به سایه تو می پیچم


عاطفه گرگین


• او می بافد رنج هایش را
بیرون فکرش نگاهی است
که روشنایی دیروز را
به تاریکی امروز می آمیزد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱ مرداد ۱٣٨۶ -  ۲٣ ژوئيه ۲۰۰۷


برای احمد شاملو که به اندازه کافی
دوستش داریم



او می بافد رنج هایش را
بیرون فکرش نگاهی است
که روشنایی دیروز را
به تاریکی امروز می آمیزد

جای پایت بر شن های ساحل مانده است
و و هم دیروز در کلام امروز می دود
چرا نمی بینی آفتاب را که بر شانه هایت نشسته است

من در چشمانت تولد دو باره را می خوانم
و زیر پلکهایت تابش سایه ای از عشق را
که پیر نگشته --- رنگ نباخته ----- گسترانده
تولدی دیگر را

عقربه ها می چرخند و محو می شوند زیر ابر نگاه تو
که پرندگان را باران می دهد
چرا نمی بینی زایش دوباره عشق را زیر پلک ها یت

من مخاطب و طنین همراهم
ماه آزاد را بگردن آویخته دارم
و ستاره ای در چشمم آزادگان را
به گرد جهان می گرداند

آنگاه

در نا ها قصیده ای می شوند
به اوج امواج می کشند خود را
دیوانه ی ماه را می بلعید
و من بیرون از زمان دو باره زاده می شوم
و رویاهایم بسوی سحر ریخته می شود
از فراسوی سایه ات به تو می پیچم
برف می بارد از پیچک های تنت و من تر می شوم