از : الف گلستانی
عنوان : پاسخ کلی به همه دوستان منتقد
با عرض درودهای صمیمانه خدمت همه شما دوستان ارجمند و سپاس از اینکه موضوع نوشته ام نظر شما را جلب کرده. در حین پاسخ دادن، پیامی خودکار از سوی "اخبار روز" در صفحه ظاهر شد مبنی بر اینکه پیامهای بیش از ۱۲۰ کلمه منتشر نمی شود، حال آنکه پاسخم ۹۲۰ کلمه است که در ۸ بند تنظیم شده. اگر اخبار روز لطف کند به بنده اجازه دهد، تقدیم می کنم؛ وگرنه معذورم. در ضمن، اخبار روز آخرین پاراگراف از نوشته ام را حذف کرده که دلیلش شاید "تبلیغ" برای کسی یا سازمانی تلقی شده. در آن پاراگراف خذف شده، خوانندگان را ارجاع دادم که به سخنان گارنیک آساتوریان، ایرانشانس اهل ارمنستان در یوتیوب که در چندین ویدئو تنظیم شده، گوش دهند/ببینند. با احترام، ا. گلستانی
۹۰٨۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱٣۹٨
|
از : Şacin
عنوان : " تحصیل زبان مادری " یا " تحصیل به زبان مادری "
آقا یا خانم " مبهوت " قسمتی از کامنت آقای اژدر بهنام را اینجا میاورم تا فرق بین " زبان مشترگ "را با "زبان ارتباطی " بدانید تا شاید از مبهوت بودن راحت شوید ! " از طرف دیگر "زبان مشترک" به این معناست که تمام مردمان آن منطقه جغرافیایی، آن زبان را بفهمند و از همان کودکی، بدون آنکه به مدرسه رفته و آن زبان را در مدرسه آموخته باشند، به آن تکلم کنند. آیا یک آذربایجانی یا کزد یا بلوچ و... که به مدرسه نرفته، میتواند به زبان فارسی که گویا "زبان مشترک"شان است، صحبت کنند و همدیگر را بفهمند و باهم ارتباط برقرار کنند؟
برای مثال اگر شما یک کودک فارسیزبان را به تاجیکستان یا به کابل ببرید، به راحتی میتواند با همسالان خود رابطه برقرار کند زیرا زبان مشترک دارند ولی اگر یک کودک بلوچ را به تبریز یا تهران ببرید، نمیتواند با همسالان خود رابطه برقرار کند زیرا با آنها زبان مشترک ندارد. آیا درست این نیست که زبان فارسی را نه "زبان مشترک" بلکه "زبان ارتباطی" بنامیم؟
۹۰٨۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱٣۹٨
|
از : مبهوت
عنوان : شاهدی بر ضرورت پذیرش زبان فارسی به عنوان زبان مشترک و سراسری مردم در سرتاسر ایران
در جریان سخنرانی محمد حضرتپور، شهردار ارومیه به زبان ترکی، محمدخالد حاتمی، عضو کرد شورای شهر ارومیه از شهردار میخواهد به زبان فارسی صحبت کند تا او نیز متوجه شود.
اما شهردار ارومیه با بیتوجهی به خواسته حاتمی به تمسخر او میپردازد و باعث میشود تا عضو کرد شورای شهر جلسه را به نشانه اعتراض ترک کند.
ترکها، کردها، آشوریها و ارامنه، ترکیب جمعیتی ارومیه را شکل میدهند.
در سرتاسر ایران تنوع قومی و زبانی و اختلاط جمعیت و در نتیجه نیاز به همدلی و همزبانی وجود دارد تا جامعه پابرجا و سالم باقی بماند.
۹۰٨٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹٨
|
از : احسان صالحی
عنوان : پیامدهای زیانبار چرا؟
نقدی بر «پیامدهای زیانبار تحصیل به زبان مادری»: الف) مقاله مستند نمیکند یا نمونهای از دیگر کشورها نمی آورد تا اثبات کند تحصیل به زبان مادری عامل تشتت و تفرقه و درگیریهای وسیع بین اقوام و خلق های ایران و تجزیه میهن ما» می شود. آیا آموزش و یادگیری زبان ولشی در ولز بریتانیا، به عنوان مثال، چنین پدیده زیانباری را پدید آورده است؟ پاسخ منفی است. ب) روشن نیست چرا نویسنده مقاله برای اثباتِ باورهای خود مساله «رقابت» بین انگلیسی و دیگر زبانها را طرح می کند. همانطور که «رقابت»، که از سه رکن اصلی اقتصاد نئولیبرالی است، عامل نابودی تمامی صنایع کوچک در برابر انحصارات غول پیکر و تبعیض وحشتناک بین فقرا و ثروتمندان شده است، رقابت زبانی در سطح کشوری و بینالمللی عامل محو شدن تدریجی دیگر زبانهای ملی و بومی می انجامد. این نابرابری در رقابت بین فرودستان و فرادستان دقیقاً شبیه رقابت بین زبانهای دنیا با زبان انگوسکسون است، زبانی که در یک فرایند طولانی استعمار و امپریالیسم زبانی به چنین قدرتی دست یافته است . سوال این است که چرا باید دیگر زبانها های ایران را در رقابت با زبان فارسی قرار داد که بیشک محتوم به شکست هستند. ج) تحصیل به زبان مادری زمانی «دامنه و آزادی حرکت و کوچ سوژه را محدود می سازد»، که دولت ها موانع را مرتفع نکنند – یعنی آموزش زبان جدید را برای آن فرد متخصص مهیا نکنند، یا خود آن فرد متخصص تلاش نکند از سد این مانع عبور کند. به عنوان نمونه، آیا پزشک ایرانی پناهنده یا مهاجر با رفتن به بریتانیا یا آلمان نمیتواند به کارش در آنجا ادامه دهد؟ بیشک پاسخ مثبت است. این فرد متحصص است که به هر دلیلی که به منطقه ای از ایران یا جهان کوچ میکند باید زبان بومی آن را بیاموزد، نه تمام مردم آن منطقه. تازه چرا دولت ها نباید تلاش کنند دانش آموزانِ هر منطقه را برای تخصص های خاص و ضروری آموزش دهند که آن منطقه نیازمند متخصصینی از مناطق دیگر کشور یا دنیا نباشد؟ اگر این نشدنی است، دولت باید دنبال را هحل های دیگری باشد، مثلاً مترجمی هایی را در اختیار آن متحصص ها و مردم آن منطقه بگذارد تا این مشکل ارتباط زبانی برطرف شود.
تحصیل به زبان مادری یک حق انتخاب و از جمله حقوق بشری است. اینکه آیا یک زبان مادری میتواند فراگیران آن زبان را به اهداف دور و نزدیکش در آینده برساند، تصمیم و انتخابی است که خود آن فرد یا خانواده آن فرد باید بگیرند. مثلاً در کشور ولز مدارسی هست که دانش اموزان تمام دروس را یا به زبان ولزی یا به زبان انگلیسی آموزش می بینند. پس دانش اموزان یا خانوادههایشان حق انتخاب دارند. مهم این است که دولت های مرکزی یا محلی این شرایط را برای تک تک دانش اموزان هر منطقه مهیا کنند و به آنها حق دهد زبان سراسری، زبان بومی و یا هر دو را بیاموزند. هدف حفط تمامی گویش ها و زبانهای دنیا و فرهنگهای مردمی ست که به آنها تکلم می کنند و برای دستیابی به این هدف دمکراتیک باید سخت تلاش کرد تا شاهد نباشیم که دانش آموزی مانند نویسنده مقاله به دلیل ناتواتی یا تسلط نداشتن به زبان فارسی در مدرسه رنج ببرد. و نیز به تمامی دانش آموزان و خانوادههای آنها آموحته یا یادآوری شود که به زبان ها، گویش ها و لهجه ها احترام بگذارند، که خلاف آن امری غیراخلاقی و غیرقانونی است.
۹۰٨۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹٨
|
از : اسد صادق
عنوان : آیا تحصیل به زبان مادری تجزیه میهن به اجزای متعدد است ؟؟؟
تا آنجائی که از نوشته آقای ابوالقاسم گلستانی برداشت کردم مسئله ایشان مسئله رفع ظلم و ستم بر ملل غیر فارس نیست بلکه مسئله ایشان به هر قیمت ممکن و به هر روش ممکن حفظ تمامیت ارضی ایران است . عین نوشته ایشان "تحصیل به زبان مادری"۱- مهمترین خسارت آن ایجاد تشتت در صفوف اقوام و خلقهای ایرانی و خطر درگیری های وسیع قومی و تجزیه میهن ما به اجزای متعدد است. . و اما در رابطه با قدرت زبان فارسی که ایشان یک فاکت نامعلوم از انگلس آورده که عین جمله ایشان « جالب آنکه انگلس در نامه ای به مارکس، به دلایلی روی فارسی به عنوان یکی از زبانهای مناسب برای جهانی شدن انگشت گذاشت » خوب فرض کنیم که انگس که زبان شناس نبوده ولی مثل احمد کسروی گلی به آب زده و زبان تورکی را آذری نامگذاری کرد حالا که توسط زبان شناسان فارسی مثل استاد دانشگاه دکتر محمد رضا باطنی که زبان فارسی را زبان عقیم می نامد و ثابت شده که این زبان به زور سر پا ایستاده چطوری جنابعالی نسخه برای جهانی شدن زبان فارسی می پیچی . کوتاه بگویم مسئله شما خاک و اقتدار به هر قیمت است مسئله ما رفع ظلم و ستم و حقوق برابر انسانی .
۹۰٨۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹٨
|
از : احمد آزاد
عنوان : پس چرا لالائی را به انگلیسی نخوانند مادران
دوست عزیز بااین شیوه بحث و منطقی که بکار برده اید و از فایده مندی و جهان شمولی زبان برای استدلال خود استفاده کرده اید، بجای آن که اصرار داشته باشم تا کودکانی که فارس زبان نیستند، فارسی یاد بگیرند، از همان ابتدا به زبان انگلیسی آموزش ببینند. با استدلال شما این میانبری است کاملا منطقی که در وقت صرفه جوئی خواهد شد
البته برای رسیدن به این راه خوب است که از هم اکنون به فکر ترانه های لالائی به انگلیسی بود!!
تحصیل به زبان مادری یک حق برای کودکی است که به زبان مادرش سخن گفتن را آغاز کرده است، خواه فارسی باشد یا کردی و ترکی و بلوچی .... و وظیفه حکومت است که تمامی امکانات لازم برای این کار را فراهم کند. تحصیل زبان مادری یک امر دلبخواهی است که هیچ وظیفه ای برای حکومت ندارد و در عمل آموزش را به خانواده میسپارد که خوب میدانیم نتیجه آن چیست.
۹۰٨۱۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ مرداد ۱٣۹٨
|
از : س. حاتملو
عنوان : نه تدریس زبان مادری، بلکه آموزش به زبان مادری!...
جناب ابوالقاسم جان، دوست عزیز!...
تو که دوباره به سر خط برگشته ای. من فکر می کردم که ما کم کم در باره ی « تحصیل به زبان مادری» یه توافق نزدیک شده ایم.
خیر دوست عزیز، ما از مرحله ی «تدریس زبان مادری» خیلی وقت است که گذشته ایم. البته دولت روحانی و دولت های بعد از آن ( البته اگر عمر جمهوری اسلامی کفاف بدهد) هنوز آب نبات « تدریس زبان مادری» را در آستین دارند، تا در موقع لزوم دهان غیر فارس ها را با آن برای چندی شیرین بکنند، چرا که از این ستون به آن ستون فرجی است. اما اینکه ملل غیر فارس این آب نبات را بپذیرند، جای تردید بسیاری است. پس خواست ملل غیر فارس در ایران به شکل کاملا روشنی « آموزش به زبان مادری» است.
اینکه « آموزش به زبان مادری» موجب " تشتت در صفوف اقوام و خلقهای ایرانی " و حتی " درگیری های وسیع قومی و تجزیه ی میهن" بشود, نیز نگرانی بی جائی است. بر عکس تجربه ی خیلی از کشورها نشان می دهد که « تدریس زبان مادری» به این درگیریها و تجزیه ی کشور پایان می دهد.
دوست عزیز!...
اگر کمی به اطرافت دقیق بشوی همین امروز که کشور از « آموزش به زبان مادری » فرسنگ ها دور است، شاهد "تشتت در صفوف اقوام و خلقهای ایرانی" هستیم. خودمان را گول نزنیم در سازمانهای به اصطلاح سراسری چه چپ، چه ملی و جمهوری خواه دیگر باید با ذره بین به دنبال کردها، بلوچ ها، ترکمن ها و عربها گشت. آنها راه خود را می روند. آذربایجانیها نیز بعد از دهها بار امتحان و مایوس شدنهای مکرر, به سرعت در حال ترک این سازمانها و گروهها و ایجاد سازمانهای ملی خود هستند.
آهان!... تشتت از این بیشتر. ...
شاید الیته ی مرکز گرا و فارس گرا می خواهد "درگیری های وسیع قومی و تجزیه ی میهن" را نیز بیازماید، تا تازه در نهایت به نقطه ای که امروز بر آن ایستاده ایم، برسیم.
دوست عزیز!...
برای بر طرف کردن نگرانیهای تو و امثال تو، اصلا چطور است که « آموزش به زبان مادری» را به صورت آزمایشی در گوشه ی کوچکی از کشور شروع بکنید. اگر بعد از مثلا ده سال دیدیم که مردمان آن گوشه از کشور « تجزیه طلب» شدند و به زبان فارسی بی مهر و علاقه گشتند و درخت تناور زبان فارسی در آن خطه ضعیف شد، آن وقت این پروژه را به راحتی جمع می کنید. چون دولت، بودجه، ارتش، توپ و تانک دست بقیه ی کشور است، جمع کردن این پروژه اصلا کار سختی نخواهد بود. مخصوصا که در آن موقع بر خلاف امروز حاکمیت از نظر اخلاقی نیز در موضع برتری خواهد بود.
در خاتمه تذکر دو نکته را بی فایده نمی دانم:
_ در رابطه با ضرورت وجودی یک «زبان ارتباطی» می توان بحث و به توافق معینی رسید. ولی رسیدن به هدف پیشنهادی شما یعنی " همه ی اقوام ایرانی یک زبان مشترک و سراسری" داشته باشند، ار طرق دمکراتیک و صلح آمیز غیر ممکن است، مگر اینکه در زبان آموزی مثل امروز بر روی پاشنه ی زورچپان کردن ربان فارسی بچرخد.
- لطفا از شیوه ی نخ نمای نقل قول از انگلس و مارکس و لنین آوردن دست بردارید. این شیوه حالا کمتر کسی را تحت تاثیر قرار می دهد. نظر انگلس در رابطه با موقعیت مناسب زبان فارسی برای "جهانی شدن" به اندازه ای سخیف است که ارزش بحث کردن ندارد. البته برای شنیدن چنین نقل قولهائی حتما در فرهنگستان زبان فارسی حداد عادل گوش های شنوائی وجود دارد.
سلامتی ات را آرزومندم.
از سایت اخبار روز بخاطر طولانی شدن کامنت عذر خواهی می کنم.
۹۰٨۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱٣۹٨
|
از : امین چیره
عنوان : زبان توجیهی
بودن یا نبودن- کدام موجه است آقای گلستانی؟
۹۰٨۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱٣۹٨
|
از : الف گلستانی
عنوان : قابل نداره
جناب خراسانی از تشویق تان سپاسگزارم.
۹۰٨۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱٣۹٨
|
از : اژدر بهنام
عنوان : حق تحصیل به زبان مادری
آقای گلستانی درود بر شما که کوتاه و موجز نوشتهاید و نوشته خود را شاخ و برگ ندادهاید.
مشکل در این است که شما از جنبه حقوق انسانها به موضوع نپرداختهاید بلکه همان ابتدا مساله را سیاسی کردهاید.
اولین پرسش این است که آیا یک انسان حق دارد مانند سایر همنوعانش به زبان مادری تحصیل کند یا نه؟ اگر پاسخ آری باشد، آنگاه میتوان به امکانات، شرایط، مشکلات و نتیجههای منفی و مثبت آن پرداخت.
به نظر من این حق هر انسانی است که به زبان مادری خود تحصیل کند. وقتی در یک کشوری، بخشی از مردم این حق را دارند و بخشی دیگر از این حق محرومند، این یک تبعیض آشکار است.
دومین پرسش من از شما مربوط میشود به نامگذاریها. شما با چه تعریفی میلیونها انسان را که به زبان ترکی آذربایجانی و گیلکی و کردی و طبری صحبت میکنند، "قوم" میخوانید؟ قوم مفهوم خود را دارد و باید خصوصیتهای اجتماعی، سیاسی، جغرافیایی و روابط درونی خاصی را داشته باشد. آیا اینها خصوصیتهایی را دارند؟
همچنین در مورد "فارسزبان". همانطور که خودتان نوشتهاید، زبانی وجود دارد به نام "فارسی". بنابراین آیا "فارسزبان" درست است یا "فارسیزبان"؟
باز در مورد نامگذاری زبان فارسی به عنوان "زبان رسمی و مشترک" این پرسش پیش میآید که اولا آیا وقتی در کشوری تنها یک زبان را به رسمیت میشناسید، به این معنا نیست که بقیه زبانها "غیررسمی" هستند؟ کدام اصل حقوق بشری به ما اجازه میدهد که زبانی را "غیررسمی" اعلام کنیم؟
از طرف دیگر "زبان مشترک" به این معناست که تمام مردمان آن منطقه جغرافیایی، آن زبان را بفهمند و از همان کودکی، بدون آنکه به مدرسه رفته و آن زبان را در مدرسه آموخته باشند، به آن تکلم کنند. آیا یک آذربایجانی یا کزد یا بلوچ و... که به مدرسه نرفته، میتواند به زبان فارسی که گویا "زبان مشترک"شان است، صحبت کنند و همدیگر را بفهمند و باهم ارتباط برقرار کنند؟
برای مثال اگر شما یک کودک فارسیزبان را به تاجیکستان یا به کابل ببرید، به راحتی میتواند با همسالان خود رابطه برقرار کند زیرا زبان مشترک دارند ولی اگر یک کودک بلوچ را به تبریز یا تهران ببرید، نمیتواند با همسالان خود رابطه برقرار کند زیرا با آنها زبان مشترک ندارد. آیا درست این نیست که زبان فارسی را نه "زبان مشترک" بلکه "زبان ارتباطی" بنامیم؟
در باقی موارد هم پرسشهای زیادی مطرح است که مسلما در یک کامنت نمیتوان همه آنها را آورد.
فراهم آوردن امکانات تحصیل به زبان مادری، بویژه در کشوری مانند ایران، دشواریهای فراوانی دارد و ساده نیست ولی فکر میکنم تا زمانی که یک زبان، به زبان تحصیل علم و دانش تبدیل نشود، مسلما نخواهد توانست در عرصههای هنر و ادبیات و علم، پویا باشد. تنها فراگرفتن زبان مادری نمیتواند آن زبان را پویا کند.
ایرادی هم که در مثال "دکتر متخصص علوم اجتماعی" گرفتهاید، عمیق نیست زیرا این امر را در نظر نمیگیرید که این دکتر متخصص به هر جای کشور که برود، با انسانهایی روبرو خواهد بود که مانند خود او، زبان فارسی را در مدرسه فراگرفتهاند.
با احترام
۹۰٨۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱٣۹٨
|