قطعیت در سیاست از سوی چه کسانی اتخاذ می گردد؟


نیکروز اولاداعظمی


• معمولأ در رادیکالیسم مبارزه قطعیت در سیاست جایگاه مهمی را اشغال می کند، به همین دلیل بسیاری از سیاستمداران رادیکال حتی در جوامع پیشرفته غربی از هماهنگی و همراهی با اندیشه جامعه عقب می مانند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲٨ خرداد ۱٣٨۶ -  ۱٨ ژوئن ۲۰۰۷


 اخیرأ به مناسبت مقارن شدن سومین اجلاس گروهی از شخصیت های سیاسی ایرانی که گویا قرار است در پاریس برگذار گردد، آقای حسین باقرزاده مصاحبه ای را با یکی از رادیوهای محلی فارسی زبان (ایرانی) بعمل آورده که نکته ای از کلام ایشان قابل تأمل است.
آقای باقرزاده در این مصاحبه می گویند: برخی از جمهوری خواهان جانبدار برخی از جناح حاکمیت جهت تحول سیاسی اند و این یکی از دلایلی است که موضوع اتحادها را در میان ایرانیان کدر ساخته. (نقل به معنی) ایشان در گذشته نیز در مقالات و مصاحبه هایی مدعی چنین امری شده بودند، اما جهت اثبات این مدعا از ذهن خود مدد می گیرند نه از رجوع به اسناد جمهوری خواهان. اما با وجود این می بایست حقیقتی را بیان داشت که جناح هایی از جمهوری خواهان ایران همانند برخی شخصیت های سیاسی دیگر مانند آقای رضا پهلوی امید و آرزوی پیشروی اصلاحات در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی را در سر داشته اند، ولی این مصداق حمایت از جناحی از حکومت نیست آنگونه که آقای حسین باقرزاده در نظر دارد تا در اذهان القا نماید.
مسئله مهمتر از این برای راغم این سطور چگونگی پیشبرد امر سیاست در جامعه ایران است که در میان روشهای موجود دو روش رودر روی یکدیگر قرار دارند، یکی روش مسالمت آمیز مبارزه و "گام به گام"، دیگری رادیکالیسم مبارزه که می تواند در بر گیرنده خشونت نیز باشد. معمولأ در رادیکالیسم مبارزه قطعیت در سیاست جایگاه مهمی را اشغال می کند، به همین دلیل بسیاری از سیاستمداران رادیکال حتی در جوامع پیشرفته غربی از هماهنگی و همراهی با اندیشه جامعه عقب می مانند.
در سیاست مانند هر علم دیگر نمی بایست حکم قطعی صادر نمود، زیرا ۵۰ در صد امکان تحقق سیاستی مهیا و ۵۰ در صد دیگر آن منتفی ست، زیرا اطلاعات و داده های موجود دائمأ در حال تحول و دگردیسی اند و اگر نتوان با آنها همگرایی نمود دگماتیسم بر سیاست غلبه خواهد کرد.
امروز دیگر اظهر من الشمس است که هیچ اصل و قانونی قطعیت ندارد و همه چیز در حال تحول و دگرگونی ست مگر اصل خود تغییر، اگر این منطق را بپذیریم پس چرا باید حکم قطعی اصلاح ناپذیر بودن حکومتی را صادر نمود؟
مدت درازی که به قامت درازای یک تاریخ طولانی است، مردم دیار ایران "سیاست گام به گام" را بر نمی تابیدند به همین دلیل همه چیز سیاه و یا سفید می نمود، بجای حمایت از دولت اعتدال مهندس بازرگان از افراطی ترین نیروی سیاسی- مذهبی جامعه حمایت بعمل می آمد، قدرت تشخیص سیاسی و اجتماعی در سطحی نازل و همراه با تضادهای فرسایشی ست، و این خود مجالی به قطعیت بخشیدن است. یک روز انتخاب اصلاح طلبان و روزی دیگر انتخاب یک مذهبی فاشیست و کم سواد را چگونه باید تأویل نمود؟
در سطر سطر صفحه پرونده تاریخ مان رفتار افراط و تفریط موج می زند و از همین منشأ است که قطعیت در باره موضوعات بشکل نهادینه در فرهنگ مان نمودار است و اگر دوره ای مجالی غیر از این دست داد چون این فرهنگ استیلای قوام یافته داشت مجددأ به جایگاه قبلی خود بر می گشتیم و همچنان بر می گردیم، در این میان زمان مفهوم ندارد و یکی ست زیرا حرکتی که اساس را تغییر دهد مشهود و هویدا نیست. به لحاظ آفرینش نوع نظام ارزشی، هزار سال گذشته همانی بود که امروز است و عجیب تر این است که روشنفکران و سیاسیمداران ما بجای قدمی به جلو از همین نظام ارزشی یکنواخت تغذیه می شوند.
اما بهر حال برخی مان درک کردیم که اندیشه جامعه تا چه حد مستعد به تلاش برای دگرگونی ست و همزمان پی بردیم و یا بهتر است گفته شود در پروسه پی بردن به اعتدال و تنظیم مبانی سیاسی با آن هستیم، بر این اساس است که سیاسی کارهای جمهوری خواه مان راه خرد سیاسی را در پیش گرفته و روش مسالمت مبارزه را هم راهبرد و هم راهکار خود قرار داده اند و برای برقراری اعتدال در جامعه بجای خشونت طلبی دیرینه، دیگران را جهت پیوستن بدان فرا می خوانند
مهیا شدن فضای اعتدال موجبات امکان رشد و نضج نهادهای جامعه مدنی که از اهم تحقق سیاست گام به گام نیز می باشد بهانه را از هر سویی که باشد می ستاند، اگر آقای باقرزاده این شکل از مبارزه سیاسی را حکم وابستگی به جناحی از حکومت می داند، این دیگر مشکل برداشتی خود اوست نه خردورزان سیاسی.
آقای حسین باقرزاده معتقد است که برخی جمهوری خواهان منتظر معجزه تحول در درون حکومت جمهوری اسلامی، نشسته اند، منظور ایشان از برخی جمهوری خواهان همان اتحاد جمهوری خواهان ایران است، بکار گیری واژه معجزه از سوی ایشان اگر بخواهیم صداقت کلام ایشان را مورد تعرض قرار ندهیم می توان گفت برداشت اشتباه خود ایشان است. جمهوریخواهان مورد نظر ایشان در انتظار معجزه از سوی جناحی از حکومت نیستند اما تحول سیاسی در رأس هرم حکومت را لحظه شماری میکنند، زیرا تحول سیاسی در رأس نشانه تحرک در بدنه و پایه هرم حکومت است و جریان سیاسی جدی نمی تواند بی تفاوت و یا برای مقاصدی دیگر که سیاستی دیگر می طلبد، از کنار آن در گذرد، موضع گیری سیاسی در این راستا می تواند هم جنبه حمایتی داشته باشد و هم افشاگری، آیا اتخاذ چنین سیاستی معنایش وابستگی به یک جناح حکومت است؟
با چند نکته و یک پیشنهاد به آقای حسین باقرزاده و سومین همایش شان مطلب را به پایان می برم:
۱- تغییر ناپذیر جلوه دادن هر حکومت و دولت قطعیت بخشیدن به موضوع سیاسی در عالم سیاست است و این در جهان امروز حوزه سیاست مذموم است.
۲- در انتظار تحول سیاسی نشستن ایراد نیست غافل ماندن از آن عیب است.
٣- پروسه و فرایند شکل گیری نهادهای مدنی در ایران حکایت از آن دارد که جامعه قدم در راه اعتدال گذاشته است هر چند همچنان با آن فاصله دارد، سیاست گام به گام و مسالمت جویانه در انطباق کامل با این پروسه است، چنین سیاستی باید بخصوص به خشونت طلبان چه در دستگاه حکومت و چه خارج از آن تحمیل گردد تا فضای مناسب گفتگو و رایزنی های سیاسی مهیا گردد.
۴- جمهوری خواهان مورد نظر آقای باقرزاده حافظ دموکراسی، حقوق بشر و حکومت سکولار و جامعه چند صدایی که در برگیرنده منافع همه مردم ایران است می باشند و نه حافظ منافع جناحی از حکومت، فکر می کنم سوتفاهم پیش آمده ناشی از مطلق کردن یک نوع روش مبارزه است.
پیشنهاد مشخص به آقای حسین باقرزاده و همراهانش در نشست سوم:
برای تحرک سیاسی ابتکاری جدید لازم است، شما تمایز سیاسی مابین انواع رنگارنگ سرنگونی طلبان و مسالمت جویان سیاسی را که بر خواست سرنگونی و انتخابات آزاد پای می فشارند بخوبی آگاهید، اولی حداکثر خواست نامعقول و دومی حداقل خواست معقول که خواست فراگیر است را طرح می نمایند. طرفداران مشی متمدنانه که شما بارها خود را بدان منتسب دانسته اید، از یک انتخابات آزاد می بایست استقبال بعمل آورند، شما نیز این خواست معقول را پذیرفته و رایزنی های گسترده ای را بهمراه سایر فعالان سیاسی چه درون مرز وچه برون مرز با جلب گسترده ترین نیروهای حقوق بشر و هواداران دموکراسی در جهان، مجمع بزرگ ملی ایرانیان را با خواست نه سرنگونی بلکه یک انتخابات آزاد پایه ریزی نمایید، و از این طریق وارد کارزار وسیع سیاسی جهت جلب پشتیبانی اقشار گوناگون جامعه ایران و تلاش برای تحمیل این خواست همه پسند به جمهوری اسلامی گردیم، شکی نیست که در این کارزار حاکمان بازنده خواهند بود و شک نیست که این خواست یک خواست ذهنی و رویایی نیست بلکه خواست عموم مردم ایران و به دفعات از سوی مردم ایران برآمد نموده است. شاید بگویید که این یک خوش خیالی سیاسی بیش نیست مگر جمهوری اسلامی بدان تن می دهد اما من بگونه ای دیگر می اندیشم، من میگویم اگر ما مدعی هستیم که می توانیم به واسطه یک پشتیبانی فراگیر اجتماعی حکومتی را از جا برکنیم که تبعات خود را دارد، حتمأ قادر خواهیم بود انتخابات آزاد را نیز به حکومت اسلامی تحمیل نمائیم، این گوی و این میدان.

استکهلم