سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پیوند اسلام با اعدام - بخش پایانی - بهنام چنگائی


اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٨ شهريور ۱٣۹۶ -  ٣۰ اوت ۲۰۱۷


بخش پایانی: حالا برگردیم بدلایل اعدام ها از دیدگاه حقوق کیفری اسلام! جزای مرگ "اعدام" به سه گونه قابل دسته بندی و بررسی است: اعدام قصاص، اعدام حد و اعدام تعزیر
اعدام قصاصی: اینگونه اعدام در موارد "قتل عمد" بمورد اجرا گذاشته می شود. کشتاری که پیش از همه با حضور، شرکت و دخالت مستقیم شاکی در " قتل عمد" مجرم برنامه ریزی شده و علنا اجرامی شود. طبعا چنین انتقامگیری فردی ای هرگز نمی تواند دیدگاه اخلاقمدار و آرمانی انسان متمدن را در فرهنگ "بخشش" نمایندگی کرده و راهکار جامعه شناسانه و قانومندسازانه ای برای ریشه یابی و زدودن خشونت را چاره یابی کند. چراکه در اساس خود "قصاص" ریشه ی قتل عمد، آگاهانه و دوباره ای ست از طریق چنین قانون جبری و قهر دولتی مورد استفاده ی انتقامگیری شکاکی قرار و بکارگرفته می شود. و گریز ناپذیر ریشه ی قتل به پشت صحنه ی زندگی کشانده می شود. و استعداد باالقوه کشتن همچنان باقی می ماند و در نتیجه راه حل انتقام یا "قصاص" بازتاب بازسازی دور و یا نزدیک انتقام دیگری را که در راه است و نچندان دور انگیزه ی خود را بازسازی خواهدکرد، مهیا می کند. پس قصاص بازتولید کشتن بوده و مردود است.
اعدام حدی: در این مورد ویژه نگرش فقه ها از "حد" کاملا یکدست است و آن اینکه جزای مرگ بیرون از چگونگی خواست و اراده ی انسانی ست و در هرحال حد می باید اجراشود. حد دسته بندی هائی دارد:
الف ـ جرایم جنسی همچون زنا (زنای محصنه یا زنای با محارم یا تجاوز به عنف یا زنای غیر مسلمان با زن مسلمان) و لواط است. پیش از همه زنا! زنا در مفهوم یعنی، همخوابه شدن نامشروع مذهبی مرد و زن، در حالیکه صیغه، زنای مشروط و مشروعه را خود اسلام برای متمولین ترویج و همبستری موقت را مهیا می کند و اصولا در اسلام داشتن همبستر صیغه ای هیچ مرزی را نمی شناسد مرگ وسع مالی زنباره را! اما زنای محصنه، بعنی جفت شدن مرد با زن شوهردار. در اینگونه موارد با همه زشتی، ناخوانی و ناسازگاری این خیانت به شئون و کانون مهر خانواده و زن و مرد، باید اقرارکرد بروز چنین تناقض هائی ریشه ی ساختاری و فرهنگی و طبقاتی دارد که هرگز نمی باید جزای آن مرگ باشد؛ بل تنها جدائی زن و مرد، و جستن راه دیگری از زناشوئی متمدانه ترین چاره ی آن می باشد. لیکن زنای "غیر مسلمان با زن مسلمان" براستی ریشه ای شدیدا و عمیقا راسیستی و برتریجویانه دارد که با حال و هوای جامعه بشری امروزین دیگر خوانائی ندارد و شایسته است که چنین فرهنگ فاشیست مذهبی طرد و از فضای شعور نوعدوستانه انسان کنارنهاده شود. اما در مورد لواط و همجنسگرائی، و با احترام به حق آزادی عقیده و وجدان لازم می دانم بگویم این دیگر بسیار ناگوار است که اسلام بسان دیگر ادیان ابراهیمی و...هنوز نخواسته و نمی تواند جهارچوب خواست فکری، عقیدتی و بویژه استقلال جنسی فرد را اختیاری برتابد و این حوزه را بدست سلیقه های موجود جنسی بسپارد. جزای مرگ برای همجنسگرائی، براستی یک ترور هولناک مذهبی ست. در بیشتر جوامع امروزی گرایش های جنسی و جنسیتی امری پذیرفته و شناخته شده و کاملا پشتوانه حقوق بشری دارند؛ حتی در بسیاری از کشورهای غربی ازدواج همجنسگرایان زن و مرد رسمیت یافته است.
ب ـ جرایم علیه دین و امنیت اجتماعی که شامل جزای مرگ می شوند محاربه و ارتداد است. محاربه در فارسی یعنی: باهم جنگ کردن، جنگیدن، و ارتداد یعنی: رد شدن، برگشتن، از دین ‌برگشتن و یا مرتد شدن است. این دو واژه عمدتا مکمل همدیگراند. زیرا، از دین برگشتن و یا تغییر باوردادن حتی اگر این دین یکی از ادیان الهی ابراهیمی هم باشد پذیرفته نیست و اگر شخصی در روند بررسی و شناخت، سپس انتخاب آگاهانه ی دیگری از عقیده کند، مفهوم انتخاب او در اسلام ارتداد است که فی نفسه در عمل بمعنی جنگ با خداست و بنابرین مرتد مستوجب مرگ می شود. همچنین فرد مرتد، کافر و بی دین، در یک ساختار سیاسی مذهبی حاکم عملا، با رد، تغییر و یا انکار جهان بینی ایده الیستی اسلامی ملحد و فاسق شناخته شده و خونش برای ریخته شدن توسط مومنان حلال است.
تناقض جدی این دیدگاه با حق انتخاب آزاد عقیده و بیان بیشتر ناشی از سکتاریسم یا فرقه ورزی برتریجویانه ی آن است. برای نمونه اگر فردی در یک خانواده ی مسلمان شیعی زاده شده باشد، در ذات و هویت فردی او مسلمان شیعه است. حال اگر این فرد به هر دلیلی تصمیم دیگری ورای سنت خانوادگی ـ مذهبی خویش بگیرد، او از دین برگشته، محارب شده و بالقوه می تواند امنیت اجتماعی بخوان" حکومتی" را بخطر بیندازد، پس باید کشته شود. آیا این قانون قضا معقول و مقبول عصر فرهنگ گلوبال، همبستگی فراملی و گفتمان فراعقیدتی ست؟ مگر می توان انسان را بخاطر باورش، حالا هرچه می خواهد باشد کشت!؟ با همین دیدگاه مطلق و فراانسانی بود که خمینی فرصت نسل کشی های دهه ی ۶۰ و ۶۷ را یافت و جانشینانش علیه مخالفان خود همچنان ادامه می دهند.
ج ـ جرایم تکرار جرم، همچون اجرای سه حد زنا، و تکرار برای بار چهارم که خاطی یا مجرم اعدام می‏شود؛ این سه حد شامل نوشیدن الکل هم می شود، البته اگر فردی برای بار چهارم غافلگیرشود. اما در مورد تهدید حد" زنا " شایسته است دوباره بگویم که هیچ پدیده ای در کیان مهر و زندگی مشترکِ چه کوتاه یا بلند، میان زن و مرد ارزنده تر از وفاداری نیست و پیراستنِ دوسویه و سالم آن می تواند یگانه انگیزه نگهداری پایه های خانواده باشد و بقای آنرا استوارکند. بنابرین روند ازدواج های عجولانه سنتی، اجباری، صیغه ای و شرعی بیشتر از آنکه یاری رسانند، آسیب پذیرند و عمدتا برای سنتی زودگذرند که تمایلی به حفظ حرمتِ عشق نداشته و پایبند به رسالت فرهنگ خانواده نیست، و برای شناختن و ساختن اندک اندک تجربی آن تمایلی ندارند. آن هم دو دسته است: در بخش پائینی طبقات بی تجربه، ضرورتا برای برطرف سازی نیاز جنسی ست؛ ولی در بخش متمول، تنها برای تنوع و تلون جنسی! ٣٨ سال سنت مذهبی و نتایج منفی این شیوه ها، نمودارهای اختلاف های خانوادگی چشمگیر را نشان می دهند. رشد دامنه ی جدائی و طلاق حکایت می کند، و آسیب رسانی به فرزندان چنین انتخاب های مصلحتی، بی فرجام بارها گوشزد کرده است. اما در همین گروه و البته در بخش ۱% های مرفه و آقازاده ها و از ما بهتران و بیش از همه، برای دوری جستن از جزای زنا، استفاده از ظرف مذهبی صیغه کولاک می کند. ثروتمندان جوان و پیری که برای تلذذ و تمتع و زنبارگی موقت خویش؛ که بی هرگونه تعهدی در کمین دختران فقیر و بی دادرس دام می گذارند. اینان قربانیان خود را از بخش زیرین و نیازمند جوامع تنگدست با پول ربوده و با دلگی سیری ناپذیر فساد اجتماعی را با نام نکاح موقت و بی حد و مرز تأمین کرده، و رسما منشأ فحشا مذهبی را گسترش می دهند. آیا این اهرم جنسی فرصت عالانه ای مخصوصا برای زنان تنگدست نیز دارد؟ هرگر! مگر نه این است که اگر زن شوهر داری چنانچه هنگام همبستری با مرد مورد علاقه اش غافلگیر شود سنگسار می شود. آیا این فرهنگ مردسالار فاشیستی عادلانه است؟ آیا انتخاب آزاد مونس مشترک در قاموس آزاد یا" زندگی باهم" پاسخ درست تر و کم ضررتر نیست، تا داد و ستد جنسی بسته به نیاز جوانان و جامعه زنگین و طبقاتی خود تعدیلگر و تضمین کننده ی نیازهای جنسی فردی شود. و همزمان گرایش های جنسی راه مطلوب و ممکن خود را بی خطر مرگ بیابند. و بدتر از همه فحشاء ناشی از تهدید زنا، دخترکان و زنان فقیر در کشورمان را با نام صیغه، آموخته ی تن فروشی نکرده و خودفروشی را به زیر ۱٣ سال نرساند.مسبب این فاجعه ی اخلاقی چیست و کیست؟ امروز شنیدم قاتل آتنا اصلانی به اعدام در ملاء عام محکوم شد. آیا با اعدام قاتل در کشور استبدادزده ی مذهبی که فقر و بیکاری و فسادها در آن بیدادمی کند، آبرو و حرمت نوع انسان بربادرفته توسط قاتل بازسازی، تأمین و تضمین می شود؟ خیر!
اما اعدام تعزیری: جزای مرگی ست که چگونگی آنرا حاکم روشن می کند. تعزیر بمعنی نکوهیدن و ملامت کردن است. حالا چرا از نکوهش و ملامت به اشد مجازات فرامی روید و چرا در اختیار حاکم است؟! شاید بیشتر بدین خاطر است که حاکمیت مطلق بتواند به آسانی مخالف خود را به زنجیر کشیده و در صورت لزوم بکشد. و برای اینکار ابتداء، تهدید به حد می کند، تا دروازه ی توبه و غلط کردم و تبعیت زورکی را بازگذاردف و نفس این حد در همین حکمت تمکین از حاکم است. پروسه ی شکنجه، ندامت و پشیمانی از عملکرد و سپس بیعت با زندانبانان و مصاحبه های زورکی زندانیان دهه ی ۶۰ و ۶۷ و هنوز زندانیان را بیادبیاوریم و هنوزمی بینیم. چکیده ی این حد به سه علل زیر استناد می شود. "مصلحت فرد و جامعه" و "قیام در مقابل افساد فی‏الارض" و " نهی از منکر." شاید در مورد اعدام تعزیری نماد موسوی و کروبی و رهنورد نمونه برجسته ای باشد که می توان آنرا به گفتمان زنده ی روز آورد. حصر خانگی ایکه از اسفند ۱٣٨۹ تاکنون بمثابه مصلحت فرد و جامعه بکارگرفته شده، تا با خاموش کردن قیام سبز سراسری برابر فسادافکنان رژیم، مبارزه با ولایت مذهبی خفه شود. و نهی از انکار کردن حاکمیت ولائی محکوم به سکوت شود. و اگر به نتیجه مطلوب رهبر و نظام نرسید، آنگاه اعدام تعزیری بفرمان حاکم اجرا خواهدشد. بر اساس داده های حقوق بشری و کیفرهای الهی موجود که بسیار کلی، ولی شفاف بررسی شد، باید به ناگزیر اعلام کرد که جزای اعدام با هر دلیل و بهانه و ادله ای جز ابزار سرکردگی فاشیسم مذهبی علیه سرکوب خودی معترض و ترور دیگران مخالف نیست. نفس جزای اعدام، جز سپردن جان انسان بدست انتقام و قتل عمد "ظالم حاکم" نیست. کوره راه هائی که تنها انتقام ورزی سران مذاهب آن در طول تاریخ سیاه و خونین سیراب کرده و پایانی سازنده و اخلاقی بر آن متصور نیست. زمانیکه خمینی گفت: راه قدس از کربلا می گذرد! بی گمان هدف او قیام مذهبی کور در برابر صدام سنی به اصطلام "افساد فی الارض" بود که تصرف قدس و نابودی اسراییل راسیست و صهیونیست را بهانه ساخت، و با بلندترین جنگ تاریخ معاصر به اعدام تعزیری بیش از یک میلیون مسلمان از دو کشور مفتخر شد. آیا جز این بود؟

بهنام چنگائی ٨ شهریور ۱٣۹۶


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست