نگاهی به دو واکنش!


تقی روزبه



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۲ تير ۱٣٨۶ -  ۱٣ ژوئيه ۲۰۰۷


گرچه هنوزهم پس ازگذشت نزدیک به یک ماه از"همایش همبستگی ایرانیان"در پاریس،گزارش روشن ودقیقی ازآنچه که درآن نشست گذشته ازسوی دست اندرکاران این جریان منتشرنشده وظاهراهم قرارنیست منتشربشود،اما ازلابلای واکنش های برخی ازدست اندرکاران شرکت کننده می توان نوری برزوایای ناگفته ومبهم آن افکند. ازجمله این واکنش ها به گفتگوی نماینده سازمان کومله زحمتکشان با رادیو طاها ومقاله آقای باقرزاده(درج شده درسایت ایران امروزبا عنوان "برکناری با براندازی مرادف نیست") می توان اشاره کرد. چنان که ملاحظه خواهید کرداین واکنش ها تأیید کننده ارزیابی مطرح شده درمقاله"وقتی دست غیبی ازپرده بیرون می افتد!" یعنی به هوارفتن منشوربرلین، تشدید بحران هویت دراین مجموعه ونیزتبدیل شدن هرچه بیشتراین جریان به زائده سیاست قطب های جهانی قدرت است. دراینجا نگاه کوتاهی داریم به فرازهائی ازاین دوواکنش:
الف-خانم ناهید بهمنی ازاعضای دفترسیاسی کومله ونماینده این جریان درکنگره ملیت های ایران فدرال،وازشرکت کننده گان درتجمع پاریس درگفتگوئی با رادیو طاها به عنوان عضودفترسیاسی این جریان که پس ازهمایش پاریس صورت گرفته، دونکته را صراحتا مطرح کرده است که شایان توجه است:
اولین نکته آنست که ایشان "با مقایسه شرایط ایران وعراق می گویدالآن شرایط مثل قبل ازساقط شدن حکومت بعث عراق است که درآن شرایط اپوزیسیون عراق دورهم جمع شدند وکنفرانسی رادرلندن تشکیل دادند وازطریق آن جبهه اعلام آمادگی خود را برای گرفتن امورعراق اعلام کردند" (این همان اپوزیسیونی است که تحت حمایت دوقدرت آمریکا وانگلیس قبل ازحمله به عراق تشکیل شدوپس ازسرنگونی وطی تشریفاتی قدرت به طورصوری به آنان منتقل شد).سپس اضافه می کند: "یک هم چون چیزی،قالبی، اکنون هم خیلی ضرورت دارد وبرایش باید خیلی تلاش کرد"
دومین نکته آنست که ایشان درفرازدیگری ازسخنانش ضمن پیش بینی برخورد دولت آمریکا ودولت ایران با تأکید برضرورت واهمیت سود جستن ازاین تصادم برای سرنگونی رژیم ایران می افزاید ما معتقدیم که هرگونه فشارازبیرون برتسریع این روند تأثیرگذاراست.او درهمین جا اشاره می کند که کومله بدلیل داشتن چنین دیدگاهی درمیان اپوزیسیون ایران متهم است که آب به آسیاب امپریالیسم آمریکا می ریزد و متحد آن محسوب می گردد.البته وی با اتلاق" سوراخ امپریالیستی" به این دیدگاه،ایستادن درپشت شعارهای ضدامپریالیستی را سوزاندن فرصت وموجب بسته شدن روزنه ها وفرصت ها می داند(نقل به مضمون)
اگردرنظربگیریم که دخیل بستن به سرنگونی رژیم به وساطت دولت آمریکا پس از"خرابی بصره"وزمین گیرشدن آن درباتلاق عراق ودرشرایطی صورت می گیرد که ابعادفجایع جاری درآن، بصورت روزانه وجدان بشریت رامی آزارد،آنگاه متأسفانه به میزان مسخ شدگی وانحطاط روزافزون این جریان بهترپی خواهیم برد.امروزه درحالی که حتا کاندیداهای حزب جمهوری خواه آمریکا برای کسب آراء مردم آمریکا ناچارند دماغشان را گرفته وازنئوکان های سرشناس فاصله بگیرند وحتا حزب جمهوری خواه برای بقاء خود مدت هاست که مشغول قربانی کردن چهره های منفور وشناخته شده نئوکان ها یکی پس ازدیگری است، ودروضعیتی که نتایج تجاوزوتهاجم به افغانستان برای سرنگونی طالبان، باردیگرموجب احیاء نفوذ این مرتجعان ازگورتاریخ برخاسته شده، بطوری که مجددا توانسته اند دامنه نفوذ خورا تا اطراف شهر کابل گسترش دهند،شاهدیم که این جریان هنوز چشمان خود را به معجزه وکرامات ظفرنمون چنین تهاجمی دوخته است. هم چنان که تجربه فاجعه بارعراق وافغانستان درهمسایگی ما به وضوح نشان می دهند،ازطریق تجاوزنظامی وبا تکیه براراده واقتدارقدرت های بزرگ نمی توان به سرنگونی رژیم های حاکم، ویا تضعیف بنیادگرائی وبه گسترش فضای دموکراسی دست یافت.پس اگرچنین است، براستی این کاسه داغ ترازآش شدن واین درجه از کوربینی سیاسی را چگونه باید تبیین کرد؟ آیا می توان به جز حرص وآزدست یابی به قدرت به هرقیمت(ولوبه بهای آتش زدن قیصریه برای بدست آوردن یک دستمال) و دل بستن به صندوق اعانات وسهم شیرگرفتن ازبودجه اختصاص یافته دولت آمریکا وبدست آوردن جائی برای آویختن کلاهم،دلیل قانع کننده تری را سراغ گرفت؟.چه می شود کرد که ازقدیم گفته اند گاهی خان کوتاه می آید اما خان زاده نه ! اما ازکسی که ازسرگذشت اپوزیسیون وابسته عراق و احمدچلبی ها ودریک جمله از فاجعه عراق درسی نگرفته باشد،ازاو چه انتظاری می توان داشت؟فقط باید دامنه انزوای او را،ازجمله درمیان همان کارگران وزحمتکشان ِملیتی که اوادعای "نمایندگی اش"را داردچنان گسترش داد،تا قدرت اقدام وتوان آتش زدن قیصریه را ازوی گرفت و یا به کمترین حد ممکن رساند.
بگذریم ازتناقضات خانم ناهید بهمنی دراین گفتگو،آن جا که ازیکسو برپیروی ازالگوی اپوزیسیون عراقی قبل ازحمله به عراق وضرورت تشکیل یک جبهه اپوزیسیون ایرانی مشابه آن سخن به میان می آورد وازسوی دیگر ازبرسمیت شناختن حقوق ملیت های ایران به مثابه شرط لازم برای هرنوع همکاری با جریانات دیگر که بقول ایشان حاضرنیستند ازکلمه قوم یک قدم جلوتربیایند.
البته ازسوال کننده رادیوی مزبور بعنوان یک رادیوی خودی انتظار نمی رفت که ازمسأله مهمی چون چگونگی،دلایل وهدف های حضوریک هئیت آمریکائی وابسته به نئوکان ها درهمایش پاریس ازخانم ناهید بهمنی پرس وجوکند،تا شاید ازقبل ِپاسخ واطلاعات وی وسازمان متبوعش،بتوان روشنائی اندکی بردرجه پیشرفت مناسبات این بخش از"اپوزیسیون" با قدرت های بزرگ افکند.
فراربجلو!
آقای حسین باقرزاده پس ازگذشت نزدیک به یک ماه ازهمایش پاریس بجای دادن یک گزارش همه جانبه ازجوانب تحولات این جریان واندرچالش های پیش آمده ونیزحضوروچگونگی دعوت ازیک هیئت آمریکائی وابسته به نئوکان ها در جمعی که ایشان ازگردانندگان آن بودند،با فراربه جلو و پیش کشیدن بحث تقلیل گرائی ترجیح داده که به فراافکنی بپردازد. باین ترتیب او با تصدیق ضمنی ناکامی نشست پاریس درنیل به اهداف خود، تقلیل گرایان را مسبب بحران بوجود آمده معرفی کرده است.
بی شک هیچ چیزمضحک ترازاین تاکتیک فراربه جلوی ایشان نیست. چرا که اگرقرارباشد تقلیل گرائی مورد نقد قرارگیرد وگرحکم شود که مست گیرند، قبل ازهرکس باید مچ خود ایشان را بگیرند که با زدن سرودم مولفه های دمکراسی وتقلیل آن به یک شیربی یال واشکم وبی بووبی خاصیت وبه یک اصل من درآوردی یعنی تمکین به رأی مردم درتعیین نطام مورد نظرشان بعنوان شرط لازم وکافی برای تأسیس یک نظام دموکراتیک، درسودای تشکیل یک نهاد ملی برفرازجنبش ومصادره آن برآمده است. با این وجود اومدعی است که جمهوری خواهان به دلیل تأکیدبرنظام جمهوری و اقلیت ها بخاطرتأکید برحقوق خود به مثابه اقلیت های ملی،هم دموکراسی (البته دموکراسی درقاموس اختصاصی ایشان) را به سطح "شکل" تقلیل می دهند و هم مانع موفقیت پروژه موردنظروی که قراردادن این طیف درکنارسلطنت طلبان وهمه این ها درهمراهی با بلوک قدرت های امپریالیستی، می شوند. اوهم چنین دراین مقاله باحکمت بالغه خود توضیح می دهد که چرا منشورهمایش خواهان سرنگونی رژیم جمهوری نیست واساسا استنتاج سرنگونی ازمفهوم برکناری نادرست است وچرا ادعای براندازی تهمتی است ناروا براین جریان.
همان طور که اشاره شد اساس موجودیت این جریان برتقلیل گرائی و مات کردن مطالبات شفاف و دموکراتیک بسود تأسیس یک استبداد نوین(بجای سلطنت فقیه سلطنت پادشاهی) بناشده است.تنها بامات کردن مطالبات پایه ای که به دموکراسی معنا وموجودیت می بخشداست که طیف گرد آمده دراین مجموعه قادربه ادامه حیات خود می باشد. وبرعکس هرگونه شفاف سازی مطالبات به منزله درهم شکستن شیشه عمراین جریان است. تأکید برسه موردتقلیل یافته، یعنی مات کردن جمهوری خواهی به عنوان خواست اصلی جمهوری خواهان،مات کردن مطالبه فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت توسط اقلیت های ملی ایران،و بألاخره تقلیل سرنگونی به خواست ولرم وبی بوو خاصیت برکناری،هدفی جزتلاش بی حاصل برای کنارهم چیدن سه جریان ناهمایند ودارای منافع متضاد خود ویژه نیست. همانگونه که تأکید برقصدعدم سرنگونی نیزهدفی جزجلب مخالفین سرنگونی ازجمله اصلاح طلبان (اعم ازجمهوری خواهان اصلاح طلب ویا سلطنت طلبان اخیرا اصلاح طلب شده، نظیرداریوش همایون که با گذاشتن شرط و شروطی رسما مبارزه با جمهوری اسلامی را دربرابرسرنگونی آن مطرح کرده است،و اصلاح طلبان ناراضی درمیان دستگاه حاکمیت )ندارد.
غربال کردن باد!
مشکل آقای باقرزاده( وهمراهانش) آنست که به مثابه جوش کارِولوحرفه ای،مشغول جوش دادن چندین عامل ناچسب وناهمگرائی است که دادن هرامتیازی به یک طرف،موجب دورشدن طرف های دیگر وبطورکلی تشدید شکاف بین عناصرتشکیل دهنده این مجموعه می شود.ودرست بهمین دلیل موعظه های آقای باقرزاده وهم سنگران وی درضرورت مسکوت گذاشتن موازین پایه ای دموکراسی وتقلیل آن به اجزاء مرده وبی جان ودرواقع کنارگذاشتن دموکراسی به عنوان هدف مشترک مبارزه، بجای کاهش تضادها موجب تشدید آن ها می شود.ازهمین روایشان بیش ازپیش برای حل این مشکل، بجای جمع آوری لشکرباید به جمع آوری سیاهی لشکردل خوش کنند!.
وی وهم سنگرانش گرچه درمقام سخن ازدموکراسی وحقوق بشرخیلی دم می زنند،اما دقیقا درپشت برپاکردن این گردوخاک،هدفی جز جزذبح دموکراسی وتقلیل هدف مبارزه -دربهترین حالت – تعویض قدرت ارتجاعی موجود بایک بلوک ارتجاعی جدیدنیست.
گرچه پروژه عراقیزه کردن درموردایران با دشواری های بزرگی مواجه شده،اما مدافعان این پروژه علیرغم این ناکامی ها،برای پیشبردآن دراشکال نوین وپوشیده ترازپای نخواهند نشست وهمین مسأله هشیاری بیش ازپیش نیروهای پیگیرآزادی و برابری را طلب می کند.

۲۰۰۷-۰۷-۱۰-۱۹-۰۴-٨۶
www.taghi-roozbeh.blogspot.com