سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

حزب جدید، برنامه کهنه! - احمد آزاد

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : فرهاد بینام

عنوان : از شما سپاسگزارم که مرا روشن کردید؟!
جناب آقای آزاد از اینکه به نظر من پاسخ دادید خوشحالم. نظرات تکمیلی شما مرا متوجه کرد چه تصوری داشته اید.
۱- می گویی:
«میپرسید « تصوری از نظام جمهوری اسلامی بدون وجود ساختار ولایت فقیهی ممکن است؟» و خودتان پاسخ میدهید، نه. نقد شما استدلالی ندارد من هم مثل شما و با همان یقین شما میگویم ، آری جمهوری اسلامی یک جمهوری است هم رئیس جمهور دارد و هم مجلس که بر اساس قوانین جمهوری اسلامی توسط مردم انتخاب میشوند در کنار این ارگانهای انتخابی چند ارگان انتصابی هم دارد. که یکی از آنها جناب ولی فقیه است. جمهوری اسلامی نشان داده است که از انعطاف لازم در برخورد به بحران برخوردار است. پس میتوان متصور بود که در شرائط بحرانی این جمهوری از ظرفیت لازم برخوردار است که با تکیه بر اندامهای گوناگون خود ولی فقیه را از جلوی صحنه به عقب بکشد.»

جناب آقای آزاد در هیچ برنامه ای ضرورتی ندارد برای موضوعگیری در مورد احتمالات انتزاعی که هنوز نمود سیاسی پیدا نکرده موضع‌گرفت. در جمهوری اسلامی نه هیچ حزب و گروه و نه حتی محفلی خط مشخصی برای دفاع از جمهوری اسلامی بدون اصل ولایت فقیه وجود ندارد. اگر جمهوری اسلامی جمهوری باشد و بدون شورای نگهبان ولایت فقیهی در رای گیری شرکت کند، فاتحه اش خوانده است. این ببیشتر به یک بهانه‌ برای حمله به برنامه حزب چپ شبیه است تا یک واقعیت سیاسی لحاظ نشده. اشکالی ندارد شما یا دیگری بدان حساس باشد. نمی شود با آن یک برنامه را نفی کرد. شما متاسفانه می کنید.

۲- حزب چپ تعریفش را از سوسیالیسم کرده است. این سوسیالیزم ممکن است شبیه سوسیالیزم من و شما نباشد. اما باید دید سوسیالیزم من و شما چیست که این سوسیالیزم را سوسیالیزم نمی دانیم. اینجاست که لزوم روشن کردن سوسیالیزم ها مطرح می شود. احزاب و جریانات سیاسی بسیار متنوعی با شعار سوسیالیزم در تاریخ و در صحنه جهان وجود دارند. حزب چپی ها می گویند بیشتر به سوسیالیزمی گرایش داشته اند که مثلا حزب چپ آلمان مطرح کرده. سوسیال دمکرات های رادیکال اروپایی مطرح کرده اند و غیره. کجایش ابهام دارد؟ این سوسیالیزم من یا شما ممکن است نباشد. آیا با پیروان چنین سوسیالیزمی نمی شود فعالیت مشترک علیه جمهوری اسلامی کرد؟ بفرمایید با چه نیرویی پس باید متحد شد. نیروی لازم برای برپایی آلترناتیو جمهوری اسلامی در صحنه ی سیاسی را کجا باید جست؟
بین سلطنت طلبان که کلیت نظام و «کشور» را با دعوت به مداخله‌ی خارجی هدف قرار داده اند؟
۹۰٨٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹٨       

    از : ایران ایلخانی.

عنوان : به احمد آزاد، ای کاش من هم یه سیبیلی داشتم.
با گارد آوانگارد تربیون روشن را خاموش کرده اید و در هرحال فرار اظهار عجز نموده اید که قادر نیستید به دیگر کامنت ها پاسخ دهید و برای موجه ساختن عدم پاسخگویی تان جمله پرسشی*را به بجای جمله توجیهی به خُورد مخاطب داده اید و غافلید که کامنت ۱۱ تیر ۱۳۹۸ من مستقیما به موضوع مقاله شما مربوط است و پاسخ صریح میطلبد؛
حوصله کنید،عرض میکنم که چرا مربوط است؟!

در کامنت قبلی تیتر زدم که من با کلیت نقد و نظرتان موافقم و پرسش کردم،ولی کجا بودید تا حالا؟
خدمتتون عرض کردم،اپوزیسیون دمکرات و نحله های چپ،به توصیه و هشدار و پیشنهاد دو سال پیش شما توجه نکردند!
عرض کردم،از اینان توقعی بجز تاسیس حزب جدید و ارائه برنامه کهنه و برگزاری گنکره اول و غیروذالک... نباید داشت!
جویا شدم که،جریان چیه احمد آقا؛شما که می دانید و من و امثال من هم که کم و بیش می دانیم،پس این چه مزاح جا بجا و نابجایی ست که می کنید؟!
عرض کردم،وقتی شما در تحلیلتان گذشته اینان را نادیده می انگارید و از اینان انتظار نامعقول دارید‌،به اینان هم حق بدهید...
تقاضا کردم که یقه مندرس اینان را رها کنید و بجای آن گزارشی از عملکرد دوسال گذشته خود قلمی بفرمائید!
عرض کردم،تربیون روشن در اختیار شماست،بفرمائید!

شما هم کامنت را خواندید و از شواهد امر پیداست که پاسخ درخوری برای آن نیافتید و بناچار آن کردید که نباید،با این حساب کمی معرفت خرج خود کنید و نظری سوی گدای معرفت بکنید.

از ایران ایلخانی گفتن بود که گفت:یا صراحت بخرج دهید و پاسخگوی مخاطب خود باشید؛یا اگر به هر دلیلی قادر به پاسخگویی نیستید،لااقل توجیه غیرمنطقی نکنید و عذر بدتر گناه نیاوردید و اقدام به پیچاندن کسی نکنید که بچه پیچ شمران و دختر شمربن ذی‌الجوشن و پسرش معاویه و خودش هند جگرخوار است؛اصلا بفرض محال که کامنت من ربطی به مقاله شما نداشته باشد،تقاضا و پرسش من که به کلیت وجودی شما مربوط است؛مگر جز اینست که مقاله شما نهایتأ جزئی از کلیت شماست،مگر جز اینست که تقاضا و پرسش من کلیت شما را به چالش کشیده است؛پس چرا بجای اینکه یه ضرب بری سر اصل مطلب و صریح و روشن حرفت و بزنی،زیر و رو می کشی،پیشبرد مبارزه مشترک کیلو چنده احمدآقا؟!
تربیون روشن در اختیار شماست،بفرمائید.

*«چرا مستقیما به موضوع مقاله من مربوط نیست» یک جمله پرسشی و «چرا که مستقیما به موضوع مقاله من مربوط نیست»یک جمله توجیهی است.
۹۰۴٣۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ تير ۱٣۹٨       

    از : احمد آزاد

عنوان : پاسخی به چند کامنت
دوست گرامی آرمان شیرازی
ظاهرا شما انتقاداتی به «همبستگی برای آزادی و برابری در ایران» دارید ولی روشن نیست چرا این انتقادات در اینجا مطرح میشود. انتقادات شما ربطی به موضوع مقاله من ندارد. ول یخوب است که انتقادات خود را تنظیم کرده و منتشر کنید یقینا من و یا دیگر دوستان بدان پاسخ خواهند داد.
دوست گرامی اصغر الهیاری
گفته اید که بهتر است به موقعیت نیروهای مخالف حکومت اسلامی بطور عام و نیروهای چپ بطور خاص توجه کنیم و شعارهای تند و تیز ندهیم. من متوجه نشدم که کجای نوشته من شعار داده شده است. من تناقضی را بین تحلیل سند سیاسی از حکومت ایران و نتیجه و راهکار پیشنهادی را، نشان داده ام. اگر منظور شما این است که تحلیل و ارزیابی ربطی به برنامه سیاسی و راهبرد آن ندارد، پس باید روشن کنید که چه نیازی است به تحلیل سیاسی. از نظر من سیاست روزمره کاری نیست و «سیاست ورزی»، که بسیار هم مورد علاقه برخی دوستان حزب چپ است، نه بدنبال حوادث دویدن و با جریان باد حرکت کردن ، که دنبال کردن یک برنامه روشن و متکی بر تحلیل و ارزیابی از روند تحولات سیاسی در جامعه است. در نتیجه زمانی که برنامه سیاسی ادامه تحلیل و ارزیابی نیست، میتوان این تناقض را مورد پرسش قرار داد. نوشته اید که «شعار ها و تاکتیک های مناسب مهم است نه تند و تیز و رادیکال» تاکتیک برای رسیدن به هدف است ولی در چارچوب ارزیابی و تحلیلی که حزب دارد. تاکتیک برای تاکتیک نیست و جای استراتژی را هم نمیگیرد. نمیتوان از یک سو گفت که اصلاحات راه به جائی نمیبرد و از سوی دیگر همچنان به اصلاح طلبان گوشه چشمی داشت.
دوست گرامی فرهاد بینام
میپرسید « تصوری از نظام جمهوری اسلامی بدون وجود ساختار ولایت فقیهی ممکن است؟» و خودتان پاسخ میدهید، نه. نقد شما استدلالی ندارد من هم مثل شما و با همان یقین شما میگویم ، آری. جمهوری اسلامی یک جمهوری است هم رئیس جمهور دارد و هم مجلس که بر اساس قوانین جمهوری اسلامی توسط مردم انتخاب میشوند در کنار این ارگانهای انتخابی چند ارگان انتصابی هم دارد. که یکی از آنها جناب ولی فقیه است. جمهوری اسلامی نشان داده است که از انعطاف لازم در برخورد به بحران برخوردار است. پس میتوان متصور بود که در شرائط بحرانی این جمهوری از ظرفیت لازم برخوردار است که با تکیه بر اندامهای گوناگون خود ولی فقیه را از جلوی صحنه به عقب بکشد. در ثانی چه مشکلی عمل میکند که، اگر بر این باوریم که حکومت در بن بست است و راهی ندارد، کلیت نظام را در نوک حمله خود قرار نمیدهد. ما این را امروز در شعارهای مردم و حتی در «بیانیه ۱۴ نفراز کنشگران سیاسی و مدنی در داخل کشور » میبینیم.
مینویسید « آیا اگر یک نیروی اصلاح طلب گزینه اش را تغییر دهد و مثلا انقلابی شود، باز هم حضورش در مبارزات اجتماعی پیش رو از نظر شما منتفی ست.» لحظه ای به نوشته خود نگاه کنید اصلاح طلبی که انقلابی شده که دیگر اصلاح طلب نیست بلکه یک انقلابی است. کسی که با انقلابی ها که مشکلی ندارد. میخواهد اصلاح طلب سابق باشد و یا میلیونها نفری که رای داده اند، حتی با شناسنامه های مهر خورده شان اختلاف بر سر این نیست. اما فکر نمیکنم چنین اصلاح طلبانی که انقلابی! شده باشند چندان مورد نظر سند نویسان باشند چرا که سند نمیخواهد که آنها انقلابی شوند و کلیت نظام را زیر سوال ببرند، چرا که خود هم چنین نمیکند، بلکه فقط میخواهند که اصلاح طلبان انتخاب سیاسی کنند!!
پرسیده اید که « تعریف شما از سوسیالیسم چیست؟» پرسش را با پرسش پاسخ نمیدهند. فعلا مسئله نظر من نیست پرسش این است که نظر حزب چپ در این مورد چیست و پرسش این است « تعریف حزب چپ از سوسیالیسم چیست؟» بخصوص که گفته اند که از «اندیشه های کارل مارکس، میراث جریان های سوسیالیستی و اندیشه پردازان چپ» بهره گرفته اند. دیگر آن که پرسیده اید که «چرا باید یک جریان چپ در برنامه اش حتما اعلام کند که دنبال برقراری سوسیالیسم در جامعه است.» و تاکید میکنید که این امری است مربوط به فردا. قبل از هر چیز باید روشن کرد که تعریف شما و «حزب چپ» از چپ چیست؟ من اصراری ندارم که حزب شما اعلام کند که بدنبال برقراری سوسیالیسم در جامعه است، ولی در این صورت باید توضیح داد که چرا از محسنات سوسیالیسم در ابتدای برنامه صحبت به میان میآید. سند برنامه جای دادن اطلاعات عمومی نیست. هر خط چنین سندی بیانگر بخشی از باورهای حزب، جهان بینی ان و برنامه حزب است. شعار دفاع از سوسیالیسم و تلاش در جهت تحقق آن، قبل از هر چیز تعهد یک حزب چپ به آرمانهای تاریخی مبارزه چپ را نشان میدهد.
در پایان نمیدانم شما از کدام مبارزه مشترک صحبت میکنید ولی مبارزه مشترک با دو سیاست متفاوت تقریبا ناممکن است. اینگونه جملات قصار « ممکن است هم‌نظران ما برایمان کف بزنند، اما کمکی به پیشبرد مبارزه مشترک نمی کند.» نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه احساس ناخوشایندی بدست میدهد. هر آن میزان که دیگرانی هستند که ممکن است با نظر من موافق باشد، برای شما هم چنین خواهد بود. پس من به شما میگویم « ممکن است هم‌نظران ما برایمان کف بزنند، اما کمکی به پیشبرد مبارزه مشترک نمی کند.»
متاسفانه به دیگر کامنت ها نمیتوان پاسخ دهم چرا مستقیما به موضوع مقاله من مربوط نیست
با سپاس از دوستان
۹۰۴۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱٣۹٨       

    از : آزادی خواه

عنوان : مسئولیت اخبار روز
اخبار روز مسئول پاسخ ندادن به نظرات و کامنت ها است و از نویسنده ای این چنینی که با سانسور سروکار دارد و اهمیتی به آزادی بیان نمی دهد هیچ انتظاری نیست. آیا اعتبار اخبار روز باید فدای چنین نویسندگانی شود!
کپی برای سر دبیر محترم اخبار روز
۹۰۴۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣۹٨       

    از : ایران ایلخانی.

عنوان : به احمد آزاد،با کلیت نقد و نظرتان موافقم؛ولی کجا بودید تا حالا...
دوسال واندی پیش از این اپوزیسیون دمکرات و نحله های چپ،توصیه و هشدار و پیشنهاد شما را شنیدند و خواندند و زیر سیبیلی رد کردند و بر توهم و جزمیت خود پای فشردند و با بوق کرنای رفتند و خواستار ادامه قتل و غارت و تجاوز شدند و با انگشت جوهری برگشتند؛اکنون دوسال از آن تاریخ گذشته و در سطح و عمق، وضعیت همانیست که باید باشد؛حتی چهره‌ها هم تغییر نکرده است،پَستی رفته در سایه و پست تری آمده در آفتاب.
الغرض...
من به شخصه با اپوزیسیون دمکرات و نحله های چپ و انگشت جوهریهایی که خواستار ادامه قتل و غارت و تجاوز بوده و هستند؛جنگ نداشته باشم، حرفی هم ندارم؛چرا که اینان روی جنازه یابوی مُرده شرط بندی کرده اند و مرغشان یه پا بیشتر ندارد و دُم بلند خروسشان نافی قسمشان است و در بساط من وقت ضایع کردنی کم مانده است؛حرف و باید به کسی زد که نداند و بپرسد،اینان که نه می دانند و نه می پرسند؛حرف و سخن اینان که به تاریکی رای می دهند و از روشنی سخن می گویند،درخور رای نظر نیست،پس از اینان توقعی بجز تاسیس حزب جدید و ارائه برنامه کهنه و برگزاری گنکره اول و غیروذالک... نباید داشت!
از ایران ایلخانی گفتن بود که گفت:چشم من توی چارچوب در گم شد و شما نیامدید،حالا هم که بعد از دوسال آمدید،دست خالی آمدید‌؛جریان چیه احمد آقا؛شما که می دانید و من و امثال من هم که کم و بیش می دانیم،پس این چه مزاح جا بجا و نابجایی ست که می کنید؟! وقتی شما در تحلیلتان گذشته اینان را نادیده می انگارید و از اینان انتظار نامقعول دارید‌که «حزب جدید الولاده را به نام اصلی اش بخوانند و آن را از پرانتز در آورند»به اینان هم حق بدهید که قائل به استاندارد دوگانه باشند و فدرالیسم پیشنهادی آمیز ممد خواری طلب را یکی از اشکال مناسب برای عدم تمرکز و رفع تبعیض ملی و قومی بدانند؛بنابراین یقه مندرس اینان را رها کنید و بجای آن گزارشی از عملکرد دوسال گذشته خود قلمی بفرمائید،قصد جسارت و دخالت و تعیین تکلیف کردن ندارم،فقط می خواهم پاسخی برای این سوال بگیریم که آدم سیاسی و دست بقلم و روشنی مثل شما چرا دراین مدت غیبت و کم کاری کرده است.
تربیون روشن در اختیار شماست،بفرمائید.
۹۰۴۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣۹٨       

    از : peerooz

عنوان : سئوال سهل و ممتنع
تا کنون کسی برای سئوال سهل و ممتنع من جوابی نداشته و قبل از آنکه مقاله به بایگانی برود ارزیابی من چنین است:

پیروان "یا تن رسد به جانان", یا جان را فدا کرده و یا جسمشان در زندان است و بقیه هم در برزخی "فی ما بین".

آنها که از جوی متعفن سرمایه داری متنفرند (۰۰۰)۷۲ فرقه متفرقند که جز افزودن مقالات و نهادن "پریشانی بر سر پریشانی" نقشه و عمل مثبتی جهت پالایش جو و برکه ندارند.(Analysis paralysis).

میماند آنها که با استاندارد سرمایه داری آمریکا مخالفند و "کنیز مطبخی را دریافته اند". استاندارد آمریکایی اینست که ادای کلمه "سوسیالیسم" نه حتی "کمونیسم", لکه ننگی ست که بر پیشانی گوینده چسبانده میشود. این گروه, باقیمانده جنش کومونیستی بوده و شامل سوسیال دموکرات ها و کشورهای "کومونیست" و غیره میگردد. اشکال در اینست که این "کنیز مطبخی" هم هر روز پیرتر و زشت تر میگردد. آیا میشود امید داشت که قبل از دوبرابر شدن جمعیت دنیا, گروه دوم به یاری گروه سوم رسیده و آب حیات پالایش شده جو, "کنیز مطبخی" را "حور بهشتی" بنماید؟ نمیدانم.
۹۰٣۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣۹٨       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : ناکام از پرورش کژبنیاد یا گمرهی از گام نهادن در مه؟
نوشتار زیر, از پنجره ی نگاهیست که یک رویای دیرینش همگرایی نیروهای پشرفت و بهروزی ایران بوده است...
آنسوییان گفتند: "مشترکاتمان فراوانند, وحدت کنیم", اینسوییان گفتند: "روی مشترکات نه, پیرامون حل اختلافات وحدت میکنیم"
آنسوییان گفتند: "اختلاف نگه ناگزیرست و همواره هست", اینسوییان گفتند: "چون اختلاف هست, وحدت نمیکنیم"
آنسوییان گفتند: "همکاری, همگرایی و اتحاد حول یک برنامه‌ی چپ برای آینده‌ی ایران (چه میشود)؟)», اینسوییان گفتند: "تا نامتان دیگر نشود, آن نیز پذیران نشود"!
با ارج بر تلاش هم میهن گرامی, آقای احمد آزاد, برای نقد سند سیاسی و برنامه نخستین کنگره حزب چپ, میتوان گفت گمانی نیست که نارسایی های برنامه یک گروه یا سازمان, با گفتگو و خردورزی, زدودنی ست. اما آنجا که گفتگو نباشد, آنجا که چشم کژ-نگر است, چه میشود؟
پاک و روشن سازی مواضع حزب چپ, لازم و شایسته ست. اما همراهی با دارندگان نگرشهای خطرناک مانند "اتحاد دمکراتیک آذربایجان - بیرلیک (از این پس, ادآب)", نالازم و ناشایست. نگاهی به پاره ای از مواضع "ادآب" که همپیمان سازمان اتحاد فداییان (اگر درست باشد, سازمان آقای احمد آزاد) در جریان "همبستگی برای آزادی و برابری در ایران" است, گستره ی این خطر را نشان میدهد:
"ادآب" در صفحه ی فیسبوک خود {چنین} میگوید:
{اتحاد دمکراتیک آذربایجان - بیرلیک، تشکیلاتی برآمده از تجربهء چهار دهه پیکار خلق تورک برای رسیدن به "دمکراسی پلورالیستی" در ایران و سه دهه مبارزه برای رهایی ملی خلق ترک از قید استعمار داخلی است.
جمهوری فدرال ایران از اتحاد داوطلبانه خلق های ساکن در ایران (ترک، فارس، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن، لر و ترکمن...) و عملا با اتحاد جمهوریهای داخلی برپا شده در مناطق ملی متعلق به ملل ساکن در آن، آتونومی کانتون های محلی و ادارهء ویژهء کلان شهر تهران به عنوان یک شهر چند زبانه تاسیس میگردد.
جمهوری آذربایجان از خودمختاری (آتانومی) کانتون افشار در خراسان و کانتون قشقایی در فارس و کانتون تورکان در استان اصفهان و... حمایت میکند و طرفدار نظام اداری ویژه برای کلان شهر تهران به مثابه کلان شهر عمدتا دو زبانهء ترکی و فارسی است.... حدود جغرافیای جمهوری آذربایجان در ایران سرزمینی است که ملت تورک به طور تاریخی، متراکم، پیوسته و با داشتن اکثریت مطلق و یا نسبی در شهرها و روستاهای آن زندگی می‌کند، است... جمهوری آذربایجان ... دارای قانون اساسی، پرچم، سرود ملی و زبان رسمی (زبان تورکی) خود است. جمهوری آذربایجان امور قانونگذاری، محاکم قضایی، انتظامات، اقتصاد و مالیات و ارتباطات و امور اداری و فرهنگی را در اختیار دارد.}
گرچه "ادآب" چند و چون این "نظام اداری ویژه" برای تهران را توضیح نداده اما دور نیست که ما را به تهران خاوری و باختری (با دیواری در میان) رهنمون شود! همچنین پیدا نیست که, از چنین دیدگاهی, شهرهای چند زبانه دیگر (مانند ارومیه, باختران, همدان و اهواز) نیز چه "نظام اداری ویژه"ای خواهند داشت و در کدام "جمهوری داخلی" جای خواهند گرفت. پرسش های دیگری را نیز میتوان در میان گذاشت:
۱ - روستاهای برخی از شهرهای ایران ترک زبانند. چگونه این روستاها در جمهوری آذربایجان سازمان داده میشوند؟
۲ - شمار زیادی از ترک زبانان با مردم دیگر ایران ازدواج کرده اند. فرزندان این خانواده ها که در سراسر ایران پراکنده اند, شهروندان کدام "ملیت" بشمار می آیند؟
۳ - آیا سه کانتون افشار در خراسان و کانتون قشقایی در فارس و کانتون تورکان در استان اصفهان بخشهایی از جمهوری آذربایجان بشمار می آیند؟
۴ - آیا "جمهوری فدرال ایران" برساخته از "جمهوری های داخلی", شهرهای چند زبانه با "نظام اداری ویژه" و "کانتون"های پرشمار خودمختار و در واقعیت موزاییک یا مجمع الجزایر دمکراسی خواهد بود؟
در پایان, آیا آقای احمد آزاد و دیگر هم میهنان در "همبستگی برای آزادی و برابری در ایران" چگونگی این مواضع و تاثیرات ویرانگرشان در هستی تاریخی کشورمان را بررسیده اند؟
۹۰٣۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱٣۹٨       

    از : اصغر الهیاری

عنوان : چرا چپ مارکسیستی یاید تند و رادیکال باشد؟
جناب احمد اژاد جنابعالی به قسمتی از سند سیاسی حزب چپ استناد کرده اید که:« کشور ما امروز با بحران های درهم تنیده، انبوه شکاف های اجتماعی و چالشهای بزرگ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و زیست محیطی‌ مواجه است. جمهوری اسلامی که خود عامل اصلی در پدید آمدن این بحران هاست، قادر به مهار و حل آن ها نیست.» و «جمهوری اسلامی انزوای فزاینده و بی آیندگی خود را عیان‌تر ساخته‌ است.»...(پایان نقل قول )
اگر جنابعالی هزاران عیب دیگر هم از حکومت اسلامی سرتاپا عیب بنویسید باز هم دلیلی ندارد که یک چپ مارکسیستی ( در مورد ماهیت حزب چپ اصلا و فعلا کاری ندارم ) بدون توجه به توان خود و شرائط عینی و دهنی جامعه برای خودش در باره ی «تغییر نظام و یا به زبان سیاسی سرنگونی، تغییر، برکناری و ..» داستان بنویسد .
بهتر است به موقعیت نیروهای مخالف حکومت اسلامی بطور عام و نیروهای چپ بطور خاص عنایت داشته باشیم که :
اول ـ در ایران مطلقا امکان فعالیت سیاسی و تشکیلاتی وجود ندارد.
دوم ـ در کشور های دیگر جهان اعم از دموکراتیک و دیکتاتوری نیز چپ ها با اتکا به پایگاه و حمایت اجتماعی خود تاکتیک ها و شعار های مناسب برای جلب مردم انتخاب می کنند. اگر حزب چپ آلمان در برنامه ی خود از این حزب ها بنویسد دردی را نمی تواند دوا کند و فقط موقعیت فعلی خود را نیز از دست خواهد داد.
شعار ها و تاکتیک های مناسب مهم است نه تند و تیز و رادیکال !
مثال کشور آلمان و شرائط اجتماعی و فعالیت احزاب را با امثال ایران مقایسه کنید آیا چپ های ایران با توجه به اینکه هیچ تریبونی در ایران ندارند باید از چپ های آلمان رادیکال تر باشند؟
اگر پاسخ شما آری است . لطفا دلایلی برای روشن کردن خوانندگان بنویسید.
۹۰٣٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱٣۹٨       

    از : peerooz

عنوان : سه راهی
اگر کسی با دلایل علمی و فلسفی زحمت پاسخ به سئوال مرا به خود ندهد پاسخ من بنا بر فرهنگ و ادب و تفکر تاریخی ما اینست:

"سه ره پیداست
نوشته بر سر هر یک به سنگ اندر
حدیثی که اش نمی خوانی بر آن دیگر". مهدی ا.ث., یکی آنکه

"دستت چو نمیرسد به بانو, دریاب کنیز مطبخی را". سعدی.

و یا به قول شهریار "شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم",

که حافظ آنرا کامل کرده و میگوید"دست از طلب ندارم تا کام من برآید, یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید".

ما بر سر این سه راهی ایستاده ایم و بنا بر قانون احتمالات, انتخاب از ماست.
۹۰٣۷۰ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹٨       

    از : peerooz

عنوان : آینده کمونیسم
اگر "گفته ها و نوشته ها و بیانیه ها و اعلامیه ها و اطلاعیه ها و آگهی ها و مرامنامه و اساسنامه و ....."و غیره در تعریف و تفسیر کمونیسم را روی هم بگذاریم فاصله زمین تا کره ماه میزان ضخامت آن خوهد بود. از تمام این تعریف ها معدودی از کشورها به مفهوم کومونیسم نزدیک شدند و ظاهرا کوبا نزدیکترین آنها به "مارکسیسم" است که به کوشش کسانی چون کاسترو و چه گوارا به وجود آمد. یعنی لابد این بهترین دست آورد بشر در تقرب به "کمونیسم" بوده است. احتمال اینکه چنین سیستمی در آینده نه چندان نزدیک, قبل از گذشتن آب از سر, عالمگیر شود - با توجه به دشواری های سابق و لاحق - چقدر است؟ و اگر این احتمال بسیار ضعیف است چه باید کرد؟
۹۰٣۶۹ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست