی- اجتماعی می پردازد، نمی تواند بدون توجه به شرایط حاکم در جامعه ی طبقاتی سرمایه داری، به ابرازنظر علمی بپردازد.

رفیق محمد مالجو که خواستار گذار از نظام سرمایه داری حاکم بر ایران نیست. از این رو نیز موافق نیست که نبرد طبقاتی کنونی در ایران ژرفش یابد. در گفت و شنفت با اخبارروز این مواضع او عریان شد. اکنون هم باید علت مخالفت او را با ایجاد شدن رهبری آگاه و منسجم چپ برای گذار از نظام سرمایه داری حاکم در ایران، علت پرخاش به انقلاب اکتبر و لنین دانست.

متاسفانه این رفیق و دیگر ٬٬مارکسیست٬٬های پایبند به ٬٬خوانش جدید مارکس٬٬، از قبیل بانو رفیق فروغ اسدپور، شیدان وثیق و دیگران، تمایلی به بحثی منسجم و برگزاری سمینارهای علمی ندارند، که با توجه به شرایط مشخص حاکم بر ایران به این پرسش پاسخ داده شود که استراتژی چپ در ایران امروز چه باید باشد؟
به جای پذیرش چنین شیوه ی علمی مبتنی بر دیالکتیک مارکسیستی، هرازگاه مقاله ای در این یا آن باره می نویسند و برای خالی نبوده صحنه، آن را به میدان بحث در اخبارروز می اندازند.
٨۹۲۱۷ - تاریخ انتشار : ۹ فروردين ۱٣۹٨       

    از : ع.ع

عنوان : شیوه پژوهش
شما روش پژوهشی آقای مالجو را “شبه علمی” می خوانید بدون آنکه عملن روش پژوهشی علمی را نشان بدهید. اینجا صحبت بر سر بحث های کلامی نیست بر سر روش پژوهشی علمی ست. برای رسیدن به یک “نتیجه گیری” و یا “حکم علمی” دو روش علمی هست، یکی استقرایی Inductive و یکی قیاسی Deductive. در روش استقرایی شما جستجو یتان را از پایین شروع می کنید و بعد به یک حکم و یا نتیجه کلی می رسید. مثلن به فکرتان میفته که به‌ بینید آیا فقط گوسفندهای روستای شماست که دنبه دارند یا گوسفندهای همه جا اینجوری ند. راه می افتید روستاهای اطراف را می گردید و به این نتیجه می رسید که همه ی گوسفندها دنبه دارند. اینجا شما یک حکم کلی دست تان آمده که می توانید از آن در استدلال ورزی هاتان‌کمک بگیرید. به استدلال ورزی یی که شما از این پس بر پایه این حکم کلی می کنید “استدلال قیاسی” میگن. ما در بسیاری از گفتگوهای روزمره از استدلال قیاسی استفاده می کنیم. همه می دانند باران که می بارد زمین خیس میشه. شما دیگر نیازی ندارید از راه تجربه و “استقرا” به این حکم برسید. مارکس بر پایه ی یک استدلال قیاسی که حاصل هزاران سال تجربه ی سیاسی-اجتماعی جامعه هاست پیشنهاد میکنه اگر دولت کارگری بخواد بر سر‌ پا به ماند باید دستش در سرکوب باز باشه. حکم مارکس از راه تجربه ی کمون پاریس به دست نیامده. از راه یک استدلال قیاسی به دست آمده. اگر قرار بود مارکس از راه تجربه ی مستقیم (استقرایی) به این نتیجه گیری برسه باید سال ها صبر می کرد تا صدتا اتفاق دیگر مثل کمون پاریس پیش بیاد تا بعد نتیجه بگیره که برای در قدرت ماندن باید دیکتاتوری پرولتری راه انداخت. جعمبندی برای انجام یک کودتا در اکتبر ۱۹۱۷ هم بر پایه ی یک استدلال قیاسی روی داده. این حکم که باز حاصل هزاران تجربه ی سیاسی-اجتماعی ست میگه اگر در اقلیت هستید نزدیک ترین راه به قدرت رسیدن کودتاست. در اینجا هم بلشویک ها خودشان ده ها بار تلاش سیاسی ی شکست خورده به شیوه دمکراتیک نکردند که به این نتیجه رسیده باشند. از راه استدلال قیاسی بهش رسیده بودند. [یک روش استدلالی دیگر هم برای رسیدن به نتیجه گیری و حکم دادن هست که بهش تمثیلی یا abduction میگن. این روش چون فاکتور احتمال درش دخالت داره زیاد جدی گرفته نمیشه. مثل اینکه بر پایه ی تجربیاتمان ما به این نتیجه رسیده ایم که هر وقت ابرهای سنگین آسمان را می گیرند باران می بارد. بعد در یک روز ابری بگیم میخواد بارون بیاد. در اینجا احتمال اینکه بارون نیاد هم هست.]

حالا وقتی ما به پژوهش های آکادمیک مثل کاری که آقای مالجو می کنند می رسیم موضوع به سادگی ابر و گوسفند نیست. اینجا ما با مجموعه ی گسترده ای از پدیده ها رو بروییم که هر کدامشان هم با تارهای پیدا و ناپیدا به یکدیگر و به به حکم های گوناگون استدلالی وصلند. در این شرایط پژوهشگر الزامی ندارد حتمن روش استدلال استقرایی را برای رسیدن به یک نتیجه علمی به کار بگیرد. یک رویکرد توری که زنجیره ای از استدلال ورزی قیاسی و اندیشه ورزی نقادانه، Critical thinking ست پژوهش را محکم تر و گسترده تر و فشرده تر جلو می برد. در این رویکرد پژوهشگر می تواند یکی از راهکارهای شناخته شده ی علمی (مقایسه ای، تحلیلی، گروه بندی، ....) را که مناسب کارش باشه انتخاب کنه اما در همه حال نگاهش باید منطق پایه، عینی، بی طرف، و همه سویه نگر باشه. تا جایی که من از نوشته ی آقای مالجو به یادم مونده جایی ندیدم که از این اصول بیرون رفته باشه. خرده گیری هایی که شما به نوشته گرفته اید پیوندی با این اصول ندارند. از آنسو خود شما نوشته تان را با یک مقدمه یا حکم شبه منطقی (منطقیون بهش سفسطه میگن) شروع می کنید و بر همین پایه هم جلو میرید. کودتا یک حکم شناخته شده و جهانی داره که نمیشه با جستجوی لغت به لغتی در واژه نامه ها معناش را عوض کرد. حکم ها اول در جامعه ساخته میشن بعد وارد واژه نامه ها میشن. درک عمومی از کوتا، به قدرت سیاسی رسیدن از راه زور و نه از راه صندوق رای ست. شما برای اینکه روش به قدرت رسیدن لنین را کودتا نخوانید با یک مقدمه نادرست که تعریفی دلبخواه از واژه ی کودتاست شروع می کنید و جالب اینکه بعد هم به نتیجه ی مخالفش می رسید. در آغاز، کودتا را یک رفتار منفی می دانید که لنین مرتکب نشده. در بخش های بعدی اما کودتا را یک امر مثبت نشون میدید که از اصول مارکسیسم لنینیسم بر آمده. من فکر می کنم نوشته شما بیشتر از آنچه آقای مالجو گفتند به بازنویسی نیاز دارد.
٨۹۲۰۴ - تاریخ انتشار : ۹ فروردين ۱٣۹٨       

    از : امیر ایرانی

عنوان : حقیقت بزرگ
آقای مسعود امیدی در علت یابی عملکرد آقای مالجو به این نتیجه می رسد
که عملکرد ایشان(آقای مالجو) ناشی از « در افتادن به ورطه ی تحلیل های شبه علمی»است و مفهوم« تعهد تمام عیار به دمکراسی» ایشان( آقای مالجو) « دمکراسی تمام عیار» نیز معنی می دهد و...
جدا از درست بودن و یا نبودن روش آقای مالجو دو کارپایه انتخابی آقای امیدی می تواند پرسش برانگیز باشد و پرسش برانگیزی کارپایه های یک تحلیل، کلیت تحلیل را به زیر پرسش می برد.
در مورد« در افتادن به ورطه تحلیل های شبه علمی» می توان گفت
آنکه روشی را شبه علمی می داند بیگمان باید علمی بودن را خوب درک کرده باشد و معیار ی برای علمی بودن یا غیر علمی بودن را نزد خود داشته باشد.
اما باید گفت مدعیان دارندگی معیارها، در طول تاریخ در حوزه اندیشه مشکل ساز بودند و هستند و خواهند بود و با معیارشان همیشه در پی حذف دیگران بودند و...
اما در مورد « تعهد تمام عیار به دمکراسی» باید گفت این مفهومی کلیدی و راهبردی خاصی است که پیامش هم می تواند چنین باشد: هیچ روش فرصت طلبانه برای رسیدن به قدرت مشروعیت نخواهد داشت اگرچه فرصت طلب با استفاده ابزاری از دمکراسی برای مدتی برسر کار می آید اما گذر زمان، حذف را برای او می آفریند و حذفش نیز همیشگی خواهد بود و...
در مورد« دمکراسی تمام عیار» می توان گفت
این می تواند یک پیام کلیدی و راهبردی خاصی را بیآفریند که پیامش هم می تواهد این باشد
دمکراسی تمام عیار ، مانع به قدرت رسیدن هر تفکر و هر خوانش چماقداری و چماق خواهی و تمامیت خواهی خواهد بود.
اما سخنی دیگر، حقیقت بزرگ هر چه هست دست نایافتنی است هراز چندگاهی واقعیت ها سبب ساز این می شوند که بزرگی خوانشی را از بخشی از حقیقت بزرگ را بیابد و یا بیآفریند که گذر زمان چه بسا آن خوانش را نیز به زیر پرسش ببردو.. پس
٨۹۱۹۷ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹٨       

    از : فرهاد عاصمی

عنوان : نضاد اصلی
مقاله ی تحلیلی و بررسی موشکافانه رفیق عزیز مسعود امیدی از نظرات رفیق محمد مالجو تضاد اصلی را در اندیشه ی رفیق دکتر محمد مالجو نشان می دهد.
این تضاد کوشش برای القای این نظر است که واقعیت روند تاریخی از ترکیب دیالکتیکی تغییرات تدریجی و انقلابی تهی است. این اندیشه ی پوزیتویستی، همان طور که رفیق امیدی برجسته می سازد، می کوشد با تئوریزه کردن انتزاع های تو خالی خود، هدف سیاسی و پوزیتیویستی تایید شرایط حاکم را به خواننده بقبولاند.

رفیق مالجو برای توجیه نظر خود، با آرامش خاطر و با برخورداری از آزادی پرسش برانگیزی
چشم بر واقعیت حاکم بر ایران کنونی می بندد. در ایران بورژوازی حاکم و وابسته به اقتصاد جهانی امپریالیستی فضای تنفس را ار توده های مردم میهن ما گرفته است. فریاد ها از گرانی در شب عید را که او نمی تواند از آن بی خبر باشد، و برای نان و آزادی بلند است، از مد نظر دور می دارد.
هنگامی که او در چنین شرایطی مطلق گرانه خواستار ٬٬کار فرهنگی٬٬ و تعطیل مبارزه طبقاتی می شود، چشم بر «تهدید امروزی ما» می بنند، که رفیق امیدی خاطرنشان می سازد. رفیق مالجو که خود را مارکسیست عنوان می کند، علیه مبارزه ی زحمتکشان هفت تپه و اهواز و معلمان و ... موضع می گیرد و به منظور توجیه شرایط حاکم قلم می زند.

براین پایه است که باید سخن رفیق امیدی را مورد تایید قرار داد، رفیق مالجوی می کوشد برای برنامه سیاسی ای که دنبال می کند، تئوری سازی کند. این است تضادی که در آن فرو رفته است. دست و پا زدنی برای تئوریزی کردن موضع پوزیتویستی خود!
٨۹۱٨۲ - تاریخ انتشار : ۷ فروردين ۱٣۹٨       

