شانزدهمین سالروز ترور دکتر شاهپور بختیار
بیانیه نهضت مقاومت ملی ایران
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۰ مرداد ۱٣٨۶ -
۱ اوت ۲۰۰۷
بمناسبت شانزدهمین سالروز ترور دکتر شاپور بختیار
توسط آدمکشان جمهوری اسلامی
پانزدهم مرداد ماه امسال برای شانزدهمین بار روزی فرا می رسد که برای مخالفین اصیل استبداد روز تجدید عهد و ادای احترام به روان پاک مردی است که تا آخرین لحظات حیات خود از مبارزه پیگیر برای استقرار آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی در ایران باز نایستاد و از زیر بار این مسئولیت شانه خالی نکرد. دکتر شاپور بختیار با تشکیل نهضت مقاومت ملی سنگ اول مبارزه ای را بر علیه جمهوری اسلامی بنا نهاد که اهداف آن: هدف جدائی دیانت از حاکمیت، استقرار دمکراسی و حقوق بشر و مبارزه ای پیگیر برای استقرار حاکمیت ملی، سالهاست به خصلت عام مبارزه علیه حکومت اسلامی تبدیل شده است.
این مبارزه در ادامه تصمیم شجاعانه ای بود که وی در دی و بهمن ۱٣۵۷ با قبول مسئولیت نخست وزیری برای مقابله با حیله و فریب خمینی اتخاذ نمود. آنچه نام شاپور بختیار را جاودانه می سازد هشدارهای تیزبینانه و اخطارهای دور اندبشانه ای است که وی در طی حکومت ٣۷ روزه خود بار ها و بارها از تریبون مجلس و کنفرانس های خبری به مردم می داد تا از این طریق آنان را نسبت به خطراتی که یک جمهوری اسلامی مجهول برای موجودیت و سرفرازی ایران دارد، آگاه نماید. تاریخ پس از گذشت نزدیکبه سی سال که از استقرار حکومت اسلامی می گذرد و سراسر جز نکبت و درد و رنج حاصلی ببار نیاورده، بر درستی اقدام او صحه گذاشته است. آنچه نام دکتر بختیار را فراموش نشدنی میسازد تداوم حکایت اسفبار مرگ و رنج و شکنجه و وحشتی است که طی این سالها بر کشور ما حکم میراند.
هم اکنون کار حکمرانان جمهوری اسلامی که زمانی بخود می بالیدند متکی بر اکثریت حکومت می کنند، به جائی رسیده که مردم را اکثرا دشمن «نظام» تلقی می کنند و در این انزوای محض پشت هر حرکت اعتراضی که از طرف دانشجویان، معلمان، زنان و کارگران برای دستیابی به حداقل حقوقشات صورت میگیرد، سازماندهی یک «براندازی نرم» را می بینند. تلاش «نظام» این است که از طریق ترتیب دادن اعدامهای دستجمعی، «اعترافات» تلویزیونی، دستگیری های گسترده به شکل آدم ربائی و شکنجه مبارزین و حتی سنگسار با مرعوب ساختن مردم بقا حکومت خود را نامین نماید.
اصرار حکومت بر دامن زدن به تحجر و عقب ماندگی فکری و ضدیت با هر گونه ترقی و تعالی و عادی ساختن روابط با جهان آزاد، برنامه ای است که نتایج اسفبار آن برای بقاء کشور بر هیچکس پوشیده نیست. چنین اوضاعی نگرانیهای آن زمان دکتر شاپور بختیار در مورد عواقب بر سر کار آوردن مجهولی بنام جمهوری اسلامی را به مراتب پشت سر گذاشته است. دلایل خصومت آشتی ناپذیر خمینی و اعوان و انصار وی با دکتر بختیار نیز دقیقا از همین امر سرچشمه گرفته و میگیرد. این دشمنی هیچگاه یک خصومت فردی نبوده، بلکه نشاندهنده یک تضاد آشتی ناپذیر بین دو سیستم فکری است. از همان زمان تا کنون یکی در زیر لوای حزب الله و دیگری در زیر پرچم حاکمیت ملی، یکی به بهانه احیای ولایت اسلام فقاهتی و دیگری برای احیاء ملت ایران در مقابل هم قرار داشته و دارند. واقعیت این است که دکتر بختیار با تکیه بر حاکمیت ملی و دمکراسی، آینده دیگری را برای ایران مد نظر داشت و خمینی درست به علت جلوگیری از چنین آتیه ای پای به میدان قدرت سیاسی نهاده بود.
نکته دیگری که به نفرت ملای خدعه گر علیه دکتر بختیار دامن می زد منجمله این بود که وی بر خلاف بسیاری از دولتمردان آن زمان و گروههای چپ و راست و میانه تنها کسی بود که فریب خدعه های ملا را نخورد و برخلاف سران ارتش شاهنشاهی که با اعلام بی طرفی به زیر عبای خمینی پناه بردند و بر خلاف رئیس شورای سلطنت که به پاریس رفت تا استعفای خود را تقدیم خمینی کند و بر خلاف همه آن کسانیکه در آن زمان چه در لباس روزنامه نگار چه بصورت کارمند دولت و غیره، با ادامه اعتصابات خود دولت وقت را ساقط نمودند، بختیار تنها کسی بود که از قبول مشروعیت خمینی به عنوان یک رهبر سیاسی سر باز زد و با سر سختی و سماجت تمام فعالانه از قانون اساسی دستاورد نهضت مشروطیت دفاع نمود. او نه تنها در میان دولتمردان آن زمان تنها کسی بود که فریب آخوند شیاد را نخورده بود بلکه اولین کسی نیز بود که پرچم مخالفت علیه رژیم جمهوری اسلامی را برافراشت.
در سال ۱٣۵۹ تیمی به سر کردگی انیس نقاش تروریست فلسطینی به دستور شخص خمینی عازم پاریس شد تا بختیار را ترور کند. با نافرجام ماندن این سوء قصد، دکتر بختیار و نهضت مقاومت ملی بعنوان تنها سازمان اپوزیسیون موجود در مقابل حکومت دینی در سطح جهان مطرح گردید و به بارقه امیدی برای همه آن هموطنانی تبدیل شد که به ابعاد فاجعه آمیز حکومت جهل و جنایت پی برده بودند. تا زمانیکه در پانزدهم مرداد ماه سال ۱٣۷۰ جنایتکاران جمهوری اسلامی موفق شدند با کشتن دکتر بختیار و همکار جوانش سروش کتیبه خواست خمینی را عملی سازند، ضرورت جدائی دین از حکومت و ارجحیت اتحاد نیروهای ملی برای استقرار دمکراسی و حقوق بشر به خواست مخالفین اصیل حکومت تبدیل شده بود.
هم امروز نیز با گسترش این سخن که «بختیار در آن زمان حق داشت»، شاهد عمومیت یافتن وجدانی بیدار در بین مردمی هستیم که آینده دیگری را برای کشور می خواهند. با وجود اینکه بختیار موفق نشد جلو سیل حماقت و جهلی را که خمینی به راه انداخته بود بگیرد، همینقدر که توانست با اقدام خود در برابر ایدئولوژی اسلامی مقاومت کند، آبروئی برای ملت ایران خرید که مردم را قادر می سازد بتوانند در آینده ای نه چندان دور با غرور و سرفرازی اعلام کنند که فاجعه جمهوری اسلامی بدون مقاومت و مقابله صورت نگرفته است. کوچکترین شکی در مورد درستی قضاوت تاریخ نداشته باشیم: آنچه در آن دوران بنظر خیلی ها «بی سیاستی» تلقی می شد، بار دیگر نام بختیار را زنده خواهد کرد تا این بار برای همیشه در تاریخ ایران جاودانه شود.
روانش شاد
ایران هرگز نخواهد مرد
نهضت مقاومت ملی ایران
دهم مرداد ۱٣٨۶ برابر اول اوت ۲۰۰۷
|