وبلاگ من تعدادی خطا ندارد *
یاسر عزیزی
•
وبلاگ من چند خطا ندارد. وبلاگ هیچیک از کسانی که مسدود می شوند و بسته نیز. هیچکدام چند خطا ندارند! چه اگر خطایی دارند، بیش از یکی نیست و چه عجیب که این خود خطای بسیاریست!؟ اندیشیدن و دیگر اندیشیدن تنها خطایی ست که هر وبلاگ مسدودی بدان مجرم است. اشتباه نشود! بحث از خطای ِ اندیشه نیست، سخن از خطا بودن ِ اندیشیدن است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۱ تير ۱٣٨۶ -
۱۲ ژوئيه ۲۰۰۷
"موضوع نقد عبارت است از توصیف فشارهای متقابل ِ تمام قلمروهای اجتماعی بر یکدیگر، [توصیف[ نارضایتی منفعلانه ی عمومی، کوته بینی یی که به یک سان هم وضعیت خود را تشخیص می دهد و هم در این قضاوت به بی راهه می رود؛ همه این ها در چارچوب حکومتی گرد آمده که از قِبل تمام این فلاکت ها روزگار می گذراند چرا که خود چیزی جز فلاکت نشسته بر منصب نیست." (کارل مارکس- مقدمه نقد فلسفه حق هگل)
************
طی روزهای اخیر ایمیلی از رفیق عزیز مرتضی اصلاحچی** بدستم رسید که حکایت از مسدود شدن وبلاگ وی توسط پاره ای از مراکز ارائه خدمات اینترنتی در برخی نقاط تهران می کرد. ناخود آگاه یاد وبلاگ خودم افتادم . حدود 20 روز قبل همه تلاش های من برای باز کردن و ورود به بخش مدیریت ِ صفحه وبلاگی که در دامنه "میهن بلاگ" داشتم به این جمله ختم می شد که: "صفحه مورد نظر شما تعدادی خطا دارد لطفا بعدا مراجعه کنید" آن روز و هنوز احساس می کرده ام که شاید نقصی فنی وبلاگ من را مبتلای به خود کرده، که اینگونه من و شاید دیگرانی که بازش می خواسته اند را به "بعدا" ارجاع می دهد. تحقیقا به این نتیجه رسیدم که اگر مشکل یا همان خطاهای مورد اشاره دوستان فنی بود، کمینه باید اجازه ورود به بخش مدیریت وبلاگ را می یافتم. اما هنوز "بعدا" برای من نرسیده و بعدن مجبور شدم مطالب را در صفحه دیگری بارگذاری کنم. اگر چه بواسطه نوع پیام مطمئن نیستم حتمن بحث فیلترینگ باشد (که اگر هست دوستان من را آگاه کنند و اگر هم نیست) اما همان ایمیل مرتضی اصلاحچی و بسیار ِ دیگر فیلترینگ هایی که هر روز و همه روز جسم نیمه جان آزادی را در این سرزمین، بی رمق تر می کند و می لرزاند بهانه این مطلب را فراهم می آورند.
براستی آنچه این وبلاگ ها موجب می شوند چیست که اینهمه وحشت و سرکوب را برمی آورد؟
روزگاری پیش، نه بسیار دورتر از امروز تا مگر قرنی شود، سالهای ِ قبل از بهمن 57 که ایران بوی خون می داد و باروت را می گویم، شور انقلاب و عصیان از هر گوشه ای که بر می خاست، نصیبی از آموزه های چپ و مارکسیستی داشت. نقد بود اگر، سلاح ِ نقد بود و گر نه، نقد با اسلحه بود که سیاهکل را می آفرید، بی آنکه به بلندای آن رستخیز ِ خونین به داوری ایستیم که خطا بود یا نه. با اینهمه بسیارند که گفته اند و می گویند آن خون ها که از تن و جان مبارزان اندیشه ور آن سالها می رفت، بر کویر بی بلوغ ذهن مردم ایران پامال شد. اساسا نقد با اسلحه ترکیب ذهنی دوران ما نیست. همان نقدهای ِ با اسلحه، و نتایج بعد از آن تاکنون، نشان داد که نقد با اسلحه هرگز نمی تواند جای سلاح نقد را بگیرد. این شد که نسل ما که در شرایطی به لحاظ ساخت قدرت بیش و کم نزدیک به همان سالهای سیاهکل و البته از نظر مقتضیات عصری در قرنی و حیاتی دیگر می زیید، عقلن و حقن به این نتیجه رسیده است که جز با سلاح نقد و جز با نقد آگاهانه و آگاهی بخش نه تنها موثر در تغییر جهان خود نمی شود که بر خلاف آن نیز گام می نهد. و اتفاقا همین مسئله زمینه ساز همه سرکوب ها نیز بوده است. "آگاهی" بزرگترین خطری است که هر "فلاکت ِ نشسته بر منصب"ی را تهدید می کند.
لاف گزافی نیست اگر ادعا کنیم، نقشی که آیین وبلاگ نویسی در نوباوری نسل ما و مردم ما ایفا کرده است، به اندازه همه دستاوردهای تاریخ آگاهی بخشی ِ پیش از آن و شاید بیش از آن بوده است. وبلاگ ها جهان ما را به شدت به هم بسته کرده است و ما را به شدت پیوسته.
زمانی شاملو می گفت: "که هر ویرانه نشانی از غیاب انسانی¬ست" امروزه هر سایت ِ مسدودی نشان از سرکوب ِ اندیشه ایست. و خوشا که اگر در زمانه شاملو ویرانه را فریاد ِ رسایی بر نمی ساخت، که دست ها کم بودند و زخم ها بسیار، امروز هر سدی بر دروازه اندیشه را هزاران فریاد از همرهان بسیار در می شکند. وبلاگ ها شده اند رگهای خون رسان بدن ِ هر جامعه ای و مگر رگ ِ بی انسداد، تنی را رنجور مرگ می گذارد؟ و مگر آنانکه با مرگ دیگران زندگی می گذرانند، چنین رگی را بی انسداد می پسندند؟
دلیل بودن وبلاگ های بیشمار و همه گون جز این نیست که هر کس به زعم خویش دریست بر بن بست آگاهی و چه مبارک حسی است همین. ما برای اینهمه شدن از راه همین وبلاگ ها رفته ایم و مگر بسیار دوستی ها و همرزمی هامان از همین دالان های مجازی اما گرمی بخش در نگذشته است؟
باری! وبلاگ من چند خطا ندارد. وبلاگ هیچیک از کسانی که مسدود می شوند و بسته نیز. هیچکدام چند خطا ندارند! چه اگر خطایی دارند، بیش از یکی نیست و چه عجیب که این خود خطای بسیاریست!؟ اندیشیدن و دیگر اندیشیدن تنها خطایی ست که هر وبلاگ مسدودی بدان مجرم است. اشتباه نشود! بحث از خطای ِ اندیشه نیست، سخن از خطا بودن ِ اندیشیدن است. درستم اگر بیاد باشد از شریعتی است که: "در روزگار جور، عقل و شعور خود جرم است." و مگر جز این اندر چیزیست.
اشاره ها:
*. اشاره به جمله ای که در پی باز کردن وبلاگ http://azizi61.mihanblog.com به چشم می آید.
**. مرتضی اصلاحچی نیازی به پی نوشت در پای اسمش ندارد. فعالی دانشجو از طایفه چپ و از وبلاگ: http://eslahchi.blogfa.com
یاسر عزیزی
چهارشنبه 20 تیرماه 86
منبع: http://azizi61.multiply.com
|