همکاران کرد ما را آزاد کنید!
بیانیه کانون نویسندگان ایران (در تبعید)
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۴ مرداد ۱٣٨۶ -
۵ اوت ۲۰۰۷
فرمانفرمایی ی آخوندی در ایران، برای به زندان افکندن و شکنجه کردن و کشتن ِ شهروندان ِ خویش، از زن و مرد، هر از گاهی «بهانه»ی تازه یی می یابد، یا می سازد.
در نخستین سال های پس از «انقلاب ِ اسلامی (شده)»، آشناترین «بهانه»، «محارب با خدا» نام داشت، یعنی «جنگیده با خدا»! و اگر نا آشنایی با شرع ِ «اسلام ِ ناب محمّدی» - که نام دیگر آن در زبان خمینی «اسلام عزیز» بود- می پرسید:
- چگونه انسانی می تواند با خدای همه دان و همه توان و نا دیده بجنگد؟
پاسخ آخوندی چنین چیزی می بود:
- خدا، در قرآن، فرموده است: سرسپرده باشید خدا را و فرستاده ی او را و کاردان ِ از پس او را. و، پس از پیامبر و در نبودن ِ نخستین یازده امام و در آشکار نبودن ِ امام ِ دوازدهم، کارداران ِ اسلام، به ناگزیر، همان جانشین ِ ایشان اند، و نام همگانی اینان، پس از آن نخستینیان (نخستین + آن) شان، «ولی ی فقیه» است.
ولی فقیه، بدینسان، جانشین خدا بر زمین است، و خویشکاری ی او در این است که همه ی کارهای مسلمانان را زیر نگاه خود داشته باشد و رهبری کند.
به زمانه ی ما و پس از خمینی، ولایت فقیه با خامنه ای ست، و چنین است که چون و چرا کردن با هر اندیشه یا کردار یا گفتاری از او، همانا چون و چرا کردن با فرمان خداست: و این یعنی «جنگیدن با خدا!»
بر این «شاه بهانه»، «بهانه ی همه ی بهانه ها»، به زودی، بهانه ی تازه یی افزوده شد:
- «منافق!»
با همین بهانه ها بود و بیش و پیش از هر چیز، که خمینی فرمان به کشتن هزار جوان برومند و در بندها، و در زندان های اسلامی، جنایتی هراس انگیز را بر ضدِ بشریت و تاریخ رهبری کرد که جهانیان اکنون آن را به نام ِ "کشتار ۶۷" می شناسند.
و، اما، فرمانفرمایی ی آخوندی، که هم از آغاز و به ناگزیر روندی از زمینی تر شدن و سیاسی تر شدن را می پیمود، به زودی خود را ناچار یافت از فراموش کردن سخن خمینی درباره ی "کفر بودن ِ ملی گرایی" و رو گرداندن از "امت جهانی اسلام" و باز گشتن به "ملت شهیدپرور ایران" از مُرده ریگِ فرمانفرمایی ی شاه، بهانه های شناخته شده یی را به سود خود مصادره کرد:
«قیام بر ضد امنیت کشور»
و
«جاسوسی برای بیگانگان».
و تازگی ها، بر این دو، بهانه ی شگفت انگیز دیگری را نیز افزوده است، به نام گریه خندآور ِ
«اراذل و اوباش»!
چه بسیار مُتهمان ِ سیاسی که در یکی دو سال گذشته، در سراسر ایران، به نام های «اراذل و اوباش» به دار کشیده شده اند. تازه ترینان شان، به ویژه در بلوچستان و کردستان.
و چه بسیار روشنفکران، نویسندگان، شاعران و پژوهشگرانی که، به بهانه ی «قیام بر ضد امنیت کشور» یا «جاسوسی برای بیگانگان»، زندانی، شکنجه و اعدام شده اند.
تازه ترینان اینان دو روزنامه نگار کُرد هستند، به نام های عدنان حسین پور و هیوا بوتیمار، که فرمانفرمایی ی آخوندی فرمان به کشتن ایشان داده است، و یکی از همین روزهاست که آنان را از زندان به گورستان بفرستد.
«قیام» کردن بر ضد امنیت کشور (یا ملی)، آن هم از راه جاسوسی برای بیگانگان، بهانه یی بی شرمانه و، یعنی، دروغی –پیشاپیش- چندان و چنان رسواست که تنها می تواند از دهان یک سخنگوی فرمانفرمایی ی آخوندی برون آید. آخر، آقایان، دو روزنامه نگار ساده، آن هم در شهر کوچکی همچون مریوان در کدام دستگاه سیاستگزار دولتی یا نهاد پنهانکار حکومتی کار می کرده اند، یا نفوذ داشته اند تا بتوانند به رازی از رازهای کشوری یا لشکری دست یابند و آن را برسانند به حزب کردستان عراق یا هر «بیگانه»ی دیگری!؟ فرمانفرمایی ی آخوندی، خردمندی و هوشیاری ی ایرانیان و جهانیان را یک جا نادیده می انگارد و همگان را به ریشخند می گیرد.
هم میهنان آزاده!
جهانیان آزادی خواه!
نهادها و سازمان های پشتیبان و نگاهبان حقوق بشر!
کانون نویسندگان ایران (در تبعید)، به نام بنیادی ترین اصل آیین نامه ی خویش، یعنی اصل «آزادی اندیشه و بیان برای همه ی گروه های عقیدتی، بی هیچ حصر و استثناء»، فروتنانه از شما می خواهد تا از هر راهی که می خواهید و می توانید، به یاری این دو هم میهن در بند ما بشتابید.
بانگ در بانگ ما افکنید و با فریادهای رسا وبرّا از فرمانفرمایی آخوندی بخواهید، و برآن فشار آورید تا از کشتن این دو کرد آزاده، این دو روشنفکر آزادی خواه، این دو روزنامه نگار شکنجه دیده، در گذرد و هر دو را بی درنگ از زندان آزاد کند.
سرنگون باد جمهوری اسلامی!
زنده باد مردمان ایران!
زنده باد آزادی و مردم سالاری!
کانون نویسندگان ایران (در تبعید)
دوم اوت ۲۰۰۷
|