بی تفاوتی رسانه‌های فارسی زبان
در برابر موج تازه‌ سرکوب جامعه‌ روشنفکری کردستان


ن. دلشاد


• اینک در قرن ترقی، عصر مسنجر و دوران طلایی رسانه‌هازندگی میکنیم، اما هنوز هم صدایمان را نمی‌خواهند بشنوند، دردمان را نمی‌خواهند درک کنند و قربانیمان را نیز هنوز نمی‌خواهند بپذیرند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۵ مرداد ۱٣٨۶ -  ۲۷ ژوئيه ۲۰۰۷


به‌ یاد دارم زمانی را که‌ اگر در یکی از رادیوهای بیگانه‌ خبری مربوط به‌ کردستان و کردها پخش می‌شد، پدران ما همه‌ را به‌ سکوت و رادیو را به‌ فریاد وا می‌داشتند. زمانی که‌ جوانان کرد تنها به‌ جرم بودن و کرد بودن به‌ جوغه‌های اعدام سپرده‌ می‌شدند، ایران اسلامی! خفته‌ بود و رادیوهای فرا مرزی نیز در تهران اخبار را به‌گونه‌ای پخش میکردند که‌ گویی تنها و تنها در خیابانهای تهران زندگی در جریان است و تنها و تنها رژیم آخوندی کمر همت به‌ بریدن نفسهای آزادی در تهران بسته‌ است.
خون هزاران جوان رشید کرد در راه سربلندی این کشور و آزادی این ملتها، بر سنگهای دامنه‌ کوههای کردستان نقش بست، اما سیاستگذاران رسانه‌های فارسی زبان، بصورت هدفمند اخبار این گونه‌ مبارزات و فداکاریها را پخش نکرده‌ و در دفاتر کاخ گونه‌ خود لم دادند و در توهم جدایی طلب بودن کردها سدی شدند بر سر راه‌ رسیدن فریاد، درد و رنج ملتی فراموش شده‌ اما زنده‌.
بارها شنیده‌ام که‌ مبارزین کرد با طنزی تلخ گفته‌اند، این رسانه‌ها فقط اسمی از کردها ببرند برای ما خوشایند است، مهم نیست درباره‌ ما چه‌ می‌گویند، مهم آنست که‌ گفتن نشانه‌ بودن است.
تلخ تاریخی در سینه‌ پنهان دارد این سرزمین و تلخ داستانی این نخواستن دیدن و نخواستن شنیدن برادر درد برادر را.
اینک در قرن ترقی، عصر مسنجر و دوران طلایی رسانه‌هازندگی میکنیم، اما هنوز هم صدایمان را نمی‌خواهند بشنوند، دردمان را نمی‌خواهند درک کنند و قربانیمان را نیز هنوز نمی‌خواهند بپذیرند.
گویی زمان بر جای خود ایستاده‌ و قصد حرکت در سر ندارد! در سرزمین پدری من، رنجها و غمها و مرگها همچنان در جریان است. در وطن فراموش شده‌ و اشغال شده‌ام گویی هنوز پیکر همان ژنده‌ پوشان به‌دار آویخته‌ در میدان مهاباد، و همان به‌ ناحق اعدام شدگان استانبول بر دار است.
آقای نوری‌زاده‌ را که‌ سخنانش بسیار دلنشین است چند بار در هفته‌ از رسانه‌ها میبینم و با او برایم دوست داشتن سرزمین مادریم و احترام به‌ خانه‌ پدریم تداعی میشود. از این بزرگمرد میاموزم عشق به‌ خاک وطنم را و البته‌ عشق به‌ پرچم و تاریخم را چنانچه‌ سرزمین من هم تولد پرچمش را جشن بگیرد.
در این روزها چه‌ غمها که‌ بر این جان من نمی‌ریزد و چه‌ کمبودها که‌ وجودم را آکنده‌ نمیسازد هنگامیکه‌ می‌بینم در سرزمین من غوغاست و دار اعدام عزیزترین فرزندان ملتم بپاست اما اقای نوریزاده‌ حرف از حزب‌الله‌ می‌زند و اندر باب پسر حافظ اسد سخنرانی می‌کند، گویی که‌ کردستان که‌ به‌ گفته‌ خود این میهن‌پرست دو آتشه‌ پاره‌‌تن سرزمین پدریش است، در آسودگی خفته‌ است و در مصر و لبنان و فلسطین است که‌ روزنامه‌نگاران به‌ اعدام محکوم می‌شوند و فعالین مدنی دسته‌دسته‌ روانه‌ سیاهچالهای رژیم فاسد و جفاکار میگردند!
چرا این همه‌ ندیدن؟ و چرا این همه‌ خود را به‌ ندیدن و نشنیدن زدن فقط در قبال مسائل کردستان؟ بله‌ اقای نوری‌زاده‌ و اکثریت قریب به‌ اتفاق‌ رسانه‌های فارسی زبان اینچنین بی‌تفاوت از کنار اخبار مرتبط به‌ این دیار می‌گذرند و خمی به‌ ابروان نمی‌آورند، چرا؟
عدنان حسن‌پور روزنامه‌نگار و هیوا بوتیمار فعال‌ مدنی تنها و تنها به‌ جرم تلاش برای بهتر بودن و بهتر زیستن و راست گفتن و راست‌ نگاری، در بیدادگاه‌ رژیم اخوندی به‌ اعدام محکوم شده‌اند و چه‌ غم انگیز بود که تاریخ‌ ابلاغ حکم اعدام این دو جوان رشید تنها یک روز پس از هجدهمین سالروز ترور زندیاد دکتر قاسملوو بود. اما غم‌انگیزتر از آن برخوردی است که‌ رسانه‌های فارسی زبان بخصوص صدای آمریکا با اخبار مربوط به‌ این موج تازه‌ و وحشتناک سرکوب در کردستان کردند.
اگر به‌ میمنت حضور بانوی گرانمایه‌ کرد خانم طلوعی نمی‌بود شاید ان اندک در حاشیه‌ پرداختن به‌ این خبرها نیز در دستورالعمل این رسانه‌ که‌ ادعا دارد برای همه‌ ساکنان ان حدود جغرافیایی که‌ خود ایرانش مینامند پخش میشود نمی‌گنجید.
گویی که‌ ستمی که‌ بر فرزندان، جوانان، مردان و زنان کرد می‌رود دردی از نوع دیگر در بودن خود دارد.
بارها بیننده‌ برنامه‌های این رسانه‌ بوده‌ام و دیده‌ام و شنیده‌ام که‌ این تلوزیون ساعتها برنامه‌ در مورد مسائلی همچون گران شدن گوجه‌فرنگی یا فلان معضل اجتماعی آماده‌ و پخش کرده‌ است، اما در حیرتم که‌ با وجود اینکه‌ نزدیک به‌ دو هفته‌ از صدور احکام اعدام فعالان مدنی کرد می گذرد و موج سرکوب با شدت زیاد در طی این هفته‌ کناره‌های ارام جامعه‌ روشنفکری کردستان را در هم میکوبد و خسارتهای جبران ناپذیر به‌ بار می‌اورد اما این رسانه‌ ودیگر‌ رسانه‌های فارسی زبان فقط در حد خبرهای کوتاه‌ به‌ ان پرداخته‌اند و چه‌ بسا برخی از این رسانه‌ها حتی خبری از بلاد کردستان به‌ دستشان نرسیده‌ باشد یا نمی خواهند به‌ دستشان برسد.
شک و تردید در دل را ندهید که‌ ملت کرد از این همه‌ بی توجهی و ندیدن درسهایی اموزنده‌ میگیرد و دور نمی‌بینم همین سیاستهای اعمال شده‌ که‌ همگی در جهت نفی مسئله‌ کرد و هویت کرد هدایت می‌شوند دست کم چشم رهبران سیاسی کرد را که‌ مدافعین اصلی تز ایرانی بودن کردها هستند، در برابر واقعیتهای پنهان نگه‌ داشته‌ شده‌ بازتر کند، که‌ همین باز شدن چشم سیاستمداران سنتی کرد بر روی واقعیتهای موجود خود میتواند نوید بخش جوانه‌ زدن ایده‌هایی باشد که‌ بر اصل خود شناختی کردها بیشتر تاکید کند.
ملت سربلند کرد خوب میداند که‌ در پیمودن راه‌ سربلندی و سرفرازی یاوری جز اتحاد و همبستگی ملی ندارد و نخواهد داشت و در این راه‌ بی‌گمان خطرناکترین دشمن نیز همان دوست نما دشمنیست که‌ دم از برادری می‌زند اما بودن تو را در کنار خود همچو خود نمی‌پذیرد.
بار دگر حکم صادره‌ بیدادگاه‌ انقلاب مریوان را که‌ طی ان دو جوان روشنفکر کرد محکوم به‌ اعدام شده‌اند را حکمی ناعادلانه‌ دانسته‌ و عدالت را در مورد این دو فعال مدنی و همه‌ زندانیان سیاسی، تنها و تنها ازادی بی قید و شرط میدانم.

سربلند کردستان
سربلند ازادی