فوّاره ها


شهلا بهاردوست


• از روی ِ کدام خواب، آهنگِ کدام ساز می آید؟
چگونه مثل من از دایره پریده، می رسد؟
شاید در خیالهای ِ من ...
نه، خیال واژه ای پرت است! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۵ مرداد ۱٣٨۶ -  ۶ اوت ۲۰۰۷


با موجی برهنه، در سر، در نگاهم
از روی ِ شاخه ها پَریده، می آید
دگمه ها را یکی یکی، با جزر و مد ِ واژه ها، تا نیمه باز
دست تا سینهء شعر، تا غنچه های سیاه می کشد
روی ِ انگشتانش که هرز برشکافِ پنجره می رود
رنگِ هوس، جیک جیک گنجشکها

با موجی برهنه، شکوفه پُر، در باغ می ریزد
مترسکها را پَرپَر، آتش بپا، داغ می دمد
پا درازبر کشاله های ِ شعر تا قرن هشتم تا آخرین دگمه
حالا لبهایش که هرز بر لبِ سیگار می رود
رنگِ بوسه، عریانی ترانه هاست   

از روی ِ کدام خواب، آهنگِ کدام ساز می آید؟
چگونه مثل من از دایره پریده، می رسد؟
شاید در خیالهای ِ من ...
نه، خیال واژه ای پرت است!
رویاها اگر نباشند، با که باید حرفی زد؟
وقت دلتنگی از تزویر دوست، با که باید گریه را پَرپَر کرد؟
باز خوابم نمی برد!
باز فاصله، تا میخکهای ِ حیاطِ همسایه
با قدِ سایه ام که به اندازهء چسبها از پنجره می دود، دراز می شوم
گلبرگهای ِ خشکِ صورتی را کنار ستاره ها می نشانم
آه ه ه ه
در این نیمه شب، واژه ها چه خوشبو می آیند
فوّاره های حیاط همسایه تا صورتِ ماه می دوند
و
من برای ِ دیدارِ کفشدوزها گل خریده بودم
امّا حالا آبتنی می کنند
و
من نمی دانم با دگمه های ِ بازچگونه شعرشان کنم؟

هامبورگ، ۶ آگوست ۲۰۰۷
از مجموعهء کنارِ پونه و خشخاش
www.bahardoost.de