سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

چند نکته ضروری در رابطه با جنبش روبه رشد در ایران - بهروز رحیمی


اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱٨ آذر ۱٣۹۷ -  ۹ دسامبر ۲۰۱٨


۱) شرایط بحرانی است، یعنی بحران در همه عرصه¬ها ازسیاست و اقتصاد، تا اخلاق، نظام اسلامی را فرا گرفته و استبداد و فساد به همراه فشارهای خارجی آمریکا مزید بر علت گشته و بیشترین آسیب را به ملت، به خصوص زحمتکشان و اقشار تهیدست وارد کرده است. در این شرایط بحران زده، همه جریان¬های سیاسی و گروه¬های اجتماعی؛ ولایت¬مداران و شخص فقیه را، مسبب بحران اصلی می¬دانند و راه برون رفت را، تنها در حذف این نظام مستبد سرکوب¬گر، به خصوص شخص فقیه، می¬دانند.

۲) حاکمیت و رهبر مستبد، گوش خود را برای شنیدن صدای مخالف خود بسته و عرصه را، حتی بر نیک¬خواهان حکومت خودش هم، تنگ کرده است. او همچون دیکتاتورهای دیگر تاریخ، متعقد است در کشور بحرانی وجود ندارد و این یک فرصت برای نظام است که کمر دشمنان را بشکند. نگاه کنید به سخنان رهبر در این چند هفته و حمله اذناب او به وزیر خارجه که صرفا برای بقای عمر نظام، سخن درستی در رابطه با پولشویی بر زبان راند و چگونه مورد تهاجم قرار گرفت. یا اقتصاد دانان و سیاست ورزان دلسوز، که از لزوم صرفه جویی در اقتصاد، مبارزه با رانت و فساد، عقب نشینی از یمن و عراق و سوریه سخن می¬گویند. یا حتی اقشار مختلف اجتماعی، مانند کارگران که از دولتی کردن برای نجات کار و تولید، معلمان از تحول در نظام آموزشی و زنان در رابطه با خشونت حاکمان برآنان، سخن می¬رانند که در بین این جریانات گوناگون برای شنیدن صدای یکدیگر، اتحاد و همدلی وجود دارد و هرکدام نیز، راهی برای برون رفت از این بحران پیشنهاد می¬کند. اما نظام و اذناب وابسته به آن، حتی رئیس جمهوراعتدال¬گرا، حاضر به شنیدن این صداها نیست و تنها حرف خودشان را می¬زنند.

٣) حکومت نیاز به تغییر و تحول اساسی دارد و همگان می¬دانند، که راه برون رفت از این بحران، از طریق انتخابات درون حکومتی، با وجود ولایت و نهادهای تحت امرش، کاری است سخت و غیرممکن. این را حتی تئورسین¬های اصلاحات و بخشی از کارشناسان که خواهان استمرار نظام هستند مانند حجاریان، تاج¬زاده، زیدآبادی¬ها و ... نیز بر زبان می¬رانند. با گشت و گذار ساده و گپ وگفتگویی درشهر با مردم کوچه و بازار و حتی شنیدن بحث های خانوادگی، می¬توان ضرورت   این تغییرات جدی را به عینه شاهد بود. یعنی "شرایط عینی تغییر، نه شرایط انقلابی برای سرنگون کردن، فراهم شده است". اما متاسفانه نیروی جایگزین یا به عبارتی اپوزیسیون و سازمانی که بتواند جنبش مطالباتی و اعتراضی کنونی بخشهای مختلف اجتماعی را به هم گره بزند و به صورت متشکل و با برنامه هدایت کند، وجود ندارد. آن چه که هست، اعتراض و مطالبات مردم و گروههایی متفرق و فعالینی است،که رابطه جدی با معترضین و نیروهای اجتماعی خود ندارند.

۴) تحریم و سیاست¬های ترامپ به تقویت نیروهای ولایت¬مدار و نیروهای راست و امنیتی و ضعیف شدن نیروهای معتدل درحاکمیت انجامیده و بیشتر از همه، زندگی زحمتکشان را تحت¬الشعاع قرار داده و آن ها را به زیر خط فقر کشانده است. این سیاست¬ها، بخش متوسط را بی¬آینده¬تر و ضعیف¬تر نموده و کاسبان تحریم و جریانات انگلی بازار ایران را، تقویت و حاکمیت را در سرکوب مطالبات مردمی، درنده¬تر از پیش کرده است. با نگاهی به سخنرانی روزانه رهبر و سرداران سپاه، کشاندن نیروهای میانی حاکمیت، مانند روحانی به دنبال خود، خالی کردن جیب مردم با بازی سکه و ارز، تهی شدن سفره زحمتکشان و دستگیری عناصر فعال و سازمانده کارگر، معلم، فعال¬حقوق بشر و ... می¬توان این موضوع را مشاهده کرد.

۵) باید دانست عامل اساسی اعتصابات کارگران و معلمان، اعتراضات تهیدستان شهر و روستا و بخش¬های مختلف به جان آمده، صرفا تحریم¬های ترامپ و آمریکا نیست؛ بلکه بیشتر مطالبات چهل¬ساله است، که از سال ۵٨ در کشور شکل گرفته و روزانه شاهد افزایش آنها بوده¬ایم. بنا بر آمارهای جامعه¬شناسان مستقل، حتی آمارهای خود وزارت کشور، که در رابطه با جریان دی ماه ۹۶ با ملاحظات امنیتی منتشر شد،"حدود ۷۵ الی٨۰ درصد از طبقات گوناگون با حاکمیت اسلامی به دلایل مختلف مشکل دارند و در یکسال اخیر به خصوص چند ماه گذشته، درصد اعتراض¬ها و مطالبات صنفی و سیاسی مردم چند برابر شده. کارشناسان آسیب¬های اجتماعی این وزارتخانه پیش بینی می¬کنند اگر در، بر همین پاشنه بچرخد، باید بیش از پیش، شاهد به خیابان آمدن دستجات بیشتری از مردم بود."رجوع شود به گزارش وزیر کشور و سخنرانی نمایندگان و مسئولین، در رابطه با رشد اعتراضات و امکان افزایش آنها و دعوای کنونی جناح¬های حکومتی در نیمه اول سال ۹۷.

۶) با وجود چنین شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که به قول معاون رئیس جمهور و وزیر اقتصاد، کارخانه¬های کشور با کمتر از چهل درصد ظرفیت تولید خود کار می¬کنند و اینکه سال ۹٨ باید کمربندها را محکم¬تر از قبل بست و هشدار¬های مکرر صاحب نظران حکومتی در جراید کشور؛ دارو دسته ولایت و بخش های امنیتی نظامی حاکمیت، براین اعتقاد است، همان طور که دوران انقلاب، جنگ و تحریم را گذرنده¬ایم، می¬توانیم با ادامه سیاست¬های امنیتی و نظامی، ضربه¬زدن به منافع آمریکا، ذخیره¬کردن دلارهای نفتی و بازی با ارز و سکه، از بحران کنونی نیز عبور کنیم، تا شرایط برای مذاکره و معاملات پشت پرده با آمریکا فراهم شود. ولایت¬مداران بر این باورند که می¬توانند با اتخاذ سیاست چماق و هویج، همکاری با اروپا و دولت های روسیه و چین و اتکا به تجارب چهل ساله امنیتی به عمر خویش سالیانی بیفزایند. "نگاهی شود به سخنرانی های رهبر و سران نظامی کشور، تهدیدات قوه قضائیه و امام جمعه¬ها، اعدام¬های اخیر فعالان کرد که در زمینه حقوق بشر فعال بودند، دستگیری فعالان کارگری هفت تپه و فولاد اهواز، فعال شدن باندهای ترور در شهر¬ها، به غل و زنجیر کشیدن معلمان، احکام سنگین برای فعالان مدنی و ... از یکسو، به همراه دادن مجوز به بخشی از زنان برای ورود به استادیوم آزادی، پرداخت یارانه نقدی ششصد هزار تومانی به دهک¬های پایین از سویی دیگر و همچنین ایجاد زمینه و فضای باز برای اصولگرایان و جناح¬هایی از استمرار طلبان در صدا و سیما و مجلات کشورکه ازدولت و حتی رهبری نیز انتقاد کنند و یا شایعه کردن لغو نظارت استصوابی در انتخابات مجلس، ریاست جمهوری آینده و ... ".

۷) در این شرایط بحرانی که حکومت برای حفظ و استمرار خود به ترفندهای گوناگون متوسل می¬شود، باید مدافعان عدالت اجتماعی، دموکراسی و مخالف ولایت، بر سازماندهی و متشکل¬کردن اقشار مختلف جامعه به خصوص زحمتکشان و کارگران که کارد به استخوان¬شان رسیده، همت گمارند و همه آنان روی یک شعار، یعنی حذف ولایت فقیه، متمرکز شوند. چرا که بدون حذف ولایت فقیه، این نماد استبداد و فساد، هرگونه تغییر و تحول جدی امکان پذیر نیست.

٨) در این شرایط بحرانی، که جریان های سیاسی اعم از مشروطه¬خواه و ملی و چپ، فاقد تشکل جدی در داخل کشور است، نباید هیجان زده شد و از قیام مردم و سقوط حکومت در ماه¬های نزدیک سخن گفت. چرا که تاکنون هیچ تحریمی، به تنهایی نتوانسته حکومتی را ساقط و مردم را به انقلاب بکشاند. باید روشن و مشخص دانست، بخش عمده فعالین کشور، با این گونه تحریم¬ها که بار اصلی آن بر دوش زحمتکشان است، موافق نیست و مردم نیز، در وجه غالب خواست¬ها و مطالبات خود، براساس منافع خود عمل می-کنند و رهبری هیچ گروهی اعم از ملی و چپ، تا مذهبی و پادشاهی را نپذیرفته¬اند. جریانات ملی و بخش عمده ای ازمردم، خواهان یک جمهوری هستند که برای همه اقوام ایرانی و طبقات اجتماعی، رفاه و آزادی را به ارمغان آورد. عمده کردن بحث-هایی که در حال حاضر روی فرد یا سازمان خاصی صورت گیرد، به صلاح جنبش رو به رشد در کشور نیست و بیشتر باعث تفرقه در آن و تقویت دستگاه ولایت فقیه می¬شود. باید دانست، بخش¬های وسیعی از مردم به خصوص فعالان سیاسی و اجتماعی داخل کشور، در این چهل و اندی سال از انقلاب ۵۷ تاکنون و حوادث منطقه در عراق، لیبی، سوریه و ... درس¬ها گرفته¬اند و حاضر نیستند پیاده نظام این و آن گردند. در روند کنونی جنبش تنها نیروهایی جدی گرفته می¬شوند، که در داخل کشور سرمایه¬گذاری کنند و پتانسیل واقعی عموم مردم را، که همانا حذف ولایت است، به صحنه بیاورند. مردم را دیگر نمی¬توان برای شاه و شیخ مشروطه¬خواه بسیج کرد. زیرا باید درک کرد که ایران نه سوئد است، نه بلژیک و اسپانیا. این جا ایران است! کشوری در قلب خاورمیانه و در متن سیاست¬های دول قدرتمند، با منابع نفتی، همسایگان جنگ¬زده و طماع به مرزهای آن و ملتی فاقد سازمان¬های سیاسی، صنفی و مدنی قوی و تاثیر گذار، که به دلیل فشار های چهل ساله حکومت مذهبی، غالبا به شکل غیر¬مترقبه، در برابر حوادثی مانند سیل، زلزله، جنگ، کودتا و دخالت خارجی، عکس العمل نشان می¬دهند و به قول جامعه¬شناسان از روانشناسی خاصی برخوردارند، که نمی¬توان با فرمول¬های کلیشه¬ای با آن روبرو شد. نگاه کنید به جنبش سبز ٨٨، خیزش دی ماه ۹۶، هجوم مردم برای کمک به زلزله زدگان و ... ، یا همدلی با حوادث غم انگیز در کشور و دهها نمونه از اعتراضات ناگهانی که حتی دستگاه¬های امنیتی را هم غافلگیر می¬سازد. باید دانست، هنوز مردم به آن لحظه تاریخی نرسیده¬اند و تا شرایط سرنگونی زمان می¬خواهند. مطالبات و اعتصاب¬ها در نقاط استراتژیک و کلیدی رژیم که اساس منبع درآمد حاکمیت است، تاکنون صورت نگرفته و مطالبات و اعتصابات روبه افزایشی را، که در گوشه و کنار و یا مرکز کشور شاهدیم، مانند اعتصاب و تحصن چند روزه معلمان، تظاهرات خیابانی کارگران شوش و هفت¬تپه، صنایع ملی فولاد اهواز، دهقانان ورزنه اصفهان، برخی بخش¬های کوچک تولیدی، کامیون داران و رانندگان در نقاط مختلف کشور؛ علیرغم همدلی بخش¬های وسیعی از مردم، رژیم و ارگان¬های حاکمیت را به استیصال نکشانده و هنوز حاکمیت قادر است با سرکوب، سیاست موازی¬سازی، عقب نشینی موضعی و پرداخت های موقتی، این اعتراضات عمدتا صنفی و مطالباتی، که گاه جنبه سیاسی به خود می گیرد را، کنترل کند. هیچ¬کدام از این اعتصاب¬ها و اعتراض-ها، علیرغم همراهی و هم¬آوازی بخش¬هایی از مردم، که عمدتا در شبکه¬های مجازی و بیانیه¬ها نمود دارد، هنوز به یک جنبش همگانی و سراسری تبدیل نشده و تا رسیدن به شرایط سرنگونی، زمان نیاز دارد.

۹) ارزیابی واقعی از موقعیت حکومت، ملت، جنبش مطالباتی و اعتراضی رو به رشد اقشار گوناگون و درک عینی از شرایط منطقه و سیاست جهانی به خصوص آمریکا، جریان¬های سیاسی را از چپ و راست زدن باز می¬دارد. باید موقعیت حکومت و ملت را، واقعی سنجید و با هیجان و تبلیغات، وارد برنامه راه نشد. باید در راه ایجاد یک جنبش سراسری که بتوان همه¬ی خواست¬ها و مطالبات مردم را، حول آن گره زد، کوشش نمود و برای اجرای خواست¬ها و مطالبات روز افزون مردم به خصوص زحمتکشان، تهیدستان شهر و روستا و آسیب¬دیدگان اجتماعی که تیغ استبداد، گرانی و تورم برگلوی آنان است، با تمام امکانات اقدام نمود. چرا که رهبری واقعی در پروسه عمل و در صحنه مبارزه اجتماعی، شکل خواهد گرفت. در کنار حجم اعتراضات، مطالبات، آگاهی روز افزون مردم، رشد روحیه اعتراضی، باید به روحیه انفعالی، سیل مهاجرین، درخواست خروج از کشور به خصوص در میان اقشار میانه و جوانان تحصیل کرده، رشد فحشا، اعتیاد، سرقت، جرایم، زد و خوردهای خیابانی، روزمرگی بخش متوسط در زمینه هجوم برای خریدن اجناس از ترس گران¬تر شدن، افزایش بیماری¬ها، مشکلات روز افزون سالمندان، بازنشستگان و ... که در گوشه و کنار هر شهر پیداست، توجه کرد و خستگی و فرسوده شدن مردم را نیز، ارزیابی نمود.

۱۰) بهتر است نیروهای ترقی خواه به خصوص فعالان ملی و چپ از هر طیف، از سنتی گرفته تا مدرن، به واقعیت های عینی کشور مراجعه کنند و از طبقه کارگر، بخش متوسط، میزان سواد، نقش شبکه¬های اجتماعی، رسانه¬های شنیداری، دیداری و اینترنتی، میزان آگاهی و نقش زنان، جوانان و جامعه مدنی، درک واقعی داشته باشند. بخش های وسیعی از مردم، فعالان سیاسی و اجتماعی، تجربه های انقلاب۵۷ و سرکوب خونین دهه شصت را دیده-اند و از دولت اصلاحات، جنبش سبز٨٨، خیزش تهیدستان شهری دی ماه۹۶و تابستان ۹۷، خاطره¬ها و تجارب خوب و بد دارند. آنان سرکوب را با گوشت و خون خود، در همه ابعاد زندگی لمس کرده-اند. باید دانست مردم در وجه غالب، در سال۵۷ بسر نمی¬برند و شهرها، روستاها، فرهنگ مردم و زیرساخت¬های کشور درعرصه¬های مختلف صعنتی، آموزشی و شهری، با آن سال¬ها و دهه شصت، اساسا قابل مقایسه نیست. اکثریت ملت، دانش آموخته¬اند و در شهرها ساکن هستند. جهان را بهتر و بیشتر از گذشته می¬شناسند و با ابزار و وسایل مدرن آشنایند. فرهنگ، سطح توقعات و زندگی روزمره¬ی آنان، تغییر بنیادین کرده و نباید تصویر ساده و غلطی از مردم داشت. چرا که باعث گمراهی و ندیدن واقعیت¬ها می¬شود. مردم را دیگر نمی¬توان با یک فراخوان و چند بیانیه، آن هم در خارج از کشور، به میدان آورد. آنان فعالان کارگری، اجتماعی، سیاسی و رهبرانی پای کار می¬خواهند.

۱۱) و کلام آخر اینکه، مردم و فعالان سیاسی - اجتماعی، به نیرویی اعتماد می¬کنند و خواهند کرد، که در صحنه اجتماعی حضوری فعال داشته باشد، هزینه دموکراسی و عدالت خواهی داده باشد و برای برون رفت از بحران همه جانبه¬ای که مهین ما را گرفته، چشم به درون جنبش، سازماندهی و متشکل کردن آنان بدوزد و از امکانات جهانی، به شکل بهینه در جهت منافع ملت استفاده کند و بالاتر از همه با برنامه¬ای روشن و مشخص، کشور را به سوی آبادی، آزادی و عدالت رهنمون سازد.

هشتم آذر ماه ۹۷
بهروز رحیمی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست