آیا عراق دموکراتیک خواهد شد؟
باز نمائی یک تجربه، برای طرفداران دمکراسی وارداتی در ایران و جهان


حمید حمیدی


• حکومتی که اینک در عراق و پس از حضور آمریکا در عراق، مستقر گردیده، تا حد زیادی به کمک دستگاه اداری و بروکراسی به جا مانده از رژیم صدام حسین احیاء گردیده است. آمریکا سیاست و استراتژی کلان را خود هدایت می کند. پس در عراق بدون صدام چه چیزی تغییر خواهد کرد؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۴ تير ۱٣٨۶ -  ۱۵ ژوئيه ۲۰۰۷


۱- برای سنجش دموکراسی ابتدا سطوح دموکراتیک را یادآور می شویم:
۱-۱- در سطح اول، دموکراسی در ظاهرخلاصه می شود‏‎؛ حتی مستبدین و دیکتاتورها هم ادعا دارند که حکومت شان مردمی است. در عراق در حدود ۹۹ % از آرای انتخابات های ریاست جمهوری، صدام را تأیید می کرد و در زمان انتخابات، گزارشگران از عراق خبر می دادند که مردم با خونشان برگه های رای را امضاء می کنند. اما همین مردم برای دفاع از صدام و حکومتش حتی چند روز حاضر نشدند مقاومت کنند!
ظاهرسازی دموکراتیک، مثل صندوق های رای، تشریفات دموکراسی هستند که در بسیاری از کشورها با ظرافت و دقت خاصی هم رعایت می شوند و این سطح اول دموکراسی است.
۱-۲- درسطح دوم دموکراسی باید به نهادهای دموکراتیک اشاره کرد. تعداد زیادی از دموکراسی های جهان، نهادهای دموکراتیک بی عیب ونقصی دارند مانند مجالس قانون گذاری، انتخابات رقابتی، تعدد احزاب و رسانه های ارتباط جمعی متکثر. بنابراین از نظر شاخص های توسعه سیاسی چیزی کم ندارند. اجماع نظر سیاست ورزان هم همین است که دموکراسی بدون نهادهای دموکراتیک قابل تصور نیست. اما آیا صرف وجود نهادهای دموکراتیک در کشورهایی مانند هندوستان، برزیل، ترکیه، پاکستان و ایران و…، واقعاً این کشورها دموکراتیک شده اند؟ یعنی زندگی اجتماعی و سیاسی این جوامع بر اساس ارزشها و اصول دموکراتیک پیش می رود؟ بدیهی است که پاسخ در مورد بعضی از این گروه از کشورها منفی و برای گروهی دیگر چندان مثبت نیست؛ چرا؟
۱-٣- در سطح سوم دموکراسی، ارزشهای دموکراتیک که در عمق باورهای مردم و حاکمان ریشه دوانده است و فرهنگ سیاسی دموکراتیک را بوجود آورده، تعیین کننده ارزشهای سیاسی است، و اصول و کارکرد نهادهای دموکراتیک را تعریف می کند. دموکراسی های اروپایی و آمریکای شمالی در این سطح قرار می گیرند؛ دموکراسی در غرب یک تعارف و تظاهر نیست و غربیها تنها به نهادهای دموکراتیک وارداتی هم دلخوش نکرده اند! این دموکراسی ها حاصل تلاش جمعی مردمان این مناطق در یک دوره تاریخی بوده است. همین امر هم باعث شده که به تدریج یک سنت سیاسی دموکراتیک شکل بگیرد، تکرار شود و نهادینه گردد. بنابراین این سنتهای سیاسی پراندیشه اند و بر بستری از عقلانیت و تجربه اجتماعی بنا گردیده اند.
در انگلستان، بدون اینکه انقلاب خشونت باری رخ دهد ،درطول صدها سال روشها و رویه های سیاسی به تدریج جای سنتهای کهنه و غیردمکراتیک را گرفته اند. در این کشور تکثر، تجربه مثبت اجتماعی، تاریخی دارد و تمرین شده است و در آمریکا هنگام تشکیل این کشور الگوی زندگی و خصلت آمریکایی که ریشه در پروتستانیسم و تجربه سیاسی اروپایی داشت به سطح زندگی سیاسی راه یافته است. به همین خاطر دموکراسی آمریکا را «دموکراسی دهستانی» هم می نامند. ارزشهای این زندگی را همه می فهمند و باور دارند، چون هر روز با آن زندگی می کنند. بنابراین ارزشهای نخبگان و توده های مردم، یکسان است. یک کشاورز ساده آمریکایی مانند رئیس جمهور می اندیشد؛ فقط جایگاه اجتماعی شان متفاوت است. فیلم های وسترن را همه دیده ایم. همین ارزشهای کابویی را در سیاستمداران آمریکایی هم می توان دید (که حتی سعی می کنند در سیاست بین الملل هم آن را تعمیم دهند.) نظام سیاسی در آمریکا بر مبنای هیچ ایدئولوژی فربه ای بنا نگردیده است و قانون اساسی این کشور از ساده ترین قوانین اساسی جهان به شمار می رودکه بیش از دویست سال پیچیده ترین کشورهای دنیا را اداره کرده است.
سطح اول و دوم را می توان «دموکراسی حداقلی» و سطح سوم را می توان «دموکراسی حد اکثری» تعریف نمود. البته در کشوری مثل سوئیس که دموکراسی مستقیم اعمال می شود و مردم برای اداره کشور مستقیماً قانونگذاری می کنند، یک دموکراسی حداکثری، هم به لحاظ شکل و هم به لحاظ مضمون مورد توجه قرار می گیرد . حال آنکه، در آمریکا و انگستان و فرانسه، از نظر مفهومی می توان دموکراسی را حداکثری نامید.

۲- اما واقعیت های زندگی سیاسی در عراق:
۲- ۱- ارتش عراق هنوز دست نخورده مانده است. تعداد کشته شدگان از فرماندهان و سربازان عراقی بسیار اندکند. فرماندهان ارشد هنوز در عراق هستند و سازماندهی ارتش بر اساس نیازهای تثبیت و تعمیق دمکراسی صورت نگرفته است.
۲-۲- اپوزسیون ملی (به مثابه مخالفین روند موجود) در عراق وجود ندارد. گروه های معارض بیشتر مذهبی هستند.
۲-٣- آمریکایی ها اساساً اداره عراق را به عهده گرفته اند.
۲-۴- کشورهای منطقه مترصد بهره برداری از شرایط موجود در جهت مقاصد خود هستند. ایران می خواهد یک حکومت شیعی برپا شود. ترکیه چشم به شمال عراق دوخته است و اعراب هم حاضر نیستند یک عضو مهم شان را از دست بدهند.
۲-۵- در سطح فرهنگی و اجتماعی، بخش زیادی از مردم عراق هنوز سنتگرا هستند و به جز بغداد در سایر مناطق به صورت سنتی و در سطح پایین فرهنگی زندگی می کنند. پدرسالاری شیوه تربیتی خانواده ها در عراق است.
با تعریفی که از دموکراسی عرضه شد و با وجود این فرضها و واقعیات، سوال این است که وضعیت دموکراسی در عراق چگونه خواهد بود؟
حکومتی که اینک در عراق و پس از حضور آمریکا در عراق، مستقر گردیده، تا حد زیادی به کمک دستگاه اداری و بروکراسی به جا مانده از رژیم صدام حسین احیاء گردیده است. آمریکا سیاست و استراتژی کلان را خود هدایت می کند. پس در عراق بدون صدام چه چیزی تغییر خواهد کرد؟
واقعیت این است که در عراق بدون صدام تغییرات بنیادینی صورت نخواهد گرفت و نمی تواند صورت بگیرد. چرا که شرایط استرانژیک عراق و منطقه و سیاست آمریکائیان آن را برنمی تابند. باید اذعان داشت که هیچ کس یا گروهی، شاید نتواند آنچنانکه صدام حسین حکومت می کرد بر عراق بر بستری از خون فرمان براند، و صدام در این میان یک استثنای تاریخی نه تنها در عراق بلکه در جهان عرب است. پس نبود صدام یک امتیاز بزرگ به نفع دموکراسی شدن عراق است. اما در عراق بر اساس روانشناسی مردم یک حکومت ائتلافی تشکیل گردیده، که اساس آن ترکیبی از مذاهب و اقوام است. بدون تردید حکومتی با این ترکیب در عراق، ممکن است با حضور   آمریکا و انگلیس و دیگر کشورهای خارجی در عراق تداوم داشته باشد. ولی با خروج این نیروها، وضیعت در عراق را آشفته تر خواهد شد. این حرف به هیچ وجه در دفاع با حضور این نیروها نیست، بلکه ناشی از نگرانی های می باشد که مردم عراق و در نتیجه منطقه و میهن ما را تهدید می کند.
آمریکا که در جنگ برای سرنگونی صدام با آن ارتش نیرومندش به کمک دیگران چندان احتیاج نداشت بدیهی است که در سود صلح هم بدنبال متحد یا متحدانی که منافع خود را با آنها تقسیم نماید، نخواهد بود. سازمان ملل و سایر مجامع بین المللی بدون حمایت آمریکا در عراق کاری بیش از ارائه خدمات انسانی مانند بهداشت و آموزش نمی توانند بکنند.
آیا در عراق با ثبات و قدرتمند، و با یک حکومت مردمی و دموکراتیک، شرکتهای آمریکایی خواهند توانست به راحتی طلای سیاه عراق را ارزان بدست آورند و در زمینه بازسازی عراق امتیازات کلان بگیرند؟! آیا لابی های مختلف در منطقه و در آمریکا اجازه شکل گیری عراق قدرتمند را خواهند داد؟
در طول این مدت، چندین بار انتخابات برگزار گردیده، اما از دولت باثبات، دموکرات و مقتدر خبری نیست. باوجود این، باید منتظر حوادثی نا گوار برای مردم عراق بود.
تجربه حکومت طولانی صدام حسین در عراق همه را متقاعد کرده است که الگوی حکومتی او، پایدارترین شیوه زمامداری در عراق است که منطبق با فرهنگ بخش زیادی از مردم عراق می باشد. به نظر می رسد، باید به یک «دمکراسی هدایت شده" قناعت کرد که آمریکا و غرب، در طول چند دهه تلاش نمایند تا الگوی حکومتی صدام و کادر حکومت به تدریج دموکراتیک شوند و مردم عراق هم برای اولین بار فرصت یابند فرهنگ دموکراتیک را تمرین نموده و با آن رشد نمایند. تا زمانی که طبقه متوسط در عراق رشد نکند، یک جامعه مدنی متکثر و گسترده که حافظ حقوق و آزادی های مردم باشد، در عراق مسقر نخواهد گردید.
تعیین کننده این است که آیا غرب برای عراق و سایر کشورهای منطقه دموکراسی می خواهد؟ و یا به شیوه گذشته (اتحاد و سازش)؛ نیروهای دولتهای محافظه کار را همچنان «قابل اعتماد» می داند؟
واقعیت این است که دیگر ادامه حکومتهای دیکتاتور و محافظه کار مانند شیوخ عرب به نفع غرب و آمریکا نیستند. از چند دهه قبل همواره تئوریسن ها و استراتژیست های آمریکا هشدار می دهند که دولتهای بنیادگرا و دیکتاتور در درازمدت بنیادهای زندگی و تمدن غرب را تهدید می کنند. به همین دلیل است که در درازمدت حکومت آل سعود در عربستان و یا صدام و … دوست آمریکا نخواهند بود. و به همین دلیل است که شاهد شکل گیری احزاب، در کشورهای عربی با جهت گیری های سکولار می باشیم. در این تحلیل درکی از حقیقت تاریخی هم نهفته است و آن اینکه آمریکا و سایر دموکراسی های غربی هیچگاه از سوی یک دولت دموکرات تهدید جدی نشده اند.
آیا جریانی که برای بر کناری و یا سرنگون نمودن حکومت در ایران، به امید حوادثی همچون عراق برای ایران می باشد، به عواقب این فاجعه اندیشیده است؟