نبرد گلادیاتورها!
محمدجواد لاریجانی، علی اکبر ولایتی را افشا می کند
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲٨ تير ۱٣٨۶ -
۱۹ ژوئيه ۲۰۰۷
سرمایه: موضوع اختلاف محمد جواد لاریجانی با علی اکبر ولایتی که در یکی از برنامههای سیما در خلال بحث حول محور جنگ عراق و ایران و چگونگی پذیرش قطعنامهء ۵۹٨ برای اولین بار توسط لاریجانی مطرح شد، اکنون به بازی تبدیل شده است که طرفین را وادار میکند تا اظهارات یکدیگر را بیپاسخ نگذارند. هر چند طرح این موضوع از زمان لاریجانی علاوه بر اینکه اختلافات موجود در دستگاه دیپلماسی مقطع جنگ را عیان میکند بلکه منجر به آشکارشدن زوایای پنهان چگونگی پذیرش قطعنامه ۵۹٨ نیز شده است.
این در حالی است که محمد جواد لاریجانی یک روز پس از انتشار پاسخ ولایتی مبنی بر اینکه خروج لاریجانی از وزارت خارجه به این علت بوده است که ری شهری، وزیر اطلاعات وقت حضور وی در وزارت خارجه را به مصلحت ندیده است، لاریجانی را وادار کرد تا به اظهارات ولایتی واکنش نشان دهد. لاریجانی در پاسخ به این بخش از اظهارات ولایتی که گفته بود: «اگر یکی از معاونان وزارت امور خارجه به عنوان کارشناس نظری میداشت باید آن را در شورای معاونان به بحث میگذاشت و ...» میگوید «ولایتی هرگز ایدهای را که تا حدی جدید باشد، ارایه نکرده و این خشکسالی امر کوچک و بیاهمیتی نیست.»
لاریجانی که خود را طرفدار دیپلماسی پروژهای میداند و وزیر خارجهء اسبق را به عنوان فردی معرفی میکند که به خاطر انتقادهای رسانهها، پروژهء دیپلماسی را متوقف میکرد، به توضیح منطقکاری ولایتی و اختلاف شخص خود با وی پرداخت و در نمابری که به بازتاب ارسال کرده، مینویسد: «اختلاف من و ولایتی خیلی روشن و ساده است، برای من مملکتداری و کار حکومتی همانند یک پروژه باید «از قبل» هدفدار و صاحب نقشه - اقدام باشد; این همان چیزی است که آن را «روش پروژهای» نامیدهام. در منطق کاری ولایتی، ابتدا باید تیر را رها کرد و هرکجا اصابت نمود، دور آن را خط کشید و آن را هدف اعلام کرد و برای آن پیروزی جشن گرفت و تیرانداز را تشویق کرد! این هم مسلک «قبه نوری» است که آقای ولایتی در تمام طول ۱۶ سال وزارت خارجه و پس از آن، همواره به آن عمل کرده و میکند.»
لاریجانی در ادامه خاطرنشان میکند: «رویهء دیگر تفکر «قبه نوری» بیاعتنایی به کار کارشناسی است که در کلام و رفتار ایشان موج میزند. ایشان این بیرغبتی را در پناه قانونمداری و لزوم طی مراحل تصویبی در سلسله مراتب حکومتی پنهان میکند اما چه فایده که این مساله روشنتر از این حرفهاست.»
وی با یادآوری چند نکته ادامه میدهد: «در مورد قطعنامهء ۵۹٨ در تمامی مراحل مذاکرات و سفرهای من به نیویورک و دیگر کشورها نه تنها نخستوزیر محترم، رییسجمهوری و رییس مجلس بلکه حضرت امام (ره) در جریان قرار میگرفتند و تا من مطمئن نمیشدم که آن بزرگوار نظر مساعد دارند، قدمی برنمیداشتم. اما آقای ولایتی در تمام طول این مذاکرات، حتی یک لحظه هم حاضر نشدند به موضوع، نتایج، متن و مسیر توجه کنند و همواره میگفتند: چون حساسیت عمومی وجود دارد، من مخالفم!»
وی میافزاید: «مثلا در برههای تحت فشار آمریکا، شورای امنیت سازمان ملل متحد به ایران اخطار داد که اگر موضع خود را نسبت به قطعنامهء ۵۹٨ روشن نکند، قطعنامهء جدیدی صادر خواهد شد که ایران را تحت فشار میگذارد. تمام کارهای کارشناسی و نظر مسوولان بر این بود که نباید اجازه داد چنین قطعنامهای صادر شود. آقای ولایتی در اتاق آقای شیخالاسلام جلسه برگزار کرد و مرا که مسوول مذاکرات قطعنامهء ۵۹٨ بودم، صدا کرد و گفت: «تا من وزیر خارجهام، اجازه نمیدهم که این قطعنامه قبول شود». درست ۱۲ ساعت بعد، مرحوم حاج احمدآقا (ره) زنگ زدند و گفتند که حضرت امام فرمودهاند، بروید نیویورک و آنها را متقاعد کنید که ما قطعنامه را رد نکردهایم و قصد رد کردن هم نداریم. بنابراین ملاحظه میفرمایید که خشکسالی فکری و عملی در دیپلماسی چگونه زیر لعاب قانونگرایی و اینکه «مملکت صاحب دارد»، «یک کارشناس حرفی زده که نمیشود» و از این قبیل امور پنهان شده است!»
وی در مثال دیگری میافزاید: «نمونهء دیگر امضای قرارداد CTBT است. آیا ایشان میتوانند بگویند کدام مقام مسوولی در سلسله مراتبی که بر آن تاکید دارند به ایشان اجازه داد که این قرارداد را امضا کنند؟ و چگونه شورای عالی امنیت ملی، مساله را پیگیری کرد؟ حقیقتا این دسته گل چگونه قابل توضیح است؟»
لاریجانی همچنین در پاسخ به این بخش از اظهارات ولایتی مبنی بر اینکه «اگر قرار بود صرف هر پیشنهاد مطالعه نشدهای، اقدامی انجام دهیم، عملا آن پیروزیهای مهم در صحنهء سیاست خارجی که در طول ۱۶ سال حاصل شد و برترین آن تثبیت قرارداد ۱۹۷۵ بود به دست نمیآمد...» نیز میگوید: «در مسلک پروژهای، بزرگترین جایزه برای پیگیریکنندگان، نفس تحقق پروژه است، در حالی که در دنیای قبههای نور «خبر» رسانه اصل است و مدال و تحسینها. همین قطعنامهء ۵۹٨ که در تمام طول مذاکرات آن از طرف آقای ولایتی به عنوان قرارداد «ترکمانچای» و عنصر «حرامزاده» معرفی میشد به محض پذیرش، تبدیل به امامزاده شد و تازه آقای ولایتی مینازد که قرارداد ۱۹۷۵ و مرزها را هم صیانت کرده است!»
وی خطاب به ولایتی میافزاید: «ایشان فراموش کردهاند که وقتی برای انجام مذاکرات پس از قبول قطعنامهء ۵۹٨ جامه میدریدند، حتی متن آن را درست نمیدانستند، تا چه رسد به نحوهء پیشبرد آن و عملا شد آنچه شد! یعنی وقتی موضوع از سکهء رسانهای افتاد، پیگیری آن به فراموشی سپرده شد و ایشان مشغول سفرهای دورهای و مخابرهء خبرهای آن شدند. ضمنا حتی مواردی وجود دارد که ملاقاتی انجام نشد، ولی خبر آن به تهران مخابره شد!» وی با بیان اینکه انتقادات من از آقای ولایتی جدید نیست. اضافه میکند: «من در کتابهای متعددی که در زمینهء تئوری و عمل سیاست خارجی نوشتهام، آنها را به تفصیل بیان کردهام. اما در قبال نقد دقیق و موضوعی و محترمانه اینجانب، آقای ولایتی با اضطراب و مرعوبانه پشت سر دستگاه امنیتی کشور مخفی میشوند و چنگ و دندان نشان میدهند. این هم مظهر دیگری از همان مسلک قبه نوری ایشان است، اما تعجب من از آقای ولایتی است که در سالهای آغازین انقلاب ...، مجلس شورای اسلامی به صلاحیت ایشان برای منصب نخستوزیری رای نداد و داغ این مطلب هنوز بر دل ایشان وجود دارد! چگونه ایشان به جای اینکه بگویند چرا این همه فرصتهای طلایی را در سیاست خارجی کشور با ندیدن و نخواستن و ندانستن سوزاندهاند و به جای اینکه فداکاریهای جبههها را به حساب خود بنویسند، نگفتهاند که برای حراست و کمک به این دستاوردها، چه فکر و اندیشه و برنامهای را حتی یک نمونه انجام دادهاند و حال به خیال خود به افشاگری و ترور شخصیتی پرداختهاند؟ در مسلک قبههای نور، این امر مسلما یک ناپرهیزی است، زیرا ممکن است ساحت مبارک را هم بگیرد!»
وی در پایان خاطر نشان میکند: «جناب آقای ولایتی ظاهرا از فرط هیجان فراموش نمودند که اینجانب وقتی از وزارت خارجه رفتم، برای مدت بیش از پنج سال در شورای عالی امنیت ملی که بالاترین نهاد امنیتی سیاسی کشور است در مقابل ایشان در تمام جلسات مینشستم و در حالی که ایشان به «چرت» ملوکانه خود مشغول بودند، حقیر بر اساس نوارهای ضبطشدهء جلسات دقیقترین تحلیلها و گزارشها را که محصول کار جمعی کارشناسان متعدد و دبیر محترم شورا بود، ارایه میکردم! و پس از آن هم برای دو دوره در مجلس خدمت کردهام و مرکز پژوهشهای مجلس را با بیش از دو هزار کارشناس همکار تاسیس نمودم. بد نیست آن مقام عالیرتبه و قبه نورانی بفرمایند که در این سالها چه تاج گلی بر سر ملت زدهاند و چه دروازهای به روی روابط خارجی کشور گشودهاند! جز اینکه همواره مطالبه «اسب زین کرده» برای تصدی مقامات عالی داشتهاند!»
|