سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آموزش دیالکتیکی از مقاله و.ای. لنین در باره رابطه حزب طبقه کارگر با مذهب-ترجمه اردشیر قلندری


اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۰ بهمن ۱٣۹۵ -  ٨ فوريه ۲۰۱۷


 یوری پاولوویچ بیلوف : کاندیدای علوم پداکوژی
عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست فدراسیون روسیه

حزب کمونیست فدراسیون روسیه - حزب ایدئولوژی کمونیسم علمی است، که حزب وجدان ازاد نیز می باشد. بعبارات دیگر، جهان بینی حزب ماتریالیسم - دیالکتیک استکه بر اتئیسم علمی (با اتئیسم مبتذل ستیزجو نباید اشتباه گرفت. ن) قراردارد، که همزمان باورمندان را نیز به صفوف خود می پذیرد.
ایا این خود دارای تضادی حل ناشدنی نیست، که موجب نوعی همزیستی اشتی جویانه حزب کمونیست با اندیشه مسیحیت و کمونیسم عملی گشته است؟ این پرسش نامعقولانه ای نیست، با توجه به اینکه، در صفوف کمونیستهای روسیه در این سالهای اخیر تعداد قابل توجهی از باورمندان، اساسن پرواسلاوها (ارتدکس.م )عضو شده اند.
تضاد شخصی کمونیست - باورمند
این پرسش دارای پایه هایی عینی میباشد. پلیدترین شیوه مطلق سرمایه، امحای انسانیت انسان است، موجب می گردد تا انسان در راستای پایداری در برابر قدرت مطلق سرمایه مبنای تلاش خود را در یافتن نیروی زمینی بگذارد، تا توانایی توقف و تخریت مولوخ سرمایه داری را بیابد، راه را بسوی عدالت اجتماعی هموار سازد. باورمندان این توانایی را در حزب کمونیست یافته به صفوف ان می پیوندند. باورمند واژه گان سرود - "انترناسیونال " را می داند: "کسی نیست بخشد رهایی به ما- نه یزادن، نه شاه، نه قهرمان. رهایی خود را بدست اوریم". این واژگان را او می داند، با اینهمه به خدا پناه می برد. هر باورمند قبل از درخواست عضویت به حزب کمونیست، باید این تضاد میان باور به ایده ال - خدا- و موافقت با برنامه ماتریالیستی حزب را حل نماید.
لنین در حمایت جهت جلب "همه کارگران، باورمند به خدا" به حزب مارکسیستی، که بسیاراموزنده است، در راستای رهیافت این تضاد در موراد استثنایی، و در صورت عضویت روحانیون به حزب چنین می نویسد: "اگر یک روحانی برای کار مشترک سیاسی بسوی ما بیاید، علیه برنامه حزب ما نباشد، انگاه ما میتوانیم ایشان را در صفوف حزب سوسیال-دمکرات بپذیریم، چراکه تضاد روح و اساس برنامه ما با اعتقادات دینی روحانی می تواند مشمول شرایطی شود که به وی مربوط است، تضاد شخصی وی گردد، اما حزب نمی تواند اعضای خود را برپایه فقدان تضاد میان دیدگاه های انها و برنامه سیاسی خود مورد بازخواست قرار دهد". در ادامه، با بررسی این شرایط استثنایی، لنین شرایط محدوی در فعالیت باورمندان در حزب سیاسی را تعیین می کند: "و اگر، برای مثال، یک روحانی عضو حزب سوسیال -دمکرات شد و به کار اصلی و تقریبن یگانه خود ادامه داد، یعنی تبلیغات دیدگاه های دینی، حزب بی تردید باید وی را از صفوف خود براند".
به نظر لنین شرایط فوق جهت جلب کارگران - باورمند به حزب بسیار ضروری است، و توضیح می دهدکه : " ما انها را در راستای تربیت با روح برنامه های خود (روح ماتریالیسم. یوری بیلف) جلب میکنیم، و نه برای پیکار موثر با ان. ما امکان عقاید ازاد درون حزبی را می دهیم، اما در مرزهای مشخص". بعبارت دیگر، ازادی وجدان در حزب مارکسیستی بمعنای تبلیغات ازاد دیدگاه های دینی نمی باشد. مدت هاست که کمونیست ها اعلان کرده اند، دین امری شخصی در رابطه با دولت است، اما به هیچ وجه در رابطه با خود، حزب خود، در رابطه با مارکسیسم نیست. در این مورد انگلس در سده نوزدهم، لنین در اغاز سده بیستم نوشته اند. لنین در سال 1909 در مقاله "در باره رابطه حزب طبقه کارگر با دین" (که در مقاله فوق از ان نقل و قول می شود) بطور مشخص توضیح می دهد، که چرا دین نمی تواند موضوع شخصی مارکسیسم و حزب مارکسیستی باشد: "مارکسیسم ماتریالیسم است. در چنین وضعیتی، مارکسیسم دشمنی شدیدی با دین همانطور که با ماتریالیسم encyclopaedists سده هجدهم یا ماتریالیسم فئورباخ داشته است، دارد". با خواند این سطور باورمند خواهان عضویت به حزب کمونسیت فدراسیون روسیه از خود می پرسد: " حزب با وفاداری خود به مارکسیسم - لنینیسم، دشمنی شدید با دین- ایا پایه اتئیسم ستیزه جو نیست؟ یعنی حزب کمونیست از اتئیسم ستیزه جو تنها در حرف سرباز زده است؟".   
راهی در راستای رهایی از توهم
هم لنین، هم مارکس و انگلس از مبارزه علمی تئوریک و فلسفی، نسبت به دین سخن گفته اند. این مبارزه دوطرفه است: ماتریالیسم دشمن ایدالیسم (دین) است، همچنین برعکس. اما ماتریالیسم مارکسیسم - لنینیسم، ماتریالیسم دیالکتیک عملن، یعنی مبارزه سیاسی نسبت به دین را رد می نماید. لنین تاکید ویژه داشت، که "انکلس از حزب طبقه کارگر خواست با تحمل صبورانه بر امور سازمانی و روشنگری پرولتاریا، در امر دین میرنده کار شود، از جنگ سیاسی ماجراجویانه با دین باید حذر کرد". انگلس براین باور بود، که "اعلان وظایف سیاسی حزب طبقه کارگر در راستای جنگ با دین یک عبارت انارشیستی است"، و بشدت مخالف "ایده به اصطلاح انقلابی دیورینگ در خصوص ممنوعیت دین در جامعه سوسیالیستی" بود.   
در چنین حالتی شکل مبارزه با بینش دینی از دید مارکس و لنین چیست؟ ماهیت ان در نقل و قول ذیل از مقاله لنین اشکار می گردد: "ما باید با دین مبارزه کنیم. این الفبای کل ماتریالیسم است و، متعاقبن مارکسیسم. اما مارکسیسم ماتریالیسمی نیست، که بر البفا متوقف شده باشد. مارکسیسم به پیش می رود. مارکسیسم می گوید: باید مبارزه با دین را بلد بود، برای این امر باید بطریق ماتریالیستی منبع اعتقاد و دین نزد توده را توضیح داد. مبارزه با دین را نباید در موعظه انتزاعی- ایدئولوژیکی محدود کرد، نباید به چنین عوعظه ای کشیده شد؛ این مبارزه را باید کنار جنبش مشخص پراکتیک طبقاتی، در راستای برکشیدن ریشه های اجتماعی دین گذاشت".
در جامعه بورژوازی ژرفای اجتماعی ریشه دین کدام است؟ به این پرسش لنین چنین پاسخ می دهد: "منکوب شدگی اجتماعی توده زحمتکش، که در برابر نیروی کور سرمایه داری کاملن ضعیف بنظر میاید، هزاران بار بیشتر از درد وحشتناک هر روزه و هر ساعت، ازار وحشیانه کارگران، نسبت به هرگونه جنگ، زمین لرزه و غیره میباشد".   
عوامل این منکوب شدگی در روسیه معاصر، بی اندازه زیاد است: شهرها و روستای های یخ زده در زمستان، تخریب روستاها و جنگلها در اتش سوزی، میلیون ها کودک بی پناه و بزرگ سالان بی خانمان که عملا از هر حقی برای زیستن محروم هستند، عتیاد و باندبازی گسترده. ایا ارزش دارد شمارش عوامل زنج محرمان سرمایه را ادامه داد؟. سرمایه تحت لوای "رفرم گرایی" با جغجغه کارگزاران سیاسی خود در خصوص نوسازی، قبل از هرچیز، نیروهای مولد روسیه- طبقه کارگر، توده زحمتکش را غارت می کند. همه این مساله به حساب پدیده های غیر طبیعی (زمستان هایی که مثل قبل نیستند، تابستان های داغ ...) بوده، که در بهترین حالت - برپایه ستم دولت مردان محلی می باشد. طوری که، رئیس جمهوری مسکو همه کارهایش درست است، اما دولتمردان بومی ... اما، این هنگ دولت مردان، خدمت گذار چه کسی هستند؟ سرمایه. از ترس فردای نا معلوم (چه سرنوشتی خواهم داشت؟)، از ناچاری بسیاری به خدا پناه می برند. سرمایه مردم را بسوی جامعه ای که خود منکوب کرده است، هدایت می کند، جایی که "هرکس - برای خود، یک خدا- برای همه".
در آغاز سده گذشته انچه که لنین گفته است، در حقیقت روسیه معاصر در بالاترین سطح مبرمیت یافته است: "هیچ کتاب روشنگری، دین توده مسخ شده بیگاری برای سرمایه داری، وابسته به نیروهای کور تخریبگر سرمایه داری را از میان نمی برد، مگر این توده خود یاد نگیرند که متحد، سازمان یافته، هدفمند، اگاهانه به مبارزه با این ریشه دین، علیه تسلط سرمایه در همه اشکال ان برخیزد". تنها در پیکار طبقاتی سازمانه یافته آگاهانه علیه قدرت سرمایه، پرولتاریای باورمند به خدا رابطه خود به مذهب را تغییر: پناه به میشت الهی را متوقف، باید به نیروی خود در مبارزه با نیروهای طبقه استثمارگر باورمند گردد.
ازاد شدن از توهم سده ها: "خدا - حامی همه است"، از فرمانهای پیشینیان دور: "خدا صبور است مانیز چنین باشیم" - ساده نیست، چراکه انسان از دوران کودکی با روح تحمل و فرمانبری تربیت گشته است. پیکار طبقاتی - پیکار علیه تسلط سرمایه در همه اشکال ان است، این یک پیکار سیاسی است که همزمان هم معنوی، اخلاقی: در راستای صداقت و شایستگی مردمان کار، برای ازادی معنوی می باشد. باید این حقیقت را دانست: که "حق گرفتنی است نه دادنی" باید با رفتار و عمل شخصی خود، با از خود گذشتگی برای جامعه، که روح نیروی انسان است، انرا تحقق بخشید.
فرجام عقب نشینی از پیکار طبقاتی
هرگونه عقب نشینی در پیکار طبقاتی، حمل ان به حاشیه، در رابطه با پیکار ازادیبخش -ملی در واقع، کنار ماندن از عوامل منکوب شدگی اجتماعی زحمتکشان یعنی تحت نفوذ دین درامدن است. برای حزب کمونیست، که نقش خود در رویارویی طبقاتی را تخفیف میدهد، موجب تنزول مصونیت خود از خطر دین می گردد. ممکن است بعید بنظر اید، اما عین حقیقت است.
تصادفی نیست که در واکاوی مقاله لنین رابطه مستقیم میان اپورتونیسم، که تلاش دارد پیکار طبقاتی را کنار بگذارد، با موافقین و مخالفین تسلیم به دین اشکار می گردد. لنین اپورتونیسم خرد بوژوازی را، "که از پیکار با دین می ترسد، وظیفه خود را فراموش کرده است، با ایمان به خدا اشتی کرده است، نه بر پایه منافع پیکار طبقاتی، بل برپایه محاسبات نگرش های خرد، عدم رنجاندن، عدم کنار گذاشتن، عدم ترساندن، سخنان حکیمانه: "خود بزی، بگذار دیگران نیز بزیند" و غیره"را محکوم می کرد.
چشم پوشی در گسترش نگرش های دینی در حزب- درست ترین نشانه بیماری حزب به اپورتونیسم است. اپورتونیسم ناگزیر تسلیم این نقطه نظر "ملاحظات تنگ نظرانه در خصوص عدم ترساندن اقشار پائین، در راستای کاهش ارای انها در انتخابات و غیره" می گردد. نقطه نظر فوق با نفوذ و تثبیت در حزب کمونیست موجب "همزیستی مسالمت امیز" جهان بینی ایدالیستی (دین) و ماتریالیستی (کمونیستی) می شود، که به تبع آن، برای حزب مارکسیست- لنینیستی مرگ اور است. لنین می گوید، ماتریالیسم نمی تواند پیکارگر و ستیزه جو نباشد. در غیر این صورت از نبرد باز میماند. این نتیجه گیری لنین توسط رهبری حزب کمونیست ایتالیا بفراموشی سپرده شد. عشوه گری ان با ائین کاتولیک یکی از دلایل مرگ ان در سال 1991 گردید.
دبیر کل حزب کمونیست ایتالیا برلین گویر متظاهرانه برای اینکه همه در ایتالیا بدانند، همسر خود را جهت انجام مراسم به کلیسای کاتولیک می برد. ایشان مبتکر نهاد اتحاد کمونیست ها با دمکرات مسیحی ها در پارلمان کشور برپایه "سازش تاریخی" کار با سرمایه بود.
دبیرکل حزب کمونیست اسپانیا کاریلئو کمتر در حرکات سیاسی خود غیر عادی بود، ایشان نیز کمونیست های اسپانیا را به اغوش کلیسای کاتولیک هول می داد. هردو حزب بر پایه معیار تاریخی: نیمه دوم سده بیستم، از مُد خارج شدند.
لنین، اپورتونیسم، مساعد به دین، را همراه با "انقلابیگری" انارشیسم ماجراجو، مبلغ جنگ با خدا بهر قیمت را شدیدن به انتقاد گرفت. این "انقلابیگری" ، طبق تعریف لنین، انتزاعی، لفظی، در واقع تهی، مطالبات کلاسیک های مارکسیسم را طرد می نماید: نه برای جنگ سیاسی با دین، بل مبارزه طبقاتی در راستای سوسیالیسم، پیش فرض میرندگی دین است.
انارشیستهای انقلابی (جد اولترا چپ های امروزی) مطابق مقاله لنین، براین باور بودند، که افشای ماتریالیستی مارکس دین بمثابه "تریاک توده ها" از یک سو و نظر انگلس ضرورت میرندگی ان بدون جنگ سیاسی از سوی دیگر، این- "آشی از اتئیسم "پیگیر" و "امتیازی" به دین است، نوعی نوسان "غیر اصولی" میان جنگ انقلابی با خدا و تمایل بزدلانه "تقلبی" به باورمندان کارگر" ، ترس از ترساندن انان و غیره میباشد.
چیزی شبیه این صدر حزب کارگری کمونیست روسیه در رابطه با حزب کمونیست روسیه، بابت بند ازادی وجدان در اساسنامه حزب گفته است. تمایز رابطه با دین و متعاقبن با باورمندان، در حزب مارکسیست -لنینیست با حزب اپورتونیستی، همچنین چپ گراها در کجاست؟.
لبه پرتگاه متحرک
تمایز رهیافت مساله دینی توسط مارکسیستها، از یک سو و رهیافت ان توسط سوسیال-رفرمیستها و "اولترا کمونیستها" از دیگر سو، شامل این است، که گروه نخست با رویکرد دیالکتیک ماتریالیستی، منطبق با واکاوی مشخص وضعیت مشخص برخورد کرده، دومی - با نطقه نظر ایده الیستی، با گمان، به اینکه تعامل با دین، در راستای عدم دور نمودن باورمندان از خود (اپورتونیست) بهتر از هر چیز است، یا همچون چپ گرا ها جنگ تا نابودی کامل دین.
مارکسیست- لنینیستها تبلیغات اتئیستی (تردیدی در ضرورت این تبلیغات مارکس و لنین نداشتند)، با کنترل "توسعه پیکار طبقاتی توده های تحت ستم علیه استثمارگران" ، "یعنی پیکار جهت هدفهای معین در حوزه اقتصادی سیاسی" را پیش می برند. این هدف ها را شامل: افزایش دستمزد، بهبودی شرایط کار، حق تشکیل تشکلهای مستقل، حق اعتراض و غیره میباشد.
چپگرای کمونیست با تردستی از اصلاحات مارکسیست - لنینیست خواهد گفت: یعنی چه ؟ کنترل ضرورت علمی تبلیغات اتئیستی مشخص در زندگی جاری کارگران، یعنی امتناع از ان؟! ایا این امر در تضاد با محتوای علمی تبلیغات ایدئولوژی و محتوای اهداف مشخص، که شما فرامیخواند نیست؟.
اری، در تضاد است. لنین توضیح می دهد، که ان "تضاد زنده در زندگی روزمره است، یعنی یک تضاد دیالکتیکی، نه لفاظی و نه ساختگی". لنین ادامه می دهد: " جدا ساختن مطلق دیوار بلند تبلیغات تئوریک اتئیستی، یعنی تخریب اعتقادات دینی لایه های خاصی از پرولتاریا، و توفیق، روند، شرایط مبارزه طبقاتی آنها – یعنی استدلال غیر دیالکتیکی، هول دادن به پرتگاه می باشد، مرز نسبی، یعنی گسست اجباری، انچه، که پیوسته با حقیقت زنده مرتبط است". سپس لنین بنظر می رسد به اموزش دیالکتیک که چگونه میشود کارگران باورمند را به سوی اتئیسم در شرایط مشخص پیکار طبقاتی هدایت کرد، میپردازد.
"برای مثال، پرولتاریای حوزه های فوق و در رشته صنعتی، به قشر پیشرو و آگاه سوسیال-دمکرات تقسیم میگردد، که طبیعتن اتئیست هست و به بخش عقب مانده هنوز مرتبط به ده و کارگران کشاورزی، باورمند به خدا که به کلیسا می روند، و بطور مستقیم تحت نفوذ روحانیون محلی قرار دارد که بفرض اتحاد کارگران مسیحی را تشکیل داده باشد. تصور کنیم ، که مبارزه اقتصادی در چنین مکانهایی موجب اعتصاب گردد. انگاه یک مارکسیست باید موفقیت جنبش اعتصابی را در خط مقدم بگذارد، در این پیکار قطعن و بشدت باید با تقسیم کارگران به اتئیست و مسیحی مخالفت کند، بشدت باید علیه چنین تقسیمی مبارزه نمود. در چنین شرایطی تبلیغات اتئیستی می تواند غیر ضروری و مضر می باشد....از نقطه نظر پیشرفت حقیقی پیکار طبقاتی، در وضعیت کنونی، جامعه سرمایه داری معاصر صد بار بهتر سبب سوسیال-دمکرات و اتئیست شدن کاران مسیحی می گردد، نسبت به تبلیغات عریان اتئیستی. مبلغ اتئیسم در این زمان و در چنین وضعیتی تبلغاتش بنفع روحانیون، که ارزویی بغیر از تقسیم کارگران شرکت کننده در اعتصاب به باورمند و ناباورمند ندارند، میگردد... مارکسیست باید ماتریالیست باشد، یعنی دشمن دین، اما ماتریالیست دیالکتیک، یعنی اصل مبارزه با دین را نه بصورت انتزاعی و مجرد، تنها برپایه تئوریک وهمیشه به صورت تبلیغات برابر با خود، بل مشخصن بر اساس پیکار طبقاتی، در راستای کار و اموزش هر چه بیشتر و بهتر توده ها بگذارد. مارکسیست باید بلد باشد وضعیت مشخص را محاسبه کند... از این نقطه نظر باید همه مساله شخصی مرتبط به سوسیال-دموکراسی و دین را حل نمود".
یعنی چه- تبلیغات اتئیستی قدغن؟ تبلیغات شفاهی تعطیل. یعنی در این راستا تبلیغاتی صورت نگیرد. تنها به تبلیغات موضوع اصلی بپردازد. پس باید پرولتاریای مسیحی به همراه پرولتاریای اتئیست علیه سرمایه، روحانیون - تزار برخیزد. آیا این گامی بسوی اتئیسم نیست؟.
سرمایه نیز می تواند ضد دین باشد.
بدین سان، کمونیست ها به واکاوی مشخصی از وضعیت مشخص با داشتن تاکتیکی معین در رابطه با دین، کلیسا و باورمندان، با در نظر داشت، اینکه اخری بخشی از ترکیب استثمارگران توده های کار روسیه هستند، می پردازند. برای حزب ما ارزش ماندگار این موقعیت، در اشکال گوناگون تعامل با توده طبق گفته لنین در مقاله فوق:" ما، بدون تردید علیه کوچک ترین توهین به اعتقادات دینی شان هستیم" است.   
حزب کمونیست روسیه مروج اتئیسم علمی برخلاف اتئیسم ستیزه جو بدوی و کاریکاتوری، که مسبب مصیبت های فراوان در سالهای 20 و اغاز سالهای 30 سده پیش شد، میباشد. حزب کمونیست ضد دین است، درواقع، در برابر نقش اصلی کلیسا و دین در زندگی اجتماعی می باشد. بورژوازی نیز می تواند ضد دین باشد. بیسمارک صدراعظم المان در سالهای 70 سده 19 دربه اصطلاح "پیکار برای فرهنگ" - به مبارزه علیه حزب کاتولیک از طریق تضییقات سیاسی کاتولیسم روی اورد. در مقاله لنین نیز در این مورد سخن رفته است. در انجا منظور اصلی ازار و اذیت کاتولیک ها توسط بیسمارک اشکار گشته است: او " در وهله نخست تقسیم دینی را بجای تقسیم سیاسی در پیش گرفت، توجه برخی از لایه های طبقه کارگر و دمکرات را از مساله روزمره طبقاتی و مبارزه انقلابی بسوی سطحی ترین شکل ضد دینی دروغین معطوف نمود". همین منحرف سازی هدف اصلی بیسمارک بود، چراکه نفوذ سوسیال - دمکراسی المان بر توده پرولتر تقویت می گردید. رویکرد ضد دینی دروغین بورژوازی نزد پرولتاریای بالغ سیاسی هیچ شکی را بر نمی انگیخت، که : تضییق کاتولیک ها نه بابت اعتقادات، بل بابت التزام اخلاقی به ارزش های زندگی قبل از بورژوازی بود، که در برابر منافع سرمایه کلان قرار داشت. بورژوازی نه بخاطر جهان بینی اتئیستی خود ضد دین است، بل بخاطر منفعت خود در بازه مشخص تاریخی ضد دین می گردد. برپایه این منفعت، اماده است در صورت ضرور دین دار شود. دگردیسی بورژوازی، نه تنها المانی - یدگردیسی منافع طبقاتی اوست: امروز در پی جمهوری، و فردا در پی رایش هیتلر خواهد رفت. انچه که مربوط به اعتقادات ان به خدا می شود: سرمایه برای منفعت بلامنازع خود امروز به عیسی مسیح روی می کند، فردا میتواند منفعتی نداشته باشد، در برابر ان قرار می گیرد.
    طبق گفته لنین، باید از همه ابزار های تبلیغاتی در راستای روشنگری توده ها و فرق ضد دینی سوسیالیستی از بورژوازی بهرمند گردید. نخست اگاهی گسترده و انفرادی، وی را از توهم دینی به هدف میرندگی دین در فرایند جامعه سوسیالیستی در راستای منافع اکثریت زحمتکشان ازاد می نماید. دوم منافع حیاتی در صیانت قدرت اقلیت استثمارگر به بهترین شکل نسبت به عالم روحانی، در شکل فریب توده ها، در قالب کورکردن اگاهی طبقاتی انها ارائه می گردد. همان چیزی است، که در روسیه امروزین در موضوعیت تضاد دو جناح سیاسی اولیگارشی سرمایه - پوتین و مخالفین پوتین قابل رویت است.
لیبرالیسم زیر پوشش ارتدکسی (پراوا اسلاف)   
گروهک پوتین، که حاکم کشوراست، تکیه بر دین کرده هرچه انسو تر، بهمان نسبت بیشتر به کلیسای ارتدکس روس، با ایجاد شرایط، قبل از هر چیز مادی و شرایط در راستای تقویت نقش ان در زندگی اجتماعی روسیه، تکیه خواهد نمود. بهمین خاطر رژیم پوتین در شعور بسیاری از باورمندان کلیسای پراوا سلاف روسیه مشروعیت اخلاقی - معنوی می یابد.
بورژوازی مقابل پوتین، جناح سیاسی استکه هنوز لیدری برای خود (درمیان رهبران بالقوه مدویدوف، پروخاروف میباشند) معین نکرده است. این جناح مشخصن برخلاف پوتین که پروغربی خود را با میهن پرستی روس میپوشاند، پروغربی میباشد. مخالفین پوتین در راستای کسب حمایت غرب بشدت نیازمند سیاست ضد دینی، که متوجه کلیسای پراواسلاف روس هست، میباشند. بیان مستقیم این سیاست ممکن نیست درهیمن راستا انرا تحت نام مبارزه برای دمکراسی و حقوق بشر ستتار می نمایند. نمونه بارز ان موضوع "Pussy Riot" (گروه موسیقی راک م.) بود. هر دو جناح از این موضوع حداکثر استفاده را در راستای انحراف پرولتاریای روس (از کارگران تا استادان دانشگاهها) و از منافع طبقاتی خود نمودند. لیبرالها تحت لوای "زندانی وجدان" به دفاع پرداخته، طرفداران پوتین تفسیم دینی جامعه (چه کسی طرفدار پراواسلاف هست، چه کسی مخالف ) را بجای تقسیم سیاسی ان در خط مقدم گذاشتد. در این مسیر همه امکانات رادیو، تلویزیون و روزنامه ها بکار افتادند. دولت کم و بیش در این زمینه موفق گردید. دقیقن در زمان دادگاه گروه موسیقی در راستای توهین به احساسات باورمندان، ارام و بدون سر و صدای تبلیغاتی مرحله دوم خصوصی سازی اغاز گردید، ایا این همزمانی اتفاقی بود ؟.
با غوطه ور شدن در بحث های شدید، روشنفکر روس تعیین مرز گردید. دو جناح ان: لیبرال - پروغربی و اصالتگرایان روس، دولتیان- میهن پرست معیین شد. دو کلوپ روشنفکری مقابل هم نیز: ولدیسک و ایزبورسک تبیین گردید. شرکت کنندگان کلوپ ایزبورسک طرف دار اندیشه تمدن روسی و تمدن یورواسیایی هستند. درک محتوای اندیشه فوق مورد توجه پژوهشگران تاریخ توسعه فلسفه اندیشه روسی است، که موضوع ویژه ای برای گفتمان است.
قابل تذکر است که هر دو ایده - چه تمدن روسی و چه یورواسیایی دارای پایه دینی می باشند. یکی از مشهورترین تئوریسین های تمدن روسی نیکولای یاکولوویچ دانیالوسکی (1822-1885) با مارکس همزمان بود، است. اثر معروف او "روسیه و اروپا" در سال 1869 در روزنامه "زاریا" دوسال دیرتر از "سرمایه" مارکس منتشر گردید. ایده اصلی دانیالوسکی آشکارا در اعتقادات دینی وی بیان گردیده است: "تقدیر تاریخ به خلق روس و سایر اسلاوها خورده است... تا حافظ اصلی سنت زنده حقیقت دینی پراواسلاف باشند و بدین ترتیب... خلق برگزیده خدا گردند".
فعالین جنبش یورو -اسیا نیز با این اصل مفروض قرابت دارند. در اندیشه های انها سال 1926 تاکید گردید: "یورو - اسیا را ما بمثابه سیمفونی - شخصی تفرد ویژه کلیسای پراواسلاف و فرهنگ ان می فهمیم. پایه یگانگی و موجودیت ان در ایمان به پراواسلاف می باشد".   
پرواضع استکه برای دانیالوسکی و طرفداران یورو اسیا ماتریالیسم و سد البته، مارکسیسم قابل پذیرش و تحمل نبود. با فرض اینکه، پراواسلاو پایه ای است، که بر روبنای اصالت تمدن روس استوار گشته است، ماهیت فرهنگ روسی یورو اسیایی، با فرهنگ غرب ناسازگار می باشد، دوجریان یقین داشنتد: کافی است که دولت این اصالت و این خصلت را تضمین نماید، تا روس برگزیده خدا از تباهی تاثیر بورژوازی غرب، از "جذام انقلابات" ناشی از ان در امان بماند. این ماهیت رویکرد تمدن دانیالوسکی و یورو اسیایی ها نسبت به واکاوی و ارزش گذاری تاریخ گذشته و حال روسیه است.
این رویکرد در راستای توضیح همه رخدادهای کشور را روشنفکران ایزبورسکی هم موعظه می کنند. با تکیه بران، انها به تهیه ایده سنتر "سرخ" یعنی عدالت اجتماعی و "سفید" معنویت پراواسلاف پرداختند. در مورد ویژگی مسیر روسیه معتقدند: هیچ پیکارطبقاتی و هیچ تضاد طبقاتی موجود نیست. اندیشمندان ایزبورسک به عقلانیت دولت پوتین تمکین می کنند: پوتین در مسیر راه روس قرار میگیرد و بلاخره از سیاست لیبرالی پروغربی دوری خواهد جست. خوشا، به انکس که ایمان دارد... پوتین به پراواسلاو در راستای پوشاندن لیبرالیسم نیازمند است، به چیزی که پشت نکرد و نمی کند.
نسل پیروزمند اتئیست
عمده ترین ها را از محتوای اصلی مقاله لنین که تعیین کننده رابطه حزب با دین - مشارکت باورمندان فعال در تحول های انقلابی در راستای ساختمان جامعه سوسیالیستی را جدا می کنیم. فرمول محتوای مقاله فوق بوضوح روشن است: "مهار مبارزه با دین به مبارزه برای سوسیالیسم". در شرایط استقرار سوسیالیسم فرایند میرندگی دین اغاز، چیزی که در روسیه پس از اکتبر 1917 محقق گردید. یکی از برایندهای مسلم - پرورش اتئیستی نسل جوان، در صفوف ارتش سرخ بود، که در سال 1941 رویت گردید. نه تنها در برابر هجوم فاشیسم ایستاد، بل افتخار شکوه جاویدان پیروزی بر المان هیتلری را از ان خود کرد. این نسل عمدتن نه بر پایه تبلیغات اتئیستی، بل برپایه مشارکت فعال در امری خطیر، در راستای کسب پایان ناپذیر دانش جان گرفت.
در سال های جنگ جهانی دوم صفحه دیگری از رابطه دراماتیک کلیسای پراواسلاو روسیه با دولت شوروی ورق زده شد. رابطه همزیستی صلح امیزی میان انها برقرار گردید. با دوری از دولت کلیسا بدون مومن نماند، اگرچه تعداد مومنان قابل ملاحظه بود، اما زیاد هم نمی شد. به سال های 80 سده گذشته باورمندان به خدا در اتحاد شوروی شامل 10% جمعیت می گردید. و این قابل توضیح است: افریدگار تاریخ شوروی زحمتکشان بودند، زحمتکشان در امنیت اجتماعی، معنوی و اخلاقی قرار داشتند، از حال و اینده باکی نداشتند. دین، با ازبین رفتن ریشه های اجتماعی، بتدریج روبه میرندگی نهاد. پیش بینی علمی کلاسیک های مارکسیست تحقق یافت. با این همه چرا انها در اعتقاد خود این چنین سختگیر بودند: دین را نباید ممنوع کرد، نباید با دین به جنگ سیاسی پرداخت.
کلاسیک ها بخوبی می فهمیدند، که جامعه سوسیالیستی بمیزان عدم بلوغ خود جامعه ای است که هنوز روابطه بین انسان ها ناکامل می باشد. استثمار انسان از انسان وجود ندارد، اما نحوه استثمار اخلاقی، معنوی - بعبارتی فریب در اعتماد، رفتار ریاکارانه، خیانت به نزدیکان میسر است. بی تفاوتی - ناشنوای اخلاقی به سرنوشت فرد، خود بزرگ بینی در رابطه با فرد- این یا ان پدیده اخلاق بورژوازی همزمان با لغو مالکیت خصوصی محو نمی گردد. اری، انسان در جامعه سوسیالیستی از حفاظت معنوی، اخلاقی برخوردار است: نمی شود وی را استثمار کرد، نمی توان به شرف و شایستگی وی توهین نمود، از نیاز به کارکردن، ادامه تولید مثل، دانش و مراوده، در استفاده زیبایی ها محروم کرد. اما روابطه اجتماعی سوسیالیستی هنوز کاملن بی نقض نیست، تا متضامن همه کس، در شرایط سخت اخلاقی (غیر اجتماعی ) به درک همه بپردازد و همه از حمایت بموقع برخوردار گردند. در شرایط تنهایی اخلاقی، انسان می تواند به خدا روی اورد. چیزی که در شوروی رخ داد. البته نه زیاد. روند کند سنت های دینی نسل گذشته همچنان به ایفای نقش خود ادامه میداد.
در ساختار سوسیالیستی ریشه های اجتماعی دین کنده شدند. خلق به سوسیالیسم اعتماد کرد و انرا بنا نمود. بسیاری از مردم صادق شوروی، زمانی که توسط خائنان، شوروی فروریخت، در اغوش کلیسا به هیچ وجه بخاطر روحیه ضد شوروی و ضد سوسیالیستی قرارنگرفتند، بل بخاطر نامیدی - بحران روحی و اخلاقی : فریب خوردگی بود، و مقسرین فریب را نمی توان محاکمه کرد- انها حاکمند.
"بنا بر این، میشود پرسید، کلاسیک های مارکسیسم که علیه ممنوعیت دین در جامعه سوسیالیستی بودند، ایا می دانستند که ناکامل بودگی سوسیالیسم موجب مراجعه مردم به خدا میشود؟" اگر چه این تنها دلیل نیست. کلاسیک ها علیه ممنوعیت دین بدین جهت بودند، که ممنوعیت سبب تقویت اعتقاد به خدا در مردم میگردید اگرچه دین گریزی در حقیقت ایده ال سوسیالیسم است. ممنوعیت بر ازادی وجدان همان راه خشونت امیز به سوسیالیسم سرباز خانه ای میباشد. بدخواهان سوسیالیسم شوروی در پوست خود نمی گنجیدند، تا بدین شکل انرا در اگاهی مردم بمنظور تحریک باورمندان به جنگ با کمونیست ها جاکنند. بدون تردید چنین بود.
سوسیالیسم واقعی نه اقتدار گراست، نه سرباز خانه ای. اتئیسم خشن ستیزه جو تروتسکی و دیگران دارای موقعیت نبود، از حمایت گسترده برخوردار نشد و در نتیجه طرد گردید. حزب و کشور در پی استالین رفتند، او نیز همچون لنین، معتقد بود که دین در رابطه با دولت امریست شخصی، که بهیچ وجه شامل حزب نمی شود. ...
به ابتکار استالین پاتریارک (مقام اسقف م.) احیا شد، با پایان جنگ عبادت در کلیساهای احیا شده، رایج گردید. استالین در اخرین اثر خود "مساله اقتصادی سوسیالیسم در شوروی" می نویسد: ".... تامین رضایت مندی حداکثری نیازهای دائمن در حال رشد مادی و فرهنگی کل جامعه بطریق رشد بی وقفه و ارتقاع تولید سوسیالیستی بر پایه تکنیک بالا صورت میگیرد". کارکرد این قانون، اگر با موانع درونی (حتی ماجراجویی خروشچوف، منجمله در رابطه با کلیسا) مواجع نمیشد، به ناگزیر سبب میرندگی دین می گشت. همین دیالکتیک مبارزه با دین میباشد.   
برگشت به گفته های فوق
یکی از ویژگی های اصلی کار لنین بازگشت به یکی از فرایندهای جدید دیالکتیکی می باشد. مقاله لنین "در مورد روابط حزب کارگری با دین" مثالی است به چنین برگشتی، که بنظر میرسید تا اخر حل شده است.
بدین ترتیب، در مسیر برگشت به ان، بنظر میرسد لنین این اندیشه را تکرار میکند: " با بیان، دین تریاک توده هاست از تریبون دوما، برخورد فراکسیون ما (فراکسیون سوسیال-دمکراتها در دومای تزاری. یوری بیلوف) کاملن درست بود". و سپس ادامه می دهد: " توسعه بیشتر تشریح نتایج اتئیستی را آیا بایست ادامه میدادیم؟ بنظر ما بس بود. این امر میتوانست سبب افزایش اهمیت مبارزه با دین از سوی حزب سیاسی پرولتاریا گردد؛ این می توانست موجب حذف مرز مبارزه با دین بین بورژوازی و سوسیالیسم گردد".
در اینجا لنین باردیگر یاداور می گردد: جنگ سیاسی با مذهب که بورژوازی تاکید می کند، تحت هیچ شرایطی؛ اعلان جنگ یعنی اهمیت دادن مبارزه با دین از سوی حزب پرولتری، چیزی که حزب تن به ان نمیدهد، بر عکس چیزی که مخالفان طبقه کارگر - بورژوازی موافق است. همین وجه تمایز مبارزه سوسیالیستی از بورژوازی با دین است. واقعیت معاصر این محتوای لنینی را هرچه بیشتر مبرم میسازد.
در غرب امپریالیستی، در کشورهای بورژوازی دمکراسی"پیشرفته" (انگلیس، فرانسه، ایتالیا) ازار و اذیت مسیحی و مسیحیت اغاز شد. در اینجا، مسلمن انچه که بورژوازی در رابطه با دین در انقلاب کبیر فرانسه سالهای 1789-1793 و انچه که بیسمارک در المان سالهای 70 سده نوزدهم کرد، انجام ندادند، اما تعدی به باورمندان عیسی مسیح تبدیل به یک واقعیت شده است. دلیل این تعدیعات چیست ؟ این است، که معیار اخلاقی مسیحیت در تضاد با سیاست گلوبالیزاسیون جهان توسط کمپانی های فرا ملی است. هدف گلوبالیزاسیون امریکایی (که غیر این نیز نمی تواند باشد) شکستن هرگونه مقاومت، در اخرین تحلیل، فرمانبردارسازی بی قید و شرط استانداردهای اخلاقی مردم، جهان وطنی کردن او، با نابودی اصالت ملی مردمان همراه است. مسیحیت مزاحم است، چراکه یکی از اشکال اخلاقیت و آگاهی ملی میباشد. جهانی سازان سرمایه داری بین الملل از نقش معنوی کلیسا در کشورهای خود راضی نمی باشند. در راستای تسلط بر جهان و تنها بدین خاطر به آزار و اذیت کلیسا میپردازند.
لازم است در همین جا نقل و قولی از صدر حزب کمونیست روسیه زیوگانوف به مورخه جولای 2012 بیاوریم، "باید از ارزشمندی های ملی و معابد خود دفاع کنیم!" : "مدتهاست که به اندیشه دمکراسی واقعی و حاکمیت ملی خیانت شده، غرب سرمایه داری امروز، گویا به اخری نیز - به عیسی مسیح خیانت می کند". بدین سان، محتوای لنینی در مورد خطر مبارزه بورژوازی با دین بطرز پیامبر گونه ای محقق می گردد.
مقاله "رابطه حزب کارگری با دین" را لنین با برگشت به گفته های پیشین: در مورد غیر ممکن بودن جابجایی مطالبات در مورد اعلان امر شخصی بودن دین در رابطه با دولت و شخصی بودن ان در رابطه با حزب کارگری به اتمام میرساند. لنین بار دیگر خاطر نشان میکند، که انگلس از این تحریف مارکسیستی سوسیال- دمکراتهای المان انتقاد کرده است. برگشت فوق به کفته های پیشین لنین نیازمند تاکید بود چراکه: در حزب های سوسیال-دمکرات روسیه ارائه دقیق مارکسیستی "در مورد این مطالبات بدنام اعلان دین به امر شخصی" موجود نیست، در این زمینه مشخص برخی سردرگمی ها وجود دارد. لنین منتقدانه می گوید: "مستقیمن اقرار می کنیم، که در اینجا کل حزب مقسر است، توضیح این موضوع کافی نیست، اماده سازی و اگاهی کردن سوسیال-دمکرات ها به مفهوم تذکرات انگلس به ادرس اپورتونیست های المان کفایت نمی کند".   
    این انتقاد از خود لنین برای ما اموزنده است. ما، حزب کمونیست روسیه، نباید از کار توضیح ماهیت مارکسیستی این موضوع بسیار مهم دریغ کنیم. بویژه در مورد کمونیست های -باورمند، که تعدادشان در سالهای اخیر روبه افزایش است. باید توضیح داد و توضیح داد. این امر را باید با پافشاری و پیگیری لنینی انجام داد.
برگردان از : اردشیر قلندری


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست