سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کیهان‌های پنهان - نامه ی یک روزنامه نگار بیکار شهرستانی


اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۴ تير ۱٣۹۶ -  ۱۵ ژوئيه ۲۰۱۷


اخبار روز - گزارش دریافتی: قصه از آنجا آغاز شد که راستش قصه چند سرآغاز دارد. سرآغازهایی که سپس به هم پیوند خوردند.
۱) سر رشته‌ای از قصه؛ تعجب همیشگی‌ام بود از ارتباط یک سویه‌ی نشریات روشنفکری مورد علاقه‌ام. اینکه هیچ راهی برای نقد و نظری درباره‌ی مطالب منتشر شده‌شان نبود و نیست. یا اگر هست ظاهری‌ست. نگاهی به نشریات تیم قوچانی بکنید، نشانی ایمیل وجود ندارد. آن هم در نشریاتی که بارها نوشته‌هایی داشته و دارند که دست کم منِ خوش خیال گمان می‌کردم اشتباه فکریِ نویسندگان قلم‌پاک‌ هست و به دنبال راهی برای نقد اندیشه‌های تزریق شده به جامعه بودم اما راهی وجود نداشت. نه در گروه نشریات هم‌میهن و نه در مجلات مثلن روشنفکری و شبه‌روشنفکری دیگر.
نشریاتی که اشتباه کم ندارند اما به نظر می‌رسد در یک غرور کاذب، لزومی نمی‌بینند دیالوگی به وجود بیاید.
نمونه‌هایش زیاد بود و هست. مثلن وقتی که هاشمی رفسنجانی می‌شد نمادی از یک سیاست اقتصادی خوب که هم کاپیتالیستی بود و هم اسلامی! یا وقتی که فریدون آدمیت می‌شد تاریخ‌نویس غالی‌ئی که به گفته‌ی آقایان، به اشتباه فکر می‌کرده مشروطیت و مشروعیت یا به تعبیر امروزی جمهوریت و اسلامیت با هم سازگاری ندارند! (انگار آقایان بعد از این تجربه‌ی ۴۰ ساله کشف کرده‌اند که سازگاری دارد.)
۲) رشته‌ی دیگری از قصه وقتی بود که فیلم‌های با آب و تاب معرفی شده و تمجید شده‌ی این نشریات را خریدم و شگفت زده شدم. فیلم‌هایی مثل «امکان مینا»، «سیانور» و «ماجرای نیمروز» که اگر تحریف تاریخ نباشند، روایتی یک طرفه به قاضی رفته از تاریخ پیش و پس از انقلاب ۵۷ هستند. روایت‌هایی که یک طرف را فرشته و طرف دیگر را شیطان مجسم جلوه می‌داد. فیلم‌هایی که رد و پای آدم‌های امنیتی در فهرست نام همه‌شان موجود بود.
۳) تا اینجای کار هم هنوز مشکوک نشده بودم و چند و چون ماجرا دستم نیامده بود اما همیشه از اینکه ما در یک نشریه‌ی شهرستانی با کلی آگهی برای یک سال‌نامه‌ی شب عید باز از پس هزینه‌های چاپ یک مجله‌ی صد صفحه‌ای و پرداخت پول نویسندگانش به سختی برمی‌آمدیم و آن وقت این مجلات در ۲۰۰ صفحه و در تیراژی برای توزیع در کل کشور با کمترین آگهی، هرماه منتشر و توزیع می‌شوند. از کجا می‌آورند؟
بله تکلیف روزنامه‌هایی که ارگان قدرت‌اند مثل ایران، کیهان، وطن امروز و... معلوم است. منابع مالی خبرگزاری‌هایی مثل فارس هم که معلوم است از کجا تامین می‌شود. امثال اعتماد و شرق و... هم که مشخص است ارگان تشکیلاتی حاشیه‌نشینان قدرت هستند. اما حاکمیت چرا بخواهد هزینه‌های مجلات روشنفکری را بدهد مگر اینکه بخواهد عرصه‌ی فرهنگ را که در دهه‌های پیش از دست داده و با زور بگیر و ببند و قتل‌های زنجیره‌ای هم از پس کنترلش برنیامده بود، دوباره به دست بگیرد. تا ذهن جوانان فرهنگی را پشت نقاب ‌نوشته‌های به ظاهر روشنفکری به خود متمایل کند.
۴) تا اینجای کار هنوز برایم این یک فرضیه بود و شاید حتا توهم توطئه. اما آب پاکی وقتی روی سرم ریخت که با توقیف نشریه‌ای که در آن مشغول بودم، به عشق نوشتن سفری به تهران کردم برای درخواست همکاری با یکی از مجلات یاد شده. سال‌های پیش هم از روی علاقه برای این طور درخواست‌ها به تهران رفته بودم و هربار در دفتر مشترک «صدا»، «تجربه»، «مهرنامه»، «سیاست‌نامه» و به تازگی «سازندگی» با پیرمردی که به بادیگاردی بازنشسته بیشتر شبیه بود تا منشی، برخوردم که می‌گفت کسی در دفتر نیست. در سفر آخرم ولی به این گمان اشتباه بودم که این بار فرق دارد. این بار قرار بود احمد زیدآبادیِ عزیز معرفم شود. اما ماهنامه‌ی اندیشه پویا با معرف شدن احمد زیدآبادی هم حتا حاضر به دادن یک ملاقات ساده نشد!
۵) این روزها بر این گمان شده‌ام که توقیف نشریه‌ی شهرستانی‌مان -که با آن روزگار می‌گذراندیم- در پی یک پاپوش شاید از سر این بود که ما صدایی بودیم نگنجیده در قالب نظام. صدایی که چه بسا از استان بیرون نمی‌رفت اما می‌بایست قطع شود چون جمهوری اسلامی همواره گرایش‌های سیاسی و فرهنگی «غیرخودی» را سانسور و حذف کرده است. بعد از فارغ شدن از حذف دگراندیشان در پایتخت اینک نوبت شهرستان‌ها بود. دیگر در همه‌‎ی کشور تکلیف روشن شده. تکلیف هر کس که در تعریف اصول‌گرایی و یا اصلاح‌طلب مذهبی نمی‌گنجد. روشن شده تکلیف همه‌ی روشنفکران غیرخودی.
و حالا به قول فرج سرکوهی: رسانه‌ها شده‌اند جولانگاه کسانی که از تک گوئی در میدان‌های بی‌رقیب نان می‌خورند. کسانی که موقعیت خود را در رسانه‌ها نه مدیون سواد و شایستگی‌های حرفه‌ای، که مدیون سرکوب و حذف دیگران هستند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست