شیفته صدای خود نشویم
ژاله امینی
•
این نسل، نسلی است کامل تر، معتقدتر و زبده تر از نسل ما! یادمان باشد که ما با این نسل باید در تعامل باشیم؛ یاد بگیریم از آنها و سپس یادشان بدهیم. از من و شما بعید است که با چماق به رویارویی این نسل – نسلی که مانند گلوله آتش میگدازد، یاد میگیرد و در این زندان بزرگ عمل میکند!- برویم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۲ تير ۱٣٨۶ -
٣ ژوئيه ۲۰۰۷
خانم المیرا مرادی و آقای انوشه کیوان پناه! با اعتقاد به احتراز از رویارویی های مضر و تفرقه افکن بین رفقا، وقتی اولین به اصطلاح نقد شما با عنوان "«چپ همه چیز غیر از طبقه» و انقلاب ونزوئلا" را خواندم مایل نبودم که بنویسم و پاسخی داده باشم. ولی زمانی که با عجله به وعده خود وفا کردید و مقاله دیگرتان با نام «جایی که جوان و پیر با خشت خام بر آینه میکوبند» باز در ارتباط با آقای سهیل آصفی منتشر شد، بهتر دیدم مواردی را به شما رفقا گوشزد کنم:
چیزی که مرا سخت متعجب و متاثر کرد و واداشت که بنویسم، لحن بسیار کینه توزانه شما بود که به قول دوستی، در حاشیه امن نشسته و با اطلاع اندک از آقای سهیل آصفی و فضای جامعه میهنتان، انگار با این نقدها در واقع رنج دوری از میهن و کوتاه بودن دستتان از کار عینی در میهن را خواسته اید کاهش دهید و حتما با خودتان گفته اید که اگر در ایران مانده بودید تا به حال به تاسیس تشکلی فراگیر به رهبری «عنصر آگاه» برای تحقق آنچه که مارکس «تغییر جهان» و «همایش اجتماعی جهان»، «ساختن جهانی دیگر» ... تعریف و تعیین کرده است، موفق میشدید!
شما نوشته اخیر آقای سهیل را بهانه ای کرده اید تا به رفقایی که چراغ عمل و تئوریشان فقط در میهن روشن میماند و - مانده است !- درس سوسیالیزم واقعا موجود، ناپدید شدن مجموعه ای از افکار و اندیشه ها در نتیجه حذف کلمات معینی از گفتمان عمومی [چپ]، امتیازات طبقاتی، جامعه طبقاتی، قدرت طبقاتی، دولت طبقاتی، شناخت طبقاتی، تحلیل طبقاتی، تحلیل های سوسیال دمکرات ها از دمکراسی و سنت، اشکال مختلف جنگ طبقاتی؛ احکام دادگاه، قوانین ضد کارگری، سرکوب پلیسی، سرکوب سندیکا، لغو قراردادهای کار، اضافه کار غیرقانونی، عدم ایمنی در محیط کار، اذیت و اخراج کارگران معترض، کاهش دستمزدها و مزایا، عدم افزایش حداقل دستمزدها، کاهش مزایای بازنشستگی سوء استفاده از صندوق های بازنشستگی، خصوصی سازی و تعطیل کارخانه ها، تمرکز بر تجارت به جای تولید و حفظ محیط زیست را بدهید.
خانم المیرا و آقای انوشه! شما همه اینها را خیلی خوب توضیح داده اید و توانسته اید تحلیل طبقاتی درستی از دیدگاه های به قول شما «چپ همه چیز غیر از طبقه» را ارایه داده و اذهان کم تر پخته را یاری کنید. ولی متاسفانه باز هم از موضع بالا و با برخوردی غیرطبقاتی به نوشته سهیل آصفی روزنامه نگار جوان کشورمان نگاه کردید و بحث تکراری اتلاق «سرمایه داری دولتی» و سپس «سوسیالیزم دولتی» را برای ما چپ های در میهن، تکرار کرده و به زعم خودتان ما را آموزش داده اید. البته آموزش مقوله هایی از این دست هر قدر تکرار شود باز هم میتواند مفید باشد. ولی نسل من و شما که اینها را در عمل هم تجربه کرده ایم و میدانیم، پس میماند نسل نوجوانان و جوانان.
خانم المیرا مرادی و آقای انوشه کیوان پناه عزیز! این نسل، نسلی است کامل تر، معتقدتر و زبده تر از نسل ما! یادمان باشد که ما با این نسل باید در تعامل باشیم؛ یاد بگیریم از آنها و سپس یادشان بدهیم. از من و شما بعید است که با چماق به رویارویی این نسل – نسلی که مانند گلوله آتش میگدازد، یاد میگیرد و در این زندان بزرگ عمل میکند!- برویم. در ادامه تحت عنوان «لولوی دیکتاتوری پرولتاریا» باز هم پای آقای سهیل آصفی را که عمل پیگیرش، سخت بی عملی ناگزیر برخی از جماعت آنسو نشستگان را میآزارد، به میان کشیده میشود و ادعا میکنید که ایشان با بدگویی از «سوسیالیزم واقعا موجود» با ترویج ذهنیات لیبرالی خود درباره مقوله مارکسیستی «دیکتاتوری پرولتاریا» خواننده بی اطلاع را گمراه میکند.
این یک دروغ است! و حتی شما تدریس مارکسیسم- لینینیسم را هم بهانه ای قرار داده اید تا در «مبارزه»! با یک روزنامه نگار جوان، میهن پرست، مترقی و عدالتخواه، رنج بی عملی گزیر و ناگزیرتان در غربت را کاهش دهید و بالاخره کاری کرده باشید.
خانم و آقای محترم از گامهای مهم به سوی سوسیالیزم، قضاوت نکردن، در صورت عدم شناخت پدیده مورد قضاوت است، آخر شما با کدام شناخت از آقای سهیل آصفی او را کنار افرادی قرار میدهید که نگران تقدس سرمایه داری و ساختار سیاسی آن هستند؟!
آخر ایشان بر چه مبنایی از سوی شما دوستان محترم، متهم به رضایت در قربانی کردن دویست هزار نفر در الجزیره و دیگر کشورها میشوند؟!
خانم المیرا مرادی و آقای انوشه کیوان پناه! شما متاسفانه در دهه های ۴۰ و ۵۰ باقی مانده اید، حتی ادبیاتی هم که به کار میبرید- طعنه زن، دگم و شعار گونه- بسیار احساساتی و کهنه است. همچنین متاسفانه شما شناخت و درک صحیحی از زمانه – آن هم در مکان ایران- ندارید، به همین دلیل است که روزنامه الکترونیکی «روز» را مایه سرکوفت میدانید، در حالی که در زمان و مکان ما – داخل میهن- هر تریبونی که صدایمان را به گوش بیشترین مخاطبان برساند، میتواند یاری رسان باشد!
خانم المیرا مرادی و آقای انوشه کیوان پناه! چرا خود را مرکز عالم تصور میکنید؟!
«انقلاب اجتماعی "گاردن پارتی" نیست» ، بسیار تذکر بی ادبانه ای است. طلبکار چه هستید؟! چرا ادبیاتتان این اندازه فئودالی است؟! چرا اولا دیگران را تا این اندازه خرفت تصور میکنید که انقلاب اجتماعی را با گاردن پارتی عوضی میگیرند؟ در ثانی چه نیاز است به آموزش خرفت ها؟!
و حالا برویم بر سر «بری» دیگر از باغ خانم المیرا مرادی و آقای انوشه کیوان پناه: «جایی که جوان و پیر با خشت خام بر آینه میکوبند»:
«مصاحبه "روز" شاد کن»، واقعا که این لحن پرخاشگر، دگم و متاسفانه خاله زنکی، فقط مایه تاثر است! باز هم خود را محور عالم و آدم تصور کردن، همه اشتباه میکنند، جز خانم المیرا مرادی و آقای انوشه کیوان پناه!
اولا خانم و آقای همه چیز دان چطور است که شما پیران سوسیالیست هنوز نمیدانید که کار غلط دیگری مجوزی برای عمل نادرست ما نیست که با آن لحن «آنچنانی» خطاب به فریبرز رییس دانا میگویید: پس تو چی؟
در ثانی آقای دکتر فریبرز رییس دانا به درستی اظهار داشته اند که تعامل و مراوده اورتگا، مورالس، چاوز و حتی کاسترو با دول کشورهای مختلف از جمله جمهوری اسلامی در حدود مراودات دیپلماتیک، محل اعتراض نیست. و باز ایشان و آقای سهیل آصفی به درستی به خوش رقصی های آنان معترض هستند. نه اینکه خدمات و جهت گیری های سوسیالیستی آنان را قبول ندارند.
ما همه معترض هستیم به اینکه آقای اورتگا با دریافت هدیه از سوی ریاست بسیج دانشگاه، دست در دست، درآغوش کشان و هوراکشان خود را در صفحات اول تمام روزنامه های سرمایه داران رنگارنگ میهن به نمایش بگذارد، بسیجی که یک روز قبل از آن و تا همین امروز دستش به خون عزیزترین فرزندان این میهن آلوده است! شرم آور نیست؟!
خانم پیر و آقای پیر! خانم الناز انصاری یک روزنامه نگار جوان و مترقی است. به خود اجازه ندهید به جوانان ارزشمند میهن توهین کرده و آنها را واسطه های اردوی لیبرال ها بنامید! و بعد خانم المیرا مرادی و آقای انوشه کیوان پناه! چون شما دو پیران همه چیزدان، تا این حد از آنچه در میهنتان میگذرد بی اطلاع هستید که هنوز نمیدانید، آقای فریبرز رییس دانا چه باورهایی درباره کشورهای ونزوئلا و غیره دارند، پس باید به عرض برسانم که آقای فریبرز رئیس دانا و آقای سهیل آصفی و تعداد دیگری از پیران و جوانان میهنمان دقیقا باور دارند که ونزوئلا، نیکاراگوئه، اکوادور و صد البته کوبا ، کشورهایی دموکراتیک هستند و سویه سوسیالیستی دارند!
این دوستان در داخل، ضمنا به قواعد و آداب سیاسی روابط بین المللی کاملا واقف هستند، فقط آنها میگویند: خوش رقصی نکنید!
دو پیر در غربت میافزانید: «این جوان ها خوب درسشان را یاد گرفته اند....»، نگفتم اینها از ما کامل تر هستند؟!
به این جوانان جسارت کرده و آنها را متهم به جازدن دغدغه های اردوی لیبرال ها به اسم چپ ها میکنند!
نکنید، جسارت موقوف!
آن دو پیر غربت نشین جسارت از حد میگذرانند: «... کدام جریان چپ؟...» گفتم که شما هنوز در دهه های ۵۰-۴۰ باقی مانده اید و حق هم دارید چون از میهن دورید؟!
رفقا! اولا نزاکت را از دست ندهیم، در ثانی شما هم مثل جمهوری اسلامی دچار توهم توطئه هستید، زیرا گفت و گویی در سال گذشته را پیوند میدهید با گفت و گوی آقای سهیل آصفی.
و بعد، واژه «زرنگی» که در اینجا یک فحش زشت است! مودب باشیم!
خانم المیرا مرادی و آقای انوشه کیوان پناه! مصاحبه آقای فریبرز رییس دانا در سال گذشته و امسال به هیچ وجه متناقض نیست، تنها مطلبی که در مصاحبه اخیر اضافه شده این است که: خوشرقصی نکنید! و این هم ناشی از تکرار، تکرار و زیاده روی نالازم رفقا در دیپلماسی دوستانه بوده است و کاملا مورد تایید «کدام چپ های داخل ایران است».
خانم المیرا و آقای انوشه در ادامه باز هم بالای منبر رفته، سرخوشانه و مست از سخنرانی های خود در رسای بدآموزی به جوانان و به ویژه جوانانی که الگوی خودشان را به طور قطعی انتخاب نکرده اند، روضه خوانده اند. در این جا برای اطلاع دو هم نسل خودم باید بگویم که این جوانان به خصوص آقای سهیل آصفی کاملا فرق بین به آذین، آریانپور، جزنی، ف. تابان و نوید قدیم را با بهنود، زیدآبادی، نگهدار، احمدی و پیک نت میدانند و میشناسند.
و اما پاسخ به «بزرگترین اشتباه چپ ها»ی آقای فریبرز رییس دانا را به خود ایشان وا میگذارم و فقط به اطلاع دو پیر هم نسلم میرسانم که همه تجارب پشت سر ما را امروز بدانجا رسانده که برتر شمردن مبارزه ضد امپریالیستی بر مبارزه آزادیخواهانه درست نیست و این دو مبارزه باید البته بر حسب شرایط، تنگاتنگ به پیش برده شود و الی آخر.
به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی!
|