    از : مسعود امیدی

عنوان : مفهوم "تعهد تمام عیار به دموکراسی"
دوست گرامی جناب دکتر مالجوی عزیز
از پاسخ شما سپاسگزارم. تنها توجه شما دوست گرامی را به نکاتی در ارتباط با بند یکم یادداشت تان جلب می کنم و منتظر آشنایی بیشتر با نگاه شما به لنینیسم و مشکلات آن می مانم.
لازم می دانم توضیحی را پیرامون "خطایی" که در ارتباط با برداشت من از عبارت "تعهد تمام عیار به دموکراسی" در نوشته ی شما به "دموکراسی تمام عیار " مورد اشاره قرار داده و به اعتبار آن "ضرورت بازنگری و بازنویسی بخش وسیعی از مقاله‌" را توصیه نموده اید، در اینجا ارائه کنم:
برداشت من آن است که این دو عبارت به دلایل زیر در نوشته‌ی شما مفهوم واحدی را می رسانند:
۱- شما از عباراتی چون ضرورت مشارکت "آحاد شهروندان" ، "تثبیت حقوق قانونیِ سیاسی و مدنی و اجتماعی جمهور شهروندان" ، " روحیه‌ی نوع‌دوستی و شکیبایی و تساهل‌گرایی" ، "تحقق دموکراسی صنعتی و برقراری اقتضائات خودگردانی در واحدهای خُرد و کلانِ اقتصادی و اجتماعی" و... سخن گفته اید که عملاً مفاهیمی عمومی بوده و فاقد مفهوم طبقاتی معینی هستند ( آن هم از همان ابتدای امر که ضرورت تثبیت و تحکیم دولت انقلابی در برابر تلاش های براندازانه ، یک وظیفه‌ی عاجل و بسیار مهم بود.) به ویژه اشاره به مفهوم "دموکراسی صنعتی" و خودگردانی واحدهای اقتصادی و .... ) تداعی کننده‌ی همان مفهومی از روابط کار است که در قالب "روابط صنعتی" ناظر بر روابط بین اتحادیه های کارفرمایی، کارگری و دولت در جوامع سرمایه داری است و به "تعهد تمام عیار" دولت انقلابی به دموکراسی نوعی جهت گیری فراطبقاتی می دهد.
۲- شما قرار گرفتن "قهر انقلابی" در خدمت "تسخیر انحصار طلبانه‌ی قدرت" را عامل "پدید آوردن" (حتی نه تشدید) سه سطح از مقاومت در برابر "برپایی بدیل سوسیالیستی" شامل" مقاومت گسترده‌ی انواع ضدانقلابیون"، " مقاومت گسترده‌ی انواع گروه‌های سوسیالیستیِ ناهم‌سو با بلشویک‌ها " و "مقاومت پایگاه اجتماعی انواع گروه‌های ضدانقلابی و نیز انقلابیِ ناهم‌سو با بلشویک‌ها" معرفی می کنید و اقدام حکومت انقلابی در جهت غلبه بر این مقاومت ها را " برپاسازی دستگاه سرکوب و..." معرفی کرده اید. آنالیز شما از سطوح مختلف مقاومت و پایگاه‌های اجتماعی آن ، بیانگر تعلق آن ها به طبقات و اقشار مختلف است. از این رو تعهد "تمام عیاری" که بتواند در چارچوب انتظار شما سطوح مختلف این مقاومت از جمله "مقاومت گسترده‌ی انواع ضد انقلابیون " را کاهش دهد، تداعی گر نوعی نگاه فراطبقاتی به دموکراسی است! به نظر می رسد صفت "تمام عیار" در اینجا ظاهراً به سطوح مختلف مقاومت برشمرده شده برمی گردد که دامنه‌‌ی طبقاتی گسترده‌ای را بازتاب می دهد.
۳- بدون هیچ اشاره‌ای به جنبه‌ی طبقاتی فرهنگ ، دموکراسی پسا انقلابی را معلول "بی‌توجهی به حوزه‌ی فرهنگ و روبنا انگاشتن آن" معرفی کرده اید. گویا که در واقع فرهنگ چیزی غیر از روبنا است. (که البته روبنا انگاشتن فرهنگ ، ضرورتاً نه به معنی کم اهمیت انگاشتن آن است و نه به معنی نفی تأثیر متقابل این روبنا با سایر حوزه های روبنایی چون سیاست ... و نیز زیربنای مناسبات اجتماعی و اقتصادی. ) در همین ارتباط از اهمیت "جنگ گفتمان‌ها" سخن می‌گویید و تاکید می کنید که "جنگ گفتمان‌ها جنگ فُرم‌های فرهنگی است ." این جنگ گفتمان ها اساساً دارای زیر بنای مادی است که به طبقات و اقشار اجتماعی بر می گردد. بدین ترتیب این فرم های فرهنگی که زمینه‌ی "دموکراسی پسا انقلابی" معرفی شده است، بیانگر مفهومی فراطبقاتی بوده و دموکراسی معلول آن نیز تداعی گر چنین مفهومی است.
۴- به نظر می رسد تحول دوران ساز اکتبر، زمینه‌ها ، روند، چالش‌ها ، دستاوردها، کژی‌ها ، کاستی‌ها، انحرافات و...و سرانجام شکست آن، پیچیده‌تر از آن است که تحلیل آن در قالب هر فرمولی و از جمله "بی‌توجهی به حوزه‌ی فرهنگ و روبنا انگاشتن آن در دوره‌ی پیشاانقلابی از سویی و گرایش پررنگ به تسخیر انحصارطلبانه قدرت در دوره‌ی پساانقلابی" امکان پذیر باشد.
با ارادت و احترام
٨۹۱۷۵ - تاریخ انتشار : ۶ فروردين ۱٣۹٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست