روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۹ مرداد ۱٣٨۶ -  ۱۰ اوت ۲۰۰۷


انتظار گفتگـوها در مسائل بیشتر و در سطح بـالاتر؟
سازوکار اصولگرایان برای رسیدن به فهرست واحد
جریان محافظه کار در پی ایجاد شکاف بین جریان اصلاحگر است
جریان دوم خرداد در صورت حذف تندروها می توانند امیدوار باشند
نقدی بر فرمان ایجاد تحول درنظام بانکی

روزنامه همشهری با عنوان: فرآیند پیروزی نوشته است:
آنچه که در اخبار رسانه های گروهی تاکنون منتشر شده است حکایت از این دارد که سازوکاری که این بار اصولگرایان برگزیده اند تا به فهرست واحد برسند، احتمال پیروزی و موفقیت نهایی آنان را مضاعف کرده است. سازوکار جدید که با نام شورا ی متحد جبهه اصولگرایان فعالیت خود را چند ماهی است که دنبال می کند مبتنی بر رأی و عقلانیت جمعی است.
در فرآیند جدید طیفهای مختلف اصولگرایی نمایندگان خود را برگزیده اند تا به نمایندگی از گروههای مختلف تصمیم بگیرند. این فرآیند مبتنی بر رأی از سویی تضمین کننده دستیابی اصولگرایان به فهرست واحد نیز هست.البته در گذشته هم خواست وتلاش اصولگرایان رسیدن به فهرست واحد بود اما این بار با سازوکار جدید که مبتنی بر رأی و انتخاب نمایندگان گروههای اصولگراست، امکان تحقق این مهم افزایش می یابد. به عبارت دیگر مهمترین اشکال فعالیت دوره های گذشته اصولگرایان این بو دکه معمولاً شورای هماهنگ کننده نظرات آنان منتخب گروهها نبودند و به همین دلیل گاه در پذیرش نظرات آنان همراهی صددرصدی اتفاق نمی افتاد.
اما این بار برای دستیابی به فهرست واحد که یکی از عوامل مهم برای پیروزی در انتخابات است، سازوکار جدید اصولگرایان به نتیجه رسیده و با رایزنیهای گسترده اعضای این جریان، یک سازوکار قابل تعمیم در سراسرکشور به دست آمده است که می تواند تمام دوستان را به وحدت برساند.اما نکته دیگر که این روزها و در همین راستا مستمسکی برای فعالیتهای انتخاباتی گروههای رقیب قرار گرفته است القای فضای منفی و احتمال بروز شکاف و عدم وحدت در بین اصولگرایان است. رقیب همیشه منفعتش را در اختلاف گروه و جریان رقیب خود می داند اما بهتر است که رقبا به این مسأله دل نبندند زیرا این تنها بخشی از ماجراست.
مهمترین عامل برای پیروزی در انتخابات جلب نظر افکار عمومی برای کارآمد بودن در خدمتگزاری به مردم است و در این جهت شایسته است تا جریانهای سیاسی به اختلاف در میان رقبا دل نبندند و در عوض به اثبات و معرفی برنامه های خود اقدام کنند تا که دید، چه کسی مقبول می افتد؟

ایجاد شکاف در جریان اصلاحگرا
روزنامه اعتماد با عنوان: آزموده را آزمودن خطاست نوشته است: مدتی است حرف و حدیث پیرامون تفرق و انشقاق میان محافظه کاران سنتی و تندرو در محافل نقل هر مجلسی است. به ویژه نشریات اصلاح طلب هر روز بخشی از صفحات خود را به انعکاس این موضوع اختصاص می دهند.اینکه در درون جریان محافظه کار، سه جناح (تندرو ـ سنتی ـ اصولگرای میانه) وجود دارد شکی نیست. اما در مورد بزرگ نمایی این مساله باید با احتیاط عمل کرد، زیرا در چنین مواقعی ممکن است بزرگ نمایی از سر عمد و از سوی خود محافظه کاران و با قصد و نیت و برنامه از پیش تعیین شده انجام گرفته باشد.
برخلاف تصور مخالفان و منتقدان، در سال های اخیرـ شاید از سال ٨۰ به بعد ـ واقع بینی قابل درکی در میان جریان محوری و هدایت کننده طیف راست به چشم می خورد و شاید همین واقع بینی بود که سوم تیر را به وجود آورد. برخلاف ساده انگاری مخالفان، به نظر می رسد هسته رهبری جریان راست بسیار هشیارانه عمل کرده و با معرفی چهارنامزد محافظه کار، اصلاح طلبان را به این اشتباه انداخت که تشتت در صف آنان عمیقاً وجود دارد. درحالی که دیدیم چنان نبود و به محض پایان یافتن انتخابات سایر کاندیداهای محافظه کار هم مناصب حساس دولتی را عهده دار شدند.
صاحب این قلم مدعی فقدان اختلاف در میان جبهه محافظه کاران نیست زیرا چنین اختلافات فرعی غیرقابل انکار است. اما به جد هشدار می دهد که با بزرگ نمایی این اختلافات کاری نکنند که همانند انتخابات نهم ریاست جمهوری یک بار دیگر از سوراخ سطحی نگری گزیده شوند. هدف از این تذکر این است که دریابیم اختلاف آنان فقط در مرحله انتخابات است وگرنه در مواجهه با رقیب کاملاً یکدست و یک صدا بوده و دارای یک تقسیم کار حساب شده هستند و نیز نباید شک داشت که آنان در این مورد که نباید اجازه داده شود جریان اصلاح طلب دگربار بر مسند امور بنشیند متفق القول هستند. شاید مخاطب اصلی این نوشته دوستانی هستند که فکر می کنند با نام اعتدال می توان حمایت بخشی از جریان راست را به دست آورد.
اما محافظه کاران با استفاده از امکانات دولتی وسیعی که در اختیار دارند به خوبی شرایط جامعه را بررسی کرده و با شناختی بیشتر از اصلاح طلبان، چه بسا گاه با جنگ زرگری می کوشند مخالفان و منتقدان را وارد یک دام کنند که دلخوش از تشتت میان محافظه کاران به یک ائتلاف نسبی رضایت دهند. بدین منظور به عنوان یک فعال سیاسی طیف وسیع اصلاح طلبان را مخاطب قرار می دهم که هشیارانه با موضوع برخورد کنند.
خوب است این واقعیت را دریابیم که جریان محافظه کار تحت یک فرماندهی واحد عمل کرده و با هدف قرار دادن تحزب و تشکل گرایی سیاسی در پی ایجاد شکاف در جریان اصلاح طلب است. آنان اگر مقید به قانون و رقابت آزاد و سالم بودند تلاش نمی کردند نیروهای متعهد و باسابقه اصلاحات را از صحنه خارج کنند.
البته آنها مطمئن باشند در قبال حذف بخشی از نیروهای باسابقه و شناخته شده اصلاح طلب جایزه یی جز ندامت نصیب نخواهند برد. پس چه بهتر که طرفداران اصلاحات با تمام قوا وارد میدان شده و فکر وجود اختلاف میان محافظه کاران را نکنند. شاید مناسب ترین موضع همان رویه یی باشد که غالب گروه ها و شخصیت های اصلاح طلب در روزهای اخیر برگزیده اند و آن زمینه سازی برای رعایت قانون و برگزار کردن یک انتخابات آزاد، سالم و رقابتی است.

حذف تندروها
روزنامه جام جم با عنوان: اعتراف به اشتباهات با کدامین هدف نوشته است: غرور کار دستمان داد ، اصلاح طلبان به معیشت مردم بی اعتنا بودند ، کم تجربگی از مشکلات مجلس ششم بود و جبهه اصلاحات از زیادی مارادوناها رنج می برد ، این سخنان که این روزها بسیار از زبان سران اصلاح طلبان مطرح می شود، از اذعان به ٣بحران عمده در جریان اصلاحات حکایت دارد.
بحران ارتباط با افکار عمومی، بحران مرز با نظام و بحران تئوری سیاسی بحران هدایت و مدیریت، سرفصل های بحران های موجود در جبهه اصلاحات است که خود اصلاح طلبان به آن اعتراف کرده اند و با کالبدشکافی این بحران ها، در پی رفع ناکامی های گذشته خود هستند. اعتراف به ضعفهای گذشته در هر نهاد و جریانی که باشد، فی نفسه چیز بدی نیست و اولین قدم برای رفع این کاستی ها محسوب می شود؛ اما آیا تنها اعتراف به این ضعفها می تواند ناکامی های گذشته را جبران کند.
صریح تر بگوییم چه تضمینی وجود دارد افراد و گروههایی که هم اکنون به ضعفهای خود اذعان دارند، فردا همان اعمال گذشته را تکرار نکنند. چگونه مردم کسانی را باور کنند که تا چندی پیش شعارهای عبور از نظام را مطرح می کردند و اکنون خود را جزو نادمین معرفی می کنند، چگونه به افکار عمومی ثابت کنیم که اعتراف به اشتباهات گذشته، حربه تبلیغاتی و تنها برای به دست آوردن آرای مردم نیست.
اگر برخی عناصر جریان دوم خرداد ادعای اعتدال گرایی دارند، چرا همزمان با سالگرد ۱٨ تیر که افراطی ترین حادثه دوران حاکمیت آنها بود، از عده قلیل دانشجویان متحصن حمایت کردند و با بزرگنمایی نقاط ضعف و حذف کارهای مثبت دولت، در جهت تخریب دولت گام برمی دارند.
خوشبختانه این قبیل بازیهای سیاسی و فرافکنی هایی که برخی اصلاح طلبان برای معرفی خود به عنوان فردی معتدل انجام می دهند، در جامعه ما تاثیر معکوسی دارد؛ چراکه لازمه مردمی بودن و اعتدال گرایی، داشتن صداقت در رفتار، اعمال و گفتار است.جریان دوم خرداد تنها در صورت حذف تندروها از صحنه و پشت صحنه فعالیت های خود می توانند به بازگشت اعتماد مجدد مردم (آن هم تا حدی) امیدوار باشند؛ اما این که برخی افرادی که در گذشته تندروی می کردند، امروز تنها اظهار به اعتدال می کنند و اشتباهات عناصر خود را صریح بیان نمی کنند، از ظاهرسازی آنها برای قبضه کردن دوباره قدرت حکایت دارد.

سئوالهایی در مورد فرمان دوم
روزنامه کارگزاران با عنوان: ملاحظاتی در باب یک تصمیم نوشته است: رئیس جمهور محترم در دومین فرمان خود برای ایجاد تحول در نظام بانکی، آقای پرویز داوودی را مامور کرده اند که به همراه شمار دیگری از مدیران و خبرگان امور بانکی در قوانین نظام بانکی کشور بازنگری کنند. نفس این تصمیم و فرمان را باید به فال نیک گرفت. زیرا یکی از گرفتاری های همیشگی نظام اداری ایران تعدد قوانین و حجیم بودن کتاب های قانون است و همین تراکم قوانین و مقررات است که گاه کارها را کند می کند و گاه دیگر فضایی مبهم و تاویل بردار ایجاد می کند و برداشت های متضاد از قانون به تعارض در اجرا می انجامد. اگر قانون بازنگری شده بتواند قوانین معارض و مقررات دست و پاگیر را منسوخ کند، به تنهایی کارستانی است ستودنی.
اما در میان بندهای ششگانه فرمان رئیس جمهور، بندهای ۲، ٣ و ۶ و تاثیر آنها بر یکدیگر برانگیزاننده برخی پرسش هاست که صلاح دولت، ملت، بانکداران و فعالان اقتصادی در این است که پیش از شروع کار شورای بازنگری طرح و موشکافی شوند. در بند دوم، از شورای بازنگری خواسته شده است نیازهای ضروری مردم به صورت قرض الحسنه تامین شود؛ در بند ششم نیز موضوعی با همین مضمون دیده می شود که در آن از نظام بانکداری آینده خواسته شده است ثروت ملی را افزایش دهد و به صورت عادلانه بین مردم توزیع کند. این در حالی است که در بند ٣ دستور داده شده تمهیدات لازم برای حذف سود تسهیلات بانکی فراهم شود. درباره دو بند مکمل ۲ و ۶ و نسبت آنها با بند ٣ می توان به اجمال گفت در همه سال هایی که از عمر جمهوری اسلامی می گذرد و حتی پس از اجرای بانکداری بدون ربا هم هرگز سود تسهیلات بانکی یا همان بهره حذف نشده است. علت این نکول خود خواسته نیز این بوده است که برای بانک به عنوان یک بنگاه، هیچ درآمدی به جز سود قابل تصور نیست؛ مگر اینکه بانک از کیسه دولت هزینه کند و یا اینکه وارد بازار کسب و کار و سرمایه گذاری شود.
شق اول اساسا ناممکن و خارج از توان هر دولتی است. زیرا در صورت اجرای آن، دولت می بایست با بانک های خالی، متکفل پرداخت وام بی بهره شود. اگر شق دوم برگزیده شود نیز با بند چهارم فرمان رئیس جمهور تعارض خواهد داشت. زیرا در آن بند دستور اکید داده شده که بانک ها به عنوان رقیب مردم (سرمایه گذاران، تولیدکنندگان و بازرگانان) عمل نکنند.
افزون بر همه اینها، تکلیف بانک های خصوصی چه می شود؟ بانک خصوصی، بنگاهی است که با هدف کسب سود و نه کارگشایی از مشکلات دیگران (توانگر یا تهیدست) تاسیس می شود. طبیعی است که یک بنگاه خصوصی برای جلب مشتری ناچار است خدمات بهتر با قیمت ارزان تر ارائه کند. بانک به عنوان بنگاهی که می خواهد رضایت مشتری را جلب کند برایش مطلوب این است که به سپرده گذاران بهره ای بیش از آنچه از وام گیرندگان اخذ می کند، بپردازد. اما این گشاده دستی حدودی دارد. حال اگر قرار باشد دولت به بانک های خصوصی تکلیف کند، نرخ سود را به سوی حذف شدن ببرند، چه کسی و با کدام انگیزه به تاسیس بانک همت می گمارد. امید که شورای بازنگری در بررسی اصول ششگانه فرمان رئیس جمهور به این ملاحظات توجه کند.

مذاکره در مسائل بیشتر و سطح بالاتر
در انتظار گامهای اصلی عنوان مقاله ایست در روزنامه اعتمادملی که در پی نقل شده است:
۲۷ سال پیش، دولت آمریکا به طور یکجانبه رابطه خود را با جمهوری اسلامی ایران قطع کرد. در این ۲۷ سال با وجود اینکه رهبر فقید انقلاب اسلامی با پیوند رابطه مجدد با آمریکا به شرط اینکه مصلحت ملت و کشور ایران در نظر گرفته شود مخالف نبودند جو سنگینی در ضدیت پایان ناپذیر با دولت آمریکا در فضای کشورمان سایه افکنده بود.
در اینکه قطع رابطه ایران وآمریکا چه ضررها و پیامدهایی برای دو کشور دارد بحثی نمی کنم، اما ضروری نیست که کارشناسان اقتصادی و سیاسی در این ارتباط به بررسی جامع دست زنند تا دولتمردان و تصمیم گیران از نتایج آن برای ترسیم خطوط آینده دیپلماسی نظام بهره گیرند و گذشته را چراغ راه آینده خود قرار دهند. با این وجود به دلیل مذاکره ای که بین ایران وآمریکا جریان دارد چند نکته را یادآوری می کنیم.
۱ـ معادله میش و گرگ که در سالهای آغازین حیات جمهوری اسلامی ایران توسط امام خمینی(ره) بر تعریف معادله بین ایران و آمریکا بار شد، امروزه به هم خورده است و آنهایی که می خواهند با اقدام اصولی نظام در تنش زدایی بین دو دولت ایران وآمریکا و به تبع آن بعضی از کشورهای غربی و منطقه ای مخالفت کنند و از بیانات بنیانگذار جمهوری اسلامی سوءبرداشت نمایند، می دانند که دوران چنین برداشتهای سوئی از نظرات امام امت گذشته است، چرا که امروزه نه ایران کشوری ضعیف و از هم پاشیده است و نه آمریکا آنگونه که مخالفان مذاکره تصور می کنند مقتدر و منسجم.
۲ـ کاملاً روشن بود که دور اول مذاکرات در بغداد، مقدمه گفتگوهای متعدد بعدی است، لذا ضرورت ندارد که فرض کنیم مردم ایران را می توان با تعارفات سیاسی از توجه به پایان دادن قهر دیرپا، منحرف نمود. دامنه وسایل ارتباطی چنان گسترده و فراگیر است که مردم عادی نیز از همه اهداف و برنامه های طراحی شده برای دیپلماسی آرام وآرامبخش کشورمان آگاهند، لذا وقتی دو سفیر در حضور نخست وزیر عراق در بغداد دست یکدیگر را به گرمی فشردند، موانع عمده ایجاد ارتباط بین تهران و واشنگتن برداشته شد. پس مهم نیست که موضوع دیدار نماینده های دوکشور متخاصم در نشست دو سه ماه قبل بغداد چه بوده است، بلکه مهم دستهایی است که به هم فشرده شد. و معانقه ای است که صورت گرفت.
٣ـ نزدیک به ۱۵ سال است که بین دو جناح سیاسی کشورمان که امروزه اصلاح طلب و محافظه کار نام دارند، یک دوئل سرد در محاسن و مضار مذاکره و رابطه بین ایران و آمریکا در جریان است و از آنجا که دست فضاسازی جناح محافظه کار همیشه بالاتر بوده و ایضاً قدرت برخورد این جناح با مخالفان خود بیشتر بوده، زمانی که حتماً پیش می آمد یعنی زمان گفتگو، سالها عقب افتاد. اگرچه از آغاز دوره حاکمیت اصلاح طلبان بر قوه مجریه ومجلس ششم گفته می شد که محافظه کاران نیز با برداشتن دیوار بین ایران وآمریکا مخالف نیستند ولی می خواهند خودشان به این دیوار ترک وارد کنند، اما چه بهتر می بود که این دیدار و گفتگو، در یک کشور خون آلوده و ماتم زده و بازایستاده از پیشرفت صورت نمی گرفت. اگر در گذشته چنین دیدارهایی صورت می گرفت، شاید و شاید، ایران می توانست از تجاوز آمریکا به عراق، بدین گونه خونین و وحشتناک جلوگیری کند و در یک تعامل دوطرفه، به حذف صدام اقدام نمایند. خوشبختانه قدرت ایران اسلامی در حدی بوده و هست که اگر رابطه آن با آمریکا، همانند رابطه با سایر کشورهای غربی می بود، می توانست از وضعی که بر خاورمیانه تحمیل شده ممانعت به عمل آورد.
۴ـ گام طرفین، بدون دغدغه های اولیه و بدون دلهره از نشستن پشت میز مذاکره، برای دور دوم و دور سوم گفتگوها برداشته شد. بهانه این دور گفتگو نیز اگرچه حل مسائل عراق است، اما این دندان لق باید کشیده شود و گفتگوها و مذاکرات و رابطه در موضوعات متعدد فی مابین با وسعت بیشتر و سطح بالاتر ادامه پیدا کند.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی