در باره اوضاع سیاسی اخیر کشور
بیانیه پلنوم کمیته مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
٣ تير ۱٣٨۶ -
۲۴ ژوئن ۲۰۰۷
۱ - شاخص اصلی حوادث ماه های اخیر، تشدید سرکوب جنبش های اجتماعی و اعمال فشار بیشتر بر فعالان نهادهای مدنی و تشدید سانسور بر مطبوعات و نشر کتاب بوده است. هدف حکومت از این سرکوب، ایجاد جو ترس و وحشت در جامعه و در میان فعالان جنبش های اجتماعی و سیاسی است، تا از این طریق با بالا بردن هزینه شرکت در فعالیت های اجتماعی مانع گسترش آنان شود و از دیگر سو، با حذف نهادها و فعالان از صحنه مبارزات اجتماعی و مدنی، این جنبش ها را در لحظه کنونی تضعیف کند. افزون بر این ها، حکومت نگران آینده است. حذف فعالان جنبش های مدنی با این هدف نیز صورت می گیرد که در شرایط بحرانی ، جنبش های سیاسی و اجتماعی را از حضور فعالان و نهادهای مستقل محروم نماید.
تلاش حکومت اسلامی برای زیر ضرب بردن جنبش های اجتماعی در این ابعاد، نشاندهنده رشد و گسترش این جنبش ها طی سال های اخیر است. واقعیت این است که جنبش زنان، دانشجویان، کارگران، اقوام و ملیت ها و .. به رغم همه سرکوب ها، طی سال های اخیر حرکتی رو به رشد داشته و حکومت را برای تحقق خواسته های خود زیر فشار گذاشته است.
۲- جنبش زنان که از همان فردای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی تا کنون برای دستیابی به حقوق خود مبارزه ای دشوار را پیش برده است، طی دو ساله اخیر گسترشی چشمگیر داشته است. این جنبش با خواست های مشخص و با خواست تغییر قوانین تبعیض آلود جمهوری اسلامی، به میدان آمده است. تلاش حکومت سد کردن راه گسترش و تبدیل شدن آن به یک حرکت اجتماعی در مقیاس کل کشور است.
با فرا رسیدن فصل گرما و برای تشدید جو خفقان در جامعه، جمهوری اسلامی همواره نیروهای سرکوبش را برای آزار زنان تحت عنوان مبارزه با بد حجابی و ... راهی کوچه و خیابان می کند. این سیاست هر چند که هر بار با مقاومت زنان مواجه شده و بعد از مدتی کنار گذاشته می شود، اما هم چنان ادامه دارد. امسال طی همین یکی دو ماهه گذشته، بازداشت وسیع زنان در سراسر کشور تحت عنوان مبارزه با بدحجابی، ابعاد گسترده ای به خود گرفته است. با این ویژگی که این سیاست، بیش از آن که نشانه ای از اقدامات رایج حکومت در زمینه مبارزه با بدحجابی باشد، بیان تهاجم برنامه ریزی شده دولت برای مقابله با جنبش رو به رشد زنان در اعاده حقوق اجتماعی خود و در مبارزه با تبعیضات رسمی و قانونی است که توسط حکومت اعمال می شود. طبق آماری که خود دولت منتشر نموده است، فقط طی چهار هفته نخست اجرای طرح مبارزه با بدحجابی، ۱۴۶۳۵ زن و مرد در ۱۰ استان اصفهان، کردستان، اردبیل، مازندران، گیلان، خراسان شمالی، مرکزی، سمنان، خوزستان، فارس و فرودگاه ها و ایستگاه های قطار دستگیر شده اند و ۶۷ هزار نفر نیز تذکر دریافت نموده اند.
دور اخیر تشدید «مبارزه با بدحجابی» تفاوت دیگری هم با دوره های قبلی دارد، همراه کردن آن با مجموعه اقداماتی که تحت عنوان«مبارزه با مفاسد اجتماعی» و یا «طرح امنیت اجتماعی» در سراسر کشور صورت می گیرد. جمع آوری معتادان و نیز افراد بی خانمان، که صحنه هایی از سرکوب وحشیانه و ضرب و شتم آن ها توسط نیروهای انتظامی، از طریق دوربین مردم و خبرنگاران در سطح جامعه منعکس شده است، آئینه ای از روش های غیر انسانی جمهوری اسلامی در برخورد به معضلات جامعه را به نمایش می گذارد.
جمهوری اسلامی با قرار دادن زنانی که حاضر به رعایت پوشش اجباری نیستند و برای برچیدن آن مبارزه می کنند ، در کنار افراد بی خانمان و به زبان رسمی دولتی«اوباشان»، «معتادان» و ... بر مقاومت مدنی در برابر سلب حق آزادی پوشش، انگ فساد می زند و نافرمانی زنان در برابر قوانین غیر انسانی و تبعیض آلود را با ضرب و شتم در خیابان ها و بازداشت معترضان پاسخ می دهد.
اما همین تلاش حکومت برای سرکوب گسترده زنان در سراسر کشور، بیانگر واقعیت دیگری هم هست و آن قدرت و توانی است که جنبش زنان در مبارزه با نظام سراپا تبعیض جمهوری اسلامی، به آن دست یافته است. ۶۷ هزار تذکر و نزدیک به ۱۵ هزار دستگیری در عرض یک ماه، فقط در چند استان کشور، نشان از ابعاد مبارزه ای دارد که در سرتاسر کشور علیه حکومت در جریان است. این ارقام تنها، آن نیروئی را در بر می گیرد که تیغ سرکوب رسمی بر تن اش نشسته است. زمانی که دستگیری ها و یا تذکرات در این ابعاد گزارش می شود، می توان درک واقعی تری از ابعاد ایستادگی و مبارزه زنان به دست آورد. بدون شک ترس از همین گستردگی مبارزه است که حکومت را وادار نموده تا بدین حد جنون آسا واکنش نشان دهد.
جنبش زنان به اشکال مختلف به مقابله با تبعیض علیه زنان برخاسته است. از کمپین یک ملیون امضا علیه تبلیغ گرفته تا کمپین ضد سنگسار، از حرکات اعتراضی به مناسبت سالگرد ۲۲ خرداد، روز همبستگی زنان ایران گرفته تا تجمعات در دفاع از فعالین زن و خواست آزادی آنان از زندان های حکومت و اعتراض علیه بازداشت و محاکمه اشان، جلوه هائی از این مبارزه اند.
۳- جنبش دانشجوئی نیز طی ماه های گذشته، هم چنان در معرض تهاجم نیروهای سرکوب بوده است. اوج این حملات زمانی بود که عوامل حکومت در دانشگاه پلی تکنیک با جعل آرم چهار نشریه دانشجوئی و انتشار مطالبی در آن ها، تلاش نمودند در آستانه انتخابات انجمن دانشجوئی، فضای دانشگاه را با اعزام نیروهای بسیج سپاه پاسداران در دست خود بگیرند و با بازداشت فعالان دانشجوئی و ضرب و شتم دانشجویان جو رعب و وحشت را در این دانشگاه حاکم کنند. هر چند با مقاومت دانشجویان و افشاگری وسیع، نقشه توطئه گرانه نیروهای سرکوب در این دانشگاه نقش بر آب شد و بر خلاف انتظار آن ها انتخابات انجمن این دانشگاه با سازماندهی خود دانشجویان و حضور همبسته آن ها به خوبی برگزار شد، اما بازداشت دانشجویان فعال هم چنان ادامه دارد. علاوه بر مسئولان چندین نشریه دانشجوئی، اخیرا حتی منتخبین جدید انجمن دانشجوئی نیز بازداشت شده اند و بر اساس اخبار منتشره هم اکنون تعدادی از این دانشجویان زیر شکنجه قرار دارند تا بر آن چه که بازجویان شان دیکته می کنند، گردن بگذارند.
فشار به فعالین جنبش دانشجوئی و تلاش برای انحلال انجمن های دانشجوئی و یا تبدیل آن ها به نهاد های وابسته به دولت و دفتر رهبری منحصر به دانشگاه امیرکبیر نبوده است. در سراسر کشور جنبش دانشجوئی درگیر با تعرضات نیروهای بسیج سپاه پاسداران، نمایندگی های دفتر رهبری و هیات های نظارت قرار دارد. روزی نیست که انجمنی در این یا آن دانشگاه منحل اعلام نشود و اعضای فعال آن ها بازداشت و یا محروم از تحصیل و ممنوع الورود به دانشگاه نشوند.
در این میان یکی از پدیده های جدید در جنبش دانشجوئی، شکل گیری گرایشات فکری درون آن و به خصوص رشد و گسترش گرایشات چپ در جنبش دانشجوئی است. نیروهای دگراندیش، از جمله نیروهای چپ در جنبش دانشجوئی، طی ربع قرن گذشته و پس از تهاجم و سرکوب خونین دانشگاه ها در جریان «انقلاب فرهنگی» حکومت در سال ۵۹، اجبارا تحت پوشش این یا آن انجمن اسلامی در دانشگاه ها فعالیت کرده اند. این نیروها طی سال های اخیر تلاش کرده اند که با نام و نشان خود به میدان آمده و خواست های خود را در مبارزات دانشجوئی مطرح نمایند.
ما با استقبال از تلاش برای ارائه چهره روشن از گرایشات درون جنبش دانشجوئی و سامانیابی آن در عین تنوع درونی، معتقدیم که فعالین چپ در جنبش دانشجوئی باید با درس گیری از تجارب گذشته نیروهای چپ، در عین تاکید بر هویت اجتماعی خود، با اتخاذ سیاست های روشن، فعالیت خود را در خدمت دوام و قوام جنبش دموکراتیک دانشجوئی در دانشگاه گرفته و با اتخاذ تاکتیک های سنجیده و نیرومند کردن این جنبش، رابطه آن با سایر جنبش های اجتماعی در ایران را تعمیق نمایند.
جنبش دانشجوئی، در عین دفاع از حقوق و آزادی های مدنی، نیازمند برقرار کردن پیوند با سایر جنبش های اجتماعی است. انجام این وظیفه به توان جنبش دانشجوئی خواهد افزود. دانشجویان چپ می توانند نقش برجسته ای در ایجاد این پیوند ها در همبستگی با مبارزات دیگر نیروهای اجتماعی، بخصوص جنبش کارگری ایفا نمایند. به همان اندازه که این جنبش نیازمند پیوند با سایر جنبش ها است، به همان اندازه نیز اهمیت دارد که از گرفتن بار و نقش احزاب سیاسی بر دوش خود، پرهیز کند و همواره روی استقلال جنبش دانشجوئی تاکید نماید.
۴- محاکمه اخیر منصور اسانلو و محکومیت او به پنح سال زندان و نیز بازداشت محمود صالحی و زندانی کردن او به جرم بزرگداشت اول ماه مه در سقز و ... نشانه گسترش دامنه سرکوب در جنبش کارگری است. محکومیت منصور اسانلو بخصوص با توجه به نقش او در سندیکای شرکت واحد تلاشی است برای مقابله با ایده تشکل در میان کارگران. هم اکنون نیز فعالان این سندیکا از همه سو تحت فشار قرار دارند. ده ها نفر از آن ها هم چنان تعلیق هستند و حق بازگشت بر سر کارشان را ندارند و هر گونه فعالیت سندیکائی و یا همدلی با فعالان سندیکا با تهدید به اخراج و ... پاسخ داده می شود.
این در شرائطی است که میلیون ها تن از کارگران کشور ما هم چنان در زیر خط فقر قرار دارند. از هر گونه تشکیلات سراسری و قابل اتکا برای دفاع از حقوق اولیه خود از جمله دستمزد متناسب با کار محروم اند. حداقل دستمزد اعلام شده از سوی دولت برای تامین نیازهای اولیه خانواده های کارگری کفاف نمی دهد، همین حداقل نیز، مورد اعتراض کارفرمایان و صاحبان سرمایه است. علاوه براین، عدم پرداخت دستمزهای بخور و نمیر آن ها نیز در بسیاری از واحد های تولیدی و خدماتی از پدیده های رایج سال های اخیر است. کم نیستند کارگرانی که ماه ها و گاه سال ها دستمزد دریافت نمی کنند و روزی نیست که خبری در مورد اعتراضات و اعتصابات کارگران برای دریافت دستمز های عقب افتاده شان منتشر نشود.
وضعیت معلمان کشور که در پی اعتراضات گسترده و سراسری مورد یورش دستگاه های سرکوب حکومت قرار گرفتند، هنوز تغییری نکرده است. فعالان صنفی معلمان بازداشت و شکنجه و تهدید شده اند. از افزایش حقوق آن ها که دولت سال ها پیش وعده آن را داده است، هم چنان اثری نیست.
۵- تحرکاتی که طی یکساله گذشته در آذربایجان، کردستان، خوزستان و سیستان و بلوچستان رخ داده است و همچنین سیاست سرکوبگرانه ای که رژیم جمهوری اسلامی در برابر حواسته های مردم این مناطق به کار برده هم چنان ادامه دارد.
طی ماه گذشته و در آستانه سالگرد اعتراضات در شهر های مختلف آذربایجان، صد ها نفر از فعالین جنبش ملی بازداشت شده اند و در برخی از شهر های آذربایجان عملا حکومت نظامی حاکم شده است. تا آن جا که این امر به مجلس جمهوری اسلامی نیز کشانده شده و وزیر کشور در مورد این اقدامات مورد بازخواست قرار گرفته است.
اعدام ها در اهواز به بهانه بمب گذاری ها در این شهر ادامه دارد.
در شهر های مختلف کردستان محاکمه فعالین جنبش های مدنی و روزنامه نگاران کرد به خاطر اعتراض به سیاست سرکوب نیروهای دولتی در کردستان ادامه دارد.
تشدید سرکوب در مناطق ملی، نشانگر این واقعیت است که جمهوری اسلامی هم چنان در مقابل خواست برسمیت شناختن حقوق اولیه و انسانی مردم در این مناطق هم چون آموزش به زبان مادری، اداره امور این مناطق به دست منتخبان مردم، زبانی به جز زبان زور نمی شناسد. هر چند جمهوری اسلامی سیاستی جز سرکوب در مقیاس کل جامعه و در ابعاد سراسری نمی شناسد، اما در مناطق ملی که ستم و اجحاف به مراتب عریان تر است،سرکوب نیز با شدت و دامنه وسیع تری اعمال می شود. تلاش رژیم بر آن است که هر صدای حق طلبانه ای در این مناطق را هم چنان با اتهام وابستگی به بیگانه و تجزیه طلبی در نطفه خفه کند.
۶- اوضاع سیاسی کشور ما، هم چنان تحت تاثیر بحران اتمی و مسائل مربوط به آن است. اما این بحران، در عین حال همه مسائل دیگر را تحت تاثیر قرار داده است. اکنون مهلت برای پذیرش دومین قطعنامه الزام آور نیز به پایان رسیده است. اعضای شورای امنیت سازمان ملل دست اندرکار تهیه قطعنامه جدیدی علیه ایران هستند. مذاکرات سولانا نماینده اتحادیه اروپا با علی لاریجانی بدون نتیجه پایان یافته است. اتحادیه اروپا بر تشدید تحریم ها علیه ایران پافشاری کرده است. هر چند نخستین رایزنی ها در بین ۵ عضو دائمی شورای امنیت به اضافه دولت آلمان به نتیجه مشخصی منتهی نشده است، اما حصول توافق بر سر تشدید تحریم ها علیه ایران قطعی است. اختلاف اصلی بین روسیه و چین از یک سو و دول غربی از سوی دیگر بیشتر در مورد دامنه این تحریم هاست.
از طرف دیگر، گزارش ها حاکی است که جمهوری اسلامی به تلاش برای گسترش فعالیت های اتمی خود شتاب بیشتری داده است و به سوی دست یافتن به حدی از تکنولوژی در غنی سازی اورانیوم نزدیک شده است، که امکان متوقف کردن آن دشوار خواهد بود. این امر در عین آن که بحث بر سر تحمل یا عدم تحمل ایران دارای تکنولوژی هسته ای پیشرفته را در محافل غربی راه انداخته است، خطر حمله نظامی بر تاسیسات اتمی ایران، و استفاده از سلاح اتمی در این حملات را نیز دامن زده است.
مساله نحوه برخورد با برنامه اتمی ایران یکی از موضوعات اصلی اجلاس سران هشت کشور صنعتی در آلمان بوده است.
اکنون کشمکش بر سر پروژه اتمی ایران وارد یکی از حساس ترین مراحل آن شده است. جمهوری اسلامی بر زمینه مشکلات دولت بوش در عراق، موقعیت را برای خود مناسب دیده و بی توجه به عواقب سرپیچی از درخواست های مکرر شورای امنیت سازمان ملل، هم چنان بر دامنه بحران اتمی می افزاید. بحرانی که امروز دیگر ابعاد بین الملی به خود گرفته است. مواضع جمهوری اسلامی امروز چنان ماجراجویانه است که حتی نزدیک ترین کشورها به حکومت ایران نیز قادر نیستند در جبهه جمهوری اسلامی قرار گیرند. و همه قطعنامه ها علیه ایران در شورای امنیت تاکنون با اتفاق آرا تصویب شده اند.
برعکس، صف کشورهای مخالف حکومت فشرده تر شده است. امروز ایران از شمال تا جنوب در محاصره پایگاه های نظامی آمریکا قرار گرفته است. حلقه محاصره هر روز تنگ تر می شود و تدارکات جنگی روز به روز کامل تر می گردد. دولت بوش حتی استقرار سپر ضد موشکی در اروپا را نیز با تلاش برای خنثی کردن موشک های جمهوری اسلامی توجیه می کند. از برکت جمهوری اسلامی خطر تهاجم نظامی و جنگ بر فراز کشور سایه انداخته است.
هم اکنون همزمان با تلاش دول اروپائی برای ادامه مذاکرات با دولت جمهوری اسلامی سومین قطعنامه الزام آور شورای امنیت سازمان ملل در باره ایران در دست تهیه است و توافقات اولیه در مورد رئوس تحریم هائی که در صورت ادامه سرپیچی جمهوری اسلامی از خواست شورای امینت در تعلیق غنی سازی اورانیوم، باید به اجرا گذاشته شود، طی اجلاس هشت کشور بزرگ صنعتی صورت گرفته است.
۷ – اخیرا تابوی مذاکره با ایالات متحده آمریکا بعد از ۲۷ سال شکسته شده است. بعد از آن که آقای خامنه ای رسما از انجام مذاکرات حمایت کرد و برای خالی نبودن عریضه موضوع مذاکره را گوشزد کردن خروج از عراق به آمریکا اعلام کرد، برای اولین بار نمایندگان دو دولت در بغداد روبروی هم نشسته اند و در مورد مسائل خود در عراق مذاکره کرده اند. زلمی خلیلزاد سفیر سابق آمریکا در افغانستان و عراق طی اظهار نظری در مورد این دیدار، گفته است: «فکر نمی کنم که این ملاقات (در بغداد) چیز جدیدی بوده باشد چون در سابق هم بین آمریکا و ایران دیدارهایی صورت گرفته درباره موضوعات مختلف، مثلا درباره افغانستان و (یا) ملاقات سفیر آمریکا و ایران در افغانستان که چند بار صورت گرفته است؛ و یا ملاقات هایی در خارج از افغانستان در پاریس و ژنو در سالهای گذشته درباره افغانستان و عراق.» اما باید توجه کرد که مذاکرات کنونی برخلاف مذاکرات قبلی از مدت ها قبل علنا مطرح و برنامه ریزی شده اند.
در عین حال باید گفت که انجام این مذاکرات بعد از مدت ها از طرح آن، در شرائطی که مذاکره با ایران از سوی دولت آمریکا به تعلیق غنی سازی مشروط شده است، خود بخود اتفاق مهمی بود. هر چند حتی مذاکرات بین طرفین منحصر به اختلافات و یا مسائل دو طرف در مورد عراق باشد.
همزمان و بعد از انجام این مذاکرات، طرفین از تهاجم تبلیغاتی و یا حتی اقداماتی که بیشتر نشانه تلاش برای تاثیر گذاری روی روند بعدی این مذاکرات است، کوتاهی نکرده اند. دولت ایران با بازداشت چند نفر از ایرانیان مقیم آمریکا به اتهام جاسوسی، تلاش می کند که از یک سو، زندانیانی را دست و پا کند تا مگر بعد از شکست تلاش برای معامله بر سر ملوانان انگلیسی، این بار از این طریق، ماموران خود در عراق را که آمریکائی ها به اتهام تسلیح شورشیان در عراق بازداشت کرده اند، آزاد نماید. از طرف دیگر هم چنین ورود به کشور را برای مهاجرین ایرانی در خارج مسدود تر سازد و ترس از بازگشت به کشور را در میان بخش مهمی از نیروهائی که در فعالیت های رسانه ای یا دانشگاهی و غیره مشغول اند، دشوار تر و پر هزینه تر نماید.
دولت آمریکا در مقابل، رسما هر گونه مذاکره بر سر اختلافات دو کشور را به تعلییق غنی سازی موکول می کند و در صورت امتناع ایران از پذیرش آن به استفاده از تمامی وسائل در برابر دولت ایران تاکید می کند. اقدام بوش برای شرکت در «کنفرانس بین المللی دمکراسی و امنیت» در پراگ در آستانه برگزاری اجلاس سران هشت کشور صنعتی و دعوت از چند ایرانی نزدیک به دولت آمریکا برای شرکت در این کنفرانس از جمله رضا پهلوی و دیدار با او ، حاوی چنین پیامی به دولت ایران بود.
۸ – یکی از مسائلی که بعد از حمله نظامی دولت آمریکا به عراق، و بخصوص بعد از تبدیل بحران اتمی ایران به یک بحران بین المللی مطرح است، مساله موضع نیروهای سیاسی ایران در قبال احتمال حمله دولت آمریکا به ایران است.
در جریان تدارک جنگ علیه عراق و برای سرنگونی صدام حسین، مواضع متفاوتی در بین نیروهای سیاسی وجود داشت. اما این مواضع برای همکاری های متقابل، با وجود اهمیتشان، تاثیر چندانی نداشت و در مناسبات فیمابین نقش برجسته ای ایفا نمی کرد. اما اکنون که موضوع به امر سکوت در قبال یک حمله نظامی و یا مخالفت با آن مربوط می شود، مواضع نیروهای سیاسی فاصله ای تعیین کننده از هم می گیرند. نمی توان در کنار هم فعالیت مشترک نمود، اما هم مخالف حمله نظامی بود و هم موافق آن بود. هم به دولت آمریکا هشدار داد که دست به ماجراجوئی جدید نزند و هم خواستار آن شد که نقش «رهائی بخش» خود را فراموش نکند. سایه روشن هائی که امروز در مواضع برخی نیروها این جا و آن جا وجود دارد و در موارد اضطراری سر باز می کند، با حساس تر شدن شرائط در همین حد باقی نخواهد ماند.
تاکید ما بر رد هر گونه مداخله در امور داخلی کشورمان جز از طریق پشتیبانی از تلاش مردم ایران برای تحولات سیاسی و در جهت دمکراسی و یا در قالب اعتراضات بین المللی علیه نقض حقوق بشر و حقوق شهروندی در ایران، در بطن خود هر گونه مداخله نظامی، سیاسی و ... برای تغییر حکومت از بیرون و یا جایگزین کردن آن با یک دولت منتصب به این یا آن قدرت خارجی را، منتفی می سازد.
در عین حال این واقعیت را هم باید در نظر گرفت که دولت آمریکا در منطقه و در چهار گوشه مرزهای ایران مستقر شده است. امروز دولت آمریکا یک عنصر ثابت در سیاست های منطقه است. این که منافع امپریالیستی و غارتگرانه ای را دنبال می کند، شکی در آن نیست، ولی این که ثبات در منطقه بدون تنظیم مناسبات با این دولت ممکن نیست، این هم واقعیتی است.
سیاست کشور ما باید روی غیرنظامی کردن منطقه خلیج فارس و توسعه همکاری های مشترک اقتصادی و سیاسی و فرهنگی در منطقه متمرکز باشد، که خروج نیروهای نظامی آمریکا از این منطقه یکی از پیش شرط های آن است.
دولت آمریکا در نظام موجود جهانی و در نهاد های بین المللی نقش تعیین کننده ای بازی می کند. تغییر این نظم و عادلانه کردن آن جزو آرزو های بخش مهمی از بشریت است، اما این آرزو، فاصله عظپمی با تحقق خود دارد و هیچ کشوری قادر نیست با قربانی کردن خود، نظام موجود جهانی را به تنهائی تغییر دهد. جمهوری اسلامی نه تنها در مسیر عادلانه کردن نظام کنونی جهان گامی بر نمی دارد، بلکه بهائی هم که تاکنون با سیاست خارجی تنش زای خود بر کشور ما تحمیل کرده است، هم برای مردم ما بسیار گران تمام شده است و هم موقعیت و منافع استراتژیک کشور ما در منطقه را به مخاطره انداخته است. افزون بر این ها، ارتش آمریکا را نیز تا لب مرزهای ما کشانده است. ما بر این باوریم که بزرگ ترین تهدید برای کشور ما الزاما حضور نظامی آمریکا نیست، بلکه دولت و نظامی است که با سیاست های خود زمینه این تهدید ها را فراهم آورده است.
ایران متکی بر اراده آزاد مردم خود می تواند از موضع دیگری با ایالات متحده سخن بگوید و در نظم کنونی جهان نیز، جایگاه دیگری برا ی خود داشته باشد. از این رو:
اولا باید با هر گونه دخالت نظامی و یا حمله نظامی به کشور به بهانه سیاست های جمهوری اسلامی مخالفت کرد. مردم کشور ما نیازی به ارتش های مهاجم ندارند، ارتش ما برای استقرار دمکراسی، نیروهای اجتماعی و جنبش دمکراسی و عدالتخواهی و نهاد های برآمده از دل آن هاست. مردم ما نیازمند پشتیبانی سیاسی از سوی جامعه جهانی در استقرار دمکراسی و برچیدن بساط استبداد است؛ نه اعزام ارتش ها و دارودسته های مزدور مسلح، مصیبتی که سال هاست دامن گیر مردم عراق شده است.
دوما برای کشور ما نه دشمنی با دولت آمریکا بلکه برعکس، ایجاد مناسبات متقابل با آن مفید است. رابطه ما با دولت آمریکا مثل هر دولت دیگری مشروط خواهد بود به عدم مداخله در امور ایران، که تصمیم در مورد آن حق انحصاری مردم آن است. ایالات متحده باید با بهای سنگینی که در سازماندهی کودتا علیه دولت مصدق بر ملت ایران تحمیل کرده است، بپذیرد آن چه که در ۲۸ مرداد ۳۲ صورت گرفته است، هرگز نباید تکرار شود. اقدامی که همین جمهوری اسلامی یکی از محصولات ویرانی و عواقب حاصل از آن در ساختار سیاسی ایران است. آن ها که یک بار با کودتا اولین شانس واقعی برای دمکراتیزه شدن ایران را نابود کرده اند و نسل های بزرگی از فرهیختگان این مملکت را قربانی نموده اند، نباید این امکان را پیدا کنند که این تراژدی را دوباره تکرار کنند و تصور کنند که امروز نیز می توانند کسی را با توپ و تانک روانه ایران کنند.
۲۶ خرداد ۱٣٨۶
۱۶ ژوئن ۲۰۰۷
|