سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

یک پاسخ کوتاه - حسن مرتضوی


اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۹ بهمن ۱٣۹۵ -  ۷ فوريه ۲۰۱۷


آقای فرزاد در مقاله‌ای تحت‌عنوان « کاپیتال بدون "درافزوده" را مبنا بگیرید»، چند اظهار‌نظر درباره‌ی درس‌گفتارهای من درباره‌ی جلد دوم سرمایه کردند. خیلی کوتاه، به همان‌ کوتاهی مقاله‌ی ایشان، پاسخ می‌دهم:
یکم: برای من عجیب است که آقای فرزاد چنین متن ساده‌ای را غامض‌گویی می‌دانید. حتی یک واژه و اصطلاح من درآوردی در این متن نیست. یا شما خیلی از فارسی دور مانده‌اید یا زیاد از حد مارکسیسم را با روایت‌های گزینشی خود خوانده‌اید. موضوعات بررسی شده بسیار روشن و در هر کتاب مارکسیستی یافت می‌شود. نه گنده‌گویی شده، نه بازی با کلمات است و نه من در آوردی.
دوم: انصاف هم خوب است. شما سوالی را از متن درس‌گفتار من نقل کردید، اما یادتان رفت که ادامه‌ی متن را نقل کنید: «اما روایت پیچیده‌تری وجود دارد که از همین بحث‌ها عیان می‌شود. هنگامی که مناسبات طبقاتی بین سرمایه و کار در تولید مسلط می‌شود، انگاه این امر مستلزم دگرگونی پیش‌شرط‌هایی است که سبب بروز این تسلط شده بود. گردش کالا و پول و کارکرد بازارهای کار، چنان دگرگون می‌شود که از بازتولید مناسبات طبقاتی در تولید، حمایت می‌کند و {آن را} به نظم می‌آورد... با این‌که درست است که پول، کالاها و مبادله‌ی خدمات کار منطقاً و تاریخاً مقدم بر ظهور سرمایه به عنوان رابطه‌ای طبقاتی است، اما این مبادلات قبل از آن تحت‌شرایط کاملاً متفاوت اجتماعی انجام می‌شد. ... مبادلات خارج از قیودی انجام می‌شد که ارزش مبادله‌ای تحمیل می‌کند.» یعنی پول کالا و غیره در مناسبات سرمایه‌داری کارکردی متفاوت دارند و دیگر همان نیست که قبلا بوده‌اند. پس هدف من طرح یک پرسش بود و خودم در متن پاسخ این پرسش را دادم. شما پرسش را نقل‌ می‌کنید، اما متاسفانه پاسخ را نقل نمی‌کنید و بعد از آن به دلخواه نتیجه‌گیری می‌کنید. این روش خوبی نیست جناب فرزاد.

سوم. تعجب می‌کنم که جمله بسیار ساده‌ی «در بسیاری از نقاط جهان ایده‌ی سوسیالیسم یا کمونیسم اساساً با شکل‌های دیکتاتوری قدرت دولتی مرکزی همبسته است» از نظر شما به معنای این است که من معتقدم «سوسیالیسم واقعا موجود»، ترجمان واقعی «ایده»‌ی مارکس از سوسیالیسم و کمونیسم است! اما درست بعد از آن جمله از من در متن نقل کرده‌اید: «اما در اینجا مارکس مطرح می‌کند که هسته‌ی یک جامعه‌ی کمونیستی بدیل، همانا کارگران همبسته‌ای هستند که آزادانه فرایند تولید خود را اعمال و در چارچوب اقتصادی نامتمرکز، خودمختاری خود را در کارگاه نشان می‌دهند.» جمله دوم به دقت نشان می‌دهد که درک من از سوسیالیسم و کمونیسم مطلقا همان «سوسیالیسم واقع موجود»، یعنی همان سرمایه‌داری دولتی شکست‌خورده نیست. فهم این موضوع اصلاً دشوار نیست. آیا عجیب نیست که شما در چنین متن کوتاهی دو بار مرتکب اشتباه می‌شوید؟
چهارم. اما خودمختاری کارگران در کارگاه به زبانی که گویا شما با آن آشنا هستید، همان شوراهای کارگری در محل کار است. تاکید بر خودمختاری کارگران در کارگاه یعنی به رسمیت شناختن نقش کارگران در تولید که دقیقا موضوعی است که در «سوسیالیسم واقعاً» موجود کشورهای بلوک شرق قابل قبول نبود. این دقیقاً اختلاف من با شماست. من به نظامی از سوسیالیسم معتقد نیستم که برنامه‌ریزی مرکزی از بالا به پایین انجام می‌شود و وظیفه‌ی کارگران در محل کار، تنها عبارت است از اطاعت از فرمان صادره از حزب یا شورای مرکزی برای افزایش تولید. اتفاقاً معتقدم آنچه به از خودبیگانگی کارگران در «سوسیالیسم واقعاً موجود» انجامید، دقیقاً همین بود که کارگر با تولید و محصولش در چنین نظام‌هایی رابطه‌ای بیگانه گرفت، یعنی کارگر مجری و گوش به فرمان دستورات حزبی بود، یعنی همین رابطه‌ای که شما ساده‌گیرانه با یک فرمول دم‌دستی حل شده می‌دانید. به جای سرمایه‌دار نظام سرمایه‌داری، کارگر «سوسیالیسم واقعا موجود» با نماینده حزب و دستورات از بالا روبرو بود. اسم این را کارگرزدگی می‌نامید؟ اسم رویکرد خودتان که هیچ تمایزی با «سوسیالیسم واقعا موجود» ندارد چه می‌نامید؟

۱۹ بهمن
حسن مرتضوی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست