سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

چرا سازمان یافتگی؟ چرا حزب؟ - الیاس قنواتی (لاری)


اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۷ اسفند ۱٣۹۶ -  ۱٨ مارس ۲۰۱٨


شاید دیگر بر هیچ کس پوشیده نباشد که ما امروز در شرایطی انقلابی به سر می بریم .شرایط انقلابی‌ای که در دی ماه نود وشش خود را به شکل قیامی سراسری در تمام نقاط کشور به نمایش گذاشت و این روزها نیز با تجمعات پراکنده، فزونی گرفتن اعتراضات و اعتصابات کارگران، تکثیر دختران انقلاب و همچنین عملیات‌های چریکی علیه مزدوران نظام، ادامه پیدا کرده است. حال دیگر آن پرسش پیشین مبنی بر آن که "چگونه باید شرایط انقلابی را فراهم سازیم؟" از موضوعیت افتاده است. حال پرسش این است که چگونه باید این شرایط انقلابی را به انقلابی مردمی بدل کنیم؟و با هراس‌هایی از این دست که این شرایط انقلابی به کدام سو خواهد رفت؟
اکثریت تحلیل گران سیاسی بر این حقیقت اذعان داشته‌اند که طبقه‌ی پرولتاریا تاثیر ویژه‌ای بر شکل‌گیری این شرایط انقلابی و همچنین حضور چشمگیری در قیام‌های انقلابی دی‌ماه داشته اند به علاوه‌ی اعتراضات و اعتصابات کارگری که تماما مربوط به این طبقه بوده است. مبتنی بر این مهم، شرایط انقلابی کنونی حسابش را از جنبش‌هایی نظیر "رای من کو" و "تظاهرات سکوت" و یا"با روحانی تا ۱۴۰۰" جدا کرده است و به هیچ روی نمی توان آن را در کیسه‌ی در بسته‌ی آنها جای داد. اگر چه بدیهی است که این شرایط انقلابی به همان نسبت که رخدادی تاریخی است نتیجتا تاثیرپذیری از رخداد‌های تاریخی پیش از خود را نمی‌تواند انکار کند، اما این تاثیر به هیچ روی، داشتن منافع مشترک و هم‌سویی با آن جنبش‌ها نباید خوانده شود، بلکه تضاد و عدم بازتاب و تحقق منافع پرولتاریا در جنبش‌هایی از آن دست، برانگیزنده‌ی توده‌ها در شکل‌گیری این شرایط بوده است.
حال پرسش‌هایی ساده و ابتدایی اما بنیادین و مسئله ساز پیش می‌آید که اتفاقا پاسخ‌هایی ساده، ابتدایی اما بنیادین و مسئله‌ساز را به همراه دارد. پرسش‌هایی نظیر این که خواست پرولتاریای به خروش آمده چیست؟ شیوی تحقق این خواست‌ها کدامند؟
رسانه های امپریالیسم نظیر بی‌بی‌سی، صدای آمریکا، من و تو و...در نظر دارند این پرسش‌ها را با به میان آوردن شعار‌های فریاد شده در خیابان پاسخ بدهند با این توضیح که بی‌شک حقیقی‌ترین منافع و خواست مردم از دهان خودشان شنیده می شود. آیا به راستی اینگونه است؟ برای پاسخ دادن به این سوال و همچنین دریافت پاسخ برای پرسش‌های بالا و نیز فهم عمل رسانه‌های امپریالیستی، من هم نگاهی به شعار‌های فریاد شده در خیابان می‌اندازم، شعار‌هایی که بسیار متناقض با یکدیگرند. برای مثال دانشجویان در تجمعاتشان فریاد زدند "نان، کار، آزادی" و این شعار پس از آن بصورت فراگیر در تظاهرات و تجمعات شهرهای مختلف استفاده شد. از سوی دیگر شعار‌های دیگری هم شنیده می شد نظیر "ای شاه ایران، برگرد به ایران" (که بهانه‌ای شد برای رسانه‌های امپریالیست تا رضا پهلوی،فرزند شاه فقید را علم کنند تا آلترناتیوی برای مردم باشد). و او نیز با اشاره به شعار"نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" سعی می‌کرد تمام خواست مردم (خاصه پرولتاریا) را از این رهگذر خوانش کند. حال به راستی کدام خواست مردم یا به عبارتی پرولتاریا (که هسته‌ی اصلی این قیام هستند) را بازتاب می دهد؟ و چرا این شعار‌ها با یکدیگر در تضادند؟ گمان می‌برم پاسخ به پرسش دوم پاسخ پرسش اول را هم روشن خواهد کرد و همچنین تحلیل شعار نخست تضادش را با دو شعار دیگر عیان می کند.
درک و دریافت دو بخش نخست شعار "نان، کار، آزادی" بی‌مناقشه روشن است (حق معیشت)، اما بخش سوم یعنی "آزادی" که درک و شناخت دقیق آن پر مناقشه و شاید ناممکن باشد اما خود این موضوع پر مناقشه بدیهیاتی نیز دارد نظیر آن که "آزادی نمی‌تواند علیه آزادی باشد" و نیز "آزادی نمی‌تواند علیه حق زیست برابر باشد"، به همین نسبت ما نمی‌توانیم یک شخص آزادی‌خواه داشته باشیم که آزادی خود یا یک قوم و ملت را بخواهد ولی در ضدیّت با آزادی افراد دیگر، اقوام و ملیت‌های دیگر باشد. منافع اقوام در تضاد با یک دیگر نیست، مثلا آزادی و حق زیست اعراب در منافات با آزادی و حق زیست فارس‌ها نیست، یا آزادی و حق زیست کردها در منافات با آزادی و حق زیست ترک‌ها نمی‌تواند باشد. اما آزادی امری طبقاتی است زیرا منافع طبقات در تضاد با یک‌دیگرند. با این حساب آیا می‌شود گفت چون آزادی هر طبقه علیه آزادی طبقه دیگر عمل می‌کند، در این تعریف آزادی امری ناممکن می‌شود و به این علت این تعریف از پایه ایراداتی دارد؟ بگذارید پیش از این حکم به منافع و خواست طبقات نگاهی بیندازیم و ببینیم آیا نخست عملشان در خور اتلاق آزادی‌ست؟ دو طبقه‌ی مالکان و خُرده مالکان (بورژوازی و خُرده بورژوازی) خواهان حفظ و افزایش مالکیت خصوصی‌شان بر زمین، ابزار تولید و منابع هستند تا در بهترین حالت، نیروی کار اکثریت قاطع جامعه (پرولتاریا) را بخرند و با سود عاید از آن، مایملکشان را گسترده‌تر و تسلط‌شان را بر جامعه هرچه بیشتر کنند. در عوض پرولتاریای خوشبخت که شانس فروش نیروی کارش را داشته با مزدش چه می تواند بکند؟ از بازار مالکان و خُرده مالکان کمی غذا می خرد و می خورد، اجاره‌ی تکه زمینی که در آن زندگی می‌کند را به مالکان و خُرده مالکان می‌دهد، خلاصه کنم خودش را مهیا می‌کند تا بتواند دوباره نیروی کارش را در اختیار مالکان و خُرده مالکان بگذارد. این گونه‌ای نوین از برده‌داری است. آیا برده‌دار عیّاش می تواند خود را آزادی‌خواه و با تکیه بر عیّاشی خود ماحصل عملش را آزادی بخواند؟ پاسخ روشن است. حال نگاه دوباره‌ای به شعار "نان، کار، آزادی" بیندازیم که خواست حق معیشت و تضمین آن به واسطه‌ی حق برابری افراد‌ را دارد. اما از سوی دیگر شعار "ای شاه ایران، برگرد به ایران" خواهان نظامی ارباب‌شاهی است. این ارباب فراخوانده شده، که از خواست بی‌تفاوتی نسبت به رخداد‌های منطقه (خاصه فلسطین )برای ما می گوید، خود نظامی را نمایندگی می‌کند که در این‌باره کارنامه‌ای ننگین دارد. نظام پهلوی یدی طولا در حمایت از ظلم اسرائیل و ضدیّت با آزادی‌خواهان فلسطینی داشته، اگرچه منکر آن نیستم که نظام جمهوری اسلامی نیز با حمایتش از جریانات اسلام گرا خواهان به حاشیه راندن خواست آزادی فلسطینیان بوده است.
این نمونه‌ها به ما می‌گویند آن‌چه در خیا‌بان‌ها فریاد زده می‌شود نه لزوما خواست پرولتاریا (که همانا حق زیست و رفاه است) می‌باشد، بلکه سازمان‌دهی این پرولتاریای به خشم آمده است که این مهم را حاصل می سازد و جالب‌تر آن که این سازماندهی را بورژوازی و خُرده بورژوازی بر عهده گرفته اند.
این امری طبیعی ا‌ست، در شرایط انقلابی قشر بورژوا و خُرده بورژوا، لاجرم با تمام تضادها و عدم منافع مشترکشان بر سر حفظ مالکیت‌هایشان سازمان یافته می‌شوند به جهت آن‌که در می‌یابند نظام موجود دیگر نمی‌تواند امنیت مایملکشان را فراهم سازد. این گردش موضع، نخست خود را به شکل پیوستن به مردم نمایان می‌کند. بیاد می‌آوریم که در دی‌ماه و در اوج قیام پرولتاریا، گروهی از سپاهیان و بسیجیان لوح‌های تقدیر و کارت‌هایشان را آتش می‌زدند و پیوستن‌شان به مردم را اعلام می‌کردند. اما بازی به این سادگی نبود آنها برای حفظ منافعشان ناچار به این گردش بودند آنها ورق‌های سوخته را آتش می‌زدند تا بتوانند برگی تازه بردارند.
در این میان کجایند احزاب و اشخاص چپ که می‌بایست نماینده، حامی و سازمان دهنده‌ی طبقه‌ی پرولتاریا باشند، و چه می‌کنند؟
سرنوشت احزابی که پیشتر انقلاب پرولتاریای ایران را در سال پنجاه و هفت نمایندگی کرده بودند که قصه‌ای آشناست، حالا گروهی از آنها به علت عمل تاریخی‌شان نفرین و سلب اعتماد شده‌اند و گروهی دیگر آنقدر خُرد و طرد شده‌اند که توان تاثیر‌گذاری بر شرایط موجود را ندارند. اما چپ امروز ایران چه می‌کند؟ دسته‌ای از آنها خُرده بورژواهایی هستند که در دانشگاه‌ها به مباحث چپ علاقمند شده اند اما رادیکالیسم را نمی‌پسندند، آنها صادقانه شرح می‌دهند که نباید عملی داشته باشیم که منافع‌مان را به خطر بیندازد پس پراتیک انقلابی را در شرایط گوناگون، عملی غلط خوانده‌اند و پرچمدار جنبش‌های سبز و بنفش نظام شده و با انگشت جوهری و شعار "من رای میدهم"، ژست روشنفکری گرفته‌اند. اما دست آخر این گروه هم همراه با طبقه‌اش در شرایط انقلابی گردش خواهد کرد، گردشی که نمونه‌هایی از آن را در این روزها شاهد بوده‌ایم.
اما گروهی دیگر از چپ‌ها وحشت‌زده از تحزّب گرایی، به جهت همان عمل تاریخی احزاب، گریزان گوشه‌ای منفرد و منفعل به صفحه‌ی مانیتور یا تلویزیون نگاه می‌کنند تا وقایع را ببینند تحلیل کنند و دست آخر در شبکه‌های اجتماعی و کانال تلگرامی‌شان انتشار بدهند.
عدم سازمان یافتگی پرولتاریای به پا خواسته و نبود تشکل‌ها و احزاب چپی که توان این سازمان‌دهی را داشته باشند، کار را به طرز وحشت‌آوری برای امپریالیسم و نمایندگانش (جریانات دست راستی)آسان می‌کند، زیرا آنها تمام ابزارهای ممکن برای عوام‌فریبی را در اختیار دارند. باید بدانیم که اگر این پتانسیل انقلابی نتواند به سرانجام برسد، سایه‌ی شوم دیگری خواهد بود بر سایه‌های شوم پیشین که سرنوشت پرولتاریا را پر گره‌تر خواهد کرد.
ما بی‌درنگ باید حزبمان را بسازیم و به آن بپیوندیم تا بتوانیم طبقه‌ی خود را سازمان‌دهی کنیم. نباید از یاد ببریم که حقیقت، صرف وجود، نمی‌تواند واقعیت موجود را برسازد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست