سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

علی شریعتی چه می گوید، چه می خواهد؟ - پرویز دستمالچی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ایران ایلخانی.

عنوان : به پرویز دستمالچی،یکدیگر را می آزاریم بی آنکه بدانیم.
یک. فعل گذشته،مثل روز و هفته و ماه و سال،جایگاه خاصِ خودش را دارد و ترجیح بردار نیست،شما می توانید تذکر من را نشنیده بگیرید؛ولی تیتر اشتباه و عدم پذیرش اشتباهتان،ربطی به سلیقه من و "حضور" شریعتی ندارد،بنابراین توضیح و توجیه و ترجیح شما قابل پذیرش نیست،چرا که اولا کاملا سلیقه ای است و منطق درونی ندارد؛دومأ از یک سو برای "اثبات" نظرتان حکم می دهید که «عقاید و افکار و سخنان شریعتی انشاء نویسی های بی محتوا و پوچی ست»،از سوی دیگر برای توجیه تیتر اشتباهتان، حکم خود را نقض می کنید که «شریعتی هنوز در ذهن بخش وسیعی از جامعه ایران نفوذ و "حضور" دارد»؛واقعا حیرت اندر حیرت آمد زین تناقض!

دو.سیاهه ای که در رد عقاید و تحقیر افکار و تخریب شخصیت منحصر بفرد شریعتی نوشته اید،نامش نقد نیست؛هجو است،شما نقد نمی کنید،هجو می کنید؛‌اساس نقد در هر زمینه ای بر قضاوت دوسویه و عیان کردن صحت و کذب اندیشه و نظر استوار است و اصول و قواعدش تابع میل شخصی و غرض ورزی اشخاص نیست،درحالی که بنیاد هجو،بر حب و بغض و کینه و حسد و تنگ نظری و غرض ورزی استوار است؛در بحث نقد اندیشه های "مردگان" در اروپا و آمریکا،لازم به ذکر است که سنت دیرینه "ماست مالی "مکلا ها و معممین انیرانی کجا و درخت تنومند نقد صد سالهِ اروپا و آمریکا کجا؛حرفا میزنی پرویزخان؟

سه.برای اطلاع شما می گویم که من بَرندی جعلی تر از "روشنقکران دینی و ملی مذهبی" نمی شناسم؛اعتقادم براین است که شریعتی نه تنها سرچشمه فیض "دلالان دینی و کاسبان ملی" نیست،بلکه آنها هم و غمی بجز آلوده کردن جوبیار زلال شریعتی ندارند،چرا که تجربه ذهنی و بدیهیات عینی ۴ دهه گذشته،ثابت کرده که "دلالان دینی و کاسبان ملی" هیچ تعهدی نسبت به اندیشه های شریعتی نداشته و ندارند،چه رسد به اندیشه های دینی که گاو نر میخواهد مردکهن،بنابراین در مورد چهار کتابی که در نقد "سلاخ و دباغ و نقال و بقال و عاقد دینی" نوشته اید،باید بگویم وقت و انرژی تان را بیهوده صرف کرده اید و به سکه تقلبی آنها اعتبار بخشیدید،پس به عملتان تفاخر نکنید که تفاخرتان بغاشیه است و در خور نکوهش!

چهار.من نمی دانم که شما بر چه اساسی اندیشه های شریعتی را نقطه تقاطع چندین جریان "فکری" می دانید و می خوانید،تا آنجا که من می دانم،اساسا جریان "فکری" که در خور رای و نظر باشد،وجود خارجی ندارد،چرا که جریان فکری به جریان اطلاق می شود که در روند مناسبات جاری تاثیر مثبت بگذارد و آرا و نظراتش باعث تغییر و تحول و دگرگونی بشود،با این حساب از دیدگاه بسیار یکسویه من،آنهایی را که شما چندین جریان "فکری" می خوانید،مکلا ها و معممین بی پرنسیبی هستند که همواره برای رونق بخشیدن به کسب و کارشان از هر اندیشه ای استفاده ابزاری کرده و می کنند،فرقی هم نمی کند که این اندیشه "سوسیالیستی- ابوذری" باشد‌ یا "لنینی- استالینی"؛"چپ سنتی باشد یا چپ مدرن"؛"؛رویزیونیسمی باشد یا اپورتنیسمی"؛" پوپولیستی باشد یا گاندی ماندلایی "؛در هرحال هدف غایی،تامین منافع قومی و قبیله ای و گروهی و طبقاتی و فردی و حفظ وضع موجود است و دستبابی به وسیله ای که هدف را متحقق سازد؛اینچنین است که گاه مکتبی و سنتی و جنگ طلب است،گاه مدنی و تعامل گرا و اصلاح طلب است،گاه ملی مذهبی و گاه سبز و ارتجاعی و گاه بنفش و تدبیری و گاه قهوه ای و تحولی و گاه زیتونی و اعتدالی و گاه فیروزه ای و سلطنت طلب است و گاه...

پنج.از جمله نسنجیده "خوب مقالات را نخوانید،از کنار آنها بگذرید" که بگذریم،از سه مورد ذیل نمیشه گذشت؛بنابراین لطف کنید بطور مستند روشنگری بفرمایید؛
اولا من چه تعیین تکلیفی به شما کردم، دومأ به چه دلیلی فکر می کنید که من نظرات یا "پلمیک"های خود را به جای نظرات همه نشانده ام،سومأ چرا نگاهم را بسیار یکسویه می بینید!؟

در ضمن حواستان نیست که حواستان نیست،وگرنه بجای این خرده فرمایشات بی دلیل،از پیتوک آشکاری که به شما دادم؛بهره می برید و سوال می کردید و یادآور می شدید که مگر شریعتی خرداد سال ۵۶ جان به جان آفرین نداده است،پس چرا نوشته اید ۳۹ سال پیش؛دارم درست می گم،یا باز دارم ایراد می گیرم و برایتان تعیین تکلیف مقرر میکنم پرویز خان!
باسپاس .
۹۰٣۵۲ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹٨       

    از : پرویز دستمالچی

عنوان : چرا نقد شریعتی؟
برای ایران ایلخانی،
پس از سلام و عرض ادب،

یکم، درباره تیتر "شریعتی چه می گوید، چه می خواهد؟"، شما می توانید از فعل گذشته هم استفاده کنید، اما از آنجا که افکار شریعتی هنوز وسیعا در بخش بزرگی از جامعه ایران نفوذ دارد، یعنی او "حضور" دارد، من ترجیح می دهم از فعل زمان حال استفاده کنم، اشتباه نیست، ممکن است سلیقه شما نباشد.
دوم، نقد یک اندیشه اساس پیدایش اندیشه دیگر و پیشرفت و ترقی است، شناخت درستی ها و نادرستی ها است، مقایسه تئوری و عمل است، سنجش اندیشه با تجربیات است و نه "چوب زدن به مرده". ما سنت نقد نداشته ایم و این کمبودی بزرگ است. ما عادت کرده ایم همه چیز را "ماست مالی" کنیم و از کنارش بگذریم و در نتیجه اشتباهات را مرتب تکرار و تکرار می کنیم و دور خود می چرخیم. اندیشه اساس است، زیرا گفتار و کردار بر روی آن بنا می شود. نقد اندیشه دیگران نه "جلز و ولز" کردن است و نه "نبش قبر" و نه "بالا رفتن از دیوار مردگان". در اروپا و آمریکا، هر سال هزاران جلد کتاب در باره اندیشه های "مردگان" منتشر می شود و هر کس از نگاه خود درستی ها و نادرستی های گذشته را بررسی می کند تا خطا تکرار نشود. به علاوه:
سوم، من چهار کتاب در نقد اندیشه های "روشنفکران دینی" نوشته ام که سه جلد آن نقد اندیشه های روشنفکران "زنده" است: از عبدالکریم سروش تا محسن کدیور، از حسن یوسفی اشکوری تا سید محمد خاتمی و...، یعنی ایراد و انتقاد شما وارد نیست.
در رابطه با اندیشه های خمینی و نظم ولایت فقیه و جکومت ملایان و... نیز هم کتاب منتشر کرده ام و هم به اندازه کافی مقاله نوشته ام. در این مورد نیز انتقادات شما وارد نیست. برای اطلاع شما می گویم که تقریبا همه "روشنقکران دینی" زنده شریعتی را سرچشمه فیض خود می دانند، سرچشمه ای که نباید آلوده شود. یعنی شریعتی "حضور "دارد، در اندیشه.
چهارم، اندیشه های شریعتی نقطه تقاطع چندین جریان "فکری" ایران است: از ملی- مذهبیان گرفته تا چپ سنتی ایران که افکار و عمل اش ریشه در اندیشه های لنینی- استالینی دارد. نگاه کنید که تصویر شریعتی هنوز زینت بخش سایت ملی مذهبی ها است. نگاه کنید به اندیشه های "سوسیالیستی- ابوذری" شریعتی. شریعتی نماد یک جریان پوپولیستی است که با ایمان عمل می کند و نه خرد، و خرد برایش تنها در چهارچوب دین و ایمان او معنا مفهوم دارد و نه بیرون آن. شریعتی نماد نیاندیشیدن تاریخی ما است.
پنجم، فرض که شما به تمام این امور آگاه و نیاز به چنین بررسی و نقدهایی نداشته باشید، خوب مقالات را نخوانید، از کنار آنها بگذرید، اما نه برای من تعیین تکلیف کنید که به چه اموری بپردازم یا نپردازم و نه نظرات یا "پلمیک"های خود را به جای نظرات همه بنشانید. نظرات متفاوت است، عده ای طالب آن هستند، شما نیستید، هر دو در رابطه با نیازهای فکری خود حق دارید، یکی آنها را می خواند و دیگری نمی خواند. نگاه شما بسیار یکسویه است. برداشت و خوانش شما تنها یکی از برداشت ها است. من راه خود را خواهم رفت، همچنان که شما نیز راه خود را می روید. ارزیابی ها از "ضرورت"ها متفاوت است.
با احترام

پرویز دستمالچی
۹۰٣۴۵ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹٨       

    از : کیا

عنوان : روشنگری ،افشاگری!
از زحمات رفیق دستمالچی باید تشکر کرد ،جامعه و فرهنگ مذهب زده ما بخصوص بعد از چهل سال فعالیت مذهبیون عقب افتاده و روشنفکرانش،احتیاج به کار منطقی فرهنگی عظیمی دارد.
۹۰٣٣۵ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹٨       

    از : ایران ایران ایلخانی.

عنوان : به پرویز دستمالچی،چون غرض آمد هنر پوشیده ماند.
خواستم بگویم که شریعتی پسر محمدتقی است،دیدم نیست.
خواستم بگویم که شریعتی همسر پوران است،دیدم نیست.
خواستم بگویم که شریعتی پدر احسان و سوسن و سارا است،دیدم نیست.
خواستم بگویم شریعتی آخوند است،دیدم نیست.
خواستم بگویم که شریعتی معلم است،دیدم نیست.
خواستم بگویم که شریعتی دکتر و جامعه شناس است،دیدم نیست.
خواستم بگویم که شریعتی همه اینا هست،دیدم نیست.
خواستم بگویم که شریعتی مسئله من نیست،دیدم شریعتی شریعتی است.

از ایران ایلخانی گفتن بود که گفت:در اینکه سخنان شریعتی نه با خرد و منطق متعارف جور در می آید و نه اساس و پایه علمی دارد،شکی نیست؛در اینکه شریعتی با تمام دستاوردهای دوران مدرن مشکل اساسی داشت،شکی نیست؛در اینکه شریعتی برای کسب هویت مستقل از دیگران برای خود،دست به تخریب تمدن نوین و تمام پایه های معرفتی آن می زد،شکی نیست؛در اینکه دانشگاه و علم هیچ ربطی به حوزه و ایمان و خرافات ندارد،شکی نیست؛اصلا بگذار راحتت کنم،بفرض که ریز و درشت و درست و غلطِ هر آنچه را که طرح کرده اید و آنچه در پس ذهنتان هست و هنوز مکتوب نکرده اید را بی هیچ قید و شرطی بپذیریم و گوشواره گوشمان کنیم،خُب که چی،آیا این اطلاعات و داده های صحیح و منطقی،مهمترین و اساسی ترین سخنی است که باید بزنید،آیا این سخنان اولویت آنی خواهران و مادران و همسرانی است که شما سنگ خفت وخواری و بی حرمتیشان را به سینه می زنید؟!
پرویز خان اگر سخنان شریعتی انشاء نویسی های بی محتوا و پوچی ست که همه چیز را، درست یا نادرست، با دلیل یا بی دلیل، به هم می بافد تا "اثبات" کند نظریه اش درست است؛پس جلز و ولزتان از برای چیست؛سده بیست و یک کجا و شما کجا پرویز خان؛آدم اندیشمند قرن بیست و یکمی که برای اثبات سخنش نبش قبر کهنه نمی کند و از دیوار کوتاه مُردگان بالا نمی رود و میان اینهمه بُت زنده،سنگ به بُت مُرده نمی زند؛
شریعتی گندم نمای جو فروش هم که باشد،مقصر نیست؛مقصر مکلّا ها و معممینی هستند که فریب او را خوردند و افکار و عقاید مولوی و حافظ و سعدی و شمس و خوارزمی و ذکریای رازی و ابوریحان بیرونی و ابوعلی سینا ومحمدولی‌خان تنکابنی و سیدحسن تقی زاده و میرزا فتحعلی آخوندزاده و سید عبدالله بهبهانی و ناظم‌الاسلام کرمانی و حسن رشدیه و علامه قزوینی و محمدعلی فروغی و علی‌اکبر داور و سیدحسین فاطمی و محمد مصدق و علی اکبر دهخدا و عارف قزوینی و ایرج میرزا و محمدتقی بهار و احمد کسروی و میرزاده عشقی و فرخی یزدی و نیما یوشیج و غیروذالک را فاکتور گرفتند و برای افکار و عقاید پوچ و بی محتوای شریعتی صلوات فرستادند،مکلّا ها و معممینی که نه دردهه ۵۰ شناختی از شریعتی داشتند،نه در دهه ۹۰ درک و تعریف مشخصی از او دارند،مکلّا ها و معممینی که بعداز ۴دهه قتل و غارت و تجاوز مستند،هنوز دنبال متهم و مجرم و شریک جرم می گردند و واگویه و مویه می کنند و سقف توانشان نعل وارونه ایست که می زنند و غافلند که دارند آب به آسیاب بادی دشمنی می ریزند که آب از آسیابش افتاده و دستهایش رو شده و قاضی زمان حکم قتلش را صادره کرده است و ضابطین خیال اجرایی کردن حکم را ندارند و اولیای دَم منتظر ظهور امام مهدی و شاکیان چشم امیدشان به انتخابات سال ۲۰۲۰ است و روضه خوانان و مداحان و نواله خوران مجلس قاتل و مقتول،نیم تخت خیالشان تخت.
در ضمن ناگفته نماند که شریعتی ۳۹ سالی می شود که جان به جان آفرین داده است و دیگر نه چیزی می گوید،نه چیزی می خواهد،بنابراین عنوان« شریعتی چه می گوید،چه می خواهد»،به لحاظ زمانی صحیح نیست،لطفا تیتر را اصلاح کنید و بنویسید،شریعتی چه می گفت،چه می خواست؛چرا که فعل می گوید و می خواهد،درباره حال است و شما دارید درباره گذشته حرف می زنید!؟
سوال مشخص و نقد و نظری دارید،طرح کنید و پاسخ بگیرید.
سخن ناتمام،برقرار باشید و برمدار.
۹۰٣۲۴ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣۹٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست