سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نه به دیکتاتوری، فساد و نئولیبرالیسم - هیات تحریریه نویدنو


اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲٨ ارديبهشت ۱٣۹۶ -  ۱٨ می ۲۰۱۷


* پاسخ نویدنو به "پارادوکس های بی پایان چپ روی" آقای جوانرود پیرامون انتخابات

آقای جوانرود نامی در نوشته ای نسبتاً طولانی با عنوان "پارادوکس های بی پایان چپ روی"[1] در ارتباط با انتخابات ریاست جمهوری پیش رو مطالبی مطرح کرده است،   که بخش مقدماتی آن با ارائه استدلال هایی در صدد توجیه و دفاع از مشارکت در انتخابات با هدف کاهش قدرت "استبداد مذهبی جناح راست"، ضرورت همراهی با مردم که در انتخابات شرکت می کنند، نقد رویکرد سکتاریستی و طرح شعار سرنگونی از سوی بخشی از جپ ، نقد واکنش منفی سازمان ها و شخصیت های چپ به اصلاح طلبی و شخصیت های اصلاح طلب ، نقد مواضع بخشی از شخصیت های چپ در عدم درک جنبش سبز و همزمان یادآوری مواضع حزب توده ایران[2] در حمایت از آن است.[3] در قسمت بعدی به نقد مقاله آقای اردشیر زارعی قنواتی مبنی بر پارادوکس عدم مشارکت در انتخابات و در عین حال عدم علاقه به چگونگی تغییر توازن قوا در حاکمیت به نفع اصولگرایان پرداخته و در بخش سوم نیز مقاله نشریه الکترونیکی نوید نو با عنوان " ضرورت شکل گیری خط مستقل مردمی در برابر دور باطل انتخابات حکومتی"[4] را مورد نقد قرار داده است.

نوید نو ضمن احترام برای نظر آقای ارشیر زارعی قنواتی ، دفاع از مواضع ایشان را وظیفه خود نمی داند و بر این باور است که ایشان در صورتی که صلاح بدانند، شخصاً به مسائل مطرح شده در این مقاله پاسخ لازم را خواهند داد.

اما در این نوشته انتقادات وارده به مقاله منتشره در نوید نو مورد بررسی قرار گرفته و به آنها پاسخ داده می شود:

1- ایشان نقد خود به مقاله منتشره در نوید نو را ، بدون ارائه هیچ نشانی از محل درج مقاله ، با عبارت "نویسنده ی پرگو و پرمدعای سایت نوید نو " آغاز کرده اند و در ادامه نیز یک بار دیگر بر آن تاکید کرده اند که حاوی نوعی ادبیات غیر محترمانه و غیر مودبانه است . و این در حالی است که هم حجم نوشته ایشان به مراتب بیشتر از مقاله منتشره در نوید نو است و هم ادعاهای سطحی و غیر مستدل زیادی را در این مقاله مطرح کرده اند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود. اگر قرار بود استفاده از اینگونه ادبیات در نقد نظرات دیگران به نظرات کسی مقبولیت بدهد، امروز چهره هایی مانند ولی فقیه که بیشترین استفاده را از ادبیاتی مشابه می کنند، می باید از بیشترین مقبولیت برخوردار باشند. بویژه اگر این ادبیات در برابر ادبیات جدی و مودبانه و تحلیلی مقاله مذکور مورد ارزیابی قرار گیرد، بدون شک اعتبار نویسنده آن را با تردید مواجه می کند.

2- ایشان در حالی که مفهوم "دیالکتیک ماتریالیستی" مورد استفاده در مقاله نوید نو را به استهزاء می گیرند و " کم توجهی و بی اعتنایی به آموزه های مارکسیزم- لنینیزم" را به عنوان عامل سکتاریسم مورد انتقاد قرار می دهند، هیچ نشانی از پایبندی به تبیین دیالکتیکی و ماتریالیستی شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه ایران از خود نشان نمی دهند. و به همین دلیل نیز ترجیح می دهند که تحلیل خویش را نه بر "اقتصاد سیاسی" بلکه بر مفاهیم روبنایی و عباراتی چون " استبداد مذهبی جناح راست" و "غول استبداد " ، " جناح حاکم مستبد" و...متمرکز نموده و از توجه به بنیان های مادی اختلافات جناح های حکومتی با یکدیگر و توده های مردم باز می مانند.

3- ایشان از نویسنده مقاله نوید نو می خواهد که به پارادوکس های خود اعتراف کند و آنگاه برای نشان دادن پارادوکس در مقاله نوید نو سعی می کنند تا با نقل قولی ناقص اینگونه القاء نمایند که نویسنده مقاله به صورت ضمنی به این که ممکن است « عدم شرکت در انتخابات" نیز نوعی بی عملی تلقی گردد " اعتراف کرده است " »". اما چشمان خود را بر آن بخش از مقاله می بندند که در آن به روشنی آمده است:

" چپ باید انتخابات را به فرصتی برای طرح درخواستهای دموکراتیک و به چالش کشیدن کاندیداهای جناح های حاکمیت و برنامه های نولیبرالی که به پیامدهای وخامت بار کنونی منجر گردیده است، و از این رهگذر ترویج آگاهی طبقاتی در میان کارگران و زحمتکشان و آسیب دیدگان این برنامه ها تبدیل کند.

       این جهت گیری قرار نیست در مقطع انتخابات و در کوتاه مدت منجر به تغییرات سیاسی در ساختار حاکمیت گردد. اما پتانسیل آن را دارد اگر با استراتژی و تاکتیک های مناسب و به صورت پیگیر دنبال گردد ، چه بسا بتواند در میان مدت ، تبدیل به یک جریان چپ اجتماعی- سیاسی مستقل گردیده و از وزن اجتماعی و مالاً سیاسی قابل توجهی برخوردار شود و سرانجام بتواند در یک دوره ای از شرایط یک نیروی آلترناتیو برخوردار گردیده و حاکمیت را که در شرایط تعمیق بحران در جستجوی راهی برای مدیریت آن و گریز از فروپاشی خواهد بود، ناگزیر از به رسمیت شناختن خود نماید.. این جهت گیری به مقطع انتخابات محدود نمی گردد، فبل از آن و پس از آن هم دنبال می شود. به این نمی توان گفت بی عملی." [5]

در واقع ایشان با ذکر نقل قول هایی از مقاله، از کشف و نشان دادن پارادوکس ادعایی خود در مقاله نوید نو ناتوان باقی می مانند. اگر چه اذعان هم می کنند که «درعین حال و برغم مشی جدا از توده (سکتاریستی) جریان های چپ، در سالهای اخیر ، شاهد تغییرات قابل توجهی   در جریان چپ ، ازجمله علاقمندی و توجه و کمک آنها به ایجاد تشکل های صنفی کارگری هستیم. تغییراتی بسیار مهم و مثبت که می توان آن را تلاش جدی برای پیوند عضوی و نزدیک با طبقه ی کارگر قلمداد کرد».

4- ایشان از نویسنده مقاله می پرسند که "چگونه چپ ها در شرایط افتراق کامل و پیروی نا آگاهانه ‍ بخش های مهمی از طبق‍ه کارگر از احمدی نژادیسم ، می خواهند مردم در آن واحد در دو جبهه مختلف مبارزه کنند؟"[6]

اولاً این پرسش بر فرضی مبتنی است که قابل بحث است. شکی نیست که بخش هایی از طبقه کارگر و محرومان به پوپولیسم احمدی نژاد روی آوردند. اما بر اساس کدام فکت می توان گفت این ها بخش های مهمی از طبقه کارگر را تشکیل می دهند؟

ثانیاً اگر فرض شما را بپذیریم ، این روی آوردن "بخش های مهمی از طبقه کارگر" به احمدی نژاد ، نتیجه سرخوردگی آنها از پیامدهای برنامه ها و اقدامات نئولیبرالی دولت اعتدالی "لیبرال -دموکرات" ادعایی شماست. و شما در این رابطه کدام رویکرد را پیشنهاد می کنید ؟ جز آن که همه تنورها را باید به سود دولت اعتدالی" لیبرال – دموکرات" روحانی گرم کرد ؟ با این رویکرد تکلیف کارگران متوهمی که "نگران " آن ها هستید چه می شود ؟

ثالثاً همانطور که در مقاله نوید نو با عنوان "گمانه زنی نتیجه انتخابات ریاست جمهوری"[7] پیش بینی شده است، حالا که احمدی نژاد از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت گردیده است، آیا سوال شما همچنان به قوت خود باقی می ماند؟ یعنی فکر می کنید که این "بخش های مهم طبقه کارگر " به تبعیت از او در انتخابات شرکت نخواهند کرد یا اینکه ممکن است به رئیسی رای دهند؟ اگر هریک از دو فرض را بپذیریم ، با توجه به کمیت قابل توجه طبقه کارگر در مفهوم جامعه شناختی و مارکسیستی آن که کار مزدی و عدم مالکیت ابزار تولید، مشخصه برجسته آن است، انتخاب روحانی باید با تردید همراه باشد و...در حالی که در همین مقاله گمانه زنی نتیجه انتخابات، بر اساس داده های آماری دوره های قبل و روندهای سیاسی موجود و از جمله رویگردانی بیشتر رای دهندگان مرددی که در آخرین ساعات رای گیری شرکت کرده و اساساً به اصلاح طلبان رای می دادند، حتی اگر بخش بیشتر آنها در نتیجه سرخوردگی از دولت روحانی به گزینه ای مثل رئیسی هم رای بدهند، بازهم روحانی با فاصله قابل توجه پیروز انتخابات خواهد بود. این گمانه زنی نشان می دهد که فضای شکننده ای را که شما و برخی دیگر از دوستان در تلاشید تا برای توجیه مشارکت در انتخابات و رای دادن به روحانی ایجاد نمایید، فاقد پایه های واقعی است و طی یک هفته آینده به آن پی خواهید برد. مگر اینکه حوادثی مانند سال 88 شمارش آرا را نادیده بگیردو...

رابعاً گیریم که بخش های مهمی از طبقه کارگر فریب پوپولیسم احمدی نژادی و "بنیادگرایان" را خورده باشند، از آنجا که این واقعیت ریشه در سرخوردگی از اصلاح طلبان و اعتدالیون دارد، آیا وظیفه چپ آن است که مجددا آنها را به رای دادن به همان کسانی تشویق کند که از آن بریده اند؟ اتفاقا این بهترین شرایط ممکن برای آن چیزی است که در مقاله نوید نو پیشنهاد شده است و شما ترجیح داده اید به آن توجهی نداشته باشید:

" چپ باید به توده های مردم کمک کند تا با تجربه سیاسی خود به درک واقعی تری از فساد ساختاری، ساختار سیاسی ضد دموکراتیک ، ماهیت و جهت گیری طبقاتی ضد مردمی حاکمیت ، شناخت دوستان و دشمنان طبقاتی خود و... دست یابند. و به این اعتبار باید فضای انتخابات را تبدیل به فرصتی برای افزایش آگاهی طبقاتی زحمتکشان و ایجاد باور در آنها نسبت به نیروی خود نمود."[8]

5- نویسنده مقاله با نقل قول زیر از مقاله نوید نو که « وظایف چپ در ارتباط با انتخابات بر اساس تحلیل ماتریالیستی و دیالکتیکی شرایط اجتماعی جامعه ایران اساسا باید در جهت تعمیق و توسعه خواست های دموکراتیک و مبارزه طبقاتی ( با تمرکز بر جهت گیری ضد نولیبرالی) ، افزایش آگاهی طبقاتی کارگران و زحمتکشان و آسیب دیدگان از نولیبرالیسم...، تقویت پتانسیل های همکاری و همگامی بین نیروهای ضد نولیبرالیسم و ....باشد.»، می پرسد :"آیا یک چنین فرمول بندی که جناح مستبد را فراموش می کند و در کنار سپاه پاسداران در مقابل « لیبرال ها و سیاست نئولیبرالی » صف آرایی می کند؟.... "

باید از ایشان پرسید شما از عبارت " تعمیق و توسعه خواست های دموکراتیک" چه درکی دارید ؟ اگر منظور آن هسته سخت قدرت شامل ولایت فقیه و نهادهای نظامی و امنیتی و ... نیست، پس چیست؟ و اگر توجه کرده باشید "خواست های دموکراتیک" مقدم بر " مبارزه طبقاتی ( با تمرکز بر جهت گیری ضد نولیبرالی)" آمده است. به نظر می رسد مشکل شما با این پاراگراف آن نیست که مبارزه با جناح مستبد را فراموش کرده است، بلکه مشکل شما آن است که بر این باورید برای مبارزه با این "جناح مستبد حاکم" باید توده های کارگران و زحمتکشان را که تنها بخشی از پیامدهای برنامه ریزی ها و اقدامات نئولیبرالی با پیامدهای مخربی در زندگی آنها همراه بوده و آنها را از این جریان سرخورده نموده است، دوباره به رای دادن به آنها تشویق نمود.در واقع آیا شما برای سپردن سرکردگی تحول اجتماعی به دست بورژوازی بوروکراتیک – کمپرادور تلاش نمی کنید ؟ اما نویسنده مقاله نوید نو حاضر به فریب دادن کارگران و زحمتکشان در دنباله روی از این جناح های حکومتی که همواره از پتانسیل اتحاد عمل در برابر جنبش های اجتماعی و اعتراضی برخوردار بوده اند، نیست. و باور دارد به استناد واقعیات مادی جامعه ما خط سومی – که پایه های عینی آن در جامعه کارگری وجود دارد - می تواند در میان مدت شکل بگیرد.

" ... درک واقعی تری از فساد ساختاری، ساختار سیاسی ضد دموکراتیک ، ماهیت و جهت گیری طبقاتی ضد مردمی حاکمیت ، شناخت دوستان و دشمنان طبقاتی خود و... فرصتی برای افزایش آگاهی طبقاتی زحمتکشان و ایجاد باور در آنها نسبت به نیروی خود ..."

با کدام منطق می شود این موضع گیری را همسان با موضع گیری سپاه پاسداران و... دانست؟

با چنین نگاهی می توان از ایشان پرسید آیا با تشویق کارگران و مردم به رای دادن، در کنار ولی فقیه که دائماً بر افزایش میزان مشارکت تاکید می کند قرار نمی گیرید ؟

6- ایشان از جریانی که روحانی و جهانگیری آن را نمایندگی می کنند، به عنوان یک جریان " لیبرال – دمکرات" نام می برند. نویسنده مقاله نوید نو مفهوم لیبرال دموکراسی و به عبارتی دیگر دموکراسی بورژوایی را نه یک مفهوم صرف سیاسی بلکه دارای مفهوم طبقاتی و در ارتباط با مادیت اجتماعی می داند که شکل سیاسی حاکمیت در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکا و کشورهای پیشرفته سرمایه داری است. در عصر امپریالیسم و انقلابات رهایی بخش در جوامع زیر سلطه امپریالیسم در برابر استبداد وابسته نیز جنبش های اجتماعی مانند جنبش مشروطیت و حتی ملی شدن نفت را می توان نوعی جنبش بورژوا-دموکراتیک دانست که در صدد ایجاد نوعی لیبرال دموکراسی در برابر استبداد داخلی و امپریالیسم خارجی بودند. اما در عصر جهانی سازی و نئولیبرالیسم ، بورژوازی در کشورهای پیرامونی اساساً منافع خود را در پیوند با اقتصاد جهانی جستجو می کند و به جای لیبرالیسم ملی گرایانه، نوعی استقبال از نئولیبرالیسم و همپیوندی با سرمایه داری جهانی در تقسیم کار بین المللی را دنبال می کند. از این رو نویسنده مقاله نوید نو بر خلاف شما روحانی و... را به هیچ وجه نماینده چیزی به نام لیبرال دموکراسی نمی داند بویژه اینکه کارنامه ایشان در بردارنده موارد متعددی از اقدامات ضد دموکراتیک و غیر قانونی مانند آنچه "مردانگی" در سال 84 نسبت به قالیباف نامید، نیز می باشد که با هیچ تعریفی نمی شود آنها را لیبرالی و... نامید. درگیری جناح ایشان با جناح مقابل برای لیبرال دموکرات خواندن نولیبرالی ها کافی نیست. همان گونه که "دموکرات انقلابی" خواندن برخی نیروها در آغاز انقلاب برای توصیف آن ها کافی نبود .

7- شما بر اساس درکی سطحی و فرمال از لیبرال دموکراسی و بدون تمرکز بر ماهیت طبقاتی آن ، در صدد تعمیم این مفهوم به دولت روحانی هستید. تاریخ اقتصاد سیاسی همه دموکراسی های بورژوایی غرب گواه آن است که هژمونی بورژوازی ملی در این کشورها در دوره صنعتی شدن این کشورها، ورود کالاهای خارجی را با موانع و محدودیت های فراوان روبرو نموده اند، اما پس از صنعتی شدن و دستیابی به تکنولولوژی برتر و مازاد کالا و در جستجوی بازار فروش گسترده ، طرفدار آزادی تجارت بین کشورها و حذف تعرفه ها و... شدند که بعدها در سازمان تجارت جهانی در قالب مقررات و تعاریف حقوقی فراوان به کشورهای پیرامونی تحمیل گردید اما دولت "لیبرال – دموکرات" روحانی شما بدون دستیابی به رشد صنعتی دستور کار نئولیبرالی و تجارت آزاد را دنبال می کند .

8- در پاسخ به آنچه در مورد "مرحله ملی –دمکراتیک یا به قول برخی دیگر، بورژوا دموکراتیک انقلاب" پرسیده اند، باید گفت سخن ایشان بیشتر به یک شوخی می ماند که می خواهند با توسل به " مرحله ملی – دموکراتیک" انقلاب هر نوع تسلیم طلبی و انحلا ل طلبی طبقاتی را توجیه نمایند. باید به ایشان یادآورشد که ستون فقرات تحولات کنونی ایران را سه تضاد تشکیل می دهد که از هم جدایی ناپذیرند و هیچ نیروی سیاسی چپ جز به قیمت فدا کردن اصول خود نمی تواند آن ها را از هم تفکیک نماید . عمده وغیر عمده کردن هیچ گاه نباید به قیمت گذشتن از اصول بنیادی باشد. این سه تضاد عبارتند از تضاد مردم با امپریالیسم که وجه استقلال را بنا می کند ، تضاد مردم با دیکتاتوری حاکم ولایی که بنای شعار آزادی است و تضاد کار با سرمایه که نمای عدالت در شعار استقلال ، آزادی و عدالت اجتماعی را می سازند. مرحله ملی – دموکراتیک به معنی این نیست که همه انقلابات سوسیالیستی اند . موضوع قدری پیچیده تر از آن است که در چند جمله خلاصه شود ، باید همه جزئیات آن را باز کرد. انقلابات در کشورهای پیرامونی در جهان کنونی بدون جهت گیری اقتصادی مردمی محکوم به شکستند و جهت گیری اقتصاد مردمی نیز الزاما به معنای الغای مالکیت خصوصی بر ابزار تولید نیست بلکه ایجاد زیر ساخت های بنیادی نیرومند و لازم برای خدمات اجتماعی ، تقویت ساختارهای صنفی و سیاسی طبقه کارگر و... و طراحی و به اجرا گذاشتن برنامه های توسعه ای درون زا و مبتنی بر مقابله با دستور کار نئولیبرالی و... است که دولت روحانی هیچ نشانی از آن ندارد.

9- بر خلاف شما که کنشگری سیاسی را تنها در چارچوب دایره تنگ ممکنات فضای سیاسی موجود جستجو می کنید، کمونیست های باورمند به لنین ، کنشگری اجتماعی و سیاسی را بیشتر در کنشگری اجتماعی، نافرمانی مدنی و چالش های مرتبط با اعمال خواست و اراده نیروهای متشکل و آگاه توده ها و طبقه کارگر بر حاکمیت دنبال می کنند. دوگانه پوپولیسم- نئولیبرالیسم در جهان نیز تقویت کننده یکدیگرند. راه نجات از یکی ، پناه بردن به دیگری نیست. با رای دادن به نئولیبرال ها هیچگاه این سیکل بسته شکسته نخواهد شد. اما ترویج گسترده آگاهی طبقاتی و خود باوری در میان مردم و کارگران و ایجاد شرایط ذهنی می تواند در میان مدت به شکل گیری حط سومی اجتماعی منجر گردد که طرفدار دموکراسی ، آزادی و عدالت اجتماعی است. با تقویت وزن اجتماعی این جنبش ، حاکمیت سرانجام ناگزیر از به رسمیت شناختن آن خواهد گردید و... این البته رویا نیست . تلاش اساسی نظام در مهندسی انتخابات بخشی برای جلب آرا همین نیروی سوم سر خورده از جناح های حکومتی و جلوگیری از حرکت دگرگون ساز آن در سلول های اجتماعی است .

10-نوشته اید :" آنها هرگونه موضع گیری به نفع شرکت در انتخابات را مورد ریشخند و تمسخر قرار می دهند ." اولا چنین بر خوردی در مقاله نوید نو وجود ندارد ، اما باید از شما پرسید آیا می توان این ادعا را به همه کسانی که در انتخابات شرکت نمی کنند، تعمیم داد؟ و مگر در بین کسانی که شرکت می کنند کم هستند کسانی که با تحریم کنندگان به زبان بد و بیراه و فحش و توهین و... سخن می گویند؟ و با توجه به تعداد نسبتا بیشتر شرکت کنندگان ، نسبت اینگونه برخوردها از سوی آنان نیز به مراتب بیشتر از طرف مقابل است. تا جایی که عملا به شانتاژی در جهت اخذ رای برای روحانی تبدیل شده است . این امر البته از دید ما در هر دو سو قابل انتقاد است.

11-استدلال شما برای شرکت در انتخابات به دلیل ضرورت همراهی با مردم می تواند محل بحث باشد چرا که 98 درصد مردم به جمهوری اسلامی رای دادند ولی این دلیل بر این نمی شود که یک جریان چپ هم باید چنین کند. یا مثلا هیتلردر آلمان نیز با رای مردم به قدرت رسید و.... مردمی بودن کمونیست ها به معنی دنباله روی آنها از رفتار سیاسی مردم در هر شرایطی نیست، کمونیست ها به مدد اندیشه علمی خود باید نقش پیشگام طبقه کارگر را داشته باشند. و به همین دلیل است که آنها نمی توانند در شرایط موجود کارگران را تشویق به رای دادن به دولتی کنند که آشکارا برنامه ها و اقدامات نئولیبرالی ضد کارگری را در چارچوب تعدیل اقتصادی دیکته شده از سوی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی دنبال می کند.

12-شما می توانستید بندهای مقاله نوید نو را که دارای انسجام منطقی و ساختاری است ، مورد نقد قرار دهید که از آنجا که موفق به این کار نشدید، ترجیح دادید با برخی پراکنده گویی و لفاظی های شعاری مانند "پرگو و پر مدعا " به اظهار نظر در مورد آن بپردازید.

13- چرا صراحتا نمی گویید که برای مبارزه با دیکتاتوری ولایت فقیه باید با نولیبرال ها (و به قول شما لیبرال-دموکراسی) – که جز جدایی ناپذیر ی از ساختار همین دیکتاتوری ولایی هستند- متحد شد؟ نولیبرال هایی که همواره در شرایط تهدید همین ساختار، تردیدی در دفاع از آن و مقابله با نیروهای دموکراتیک چون جنبش دانشجویی از خود نشان نداده اند . همان هایی که رای دهندگان به آنها ژست پیروزی پس از انتخابات مجلس گرفتند اما گند فیش های حقوقی همین نیروهای" لیبرال- دموکرات" در کنار املاک نجومی آن جناح ، فساد ساختاری در کشور را علنی کرد و همان "لیبرال-دموکرات" هایی که در مجلس حاضر نشدند به استیضاح قالیباف رای دهند. و....

تحریریه نویدنو


[1] - akhbar-rooz.com

[2] - دست آویز قرار دادن حزب توده ایران برای نویسنده فقط عملی برای کسب وجهه است . ایشان به راحتی آب خوردن انتقاد های بی نظیر حزب توده ایران از اصلاح طلبان در طی سال های گذشته و به ویژه دو دوره مجلس و ریاست جمهوری اخیررا فراموش می کند و بد تر از آن عدم شرکت حزب توده ایران در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری 84 ، مجلس 86 ، مجلس 90، ریاست جمهوری 92 و مجلس 94 را مسکوت می گذارد .

[3] - شایان ذکر است که در نوشته ایشان اصلاح طلبی در طی 20 سال گذشته شکل این همانی داشته و درگیر تغییر و تحولی نشده است . یعنی ایشان تلاش می کند نیروی نئو لیبرالی اعتدالی را همان اصلاحات 20سال پیش جا بزند که خود از نظر بررسی متدولوژیک پدیده ها دارای ایراد اساسی است ، و فرض اولیه ایشان را خود به خود مخدوش می سازد . اصلاح طلبی امروز بر خلاف نظر ایشان اصلاح طلبی 20 سال پیش و جنبش "سبز" نیست بلکه رنگ آن به " بنفش" تغییر ماهیت داده است .

[4] - rahman-hatefi.net

[5] - rahman-hatefi.net

[6] - پانویس اول

[7] - rahman-hatefi.net

[8] - rahman-hatefi.net


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست