سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کدامین گزینه، اصلاح یا انقلاب؟ بخش اول - جواد رضایی میرقائد


اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲٣ اسفند ۱٣۹۶ -  ۱۴ مارس ۲۰۱٨


هدف از این نوشتار انتخاب گزینه ای مناسب با شرایط روز جامعه ایران در مبارزه برای رسیدن به استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی است.
چهاردهه پرمخاطره را زیر استبداد رژیم اسلامی سپری کرده ایم، طی این دوره تلاشهای بسیاری از طرف گروه های سیاسی و اجتماعی به اشکال مختلف برای بهبود زندگی مردم ایران انجام گرفته است اما متاسفانه هر بار با سرکوب و خشونتی مضاعف از طرف حکومت اسلامی مواجه گشته اند.
برای عبور از وضعیت اسفبار کنونی مردم ایران شاید بتوان راههای مختلفی را بیان و متصور نمود اما آنچه بیش از دیگر راهکار تاکنون مطرح و ارائه شده است عبارتند از:
ا. اصلاح حکومت توسط افراد و یا جناحهایی از آن
۲. اصلاح رژیم از طریق مبارزات مسالمت آمیز
٣. اصلاح رژیم از طریق فشار دول قدرتمند و حمایتهای بین المللی
۴. استحاله، فروپاشی و یا گذر از رژیم از طریق گسترش مبارزات مدنی، انتخابات آزاد و رفراندوم
۵. سرنگونی حکومت با دخالت و کمک دولتهای قدرتمند
۶. سرنگونی حکومت از طریق انقلاب و مبارزات توده ای

برای انتخاب آگاهانه هر کدام از گزینه های فوق می بایست پارامترهای مختلفی را قبل از انتخاب مدنظر قرار داد، هر فرد یا گروهی طبعا گزینه ای را انتخاب خواهد نمود که به منافع فردی، طبقاتی و یا حزبیش نزدیک بوده و امکان دستیابی به آن با توجه به هزینه های احتمالی برایش قابل دسترس باشد. مهمترین عوامل تاثیرگذار در این انتخاب علاوه بر تحلیل از شرایط عینی جامعه، داشتن ارزیابی از تناسب نیروهای مداخله گر داخلی و خارجی در عرصه سیاسی و اجتماعی است.
انتخاب هر کدام از گزینه های فوق به عوامل مختلفی بستگی خواهد داشت، در وحله اول باید دانست برای چه هدف و نیازی مجبور به گزینش یکی از موارد فوق خواهیم بود.
همه شش مورد ذکر شده در زیرمجموعه ای از گزینه های اصلاحی و یا انقلابی جای خواهند گرفت. بکارگیری هرکدام از این گزینه ها در مبارزات سیاسی راهکارهای هستند که افراد و یا گروه ها متناسب با هدف کوتاه مدت و یا غایی خود بر می گزیند لذا قبل از گزینش راهکار مورد نظر باید علاوه بر توان نیروها، شرایط جامعه و قدرت حاکم را مورد ارزیابی قرار داد.
بنابراین باید تعریفی از دو گزینه اصلی یعنی اصلاح یا انقلاب ارائه گردد تا دریابیم شرایط امروز اجتماعی و اقتصادی کشور ایران با کدامیک از گزینه های مطرح شده مطابقت خواهد داشت.

گزینه اصلاح
اصلاح یا رفرم همانطور که از نامش‏ پیداست، یعنی تجدید فرم و شکل، دوباره شکل دادن، تجدید آرایش‏، این گزینه چون با روبنا و اشکال پدیده‌ها سروکار دارد قصد تغییر ماهوی و زیربنایی آنها را حداقل در کوتاه مدت نخواهد داشت، لذا ممکن است چنین اقداماتی از طرف مردم و یا بخشهایی از قدرت حاکم برای تغییر و تعویض‏ برخی از جنبه‌های حیات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بدون آنکه بنیاد نظام کهنه را دگرگون سازد و یا قدرت سیاسی را از طبقه ای ارتجاعی به طبقه مترقی واگذار نماید درخواست گردد. اصلاحات راهکاری تدریجی، مسالمت آمیز و کم هزینه بوده و برای اصلاح بخشی از امور مفید و با کاربست مناسب و هوشمندانه از آن در موقع مناسب می توان از بسیاری بحرانها جلوگیری نمود.
اصلاحات ممکن است یک و یا چند بخش از حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و یا اقتصادی را در برگیرد و یا در بعضی از مواد قانونی ساختار موجود تغییراتی را خواستار شود. اصلاحات راهکاری است که زمینه های قانونی و یا ظرفیت انجام آن باید از طرف قدرت حاکم قابل پذیرش باشد و یا حاکم قانع شود که با انجام آن قدرت خود را از دست نخواهد داد و یا توسط آن می تواند بخشی از فشار مخالفین را بکاهد و یا از گسترش نارضایتی جلوگیری نماید، حکومتها در زمانهای معینی ناچارا و یا آگاهانه می توانند با پذیرش رفرم از بروز انقلاب جلوگیری کرده و یا در بین نیروهای انقلابی تفرقه و انحراف ایجاد نموده و یا انقلاب را به تاخیر انداخته و عقب برانند.
میزان پیشروی و موفقیت اصلاحات در یک جامعه علاوه بر نیروهای مدافع اصلاح و قدرت حاکم به عواملی همچون هدف از اصلاح و تغییرات نیز بستگی خواهد داشت. اصلاح می تواند در کلیت یک جامعه صورت نگیرد و تنها بخش محدودی از قوانین، روبناء، جغرافیای یک کشور و یا اختیارات دولتی، سیاسی، اقتصادی، مذهبی و ملی را پوشش دهد.
لنین رهبر انقلاب اکتبر می نویسند: مفهوم رفرم بدون شک با مفهوم انقلاب متناقض است، فراموش کردن این تناقض و عدم توجه به مرز میان این دو مفهوم موجب بروز اشتباهات جدی می گردد ولی این تناقض مطلق و این مرز جامد نیست بلکه زنده و متحرک است لذا در هر مورد مشخص باید آن را معین کرد. رفرم محصول فرعی مبارزه انقلابی است، انقلابیون از رفرم برای بیداری و تشکل توده ها و پیشبرد اهداف انقلابی خود استفاده می کنند، در جریان مبارزه برای تحقق این رفرمها توده های مردم تجربه سیاسی مهمی کسب می کنند. چنانچه تناسب نیروهای تاثیر گذار در روند اصلاحات متناسب با مضمون نباشد، این حرکت می تواند از اهداف خود دور گشته و یا با شکست مواجه گردد.
برای جذب و جلب توده ها در یک حرکت اصلاحی، رهبران باید اهداف، برنامه و راهکارهای مشخص خود را در ارتباط تنگاتنگ با مردم پیگیرانه دنبال نمایند.
چنانچه راهکاری مسالمت جویانه متناسب با اهداف و شرایط اتخاذ شود از پشتوانه عمومی بیشتری برخوردار خواهد شد زیرا مردم به شرکت در جنبشهای اعتراضی با هزینه کم راغب تر خواهند بود. البته عکس این موضوع نیز صادق است و آن اینست: چنانچه تاکتیک و مطالبات اصلاحی متناسب با اهداف نباشد و یا روزنه های اصلاح بطور عینی از طرف حاکمان سد شده باشد، جنبش مردمی نه تنها از اصلاحات سرخورده خواهد شد بلکه در اولین فرصت با استفاده از کمترین روزنه ها با نیرویی به مراتب جسورتر وارد میدان شده و به شکلی رادیکال (انقلابی ) از موانع و حداقلهای اصلاحی خواهند گذشت.
انقلابیون با تزهای اصلاح طلبان و رفورمیستها را که معتقدند با اصلاحات تدریجی و مداوم می شود همه مشکلات جامعه بشری را در جوامع طبقاتی حل کرد و یا اینکه دیگر انقلاب و حزب انقلابی ضرورتی ندارد را مردود می دانند زیرا طبقه حاکم سعی می نماید به رفرمهایی تن دهد که به سلطه و منافع آن صدمه نزند و از تحول بنیادی جلوگیری نماید، بنابراین تا زمانی که جامعه طبقاتی است و حاکمان از انجام اصلاحات ضروی جلوگیری می کنند بحرانها و تضادهای طبقاتی تشدید شده و بخش بیشتری از اقشار جامعه به طرف فقر و فلاکت سوق داده می شوند.

گزینه انقلاب
انقلاب یک تحول کیفی و بنیادی، یک چرخش‏ ساختاری و اساسی در حیات جامعه است. انقلاب عبارت است از سرنگونی یک نظام اجتماعی کهنه و فرسوده و جایگزین کردن آن با نظام و ساختاری اجتماعی نو می باشد. انقلاب در ساختار، بنیان، محتوی و ماهیت پدیده‌ها دست می‌برد و آن را دستخوش‏ دگرگونی و تغییر می‌نماید، انقلاب مهمترین مرحله در تکامل حیات جامعه است، نتیجه ضرور و اجتناب ناپذیر تکامل جوامع منقسم به طبقات آشتی ناپذیر می باشد.
تاریخ بشر مملو از تحولات انقلابی در تمام عرصه های زندگی است، در طول تاریخ هرگاه بشر از مرحله ای گذشته و به مرحله بالاتری از تکامل و پیشرفت نائل گردید از آن به عنوان تحولی انقلابی یاد کرده است.
زندگی کنونی بشر حاصل انقلابات بسیاری در تمام شئون زندگیست، تاریخ جامعه بشری شاهد انقلابات عظیمی در نقاط مختلف دنیا بوده است، انسان اولیه توانست با بهره گیری از این روند انقلابی از کمون اولیه به نظام برده داری، فئودالی و سپس سرمایه داری گذر کند. علم و تکنولوژی کنونی بشر حاصل تلاشهای کمی و کیفی انسانهای بیشماری بوده است که در طول تاریخ به آن غنی بخشیده اند، هرگاه علوم و یا تکنولوژی بشری با تحولات عظیم و چشمگیری همراه بوده است با افتخار تمام از آن به عنوان انقلابی در علم، صنعت، هنر و یا تکنولوژی یاد شده است. انقلاب صنعتی در اروپا، انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب در قاره امریکا، انقلاب مشروطه، انقلاب اکتبر، انقلاب بهمن ۵۷ و انقلاب رایانه ای و ده ها انقلاب دیگر در گوشه و کنار زندگی بشر سبب شده است تا جامعه امروزی در قیاس با دوران اولیه پیشرفته تر گردد.
باید دانست انقلاب به خودی خود صورت نخواهد گرفت و به شکلی اراده گرایانه بر اساس خواست و میل گروهی نیز تحقق نخواهد پذیرفت بلکه امکان وقوع یک انقلاب اجتماعی زمانی مهیا خواهد بود که وضع انقلابی در جامعه پدیدار شود، از اینروی تضاد میان رشد نیروهای مولده و مناسبات تولیدی شرایط مادی انقلاب را فراهم می آورد و در آن مرحله معین انقلاب اجتماعی ضرورت خواهد یافت. برای وقوع یک انقلاب اجتماعی علاوه بر شرایط مادی، تغییرات معین دیگری که شرایط عینی و ذهنی نامیده می شود بهمراه نیروی پیشاهنگ ضرورت دارد و بقول لنین مجموعه این تغییرات عینی را وضع انقلابی گویند.

لنین سه مشخصه عمده وضع انقلابی را چنین ذکر می کند:۱ - بحران ملی عمومی که هم استثمار شوندگان و هم استثمارگران را در بر می گیرد. ۲- تشدید فوق العاده فقر و نیاز توده های زحمتکش. ٣- تشدید قابل ملاحظه فعالیت توده های زحمتکش در نتیجه بحران عمومی و اقدامات هیئت حاکمه.
وضع انقلابی معلول دگرگونی های عینی معین در زندگی اجتماعی است، آنچه مهم است انقلاب بدون وضع انقلابی میسر نمی باشد ولی ازهر وضع انقلابی، انقلاب پدید نخواهد آمد برای آنکه امکان تحول انقلابی به تحقق بپیوندد عامل ذهنی نیز ضرورت دارد. علاوه بر نقش عوامل عینی و ذهنی در انقلاب باید به نقش رهبری انقلاب، اهداف و تاکتیکهای انقلابی نیز اشاره کرد، یک انقلاب اجتماعی تنها زمانی به اهداف خود می تواند دست یابد که از وجود تشکلی آگاه، پیشرو، منسجم، پیگیر و از برنامه ای انقلابی متناسب با اهداف انقلابیون برخوردار باشد، جنگها و یا دخالتهای قدرتهای خارجی می تواند در پیروزی و یا شکست یک انقلاب تاثیر گذار باشد. بقول لنین انقلاب مولود وضعی است که در آن به تغییرات پیش گفته دگرگونی ذهنی یعنی توانایی طبقه انقلابی به اقدامات توده ای نیرومندی اضافه شود تا بتواند در هنگام بحران دولت کهنه را سرنگون سازد.
از نظر مارکس پایه اقتصادی و عینی انقلاب اینطور تعریف شده است: نیروهای مولده جامعه در مرحله معینی از رشد خود با مناسبات تولیدی موجود و یا به بیانی با مناسبات مالکیت که در بطن آن رشد یافته اند در تضاد واقع می شوند، این مناسبات تولیدی به مانع و سدی در راه رشد نیروهای مولده مبدل می گردند، در این هنگام است که مرحله انقلاب اجتماعی آغاز می شود، انقلاب آن تضاد موجود را حل می کند و آن مناسبات کهنه تولیدی را از بین می برد، انقلاب طبقه حاکم را سرنگون و طبقه دیگر را که مدافع مناسبات تولیدی پیشرو است بقدرت می رساند.

مسئله اساسی هر انقلابی عبارت خواهد بود از کسب قدرت سیاسی و کوتاه کردن دست طبقه فاسد حاکم است که راه تکامل و پیشرفت جامعه را سد می کند. مورد مهم دیگر که باید مد نظر قرار گیرد این است که انقلاب قرار است چه تضادهایی را حل کند و چه وظایف اجتماعی را انجام می دهد، چه قدرتی را ساقط و چه طبقه ای را در راس انقلاب قرار خواهد داد تا نوع آن انقلاب مشخص گردد.
چنانچه انقلابیون پس از کسب قدرت سیاسی به اهداف اولیه انقلاب دست نیابند و با اصلاحات مداوم آنرا را تداوم نبخشند، بمرور حمایت توده های مردم را از دست خواهند داد و خود در مقابل اهداف نهایی انقلاب خواهند ایستاد و نقش ضد انقلاب را ایفا خواهند نمود. گذار قدرت دولتی از دست هر طبقه به دست طبقه دیگر انقلاب نیست، باید توسط توده های مردم انقلاب راه تکامل جامعه را بگشاید، انقلاب سراسر نظام اجتماعی و اقتصادی کهنه را عوض می کند و مناسباتی مترقی را جایگزین می نماید.
اکثر مستبدین و دیکتاتورهای حاکم نه تنها از اصلاحات و بهبود زندگی مردم طفره میروند بلکه بهمراه رفرمیستها با همه ابزار تبلیغی خود سعی دارند به مردم بقبولانند که دوران انقلابات اجتماعی پایان یافته است و بشر می تواند با اصلاحات تدریجی مسیر متکاملی را در نظام طبقاتی سرمایه داری شاهد باشد، آنها انقلاب را معادل با تخریب و خشونت قلمداد می کنند تا مردم را از مبارزات انقلابی مایوس و گمراه نمایند، در حالی که این آنها هستند که سد راه ترقی و تحول در جامعه شده و توده ها را به فغان می رسانند. آنهایند که مبارزات تحول خواهانه مردم را با خشونت هرچه تمامتر پاسخ می دهند و هر روز که آنها به حاکمیت ارتجاعی و مستبدانه خود ادامه دهند سرمایه های بیشتری از مردم ویران خواهد شد و جبران هزینه های تخریب شده بر دوش مردم خواهد افتاد.
مخالفین انقلاب از رادیکال شدن مبارزات مردم در شرایط بحرانی وحشت دارند و در رسانه ها توسط تئوریسینهای خود در نقد و نگوهش انقلاب داستانسرایی می کنند، در صورتیکه آنها در زمان انقلاب جانب ضدانقلابیون و جنایتکاران را خواهند گرفت و جنایتهای ضدانقلابیون را دفاع از دمکراسی و حقوق بشر قلمداد خواهند کرد.
آنها چشمهای خود را در هنگام کودتای نظامی و یا اشغال دیگر ملل توسط قدرتهای استعماری و امپریالیستی خواهند بست و از آن بعنوان صدور دمکراسی یاد خواهند کرد و با سرمایه عظیم مالی و رسانه ای به شکلهای علنی و مخفی توسط نیروهای وابسته داخلی سعی خواهند کرد نظم داخلی کشورها را دستخوش تغییرات هدایت شده مطابق با منافع غیرمشروع خود بنمایند و با افتخار از آن بعنوان انقلاب مخملی، رنگی و یا بهار عربی نام می برند. زیرا از دید آنها انقلاب تنها زمانی خوب و ایده آل است که در جهت منافع نامشروع قدرتمندان رنگی و خودباخته گان مخملی باشد!
آری، دشمنان تئوری انقلابی خود تولید کننده انواع سلاح کشتار جمعی و خالق جنگهای بزرگ جهانی و منطقه ای اند. آنها نه تنها انواع سلاحهای خود را در جنگها بکار میبرند بلکه آنها را بر روی شهروندان بی دفاع امتحان می نمایند. دشمنان تئوری انقلابی همزمان برای ساقط نمودن مخالفین و یا دیکتاتورهایی که مطابق طرحهای آنها پیش نمی روند و یا در نظم مورد دلخواه آنها اخلال می نمایند دست به تشکیل و سازماندهی عقب ماندترین گروه های تروریستی با اعمال خشونت آمیز خواهند زد و از آن بعنوان بکارگیری خشونت یاد نمی کنند. فرماندهان تباهی و رنج در پاره ای از مواقع به پاس جنایت خود از طرف این مدعیان دروغین مبارزات مسالمت آمیز صاحب نشانهای افتخار گشته و سرباز آزادی لقب خواهند گرفت.  


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست