وقتی که "سفره ابولفضل" و "یاسهای جانماز مادربزرگ"
جنبش "بومی" زنان خوانده میشوند!

نقدی بر « بحثی پیرامون هژدهمین کنفرانس بنیاد پژوهشهای زنان ایران» با عنوان "زیر یک سقف" به قلم خانم مهوش ناصحی.


منیره کاظمی


• آیا ما ایرانیان به جای تقویت جنبشهای اجتماعی برابری و حق خواهانه، و تلاش پیگیر برای برقراری دموکراسی، باید با متوسل شدن به معجزه چاه مسجد جمکران و سفره حضرت ابولفضل و هاله نور امام زمان به مبارزه و مقابله با استعمار و امپریالیسم برویم؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۹ تير ۱٣٨۶ -  ۲۰ ژوئيه ۲۰۰۷


خواندن مطلبی [١] درج شده در سایت ایرانیان دات کام به قلم خانم مهوش ناصحی مرا واداشت که این یاداشت را به رشته تحریر درآورم. از آنجائیکه متأسفانه به دلایل مختلفی من نتوانستم در کنفرانس امسال « بنیاد پژوهشهای زنان ایران» شرکت کنم به محتوای برنامه کنفرانس نمیپردازم، اما چون نگاه حاکم بر یادداشت خانم ناصحی را موضعی عمومی در بین خیلی از ایرانیان مقیم آمریکای شمالی میببینم ، نقد این نگاه را در مرحله کنونی بر خود لازم میدانم.

خانم ناصحی در آغاز نوشته خود میآورند: " این کنفرانس در زمانی برگزار شد که تهاجم همه جانبه ای برای اشغال روانی - سیاسی - ایدئولوژیکی و بالاخره نظامی ایران در دستور کار نیروهای تجاوزگر قرار گرفته است. اینان از این طریق کوشش میکنند که مشگلات مردم ایران بویژه زنان را به یکی از اساسی ترین و غیر قابل حل ترین معضلات موجود در منطقه خاورمیانه تبدیل کنند که زنان ایران در زیر فشارها به موجودات بدبختی تبدیل شده اند که می باید به کمک آنها شتافت. اینان از این طریق کوشش میکنند مشکلات عظیمی را که برای مردم منطقه بوجود آورده اند را کم بها دهند."
آیا از این جملات نتیجه نمیشود که مبارزات زنان ایران تنها در اثر فعالیتهای نیروهای جنگ طلب و اشغالگر بوده و زنان ایران " موجودات بدبختی" هستند که توان و درک مسائل سیاسی را نداشته، از اراده ای برخوردار نبوده و به راحتی فریب میخورند؟
ایشان در ایالات متحده آمریکا از حقوق برابر (هرچند نسبی و حداقل بر روی کاغذ، همانی را که در ایران سراغی از آن نداریم) برخوردارند ولی خواستن همین حقوق برای زنان ایران را به توطئه اشغالگران پیوند میزنند؟ ایشان به عنوان یک مهاجر از حقوق شهروندی "دموکراسی موجود" بهره مند می باشند ولی ابراز ناخرسندی مردم ایران بویژه زنان را، در راستای اشغال روانی - سیاسی - ایدئولوژیکی و بالاخره نظامی ایران توسط نیروهای تجاوزگر میبینند. چرا چون خود را لایق آن میبنند و مردم ایران را لایق این؟ آیا خانم ناصحی نمیداند در ایران چه میگذرد؟ از سنگسار و قتلهای ناموسی، جنایات باندهایی مانند محفل کرمان و ... راهروهای دادگاه های خانواده در ایران بی اطلاعند؟

مورد مهم و بنیادی که خانم ناصحی و دیگر هموطنان آمریکانشین فراموش میکنند این است که اگر نیروهای فعال سیاسی و کنشگران جنبشهای اجتماعی تریبون و ارگانی جهت اعلام نظرات خود در اختیار داشتند، و اگر داشتن فعالیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تا حدی امکان پذیر بود و زندان و شکنجه را در پی خود به همراه نمی داشت، آیا متخاصمین بهانه ای برای تجاوز پیدا میکردند؟ و با توجه به مورد بالا آیا سرکوب زنان و دیگر جنبشهای اجتماعی، صنفی، قومی، مذهبی توسط رژیم ولایت فقیه، آب به آسیاب نیروهای اشغالگر نیمریزد؟
آیا گفتاری اینچنین باعث نمیشود که فعالین جنبشهای زنان، دانشجویی، معلمان و کارگری در تصمیم خود برای تغییر وضع موجود دچار تزلزل شوند و این تزلزل راه را برای چه کسانی هموار میسازد؟

بر یاداشت خانم ناصحی نگاهی یک جانبه حاکم است. سعی میکنم با طرح سوالاتی به روشن شدن این یک سویه نگری بپردازم. خانم ناصحی، آیا شما رژیم ایران را جنگ طلب نمیدانید؟
- مگر رژیم ایران خواهان محو شدن اسرائیل از نقشه جغرافیایی نیست؟ خانم ناصحی، میدانیم که پاک کردن یک کشور از روی نقشه با جادو جمبل میسر نخواهد شد، پس آیا این ادعا، کوبیدن بر طبل جنگ نیست؟
- مگر رژیم ایران بازوهای نظامی در بوسنین و لبنان و اردوگاه ها و شهرکهای فلسطینی، عراق و ... ندارد؟ ( البته امیدوارم که لااقل آنها از سوی شما به نیروهای آزادیبخش ملقب نشوند.)
- مگر بارها و بارها این رژیم به ترورهای دگراندیشان در داخل و خارج از کشور دست نزده است؟
- مگر در پی سیاستهای بحران ساز این رژیم نبوده که به دفعات در نقاط مختلف دنیا عاملان آن دست به جنایت و عملیات خرابکاری زده اند ( از انفجار مرکز یهودیان در بوئنوس آیرس گرفته تا برگزاری کنفرانسی برای دروغ خواندن هولاکاست و فرستادن پول، اسلحه و تجهیزات برای سازمانهای نئوفاشیستی و تروریستی در اقصی نقاط دنیا و..)؟

اگر کشتار و جنایت محکوم است از سوی هر کس و در هر لباسی محکوم است. اگر خرید و فروش اسلحه از سوی شما مطرود است باید از سوی هر شرکت و نهاد و دولتی که صورت میگییرد طرد شود. اگرزندان گوانتانامو انزجار هر انسانی را برمی انگیزد، باید از شکنجه گاه های رژیم اسلامی هم نفرت داشت.

خانم ناصحی در جای دیگری میگویند: " با نگاهی حتی بسیار سطحی به اوضاع منطقه بخوبی میتوان متوجه شد که علی رغم تمام مشکلات که مردم ایران با آن روبرو هستند، در حال حاضر با توجه به شرایط اسف بار و شدت جنگ و اشغال دو کشور توسط نیروهای مهاجم آمریکائی و انگلیسی، وضعیت زنان ایران هزاران برابر بهتر از زنان عراقی و افغانستانی است و به بیانی دیگر میتوان گفت اصلاً قابل مقایسه نیست. حتی اوضاع زنان در کشورهای گوش به فرمان آمریکا نظیر عربستان سعودی و پاکستان به مراتب بدتر از ایران است."
از این جملات چه نتایجی باید گرفت؟ آیا موقعیت زنان ایران قبل از جمهوری اسلامی هم بهتر از کشورهای همسایه نبوده است؟ پس چرا آنان می بایست به امید بهتر شدن موقعیت خود (و در کل جامعه)، به گروه های سیاسی می پیوستند و به روند پیشبرد و پیروزی انقلاب یاری میرساندند؟ و آیا این زنان نبودند که باز به امید آینده ای بهتر، در دوم خرداد ٧٦ به پای صندوقهای رأی آمدند و به پیروزی خاتمی یاری رساندند؟ یعنی همین وضعیت بهتر زنان ایرانی نسبت به زنان منطقه کافی است تا زبان کوتاه کرده و سر به زیر اندازند؟

خانم ناصحی، آیا چون از دید شما موقعیت زنان ایرانی به شکل نسبی بهتر از زنان کشورهای همسایه است، نباید زنان ایران در رسیدن به خواسته هایشان که تعدادی از آنها همان امکاناتی است که شما به عنوان شهروند آمریکایی از آن برخوردارید، دست به مبارزه بزنند؟ آیا این نگاه همان نگاه از بالا و اتفاقاً کلونیالیسمی نیست که مردم این منطقه را عقب افتاده میبیند و اگر یکی از این جوامع موقعیت کمی بهتری دارند باید سرشان را بیاندازند پائین و سروصدا راه نیاندازند و به آنچه دارند قانع باشند؟
آیا مبارزات زنان اروپا و آمریکای شمالی در دهه هفتاد میلادی، که الان من و شما داریم از ثمرات آن بهره میبریم در زمانی روی نداد که اتفاقاً زنان این کشورها به مراتب موقعیت بهتری در مقایسه به نقاط دیگر جهان داشتند؟ آیا شما میخواهید بر جنبشهای اجتماعی و اهداف آنان به دلیل مبارزه تان با جرج بوش و جنگ طلبان آمریکایی خط بطلان بکشید؟

در ضمن خانم ناصحی نباید فراموش کنید که وضعیت بهتر زنان ایرانی، اهدایی رژیم ولایت فقیه نمیباشد و اتفاقاً سعی و کوشش آنان در زنده و روان نگه داشتن (حتی اگر کوچک و پراکنده) جنبش شان از زمان مشروطه تا به امروز و همچنین مقاومتهای فردی شان به خصوص در این بیست وهشت سال اخیر است که زنان ایرانی در مقایسه با کشورهای منطقه از موقعیت بهتری برخوردارند. در حقیقت کسانی مانند شما به زبان دیگری میگویید: ای زنان ایرانی به خانه هایتان بروید چراکه موقعیت شما بهتر از زنان دیگر کشورهای همجوار است و الا جرج بوش از شما سوء استفاده میکند.

آیا وقتی در ایران قوانین عقب مانده ماقبل قرون وسطی (به قول حاکمان ایران "دوران جاهلیت") حاکم است و برای مثال ارزش زندگی یک انسان با قیمت گاو و گوسفند و شتر قیاس میشود، باید به خاطر دلتنگی و نوستالژیمان نسبت به یاس‌های جانماز مامان بزرگمان بگوییم که می بایست به دنبال راهکارهای بومی و سنتی باشیم و الا با استعمار همراهی کرده ایم؟ خانم ناصحی برای مثال تنها کافی است برای آشنایی با تبعیض و ندیدن زنان ایرانی به عنوان انسان از سوی قانون اسلامی (بومی!) در ایران نگاهی بیاندازید به مورد "بیمه " اتوموبیل که چگونه به شکل تراژیکی در حکومت اسلامی اجرا میشود. در صورت پیش آمدن تصادف و فوت صاحب اتومبیل اولاً دیه بر حساب قیمت شتر و گاو و گوسفند تعین میشود و در ثانی علی رغم اینکه زن و مرد صاحب اتومبیل به مقدار مساوی حق بیمه میپردازند، دیه زن برابر نیمی از دیه مرد خواهد بود (یعنی نصف قیمت شتر و گاو و گوسفند).
آیا باید گفت چون موقعیت زنان ایران بهتر از زنان در کشورهای منطقه است، پس نباید برای تغییر قوانین ضد زن و برای مثال لغو همین قانون دیه تلاش کرد؟ چرا چون شبح جنگ بر سرمان سنگینی میکند؟ بدون آنکه بپرسیم چه کسانی بوده اند که این شبح را به خانه و کاشانه ما راه داده اند؟

خانم ناصحی با توجه به منطق شما چون موقعیت زنان و کارگران آمریکایی بهتر از زنان و کارگران مکزیکی است، پس می بایست زنان و کارگران آمریکایی خیلی از وضعیت خود راضی بوده و نباید در جهت بهبود آن دست به فعالیت بزنند. و یا چون شرایط حاکم بر مطبوعات آمریکایی ( با همه اشکلاتی که به آن وارد است، یعنی همان مواردی که در گزارشی از کنفرانس در صحبتهای خانم امی گودمن اشاره شده است) به مراتب بهتر از شرایط مطبوعات مکزیک و بسیاری از کشورهای دیگر است (همین وجود "دموکراسی ناو[٢]" یک دلیل بر این ادعا میباشد)؟ پس خبرنگاران، روزنامه نگاران و نویسندگان آمریکایی نباید برای بهبود وضع پرسه و رسانه های عمومی در آمریکا تلاش کنند؟

خانم ناصحی در ادامه میگویند: " این کنفرانس در زمانی برگزار شد که اشغال رسانه های تصویری و صوتی توسط نیروهای انحصارگر گوش ها را کر کرده و ترس ناشی از لولو خٌرخٌره « اسلام » و « بنیادگرائی اسلامی» چنان سایه ای بر روی حقایق کشانده است که حتی برخی از نیروهای ضد امپریالیزم! را نیز دچار تردید کرده است و جالب توجه است که این نیروهای مدافع حقوق بشر!! و آزادیخواه! و برخی ضدامپریالیزم!! ترس از کشور آمریکا، که اولین استفاده کننده بمب اتم بوده را، به فراموشی سپرده اند. ذخیره سلاحهای اتمی آمریکا و اسرائیل که قادر به نابودی کره زمین است اهمیت خود را نزد این گروهها از دست داده و به جای اینکه خواستار خلع سلاح اتمی کشورهای دارنده این سلاحها باشند، نوک تیز حمله خود را متوجه کشور ایران میکنند در صورتیکه حتی دشمانان ایران نیز نتوانستند این واقعیت را کتمان کنند که ایران تا مرحله اتمی شدن بیش از ده سال فاصله دارد."
ای کاش خانم ناصحی کمی در اینمورد احساس مسئولیت کرده و شفاف تر نظرشان را بازگو میکردند.
- آیا شما بین منافع رژیم ایران و منافع مردم ایران تفاوتی قائل نیستید؟
- دلیل و مدرک شما مبنی بر اینکه این رژیم تا ده سال دیگر به سلاحهای اتمی فاصله دارد کجاست؟ چرا که خود رژیم اعلام کرده است که در این زمینه موفقیت هایی بدست آورده و به زودی این رژیم به کلوپ کشورهای صاحب انرژی اتمی می‌پیوندد [٣]، که البته از نوع و تعداد سانتریفوژها و همچنین نوع رآکتورها، تهیه موشکهای دوربرد مجهز به کلاهک های قابل تبیین مواد رادیواکتیو و به خصوص ١٦ سال اقدامات مخفیانه در این مسیر، تهیه مواد اولیه و تجهیزات قاچاق و در بازار آزاد (رجوع شود به به گزارش سخنان حسن روحانی در اینمورد)، همه حکایت از آن دارد که رژیم نه در پی دست یابی به انرژی هسته ای بلکه در پی دست یابی به سلاح هسته ای است.
- چرا شما به جای کنایه زدن، کورو کر خواندن نیروهای مدافع حقوق بشر، فعالانه به نیروهای طرفدارن صلح و خلع سلاح اتمی نمی پیوندید و انزجار خود را نه تنها از مجهز بودن سلاحهای هسته ای از سوی آمریکا و اسرائیل، بلکه از دست یابی رژیم ایران و هر کشور دیگری (مانند کره شمالی و پاکستان و ... ) را به این سلاح اعلام نمیکنید؟

خانم ناصحی، آیا این رژیم صدام حسین نبود که با موش و گربه بازی کردن با سازمانها بین المللی و شفاف و روشن نکردن فعالیتهای سلاحهای کشتار دسته جمعی خود، بهانه به دست متجاوزین داد تا آنها مدارک جعلی تهیه کرده و برای حمله خود به عراق بتوانند دلیلی دست و پا کنند؟ آیا شما نقش و مسئولیت رژیم صدام حسین در وقوع این فلاکت برای مردم اعراق را نادیده میگیرید؟ آیا شما جاده صاف کن های مافیای قدرت حاکم بر ایران در هموار کردن راه جنگ افروزان خارجی را به هیچ میگیرید؟ چرا، چون ارتجاع و متجاوز خودی را به غیر خودی ترجیح میدهید؟   

خانم ناصحی، آیا بهانه دولت جرج بوش برای به راه انداختن جنگ از همان جنسی نیست که رژیم ولایت فقیه به کار میبرد؟ آیا ایجاد ترس و وحشت از تروریسم، القاعده و به قول شما لولوخٌرخٌره اسلام و بنیادگرایی اسلامی و غیرو از سوی دولتمردان آمریکایی همان ترسی نیست که رژیم تهران از دشمن اسلام و انقلاب، خطرامنیت ملی، انقلاب مخملی، براندازی و .... در جامعه میپراکند، تا هر صدای مخالفی را به نام مبارزه با آنها در گلو خفه کند؟ چرا تنها با یکی (از نوع آمریکایی اش) مبارزه میشود ولی باید آن دیگری را نه تنها تحمل کرد، بلکه ترویج هم کرد؟ آیا اگر متأسفانه اسلام سیاسی تبدیل به یک ایدئولوژی برای مردم استعمار زده منطقه شده است، ما ایرانیان که با گوشت و پوست خودمان آنرا تجربه کرده ایم، به جای آنکه صدای سومی را در جهت نجات دنیا در این میان رسا کنیم باید مبلغ آن شویم؟
چرا همیشه باید میان بد و بدتر، بد را انتخاب کرده و به دنبال انتخاب سوم نبود؟ آیا این همان چرخ گردانی نیست که سالیان سال در آن گرفتاریم و همچنان گیج و سرگردان از این قطب به آن قطب درمی غلطیم؟

خانم ناصحی، آیا به نظر شما ما ایرانیان به جای تقویت جنبشهای اجتماعی برابری و حق خواهانه، و تلاش پیگیر برای برقراری دموکراسی که در پی آن رشد و توسعه اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و علمی برای سرزمینمان به ارمغان خواهد داشت تا بتوانیم از این طریق به توانمندی و همبستگی ملی در مقابله با هر متخاصمی دست یابیم، باید با متوسل شدن به معجزه چاه مسجد جمکران و سفره حضرت ابولفضل و هاله نور امام زمان به مبارزه و مقابله با استعمار و امپریالیسم برویم؟

٢٠٠٧/٠٧/٢٠

توضیحات:

[١] – www.iranian.com
[٢] - www.democracynow.org
[٣] - دوشنبه ٩ آوریل ٢٠٠٧ - بی بی سی، احمدی نژاد: به تولید صنعتی سوخت هسته ای رسیدیم   www.akhbareazad.com