سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

به نام آدمیان والائی که جهان هستی را چنین تغییر و ترقی دادند - محمدعلی مهرآسا


اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲٨ شهريور ۱٣۹۷ -  ۱۹ سپتامبر ۲۰۱٨


نوشتاری راجع به محرم بودم برای ارسال. در همین اوان ای میلی از ایران رسید و به کار من در چند سال پیش ایراد گرفته بودند و نویسنده با طمطراق خود را وکیل پایه یک دادگستری معرفی کرده بود. اما تاریخ نامه ۱۹۹٣ یعنی چهار سال پیش بود.
نامه آن وکیل ارسالی، با جمله ای از زنده یاد دکتر مصدق شروع می شود به این عنوان:
«وظیفه هر ایرانی شرافتمند است که از دو اصل میهن خویش دفاع کند و تسلیم هیچ قوه ای نشود. یکی از آندو وطن پرستی و دیگری اسلام است»
دکتر مصدق این سخنان را در برابر دشمنانش که او را به کافر بودن متهم می کردند بیان می کرد و نخستین بار در مجلس شورای ملی بعد از جنگ جهانی و فرار رضا شاه در مقابل اتهام سید ضیاء الدین طباطبائی که او را کافر خوانده بود، بیان کرد و حتا گفت من مریضم و علت روزه نبودنم همین ناخوشی است. چون سید ضیا همان وقت که ماه رمضان بود گفته بود او روزه نیست. و درست گفته بود و مصدق نیز بهانه را ناخوشی ذکر کرد.
دکتر مصدق نه نماز می خواند و نه روزه می گرفت و علیرغم ثروتمند بودن به حج هم نرفت و برای مادرش هم حج نخرید. زیرا مصدق درسخوانده سویس بود و حقوق خوانده بود و عربی می دانست و به چرندیات کتاب آسمانی مورد قبول خشکه مقدسین آگاه بود.

این آقای وکیل دادگستری بعد از آن جمله در ابتدای نامه اش پرانتزی باز کرده و خواسته است نام مرا بنویسد که یا فراموش کرده است و یا نوعی رعایت جوانب فرموده است.
نخستین ایرادش به ریختن آب در لانه مورچگان از سوی من است.
حضرت ریختن آب در لانه مورچگان آنان را بیرون می آورد؛ ولی نه برای دفاع زیرا ضعیفتر از آنند که دفاعی از خود بروز دهند. آنها تنها برای نه مردن و خفه نشدن در آب بیرون می زنند.

اما شما به قول خودتان از لانه مانند مورچگان بیرون آمده اید که چه کنید و چه آواری بر سر من بریزید؟ شما درست است که حقوق خوانده و لیسانس گرفته اید. اما نه از طبیعی چیزی می دانید و نه از فیزیک و شیمی و ریاضی.
من تاکنون نمی دانستم که پذیرش دین محمد عرب توسط شمشیر روزی از سوی یک وکیل مبرز! دادگستری به ملیگرائی توصیف می شود و کسانی که آئین محمد بیابانی را مسخره کنند باید تنبیه و مجازات شوند شما به مسلمان بودن خود می نازید و بی شک بسیاری دیگر هم به چنین صفاتی مهم مجهزند. ولی بدانید این نازش از خرد بر نمی خیزد بل زائیده تعصب کور است و می دانید تعصب نیز درست در برابر خرد و اندیشه وری قرار می گیرد.
شما درست به مانند آخوندهای مکار و حقه باز از یکی از امامانتان نقل قول آورده اید و نوشته اید که امام صادق(غ) می فرماید:« دو طایفه کمر مرا شکستند؛ عالم فاسد و بی بند و بار و جاهل مقدس مآب»
از این گونه سخنان در جیب هر آخوندی میلیونهایش وجود دارد و نمی دانیم که این سخنان چگونه به امروز و مردم ایران با سابقه زردشتی رسیده است. تنها می توان گفت که از هزار سخن این گونه یکیش راست نیست. امامان شما از روی تاریخ و نه تعصب همه برای خلیفه شدن و پادشاهی بر مردم له له می زدند. چرا امام رضا که هشتمین امام شماست در مشهد مدفون است و در کنارش قبر هارون الرشید عباسی قرار دارد؟ برای اینکه مأمون که در مشهد بود و پدرش را نیز همانجا خاک کرد به او نامه نوشت که بیا به مشهد می خواهم تو را ولیعهد خود کنم. امامی که به قول آخوند شیعه هیچ گونه کار خفیه ای بر او نا روشن نبود، گول این سخن را خورد و به مشهد رفت و به قول شما شیعیان، همان مأمون او را مسموم کرد و کشت و کنار قبر پدرش دفنش کرد. پس می بینید که تاریخ را من از روی آگاهی می دانم نه از راه تعصب دینی که دروغ ببافم!

چرا متاسفید از اینکه من کار و حشیانه روز عاشورا را که عکسهایش زیور مجلات و جراید است، کاری خلاف خرد و دانشوری بنامم؟ آری حسین با میل و رغبت گول پسر عمویش مسلم را خورد که نوشته بود تمام اهالی عراق منتظر تشریف فرمائی شمایند. در حالی که میان راه نیز راه را بر او بستند و او را اندکی آزار دادند. ولی او راه کوفه پیش گرفت و به چنان سر نوشتی رسید.

این را بدانید نه علی و نه حسین و نه دیگر امامان و حتا محمد نیز هیچ کدام معصوم نیستند. معصوم در اسلام به کسی گفته می شود که حتا خون یک شپش را نریخته باشد. حسین غیر از کشتار سپاه یزید، خون آن ۷۲تن برگردنش سنگینی می کند و علی نیز تا توانست از مسلمانان نماز خوان سپاه معاویه و خوارج کشت و به قول شما در یک روز سر ۷۰۰ یهودی را از تن جدا کرد. پس اینها معصوم نیستند. اگر شما نا آگاهید، گناه من چیست که راست و دروغ را از هم تمیز می دهم؟
حتا محمد نیز معصوم نبود. مگر سوره الم نشرح را نخوانده اید که الله می گوید بار گناهان را از دوشت برداشتم؟

در این مقاله جناب وکیل دادگستری آنچه بیش از همه مفرح ذات است و مسخر ظلماتِ چنین تفکراتی، آیه ۱٣ از سوره البقره است که نمی دانم در این وادی به چه کار می آید. محمد چون مردم مکه می دانستند که قرآنش چه جفنگها و زخارفی است؛ او را همیشه مسخره می کردند و حتا به قتلش برخاستند و مجبور به فرار شد.
من به چه چیز ایمان بیاورم؟ من که از راه دانش فهمیده ام جهان را ماده ساخته است و فضای لایتناهی دراول از همین مولکولها پر بوده و طی زمانهای میلیارد سال به هم پیوسته و کرات را ساخته اند، به کدام آفریدگار ایمان بیاورم. این آفریدگار اگر راست گو است، برای یک دفعه هم شده خود را بنمایاند. به قول صادق هدایت وقتی من مشت به هاون کنار حیاط می زنم و دستم درد می گیرد، می دانم هاون وجود دارد. اما تا کنون هیچ اثری از الله ندیده ام تا وجودش را بپذیرم. به دروغهای موسی و عیسی و محمد و امامان راهزن شما نیز التفاتی ندارم. تمام

اینک آن نوشتار که قرار است پخش کنم:

کارهای عوام پسندی که شیعیان ایرانی در ایران و تازگی در تمام دنیا چند سالی است با تبلیغ و نشان دادن خویش می کنند، در هر دین و مذهب و مرام و عقیده و آئینی جز حماقت و بلاهت نامی به خود نمی گیرد. انجام اعمال و کرداری که مورد دید و تماشای دیگران است، بجز نمایش توحش سزاوار هیچ گونه معنا و مفهومی نیست. مادری بچه سه یا چهار ساله را محکم بغل کرده و با قمه ی تیز سر او را می شکافد و بچه در زیر دستش از درد و رنج فریادش به عرش خدای احمق این کار می رسد.
اصولاً بر من ثابت شده است که مذهب شیعه اصول دینش بر عزاداری و خود زنی و خود آزاری نهاده شده و نماز و روزه در مرتبه بسیار پائینتر از این وقاحت قرار دارد. کاری که در ماه محرم از شیعیان سر می زند بسیار رساتر و عیانتر از اصول و فروع دین و مذهب شیعه است.

زمانی که من این کارها را بلاهت و حماقت می نامم و مجریان و هوادارانش را از نظر خرد بی مایه می نامم، می دانم که همان شیعیان در سالمرگ پدر و یا دوسالمرگ فرزندشان نیز گریه نمی کنند و بلکه تنها برسر مزار می روند و به قول مسلمین سوره حمد و قل هوالله ی می خوانند و با خنده به خانه برمیگردند. اما پس از ۱٣٣۹ سال خورشیدی که از واقعه کربلا می گذرد، این قوم بی خرد برای عربی که خود و خاندانش ایران را چپاول کردند و ضمن کشتار بی حد و حصر سدها هزار مرد و زن هموطن ما، هزاران زن و دختر و پسر بچه را نیز به اسیری و کنیزی و غلامی به مکه و مدینه بردند و اغلب را فروختند و به زر تبدیل کردند، چنین نعره مستانه زده و خودآزاری می کنند.

کدام عقل سالم و خردمندی برای قاتل مردمان نسلهای پیش از خود عزا و ماتم گرفته است که شیعه چنین بی خردی و بی ادبی نسبت به گذشتگان از خود را با موزیک و سر و صدای به اوج رسیده از خود بروز می دهد؟

کاری که شیعه ایرانی و پارسی نسبت به قاتلان پدران و مادران گذشته خویش می کند، مانند این است که هر سال یهودیان در روز خودکشی هیتلر به خیابان آیند برای آن جنایتکار مراسم عزا و سینه زنی راه اندازند. و یا هندی ها در سالروز مرگ نادر شاه به چنین کارهای دیوانه واری دست بزنند.

شیعه چنان که قبلاً نیز اشاره شد دین اسلام را با عزاداری برای فاتحان کشورش عوضی گرفته و دین را همین مراسم و مراتب می داند وایمانش را از این راه تقویت و جاسازی می کند. در همین مایه خمینی نیز بارها گفت و به عرب و عجم فهماند که مذهب شیعه یعنی عزاداری! زیرا او رسماً می گفت اسلام با همین مراسم عزاداری پا برجا و ماندگار است و اگر ترک شود دین نابود خواهد گشت. البته او یک متعصب نادان شیعه بود که اسلام را تنها مذهب شیعه می دانست و برای بیش از ۹۰% دیگر پیروان محمد ارزشی قائل نبوده و حتا آنها را نجس و کافر می شمرد.

آئینی که مجتهد جامع الشرایطش(به قول خودشان) چنین عقیده و تفکری دارد و هرچه تعداد قمه زنان در روز های محرم بیشتر شوند او را خوشتر می آید و حماقت و بلاهت را دلیل بر اعتقاد اصولی به دین و مذهب می داند، البته درجهان متمدن و جامعه های خردمند رسوا و مورد تمسخر است.
تنها طبقه بازاری های شیعه ها است اگر نماز می خوانند و یا روزه می گیرند! حج را نیز همین گروه برای عنوان و مزایایش می روند و نه به عنوان فرضی واجب. اغلب به فساد و تبه کاری و ربا خواری نیز آلوده اند و در آن گناهی نمی بینند. جالب است که گفته شود و با اطمینان باور گردد که هیچ یک از آنها که سینه می زنند و قمه بر فرق سر می کوبند، پای بند مراسم اصل و فرع دین نیستند؛ و نه اهل نمازند و نه اهل روزه و محراب. برعکس از عرق خوری و خرمستی نیز هیچ ابائی ندارند و حتا پس از فراغ از سینه زنی بساط عرق خوری را پهن کرده و عزای حسین را با مستی و گاه عربده کشی تکمیل می کنند.

شیعه برای مرگ حسین و گاه دیگر امامان و امامزادگان چنان تندروی در عزاداری می کنند که گویا تصورشان برآن است که اگر در سن ۵۷ سالگی حسین به دست شمر کشته نمی شد، اکنون هنوز زنده بود و شیعیان می توانستند از محضرش مستفید شوند و به خیر و برکت برسند.

در ضمن آدم نمی داند چه چیزی را از این گروه متعصب خرد گمکرده بپذیرد؟ اینکه حسین در این مصافش به سیدالشهدا تبدیل شد و مطابق روال اسلام اکنون جایش در کنار حوض کوثر در بهشت موهوم دینداران سامی است؟ که باید برایش جشن بگیرند و شادی کنند. و یا نه باید کشته می شد و شهید می گشت و به بهشت می رفت و نانی در سفره آخوندهای شیعه گذاشت و شیعیان برای این بخش از سرنوشتش عزاداری و خود آزاری می کنند؟

من بارها به این مهم اعتراف کرده ام که یک «آتئیستم» و به این ترتیب هیچ گونه خدا و پیغمبر و پروردگاری را نمی شناسم؛ و درنتیجه پیامبران را به طریق اولی شیادانی دروغگو می دانم که برای فرمانروائی و حکومت بر جامعه زمان خود جامه پیامبری پوشیدند. پس مسئله به کرد و سُنی و شیعه مربوط نیست بل به خرد و نابخردی ارتباط دارد.

فردوسی در مقدمه شاهنامه اش می فرماید:
به بینندگان آفریننده را                         نه بینی مرنجان دو بیننده را
می فرماید شما باچشمهایتان خدا را نخواهید دید پس زحمت و رنج بیهوده نبرید. بعد دو سطر پائینتر می فرماید:
خرد گر سخن برگزیند همی                همان را گزیند که بیند همی

می فرماید خرد و عقل دستور می دهند که چیزی را بپذیرید که بتوانید با چشمان تان آن را ببینید.

پس چون آفریننده قابل دیدن نیست، لذا قابل باور کردن و وجود داشتن نیز نخواهد بود.

حالا شیعه تا دنیا هست و نسلشان وجود دارد هر سال برای عربی که در تسخیر ایران کشتار فراوان کرده است، نوحه خوانی و خود زنی کنند! چیزی نه در دنیا و نه در عقبا به دست نمی آورند و تنها بلاهت را فریاد می زنند!!   
فردا که از این خاک سیه درگذریم                        با هزارسالگان سر به سریم
اگر کس است یک حرف بس است.
من بیش از شاید ۴۰ سال است که مانند سعیدی سیرجانی خداناشناسم. کتابی هم در رد قرآن در امریکا نوشته ام که به چاپ دوم نیز رسید و اگر بخواهید و اجازه بدهند برایتان پست خواهم کرد
خوب شما که از لانه برای جنگیدن با من بیرون آمده اید، قدمتان بر روی چشم و این من و آن شما تا کدام حرف درست و واقعیّت ملموس را بیان کنیم و پیرو تعصب و خشکه تقدس نرویم. به قول زورخانه داران بگرد تا بگردیم.
من سخن زکریای رازی را قاپ کرده ام که گفت: « تمام پیامبران مردمان شیادی بوده اند». آری موسی اگر شیاد نبود نمی گفت تنها من می توان به پشت کوه طور بروم و هرکس دیگر بیاید سوخته و خاکستر خواهد شد. عیسی هم ادعای پیامبری نکرد بل خاخامی بود یهودی که می خواست نخست یهودیّت را که منحرف شده بود سامان دهد. دوم مثل داوود و سلیمان پادشاه شود. محمد نیز سر انجام پادشاه شد و بر تمام شبه جزیره عربستان مستولی گشت و حکومت راند.

اما از همه مسخره تر این است که شیعیان فراری از دست حکومت دینی خمینی که به نیویورک آمده اند، در روز عاشورا دسته سینه زنی - با پول دادن به پلیس شهر البته علنی و با گرفتن رسید- در خیابانها به راه انداخته و اگر آبروئی برای ایرانی مانده باشد، در چشم نظاره گران آن را هم برباد می دهند.


کالیفرنیا ایالات متحد - دکتر محمد علی مهرآسا - ۱۷/۹/۲۰۱٨      


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست