من به راه توده میروم - شماری از هواداران حزب توده ایران- سازمان فداییان خلق ایران
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲ خرداد ۱٣۹۶ -
۲٣ می ۲۰۱۷
اگرچه کشور ما ایران همواره در طول تاریخ با بلاهای طبیعی و غیر طبیعی رو به رو بوده اما هیچ گاه این گونه به ویژه در سده اخیر درگیر مشکلات ژرف و ریشه ای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نبوده است. طبیعت شکننده ایران با یورش سرمایه داری به بخش کشاورزی باعث تاراج منابع آب زیر زمینی کشور شده و تمام دشتهای کشور با خشکی و افت شدید منابع آبی روبه رو هستند. دریاچهها و تالابها خشکیده و ریزگردها جنوب و غرب کشور را تهدید میکنند. بخش بزرگی از شهرها و کشتزارهای فلات مرکزی و شرق کشور مورد تهدید شدید بیابانزایی هستند. پیشروی بیابانها و خشکی دشتها و تالابها باعث شده که تقریباً تمام کشور در معرض نابودی قرار بگیرد. آلودگیهای زیست محیطی در اثر فعالیتهای بی رویه و سودجویانه صنعتی و نفتی و کشاورزی تجاری و دست اندازی دلالان املاک و مستغلات جنگلها و کوهها و سرشاخههای رودها و تالابهای کشور را به شدت آلوده یا خشکانده است. جنگلها و مراتع و منابع طبیعی به تاراج رفته رو به نابودی کامل هستند. با وجود درآمد میلیاردی نفت در سالهای گذشته فقر؛ بیکاری، بیسوادی، بیماری رو به گسترش است و در اثر اجرای سیاستهای نولیبرال توسط دولت احمدی نژاد با شعار چپ گرایی و ادامه آن در دولت یازدهم میلیونها ایرانی در اثر سلب مالکیت به شیوهها و روشهای گوناگون از تجاری کردن مناطق خوش آب و هوای شهرها و جنگلها گرفته تا ساخت خانههای مهرو فروش کارخانهها و شرکتهای دولتی به بخش خصوصی موهوم و آزادسازی اقتصادی و مالی سازی اقتصاد به حاشیه شهرها و حاشیه اقتصاد پرتاب شدهاند. صنعت نفت با وجود قرارداهای نوع جدید IPC در دولت جدید عملاً خصوصی شده و بدنه شرکت ملی نفت ایران که حاصل دههها انباشت تجربه مدیران و کارشناسان ملی بوده در معرض نابودی است. فشارهای سیاسی و بی حقیِ همگانی شده هیچ جریانی را خارج از جریان اصلی بی نصیب نگذاشته است. نمایش خیمه شب بازی انتخابات نیز با اجرای پیسهای تکراری، دیگر چنگی به دل ساده لوح ترین تماشاچیان هم نمیزند. بالا رفتن هزینه کوچکترین فعالیت سیاسی و ترس از سایه شوم دهشت افزای جنگ و وحشت از کاندیداهای واپسگراتر است که دستاویزی برای شرکت مردم در این نمایش بی مزه شده است.
بن بست تحریم فعال
همان گونه که پیش بینی میشد با به راه افتادن قطار انتخابات ریاست جمهوری در ایران تنور نقدهای اقتصادی نیز داغ تر از همیشه شد. واقعیت این است رانده شدن جناح چپ اعم از چپ مارکسیست و غیر مارکسیستی از عرصههای عمومی به هر دلیل اعم از سرکوب، قتل، زندان و یورش گسترده فرهنگی و تئوریک به بنیانهای اندیشه چپ تحت عنوانهای جعلی آزادی اقتصاد و دست شفابخش نامریی بازار و غیره، چپگرایان مارکسیست را چنان دچار بی عملی کرده است که عموماً گرفتار قهر و پشت کردن به همه جریانهای داخل کشور شدهاند. نغمه تحریم انتخابات که از دو سه ماه پیش از سوی غالب این گروهها ساز شده بود با موضع گیریهای رسمی حزبها و گروههای چپ کمونیست و برخی گروههای چپ غیر کمونیست مبنی بر تحریم با افزودن پسوند فعال (برای خالی نبودن عریضه) آنها را وارد فاز بی عملی کامل و قهر با مردم کرد. بخشی از این بی عملی حاصل حضور فعال طرفداران اصلاحات و اعتدال گراها در فضای رسانههای رسمی و مجازی و محفلی است. به گونه ای که این گروههای اصلاح طلب عملاً فضای رسانه ای مجازی را با سیاستهای نولیبرالی خود عملاً تسخیر کرده و رسانههای نوشتاری و سنتی نیز زیر سایه پررنگ آنان هر گونه قدرت تحرک و عرض اندام را از سایر نیروها به ویژه دگراندیشان گرفته است. با توجه به بی آبرو بودن و پیشینه اعمال ضد مردمی و فاسد اصول گرایان که منتقد عملکرد دولت اعتدال گرای مستقر است فضای چندانی برای نیروهای چپ منتقد و مخالف دولت برای طرح انتقادهای خود از دولت روحانی و سیاستهای اقتصادی نولیبرالی آن که در اصل مورد حمایت اصول گرایان نیز هست باقی نمیگذارد زیرا از نظر اکثریت مردم و فعالان مدنی عدالت خواهی در شعارهای اصول گرایانی چون احمدی نژاد و رئیسی و قالیباف خلاصه میشود. این موضوع یکی از پیامدهای عقب نشینی مستمر نیروهای چپ از عرصههای عمومی به عرصههای خصوصی و محفلی است که چپ گرایان را در عرصه رسانه ای در محاق قرار داده است. از سوی دیگر شماری از روشنفکران بی عملی، تذبذب و بی ارادگی خود را در پشت شعارهای تند و آتشین تحریم و انتقاد از حکومت در محفلهای خصوصی و بی خطر پنهان کردهاند و به افراد و جریانهای راستین طبقه کارگر که تا کنون هزینههای زیادی برای مشی خود که همانا دفاع از منافع طبقاتی کارگران و توده زحمتکشان است با رگبار تهمتها و اتهامهای بی اساس اجازه تنفس و بیان آزادانه تصمیم گیریهای خود را نمیدهند.
دهل زنی که از این کوچه مست میگذرد
مجال نغمه به چنگ و چگور ما ندهد
تمام عمر در این آرزو به سر برده ست.
تمام عمر در این آرزو که روزی او
به طبل خویش بکوبد چنان که چنگ و چگور
رها کنند ره خویش و تن زنند خموش
کنون مقام همایون به دست آورده ست
این گروه از روشنفکران در هر برهه و زمانی در سایه بی خطر و امن خود نشسته و نه تنها به دیکته ننوشته خود افتخار میکنند که با ذره بین در دوسیه کنشگرانی که با گرو گذاشتن آبروی خود و کسان خود و هزینه از جان ومال خود به میدان رفتهاند را میکاوند تا مگر نقطه سیاهی در آن بیابند و بر کوس رسوایی او بکوبند. این در واقع سنگ دیگر آسیابی است که نیروهای راستین خلق را در زیر فشار خود له میکند.
ما به عنوان گروه کوچکی از جریان بزرگ و شاخه ای از درخت تناور جریان چپ ایران در تحلیل صحنه سیاسی امروز ایران به این باور رسیدیم که صحنه انتخابات صحنه رقابت بین بخشی از حاکمیت که خواستار زدودن تتمه جمهوریت نظام اسلامی به توصیه افرادی چون مصباح یزدی، شیخ یزدی و جنتی برای برپا داشتن نوعی خلافت طالبانی به خلیفه گری خامنه ای و پیشکاری رئیسی قاتل است که با تکیه بر نیروی هار نظامی سپاه برای مداخله خارجی و بسیج برای سرکوب داخلی مجری افراطیترین و تندترین سیاستهای نولیبرالی، با صنعت زدایی، بیکاری سازی، فقیرسازی، گسترش مالی سازی و آزادسازی اقتصادی برپایه فروش نفت؛ مواد اولیه و منابع طبیعی کشور و واردات گسترده تحت اختیار نیروهای امنیتی و نظامی و توزیع رانت در لایههای نازک بالایی جامعه و صدقه به توده مردم فقیرشده است؛ با بخش دیگری از حاکمیت که خواهان نوعی نولیبرالیسم در ارتباط با دولتهای امپریالیستی و حل شدن در اقتصاد جهانی و ایفای نقش در قالب یک دولت مورد اعتماد برای تأمین نیازهای انرژی و برخی مواد اولیه و بازاری برای سرمایه گذاری مالی و پولی در بخشهایی چون ارتباطات، بانکداری و خودروسازی و البته صنعت نفت و گاز (انرژی) است. رقابتی که در بهترین حالت و در صورت پیروزی جناح روحانی ایران را به تأمین کننده انرژی و نیروی کار ارزان برای دولتهای امپریالیستی تبدیل کرده و استثمار توده رنجبر را تشدید میکند.
از سوی دیگر با توجه به شرایط جهانی و منطقه ای و کشوری و تحمیل دو کاندیدای نامطلوب از سوی دستگاه نظامی قضایی امنیتی حاکم هیچ شرایط مناسبی را برای شرکت در مضحکه انتخابات ریاست جمهوری تشخیص ندادیم. اما با توجه به ۱- بالا رفتن هزینه فعالیت سیاسی و مدنی در ایران ۲- ایزوله شدن نیروهای چپ راستین در اثر تبلیغات کرکننده مجریان سیاستهای نولیبرالیستی از سوی بلندگوهای وابسته به جناحهای راست اصلاح طلب چون کارگزاران و اعتدال گرا و ٣- عملیاتی کردن دقیق سیاستهای نولیبرالیسم اقتصادی با آدرس غلط توسط اصول گرایان به نام چپ که عملاً و قصدا اصول گرایان را به عنوان نیروهای چپ اصیل و عدالت خواه در جامعه معرفی میکند و ۴- رسوا کردن ویت کنگ های کافه نشین (اصطلاح از رفیق شهید خسرو گلسرخی است) که بی عملی خویش را در پس شعارهای آتشین تحریم انتخابات پنهان کردهاند سیاست تحریم را از اساس کنار نهاده و با توجه به گشایش فضای باز در دو سه هفته منتهی به برگزاری انتخابات و حساس شدن تودههای مردم اعم از کارگران، زنان، جوانان، دانشجویان، کنشگران زیست محیطی و اقلیتهای قومی و مذهبی به مسائل سیاسی و مدنی، سیاست مشارکت فعال برای گفتگوی رو در رو با تودههای مردم را در خیابانها، کافهها، پارکها، دانشگاهها، کارگاهها و کارخانهها و محیطهای کار با دستور کار مشخص ۱- رسوایی باند مخوف رئیسی و قالیباف و سیاستهای ضد تولیدی، ضد مردمی و جنگ طلبانه آنان و رسوا کردن شعارهای به ظاهر عدالت خواهانه آنان ۲- افشای سیاستهای نولیبرالی که از دولت سازندگی به ویژه در زمینه خودگردانی شهرداریها سر داده شده بود و این که قالیباف ادامه منطقی اجرای همان سیاستها در شهرها بوده است ٣- افشای سیاستهای نولیبرالی دولت روحانی در زمینه اقتصادی و اجماع حاکمیت بر سر این گونه سیاستهای اقتصادی وارد شدیم. اگر چه از پیش فقط بحث حضور در میان مردم را در نظر داشتیم و با این دیدگاه وارد کارزار شدیم در همان روزهای نخست دریافتیم که دست به کاری سهل و ممتنع یازیدهایم.
۱- سالها دور بودن (به شکل سازمان یافته) از مردم که مهمترین دلیل آن سرکوب سیستماتیک حاکمیت علیه هرگونه جریان سازی چپ به صورت مستقیم و فیزیکی و یا به شکل فعالیتهای تئوریک بوده، ارتباطهای ما را با تودههای مردم بسیار ضعیف و دشوار کرده و بازسازی این رابطه به یک کنش گسترده سازمان یافته با تلاش و کوشش جانفرسای دراز مدت پر هزینه نیاز دارد.
۲- سالها سمپاشی دشمنان ایدئولوژیک و تئوریک و بی عملی برخی نیروهای چپ و فرو رفتن آنان در پیله ای که دور خود کشیدهاند تقریباً هر سوراخ و روزنی را برای ایجاد ارتباط نظری با تودههای مردم بسته یا کور کرده است.
٣- وحشت از جنگ و نفرت پراکنی جنگ سالاران سپاه و بسیج و کاسبان تحریم هیچ توش و توانی برای تجدید تجربه دهشتبار ٨ سال دولتی شبیه دولت احمدی نژاد در تودههای مردم باقی نگذاشته است.
۴- دوگانه اصلاح طلبی، اصول گرایی چنان در ذهن و روان تودههای مردم ریشه دوانده که پذیرفتن یک نیروی سیاسی و ایدئولوژیک سوم از سوی تودههای مردم قابل تصور نیست یا به این راحتی قابل تصور نیست.
۵- جناح هار منصوب به اصول گرا چهره کریه خود را در پشت نقاب عدالت خواهی و دفاع از محرومین پنهان کرده و عملاً پیروان واقعی این سیاستها را از عرصه بیرون راندهاند.
اما تجربه واقعی مردم از پیامدهای دهشتبار سیاستهای نولیبرالی دولت احمدی نژاد و ادامه آن در دولت روحانی و شهرداری تهران بهترین زمینه عینی را برای ایجاد ارتباط با تودههای مردم در اختیار ما قرار داد تا با بحث در باره سیاستهای نولیبرال معرفی این سیاستها که از دولت سازندگی آغاز و تا کنون بی وقفه ادامه یافته است؛ و بهره بردن از پیامدهای زیانبار اجرای سیاستهای نولیبرال در همه جای جهان به افشای این سیاستها و بوقهای تبلیغاتی به اصطلاح جریانهای مترقی اصلاح طلبی چون کارگزاران و حاکمیت اصول گرا دست بزنیم. همچنین فراهم بودن زمینه برای افشاگری درباره قتل عام زندانیهای سیاسی در سال ۱٣۶۷ توسط حکومت به پیشکاری رئیسی و پورمحمدی وزیر دادگستری روحانی مردم را نسبت به خواست برکناری پورمحمدی از کابینه روحانی در صورت گزینش دوباره وی در انتخابات حساس کنیم.
در واقع ما از مردم نخواستیم و آن هارا قانع نکردیم که در رأی گیری شرکت کنند یا نکنند یا به چه کسی رأی بدهند، بلکه ضمن اقناع مخاطبان به رأی ندادن به رئیسی به علت مجموعه سیاستهای خانمان سوز آن، مردم را نسبت به رأی دادن به روحانی و پیامدهای عملکرد او آگاه کردیم.
در زمینه انتخابات شوراها اگر چه عملکرد این شوراها با شکل کنونی در نهایت راه به جایی نخواهد برد اما محدودیت کمتری وجود داشت. در انتخابات شوراها با افشای سیاستهای نولیبرالی دولت سازندگی که شهرداری را به عنوان یک نهاد خودگردان در نظر گرفته و آن را به ورطه سیاستهای نولیبرالی شهر فروشی درافکنده بود با توجه به این که نگرانی چندانی در مردم در صورت راه نیافتن اصلاح طلبان تقلبی از جنس محسن هاشمی به شورا وجود نداشت ما ضمن آگاهی بخشی به کنشگران طرفدار اصلاح طلب چند کاندیدای مستقل و عدلت خواه از جمله آقایان راغفرو یاشار سلطانی را معرفی میکردیم که مشخص بود بختی برای کسب آرای اکثریت نداشتند.
این تمرین به ما یاد داد که مردمی که در جهنم مرگ و زندگی دست و پا میزنند، تنها مفری که در آن میتوانند کنشگری داشته باشند یعنی انتخابات را با حربه تحریم نمیتوان از آنها سلب کرد. تنها راه نیروهای چپ روشنگری با حضور در میان مردم، با مردم و همراه با مردم است. ٣٨ سال سرکوب سیستماتیک چپ در پی ۲۵ سال سرکوب و اختناق محمدرضاشاهی یعنی بیش از دو نسل؛ تنها خیالی از جانفشانی های چپ در اذهان مردم آن باقی گذاشته است. این کنشگری بار دیگر همان مشی پرافتخار تودهای و مردمی حزب توده ایران و سازمان فداییان را به ما یادآور کرد که جدلهای بیپایان و بینتیجه محفلی راه بهجایی نخواهد برد. به قول شاعر بزرگ ما سیاوش کسرایی:
هرکسی به راه خویش میرود
من به راه توده میروم
شماری از هواداران حزب توده ایران- سازمان فداییان خلق ایران
|