عاجزان


ژیلا مساعد


• به مردی که به نام اسکندر در آتن
می خواست جواب گوی خون پدرانش باشم
گفتم
در ابتدا ماه من و شما یکی بود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱٨ تير ۱٣٨۶ -  ۹ ژوئيه ۲۰۰۷


عاجزان

در بازار ها
طبق طبق پستان می فروشند
لیو پولدِ دوٌم
برای هر دست قطع شده ی سیاه
انعام می داد

سر نخ مرزها را
از گلوی چوپان گرسنه عبور می دهند
جاده می فروشند
راه می خرند
کوه جا بجا می کنند
برف می سازند
اما از قبول عشق می ترسند

نوک پستان افریقا
سال ها
در دهان اروپا بود
حال
نوزاد گرسنه ی چین
در نوبت ایستاده ست

به مردی که به نام اسکندر در آتن
می خواست جواب گوی خون پدرانش باشم
گفتم
در ابتدا ماه من و شما یکی بود