سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

‍‍‍‍‍‍دنیای دیوانه دیوانه دیوانه - زهره تنکابنی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : peerooz

عنوان : بایگانی و آرشیو
در جستجوی ریشه کلمه "بایگانی" که ترجمه آرشیو است, لغت نامه دهخدا میگوید "بایگانی . (حامص ) عمل بایگان . || ضبط. (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ). و "بایگان . (ص ، اِ) حافظ. نگاهدارنده . (برهان قاطع) (آنندراج )" است و ظاهرا کاربرد کلمه بایگان در فارسی به نام خانم افسانه بایگان ختم میشود و مصرف دیگری ندارد.

دهخدا رباعی باستانی پاریزی را جهت سندیت مصرف کلمه بایگانی در فارسی را
میاورد که "در دفتر عشق بدگمانی نکنی, با فکر رقیب ما تبانی نکنی, آن دل که به دست تو سپردیم بتا, زنهار که زود بایگانی نکنی" یعنی لابد مدرک قدیمی تری وجود ندارد.

جهت حسن ختام و "انبساط خاطر" جناب شیرازی و یادی از زنده یاد باستانی پاریزی این هم نمونه ای از طنز باستانی پاریزی:

"عمران صلاحی جایی می‌نویسد: «روزی به دیدن باستانی پاریزی رفته بودیم. دانشجویی هم مقاله خود را نزد استاد آورده بود. استاد اسم دانشجو را پرسید، او گفت: «وجیهه»، استاد به حالتی که قصوری انجام داده باشد، گفت: مرا ببین که می‌بینم و می‌پرسم!». البته این قبیل خاطرات را خودش شیرین‌تر تعریف می‌کند: «روزی یکی از دختران دانشجویم در سر کلاس برای نخستین‌بار گفتار و هیکل مرا دیده بود، آهسته به هم‌کلاسی خود گفته بود باستانی‌پاریزی همین است؟ و جواب شنیده بود آری و او اضافه کرده بود: به‌نظر من کتبی‌اش خیلی بهتر از شفاهی اوست! و طرف هم توضیح داده بود: همچنان‌که خودش هم کاریکاتور عکسش است!».

یادی از "باستانی پاریزی"
https://faradeed.ir/fa/news/۴۷۸۹۸/DB۸CD۸A۷D۸AFDB۸C-D۸A۷D۸B۲-D۸A۸D۸A۷D۸B۳D۸AAD۸A۷D۹۸۶DB۸C-D۹BED۸A۷D۸B۱DB۸CD۸B۲DB۸C
۹۰۱۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣۹٨       

    از : peerooz

عنوان : به نظر شما و یا به نگر شما.
اکنون که مقاله به آرشیو (بایگانی) رفته - و داستان بایگانی را در کامنت بعدی خواهم آورد - با اجازه سرکار خانم تنکابنی گفتگوی با جناب شیرازی را ادامه میدهم. جناب شیرازی واژه بومی "نگر" را بجای واژه ورودی "نظر" بکار برده اند که از" آلایش های نالازم در زبان" فارسی جلوگیری کنند در حالی که در فارسی "واژه" های "بومی" نگاه و دید و نگریستن (بنگر) مصطلح اند و احتیاجی به "نگر" نیست مگر آنکه منظور حل مشکل تلفظ کلماتی باشد که حروف آنها در فارسی وجود ندارد, که مسلما این منظور ایشان نبوده است.

حتی ادعای اشکال تلفظ کلماتی که حروف آنها در فارسی وجود ندارد, گر چه اصولا و ظاهرا معقول به نظر میرسد ولی عملا برای فرد با سواد, به دلیل توانائی مغز انسان, مشکلی نمی آفریند; یعنی همان طور که نوازنده با مهارتی حیرت انگیز انگشت را بر پرده های نا موجود ویالون میگذارد و آهنگ مطلوب و درست را میآفریند, خواننده و شنونده "جملات" فارسی نیز اشکالی در تشخیص مثلا "جراحی قلب" از "جراحی غلب" و یا "منصور" از "منثور" ندارد. وجود و بکار بردن این کلمات در فارسی مزاحمتی ایجاد نمیکند و تمام ارثیه فرهنگی ما با این کلمات نوشته شده اند.
۹۰۱۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣۹٨       

    از : peerooz

عنوان : تشکر و پوزش.
جناب شیرازی,
ممنون از توجه و توضیح. با طلب پوزش از سرکار خانم تنکابنی که خلط مبحث کرده ام, منظور این بود که روز به روز درک مطالب بعضی از نوشته های فارسی به دلیل کاربرد کلمات جدید برای من مشکل میشود و مکرر باید به لغتنامه های اینترنتی مراجعه کنم. به این ترتیب که پیش میرویم و کلمات کهنه را دور میریزیم دیری نخواهد رسید که یا باید گنجینه های فرهنگی خود را به "پارسی" ترجمه کنیم و یا مانند من دائما دست به لغتنامه باشیم. ضمنا تعجب میکنم که شما هنوز کلمات وام گرفته (لازم - غنا - جامعه - مانوس - امکان - عربی و کلمات) را به کار میبرید؛ یعنی هنوز فرصتی نیافته اید که برای این واژه های وام گرفته شده, جانشین اصیلی بیابید و زبان را از کثافت آنها پاک کنید؟ با طلب بخشش مجدد از سرکار خانم تنکابنی که مطلبی ندارم به کامنت ها اضافه کنم.
۹۰۱۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱٣۹٨       

    از : ایران ایلخانی.

عنوان : تشکر.
بابت اصلاح کلمه تکابنی به تنکابنی،از شما قدردانی میکنم.
۹۰۱۲۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣۹٨       

    از : ایران ایلخانی.

عنوان : زَهره یا زُهره،تکابنی یا تنکابنی،مسئله این است.
حکایت سکه تقلبی نظام در ۴ پرده،قسمت اول،بَدوی ها و مَدنی ها.

پرده اول بَدوی ها...​

یادش بخیر چه دوره ای بود،دوران طلایی دهه ۶۰؛بَدوی بودیم و به پشتوانه رای ۹۸ درصدی،چپمان پُر و دلمان قرص بود،سگ زنجیری امریکا را دربدر جهان و خانهِ ملتِ خدا و شاه و میهن را ویران و لانه جاسوسی امریکای جهانخوار را فتح کرده بودیم.
یادش بخیر چه دوره ای بود،دوران طلایی دهه ۶۰؛بَدوی بودیم و چپمان پُر و دلمان قرص بود،با مصادره انقلاب و گزینش و پاکسازی و تعدیل و تعلیق و اخراج و دستگیری و اعدام و گروگانگیری و جنگ و کودتای سیاسی و انقلاب فرهنگی،از شر اعضای کراواتی دولت موقت و ملی ها و لیبرالهای سلطنت طلب و گروههای سیاسی در تهران و کردستان و گنبد و خوزستان و رای قاطع صد در صدی بنی صدر خلاص شده بودیم؛کبک مان خروس می خواند و در طول و عرض شبانه روز،با سر و صورتی آراسته و معطر و نگاهی سرشار از غرور،سرخوش و مست و غزلخوان،دست در دست هم با یوزی و کلاش و زنجیر و چماق و میل گرد و تیغ موکت و اسپری رنگی در خیابانهای شهر رژه می رفتیم و با شکوهی وصف نشدنی زُلف برباد می دادیم و سواره و پیاده دلبری می کردیم و سرود طرب انگیز ملی ها کوشن و چپی ها کوشن می خواندیم و با شعار یا روسری یا توسری،نفس کش می طلبیدیم و با گل و گلوله عوامل فریب خورده و بازیچه های ایادی استکبار جهانی را به باغ عرفان و گلستان خاوران و حبس و حصر رهسپار می کردیم و بمدد نعمت جنگ ضد میهنی،دَم از دفاع مقدس می زدیم و در داخل کشور روی بچه پُرروهایی نظیر منتظری و سحابی را کم میکردیم و در پاریس و آلمان و اطریش،خون بختیار و فرخزاد و قاسملو و ...را می ریختیم و باکی از تبعات عمل خود نداشتیم و ناظرین آگاه و بی طرف مطلع بوده و هستند که هنوزم بعد از گذشت ۴دهه همچنان باکی نداریم؟!​
پرده دوم مَدنی ها...​​
یادش بخیر چه دوره ای بود،دوران طلایی دهه ۷۰، مَدنی شده بودیم؛چپمان پُر و دلمان قرص بود؛باافتخار قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته بودیم و با سردار سازندگی،جام نوشین می زدیم،پروژه سرنگونی دولت موقت و گروگانگیری و جنگ و کودتای سیاسی و انقلاب فرهنگی و حذف و حصر مخالفان داخلی و خارجی و پروژه سازندگی با موفقیت انجام شده بود و آرامش و امنیت در اینسو و آنسوی مرزها موج میزد و شعار فراگیر ایران برای همه ایرانیان‌ و بحث نظری درباره تئوری خودی و غیرخودی و مقابله با تهاجم فرهنگی و آزادی مطبوعات و ارجع بودن توسعه سیاسی بر توسعه اقتصادی نقل مجلس و محفل امت همیشه در صحنه بود.​
یادش بخیر چه دوره ای بود،دوره طلایی دهه ۷۰، مَدنی شده بودیم؛چپمان پُر و دلمان قرص بود، با مشارکت حداکثری امت شهید پرور،پروژه اصلاحات را با رای ۲۲ میلیونی اجرایی کردیم و سکان دولت و مجلس به دست گرفتیم و تسلیم حکم حکومتی نشدیم و قاطعانه لوایح دوقلو اصلاح قانون مطبوعات را بررسی کردیم و با قید دو فوریت خواستار آزادی متهمین بمبگذاری درحرم امام رضا شدیم و سعید امامی و عوامل خودسرش را به جرم قتلهای زنجیره ای دستگیر و راهی زندان نمودیم و جهت روشنگری و آگاهی مردم،فیلم بازجویی آنها را رسانه ای کردیم.
یادش بخیر چه دوره ای بود،دوران طلایی دهه ۷۰، مَدنی شده بودیم؛چپمان پُر و دلمان قرص بود؛هرروز به مناسبتی در جایی جمع می شدیم و جشن می گرفتیم؛در مراسمی از کشته شدگان ۱۸ تیر کوی دانشگاه تجلیل میکردیم و برای سعید زینالی مفقود شده،سرود یار دبستانی من را می خواندیم و در مراسمی دیگر به نویسندگان و دگراندیشانی که از سقوط اتوبوس عازم ارمنستان​ جان سالم بدر برده بودند،مدال شجاعت میدادیم و در مراسمی دیگر با نشان آغاسی از خدمات بی شمار سردار سازندگی،تقدیر و قدردانی میکردیم،در مراسمی دیگر خواستار اشد مجازات برای عاملین حمله به کوی دانشگاه و ترور مغز اصلاحات بودیم و باکی از تبعات عمل خود نداشتیم و ناظرین آگاه و بی طرف مطلع بوده و هستند که هنوزم بعد از گذشت ۲دهه همچنان باکی نداریم؟!​
از ایران ایلخانی گفتن بود که گفت:فراموش نکنیم که بَدوی ها و مَدنی ها دو روی یک سکه تقلبی هستند که کلیت ساختار نظام را عاری از هرگونه تقلب و سرکوب و دستگیری و قتل و غارت و تجاوز سیستماتیک می دانند و ۴ دهه قتل و غارت و تجاوز سیستماتیک را موردی ارزیابی می کنند و ناکارآمدی گستره در عرضه مدیریت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه را به عملکرد شخصی و ساده لوحی افراد و توطئه ایادی داخلی استکبار جهانی تقلیل می دهند و با پروپاگاندای عظیم و گستره تبلیغاتی،مرز واقعیت و دروغ را در هم می ریزند و با ایجاد یک دور باطل،بنا به میل و ضرورت خویش،بدیهیات عینی را فاکتور می گیرند و مسائل ذهنی را عمده کنند و گاهی متن را به حاشیه می برند و حاشیه را به متن آوردند و گاهی برعکس...اینچنین است چوپونه نی می زنه، خره خرّاطی،شتره نمد مالی،اسبه عصاری،گربه بقالی،موشه موس موس و گرگا قصابی و روباها پخت و پز و شغالها لفت و لیس و کفتارها کاسه لیسی می کنند و هیچ اتفاقی نمی افتد که اتفاقی باشد.
قسمت دوم حکایت سکه تقلبی در فرصت بعدی...
۹۰۱۲۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣۹٨       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : ساختار سامانمند زبان را زنده میدارد...
هم میهن گرامی, پیروز, درود بر شما!
گمانی نیست که وام گرفتن از زبانهای دیگر, در جاییکه لازم باشد, به غنای فرهنگی و پویایی جامعه یاری می رساند. آلایش های نالازم در زبان اما سامان-زدا و سردرگمی آفرین اند.
گاه جاافتادگی واژه های وام گرفته شده تا آنجا پیش می رود که کاربرد واژه های بومی را نا مانوس میکند. برای نمونه, در گویش روزانه مردم, واژه فرانسوی "شانس" جای واژه فارسی "بخت"؛ واژه "دراگ استور" جای "داروخانه"؛ واژه های "مرسی, متشکرم, ممنونم" جای "سپاسگزارم"؛ واژه "احترام" جای "ارج, یا ارجگذاری"؛ واژه "انشااله" جای "امیدوارم"؛ واژه "ایام" جای "روزها"؛ .... و واژه "سلام" جای "درود" را گرفته اند.
اگر به پرسش شما برگردیم و چند واژه در این باره را در نگر آوریم:
نگریستن (نگاه کردن, نگر کردن, نظاره کردن)
بنگر (نگاه کن, نگر کن, نظر کن)
نگرش (نظر یا نظریه)
نگران (در حال نگر کردن)
انگار (در نگر/نظر آوردن, فرض کردن)؛ بیانگارید (در نگر/نظر آورید)
چندان دشوار نخواهد بود که "نگر" را در جایگاه ریشه ی واژه ها یا ترکیباتی که در بالا آمدند بپذیریم. یک امکان (که باید با پژوهش های زبان شناسانه تایید شود) آنست که واژه "نگر" از فارسی به عربی رفته و, در ساختار دستوری آن, کلمات نوینی را پدید آورده است.
۹۰۱۱۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣۹٨       

    از : محمد ت.صحرالی

عنوان : حق این مردم این حک.مته
اقای اکبر داوری!اگر قرار باشه میزان هزینه در مبارزه با این نظام را به رخ همدیگر بکشیم ،مطمین باش اگر نگویم زیاد ،کمتر از خانم تنکابنی هزینه ندادم. مطمئن باشید!!!
اما در رابطه با "شریک جرم "بودن .!! منظور بنده عده ای نا اگاه که عدد میلیونی را شامل میشه نبود . منظور ان روشنفکرا یبه اصطلاح اپوزیسیون ،مقاله نویس مورد خطاب بنده بود.که بیشرمانه در تلاش اند که ابروی ریخته شده ی این نظام را به ان به اشکال گوناگون برگردانند.
البته باید بگم : "این ملت سزاوار چنین حکومت و روشنفکرانی ست"از کوزه همان تراود که در اوست.
من به این نتیجه رسیدم که برای پی بردن به فرهنگ و شناخت یک جامعه نباید چند دانشجوی فنی دانشگاه تهران یا صنعتی شریف را را دید. باید رفت در سینه زنی های محرم شرکت کرد . باید دید سر ک کشید به منابر اخوند ها و شونده های اراجیف انها که هی با چشمان گریان توی سرشان میزنند.دست بچه هایشان را گرفته برای تماشای مراسم اعدام میروند .مشغول تماشا با تخمه شکنی هستند. این فرهنگ واقعیست که هی ما به ان مفتخریم. این ملت رهبرش خامنه ای و خمینی دمکرات انقلابی ست.که قرار بود ما را تا استانه سوسیالیسم ببرد.
روشنفکر به اصطلاح چپی که کارش فقط دادن اظلاعیه در خارج از کشور و شرکت در انتخابات کذایی و تبلیغ برای کسی که به اقرار خودشان "تدارکچی "بیش نیستن.
۹۰۱۱۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣۹٨       

    از : peerooz

عنوان : نگاه, نظر و نگر
جناب شیرازی,
با عرض معذرت, گرچه "شیراز معدن لب لعل است و کان حسن", ولی برای "راستی پژوهانی" چون شما, "در نظر" را "در نگر" نوشتن, چه ملاحتی به لب لعل اضافه میکند؟
۹۰۱۱۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣۹٨       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : از دژخیمان, نکوکاری برنمی آید!
هم میهن گرامی, خانم زهره تنکابنی, درود بر شما!
نوشته اید که "آمریکا ... (یکبار) در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (و بار دوم) د ر دهه ۲۰۱۰ـ دهه۹۰ خورشیدی ... جنبش دمکراتیک مردم را خفه کرد."
نقش آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد, در پرتو اسناد پرشمار, دست کم برای راستی پژوهان, آشکار شده است. پیدا نیست که بار دوم (دهه ۲۰۱۰ـ دهه۹۰ خورشیدی) در نگاه شما به جنبش "سبز" سال ۱۳۸۸ و یا به جنبش صد شهری دیماه ۱۳۹۶ برمیگردد. هر یک را که در نگر داشته باشید, نقش آمریکا در خفه کردن آنها (جز بدست حکومت اسلامی) مستند نشده است. از سوی دیگر, شما کاری ترین ضربه به جنبش دمکراسی خواهی ایران یعنی نقش امپریالیسم (آمریکا, انگلیس و فرانسه) را در پشتیبانی مستقیم و غیر مستقیم از خمینی و یارانش, برای پیشگیری از چیرگی چپ بر جنبش مردمی, در سال ۱۳۵۷ فراموش کرده اید.
دیگر اینکه, در "سخن با تصمیم گیرندگان فعلی ایران" بهنگام جنگ احتمالی, دو مورد حیاتی را به آنان گوشزد میکنید. به نگر می آید که مورد دوم, یعنی مذاکره با آمریکا, راه آسانتر و ناگزیر برای آنان باشد. اما, مورد یکم, یعنی "بازسازی روابط داخلی با تامین حقوق مردم و ...", بسیار غیر محتمل است چرا که در سرشت و توان تاریخی حکومت تبهکار اسلامی نیست. آری,از دژخیمان, نکوکاری برنمی آید!
۹۰۱۱٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣۹٨       

    از : اکبر داوری

عنوان : قضاوت بی مالیات
خانم یا آقای آزادیخواه با این اظهار نظر دیگر مرز "آزادیخواه"ی را هم در نوردیدند!! آقای محمد صحرائی هم با یک نوک قلم ملیونها تنی که در انتخابات شرکت میکنند را "در جنایات این رژیم شریک" خطاب کردند.ضمنا برای اینکه نظرات خانم تنکابنی را درک کنید فقط نگاهی به صفحه اول سایت گویا بیاندازید.
با احترام برای خانم تنکابنی که حداقل ۵۰ سال از زندگی شان را صرف روشنگری و مبارزه با بی عدالتی کرده اند و رنجهای فراوانی متحمل شده(اعدام همسر و تحمل سالها زندان و شکنجه) و هنوز هم پایدار و استوار ادامه میدهند و با تشکر از مطلب مفیدشان.
۹۰۱۱۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣۹٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست