سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

صدای شکستن استخوان های رژیم فرادیکتاتوری ولایی -اردشیرقلندری


اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۴ خرداد ۱٣۹۷ -  ۴ ژوئن ۲۰۱٨


 
رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار                        گریه‌اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد. حافظ

بنقل از سحام نیوز؛ کلید حصر در دست عزرائیل است، یا ما زودتر می رویم و یا آن دیگری، سخنی است که آقای کروبی پس از حصر طولانی مدت خود چندی پیش بیان نمود. نگارنده در 21 ابان 92 در مقاله ای بنام بهای "نرمش قهرمانانه" جان ایرانیان است"* بوضوح آنچه که آقای کروبی چند روز اخیر بیان داشته است را نوشته است. در نوشته فوق امده است " لابد خیلی ها داستان پسران و پدران تورکنیف را خوانده اند. تورکنیف تا زمانی که بازاروف (قهرمان اصلی داستان) حرفهای انقلابی میزند، در داستان خود از او استفاده میکند، اما مسئله بجای رسید که نویسنده باید همراه قهرمان داستان وارد مرحله عمل گردد. در نتیجه بازاروف را دچار بیماری علاج ناپذیر میکند و میکشد. بنظر میرسد این سه تن نیز در رمان سیاسی ولی فقیه به این سرنوشت گرفتار آیند". حقیقت انگارناپذیر ترس رژیم ولایی از جامعه بر مبنای تضاد اصلی موجود میان حاکمیت و مردم و مقاومت رهبران سبز از پذیرش شرایط دستگاه امکان ازادی انها را به حداقل ممکن رسانده است.
سیاست های ایران برباده رژیم برپایه گردش به راست سالهای شصت به این سو، دخالت سپاهیان در امور اقتصاد، رشد شدید مافیای رانتخوار، رشد بی رویه واردات، بر همین پایه نابودی اقتصاد ملی، تضعیف بورژوازی ملی، متعاقبلا تبیین بیکاری لجام گسیخته، پی امد ان فقر... استفاده از منابع طبیعی بویژه اب در راستای تامین نیازهای شرکت های خصوصی کشاورزی، استفاده از منابع دولتی در راستای تامین و بهره برداری شرکت های بزرگ خصوصی، افزایش فاصله طبقاتی در جامعه، ادامه سیاست های تنش افرین در منطقه، پراکندن دشمنی با بسیاری از کشورهای جهان، دخالت در امور کشورهای همسایه، پرداخت مبالغ هنگفت به حزب الله در لبنان و غیره، اعمال دیکتاتوری در کلیه امور جامعه، سرکوب اعتراضات مردمی، شکنجه و قتل مخالفین، استفاده از ابزار دین در سرکوب مطالبات و اندیشه های متفاوت، همگی موجب می شوند، این ساختار حکومتی را سربسته "فرادیکتاتوری" بنامیم.
فرایند سیاسی کشور چنین است که رژیم در بسیاری از مساله دیپلماسی و روابط جهانی کاملا شکست خورده است. ترامپ نماینده جناح هار امپریالیسم امریکا، در راستای تامین منافع امریکا در رویارویی و مهار مقاصد امپریالیستی اروپا و روسیه در راستای باز تقیسم جهان، از توافقات هسته ای خارج گردید، تا باردیگر فرادیکتاتور حاکم بر ایران را به میز مذاکرات نشانده، سهم باز هم بیشتری را به چنگ اورد. بدون تردید در جایی هماکنون نمایندگان دیکتاتور بدون داشتن مشروعیت ملی و از جایگاه حاکمیت ملی به مذاکره در راستای تداوم فساد حاکم نشته اند. بدیهی است که ساختار حاکم برپایه حاکمیت مافیایی انیرانی خود، نمی تواند نگاهبان و نگاهدار منافع ملی کشور ایران باشد. اصولا ساختار انگلی ولایی هیچ علقه ای به کشور و امور ملی ان نداشته، برای حاکمان امروزی ایران، تداوم حاکمیت چپاولگرانه، ادامه فرایند اختلاس های گسترده، ارباب جان مال مردم بودن با حفظ اسلام ولایی و گستردگی ان در منطقه در راستای ایجاد خلافت شیعه گری دارای جایگاهی پرارزشتری میباشد. چگونه میشود از رژیمی که متصدیان ان برای مردم و نقش انها در تعیین سرنوشت اجتماعی جایی قائل نیستند، انتظار داشت تا با نمایندگان امپریالیسم جهانی در راستای منافع همان مردم چانه زنی نماید؟.
باید ماهیت و اصول مذاکرات ایران درچارچوب توافقات هستی ای با اروپا را مشخصا درک نموداست. هیچ کس با مذاکره در راستای حل بسیاری از اختلاف نظرها، یافت زبانی مشترک، پراتیس از وقوع جنگ و ویرانی کشور مخالفتی ندارد. اما از قدیم گفتن مذاکره داریم تا مذاکره، لنین نیز پس از پیروزی اکتبر در بازداشتن پیشرفتهای نظامی المان به خاک دولت نوبنیاد شوروی، در صلح برست-لتوسک پای مذاکره با المانی ها نشست، حتی بر بخش هایی از خاک کشور بطور موقت چشم پوشید. اما در ان طرف مذاکره با المان ها شخصیتی میهن پرست بنام لنین با پرنسیپ های انساندوستانه، معتقد به ایجاد جامعه ای بر اصول سوسیالیسم، کمونیستی انقلابی نشسته بود. در این سوی مذاکرات از شانس بد روزگار با المانی ها شخصیت های بی هویت، میهن فروش، دزد و اختلاسگر، با چندین کیلو ریش خیانت به ایران نشسته اند. آیا می توان ذره ای بخود اطمینان داد که همینان، در وهله نخست، منافع ملی کشور و شکل حاکمیت ملی انرا تامین نمایند؟. آیا کسی چنین اطمینانی را تضمین می کند؟.
این ساختار نافی حاکمیت ملی ایرانیان، حفظ و گسترش ثروت ملی کشور است. دولت شوروی در طی سه الی چهار برنامه پنچ ساله اقتصاد روسیه عقب مانده را از این رو به ان رو برگرداند، حتی دولت هایی مانند ژاپن پس از جنگ و بمباران اتمی در فرصتی بسیار محدود به پیشرفت های شگرفی دست یافتند. از عمر حکومت اسلامی ایران چهار دهه گذشته است، آیا میتوان یک دستاورد نام برد؟.
رژیم در همه عرضه ها کاملا در بن بست قرار گرفته است. همین امر آناستی (اضمحلال) رژیم را تسریح و شتاب میدهد. اوضاع و احوال روزگار رژیم چنان است، که حتی "ظهور امام غایب" نیز فرجی نخواهد شد. بحران اقتصادی، بحران اجتماعی، کشمکش میان مردم و رژیم به مرز انفجار رسیده، فساد چنان در بنیه اقتصادی- اجتماعی ساختار فعلی رخنه کرده است، که تنها با فروریزی کامل علاج شدنی است. بسیار بعید بنظر می اید که تا دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری دوام یابد. اگر بر فرض شک و تردید تا دور بعدی انتخابات نیز با هزار شکرد، نیرنگ بماند، با حوزه های خالی روبرو میباشد. در راستای مهندسی و کشیدن مردم به حوزه ها حتی اگر جنایتکارترین یا پراوزه ترین اشخاص خود را نماینده سازد، باز هم افاده نخواهد کرد.

سرمایه داری مالی از یک طرف و سرمایه داری تجاری از سوی دیگر شریان اقتصادی کشور را در کنترل خود گرفته، با پیاده سازی سیاست های خطرناک و ویرانگر نولیبرالی، همراه تارج منابع کشور از جمله نفت و گاز که در عین حال منابع راهبردی ایران می باشند، در میان فقر و ثروت فاصله ای ژرف ایجاد کرده است. پی امد سیاستهای نو لیبرالی در ایران موجب به زیر خط فقر رفتن کارگران و زحمتکشان همچنین خردبورژوازی و اقشار میانی، محرومیت مردم از ثروت مادی کشور گشته است. ایجاد فاصله شدید میان فقر و سرمایه، پیکار طبقاتی در کشور را تا حد یک مهبانگ رسانده است. بر همین مبنا، نادیده گرفتن جوانب گوناگون این پیکار گسترده سبب عدم درک اوضاع و وضعیت جامعه با عواقب واکاوی اشتباه از افت و خیز و اینده فرارویی پیکار به مراحل بغرنج تر خواهد گشت. پیکاری گسترده در تمامی شئون اجتماعی کشور جریان دارد. این همان میزانی است که توقوع جامعه از روشنفکران ما را دو چندان مینماید. بیهوده نیست که پذیرش دعوت محمود دولت آبادی موجب اینهمه اعتراض در جامعه روشنفکری گردید.
در وصف شرایط جاری باید گفت، بغیر از دوران جهل و حماقت دولت قاجار، هیچ دولتی از ایرانیان این چنین در حق منافع ملی ایران دشنمانه، ویران گرایانه برخورد نداشته است. انگار این قاتلین به منابع و منافع کشور بسان فاتحان تازی کمر به همت به نابودی ایران یک بار برای همیشه بسته اند.
فاجعه تنها در برخوردهای دشمنانه و یرانگرایانه حاکمان رخ نداده است. هنوز با گذشت چهار دهه از استقرار حکومت جهل و جنایت قرون وسطایی نیروهای میهن پرست، ملی دمکراتیک نتوانسه اند، بطور مشترک بر یک پلاتفرم یک اعلامیه منتشر کنند!. این ضعف به هردلیل و بهانه ای برای نسلی که اینک در باتلاقی به نام حکومت اسلامی دست و پا میزند، قابل بخشش نیست. چه پاسخی به ان پیر زن سبزی فروش سر خیابان که بواسطه ماموران شهرداری با شرمندگی به خانه برگشته است، خواهیم داشت؟. برخوردهای خودهانه، خود بزرگ بیانانه، نگاه از بالا به دیگران، شعارهای اتحاد .... ایجاد جبهه.... را به درون کشور نمیبرد، موجب پیوستن مردم به ما نخواهد شد. کشور روی یک اتشفشان نشسته است، کمونیست های ما هنوز از اشتباهات گذشته یکدیگر می گوید. بگذارید این اختلافات توسط دانشمندان در فردای پیروزی در دانشگاه ها مورد بحث و بررسی قرار گیرد. خویشکاری بزرگ ما در این بازه از زمان اتحاد و ایجاد جبهه مشترک است.
مردم ایران در خانه خود با دشمنی بنام دولت ولایی درگیر هستند.

* www.akhbar-rooz.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست