از : peerooz
عنوان : سئوال سهل و ممتنع
تا کنون کسی برای سئوال سهل و ممتنع من جوابی نداشته و قبل از آنکه مقاله به بایگانی برود ارزیابی من چنین است:
پیروان "یا تن رسد به جانان", یا جان را فدا کرده و یا جسمشان در زندان است و بقیه هم در برزخی "فی ما بین".
آنها که از جوی متعفن سرمایه داری متنفرند (۰۰۰)۷۲ فرقه متفرقند که جز افزودن مقالات و نهادن "پریشانی بر سر پریشانی" نقشه و عمل مثبتی جهت پالایش جو و برکه ندارند.(Analysis paralysis).
میماند آنها که با استاندارد سرمایه داری آمریکا مخالفند و "کنیز مطبخی را دریافته اند". استاندارد آمریکایی اینست که ادای کلمه "سوسیالیسم" نه حتی "کمونیسم", لکه ننگی ست که بر پیشانی گوینده چسبانده میشود. این گروه, باقیمانده جنش کومونیستی بوده و شامل سوسیال دموکرات ها و کشورهای "کومونیست" و غیره میگردد. اشکال در اینست که این "کنیز مطبخی" هم هر روز پیرتر و زشت تر میگردد. آیا میشود امید داشت که قبل از دوبرابر شدن جمعیت دنیا, گروه دوم به یاری گروه سوم رسیده و آب حیات پالایش شده جو, "کنیز مطبخی" را "حور بهشتی" بنماید؟ نمیدانم.
۹۰٣۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣۹٨
|
از : آرمان شیرازی
عنوان : ناکام از پرورش کژبنیاد یا گمرهی از گام نهادن در مه؟
نوشتار زیر, از پنجره ی نگاهیست که یک رویای دیرینش همگرایی نیروهای پشرفت و بهروزی ایران بوده است...
آنسوییان گفتند: "مشترکاتمان فراوانند, وحدت کنیم", اینسوییان گفتند: "روی مشترکات نه, پیرامون حل اختلافات وحدت میکنیم"
آنسوییان گفتند: "اختلاف نگه ناگزیرست و همواره هست", اینسوییان گفتند: "چون اختلاف هست, وحدت نمیکنیم"
آنسوییان گفتند: "همکاری, همگرایی و اتحاد حول یک برنامهی چپ برای آیندهی ایران (چه میشود)؟)», اینسوییان گفتند: "تا نامتان دیگر نشود, آن نیز پذیران نشود"!
با ارج بر تلاش هم میهن گرامی, آقای احمد آزاد, برای نقد سند سیاسی و برنامه نخستین کنگره حزب چپ, میتوان گفت گمانی نیست که نارسایی های برنامه یک گروه یا سازمان, با گفتگو و خردورزی, زدودنی ست. اما آنجا که گفتگو نباشد, آنجا که چشم کژ-نگر است, چه میشود؟
پاک و روشن سازی مواضع حزب چپ, لازم و شایسته ست. اما همراهی با دارندگان نگرشهای خطرناک مانند "اتحاد دمکراتیک آذربایجان - بیرلیک (از این پس, ادآب)", نالازم و ناشایست. نگاهی به پاره ای از مواضع "ادآب" که همپیمان سازمان اتحاد فداییان (اگر درست باشد, سازمان آقای احمد آزاد) در جریان "همبستگی برای آزادی و برابری در ایران" است, گستره ی این خطر را نشان میدهد:
"ادآب" در صفحه ی فیسبوک خود {چنین} میگوید:
{اتحاد دمکراتیک آذربایجان - بیرلیک، تشکیلاتی برآمده از تجربهء چهار دهه پیکار خلق تورک برای رسیدن به "دمکراسی پلورالیستی" در ایران و سه دهه مبارزه برای رهایی ملی خلق ترک از قید استعمار داخلی است.
جمهوری فدرال ایران از اتحاد داوطلبانه خلق های ساکن در ایران (ترک، فارس، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن، لر و ترکمن...) و عملا با اتحاد جمهوریهای داخلی برپا شده در مناطق ملی متعلق به ملل ساکن در آن، آتونومی کانتون های محلی و ادارهء ویژهء کلان شهر تهران به عنوان یک شهر چند زبانه تاسیس میگردد.
جمهوری آذربایجان از خودمختاری (آتانومی) کانتون افشار در خراسان و کانتون قشقایی در فارس و کانتون تورکان در استان اصفهان و... حمایت میکند و طرفدار نظام اداری ویژه برای کلان شهر تهران به مثابه کلان شهر عمدتا دو زبانهء ترکی و فارسی است.... حدود جغرافیای جمهوری آذربایجان در ایران سرزمینی است که ملت تورک به طور تاریخی، متراکم، پیوسته و با داشتن اکثریت مطلق و یا نسبی در شهرها و روستاهای آن زندگی میکند، است... جمهوری آذربایجان ... دارای قانون اساسی، پرچم، سرود ملی و زبان رسمی (زبان تورکی) خود است. جمهوری آذربایجان امور قانونگذاری، محاکم قضایی، انتظامات، اقتصاد و مالیات و ارتباطات و امور اداری و فرهنگی را در اختیار دارد.}
گرچه "ادآب" چند و چون این "نظام اداری ویژه" برای تهران را توضیح نداده اما دور نیست که ما را به تهران خاوری و باختری (با دیواری در میان) رهنمون شود! همچنین پیدا نیست که, از چنین دیدگاهی, شهرهای چند زبانه دیگر (مانند ارومیه, باختران, همدان و اهواز) نیز چه "نظام اداری ویژه"ای خواهند داشت و در کدام "جمهوری داخلی" جای خواهند گرفت. پرسش های دیگری را نیز میتوان در میان گذاشت:
۱ - روستاهای برخی از شهرهای ایران ترک زبانند. چگونه این روستاها در جمهوری آذربایجان سازمان داده میشوند؟
۲ - شمار زیادی از ترک زبانان با مردم دیگر ایران ازدواج کرده اند. فرزندان این خانواده ها که در سراسر ایران پراکنده اند, شهروندان کدام "ملیت" بشمار می آیند؟
۳ - آیا سه کانتون افشار در خراسان و کانتون قشقایی در فارس و کانتون تورکان در استان اصفهان بخشهایی از جمهوری آذربایجان بشمار می آیند؟
۴ - آیا "جمهوری فدرال ایران" برساخته از "جمهوری های داخلی", شهرهای چند زبانه با "نظام اداری ویژه" و "کانتون"های پرشمار خودمختار و در واقعیت موزاییک یا مجمع الجزایر دمکراسی خواهد بود؟
در پایان, آیا آقای احمد آزاد و دیگر هم میهنان در "همبستگی برای آزادی و برابری در ایران" چگونگی این مواضع و تاثیرات ویرانگرشان در هستی تاریخی کشورمان را بررسیده اند؟
۹۰٣۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱٣۹٨
|
از : peerooz
عنوان : سه راهی
اگر کسی با دلایل علمی و فلسفی زحمت پاسخ به سئوال مرا به خود ندهد پاسخ من بنا بر فرهنگ و ادب و تفکر تاریخی ما اینست:
"سه ره پیداست
نوشته بر سر هر یک به سنگ اندر
حدیثی که اش نمی خوانی بر آن دیگر". مهدی ا.ث., یکی آنکه
"دستت چو نمیرسد به بانو, دریاب کنیز مطبخی را". سعدی.
و یا به قول شهریار "شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم",
که حافظ آنرا کامل کرده و میگوید"دست از طلب ندارم تا کام من برآید, یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید".
ما بر سر این سه راهی ایستاده ایم و بنا بر قانون احتمالات, انتخاب از ماست.
۹۰٣۷۰ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹٨
|
از : peerooz
عنوان : آینده کمونیسم
اگر "گفته ها و نوشته ها و بیانیه ها و اعلامیه ها و اطلاعیه ها و آگهی ها و مرامنامه و اساسنامه و ....."و غیره در تعریف و تفسیر کمونیسم را روی هم بگذاریم فاصله زمین تا کره ماه میزان ضخامت آن خوهد بود. از تمام این تعریف ها معدودی از کشورها به مفهوم کومونیسم نزدیک شدند و ظاهرا کوبا نزدیکترین آنها به "مارکسیسم" است که به کوشش کسانی چون کاسترو و چه گوارا به وجود آمد. یعنی لابد این بهترین دست آورد بشر در تقرب به "کمونیسم" بوده است. احتمال اینکه چنین سیستمی در آینده نه چندان نزدیک, قبل از گذشتن آب از سر, عالمگیر شود - با توجه به دشواری های سابق و لاحق - چقدر است؟ و اگر این احتمال بسیار ضعیف است چه باید کرد؟
۹۰٣۶۹ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹٨
|